اخلاق مشروط مسلمانان از دیدگاه خواجه نصیر
«خواجه نصیرالدین طوسی» معروی به «خواجه نصیر» دانشمند یگانه و سرآمد در چندین شاخه علمی روزگار خود بود.
خواجه جایی در نقد تبصرههایی که برای «کلاه شرعی» در فقه مسلمانان مورد استفاده ـ برای سوءاستفاده ـ از «ذات» یک حکم بهکارگیری میشود، میگوید:
من بسیار سفر کردهام و از شرق تا غرب عالم، دینها و آئینها دیدهام.
از غوتمه (بودا) در خاورزمین، تا «مانی» ایرانی در باختر زمین، که همانا پیرواناش چه نیکو میزیند و هرگز بر دشمنی و عداوت نیستند.
آنها هرگز همچون مسلمانان در اخلاقاشان «اصل» و «فرع» نیست و تنها بنیان اخلاق را «خودشناسی» میدانند و معتقدند آنکه خود بشناسد و وجدان خود را بیدار کرده، نیازی به جزئیات اخلاقی همچون مسلمانان ندارد.
اما عیب اخلاق مسلمانی چیست؟ در اخلاق مسلمانی هرگاه به تو فرمان میدهند، آن فرمان «اما» و «اگر» دارد.
در اسلام تو را میگویند: دروغ نگویید، اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست.
غیبت نکنید، اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست، قتل مکنید، اما قتل نامسلمان را باکی نیست. تجاوز نکنید، اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست.
و این اماها مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابهکار و نامسلمان میداند و اجازه هر پستی را به خود میدهد و الله را نیز از خود راضی و شادمان میبیند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر