سه‌شنبه، شهریور ۲۵، ۱۴۰۴

تشدید مجازات برای «تاج‌زاده» رحمت و بخشش برای «بابک زنجانی»


این تصویر بخشی از توییت «هاتف صالحی» در مورد بازپرس فقید دادسرای بند ۲۰۹ زندان اوین است که در تجاوز ۲ تیر ۱۴۰۴ اسرائیل به بخشی از زندان اوین کشته شد. 

 «صالحی» در ادامه توییت خود نوشته: «
بدون اغراق، در طول این دو سال، یکی از بهترین لحظاتِ بازخوانیِ خاطرات زندان، یادآوریِ صفا، سادگی، صداقت، حق‌طلبی و بزرگ‌منشیِ قاضی «علی قناعت‌کار ماوردیانی» بود، به طوری که هنوز که هنوز است نام و یادش، کاممان را شیرین می‌کند و روحمان را جلا می‌بخشد.»
پی‌نوشت:

۱. بخشی از متن توییت را که نقل کرده‌ام، عینا از روی توییت رونوشت‌برداری و چسبانده‌شده‌است. پس رسم‌الخط از ایشان است. 

۲. چنان‌چه از مفاد توییت برمی‌آید، ایشان رفتار مرحوم
«قناعت‌کار» را ستوده و او را شهید می‌خواند. ضمنا «اقرار می‌کند»: «فردی بشّاش و گشاده‌رو»، «به استقبالمان آمد و پدرانه در آغوشمان گرفت». بعد از چای و ذکر این نکته که «مخاطبِ همیشگیِ پایگاه خبریِ صراط‌نیوز است» «درِ گوشی» به ما گفت: «به هیچ‌وجه قصد صدور حکم بازداشتتان را نداشتم»، اما متأسفانه «درخواست‌ها» و «فشارهایِ روزافزون از ۱۲ مسیرِ مختلف»، «مجبورم کرد»، «از دید بنده، همین امشب باید آزاد شوید».

همه این اشاره‌ها، تصریح بیّن به بی‌طرفی قاضی دارد. به بقیه موارد کار ندارم، همین‌که اشاره می‌کند:
«
از دید بنده، همین امشب باید آزاد شوید»، نشان می‌دهد «برائت» در ذهن قاضی از پیش صادر شده و بقیه تشریفات و مناسک است که باید انجام شود.

اما آیا وقتی مولا علی، در دعوی بر سر مالکیت زره خود با یک یهود، به «شریح قاضی» مراجعه کرد، شریح از مولی علی استقبال کرد؟ از او پذیرایی کرد؟ درگوشی به او گفت: مخاطب همیشگی «نهج‌البلاغه» است؟ و نهایتا به مولی گفت که: «نظر من این است که صاحب زره تو هستی اما از ۱۲ جا فشار آورده‌اند و ضمنا در زندان‌های ما لیوان نیست بطری آب‌ِ‌تان را با خود ببرید؟ 

مسلم است که پاسخ‌ همه این‌پرسش‌ها منفی است. نه! مطابق «قانون» با دو طرف دعوی
یک‌سان رفتار کرد، از مدعی برابر قاعده «البینة علی‌المدعی» درخواست شاهد برای ادعا کرد، و وقتی امیر مومنان فرزندش را به‌عنوان شاهد معرفی کرد، ادعای او را مطابق  قاعده «شهادت بستگان در مورد مدعی مسموع نیست» رد کرد، اما شهادت «مقداد» را پذیرفت.

نهایتا هم رایی صادر نشد، «مجرم» با مشاهده «انصاف» و شأن بالای جایگاه قضاوت در اسلام، «اقرار» به جرم کرد و مسلمان شد. 

 تازه این‌ها در مورد «شریح قاضی» است که قاضی معتبری در تاریخ اسلام نیست و هموست که حکم خارجی‌بودن سپاه امام حسین را صادر کرده‌است. 

جدای از این بحث اساسی، در میان سطور این «مدح‌نامه» می‌شود میزان بالایی از بی‌عدالتی در دادگستری جمهوری اسلامی را خواند.

چرا نباید در زندان‌های جمهوری اسلامی «لیوان» باشد که بازپرس به «رفیقْ متهم» توصیه کند که بطری‌های‌ِتان را با خود ببرید که به‌ تصریح متهم نورچشمی یا خودی: «الحق و الانصاف توصیه کارسازی بود.»؟

البته در زندان‌هایی که بنده بوده‌ام لیوان بوده‌است، اما برخورد بازجو، بازپرس، قاضی، و برخی از کادر دادگستری و زندان دادستان کاملا غیرمحترمانه و پرونده‌نخوانده مبتنی بر «مجرمیت قطعی» بوده‌، برخلاف نظر این بازپرس که پرونده‌نخوانده «تبرئه» بوده‌است. 

علاوه بر این‌ها، پس از اعلام خبر کشته‌شدن بازپرس قناعت‌کار، تعداد قابل اعتنایی زندانی سیاسی که سروکار پرونده‌اشان با آن مرحوم افتاده‌بوده، از رفتارهای خلاف شأن قضاوت و رویه قضایی یک بازپرس و قاضی از سوی آن مرحوم، روایت‌ها نقل کردند که اگرچه استبعادی ندارد دروغ و از روی کینه‌ورزی باشد، همچنان‌که روایت این متهم خودی، اما با توجه به کثرت آن‌ «انتقادها» در مقابل قلت این «مدح» باور پذیری آن انتقاد برای ذهن منطقی‌تر است. 

با وجود همه این اگر و اماها، طی ۴ دهه گذشته بارها و بارها مقام‌های سابق قضایی، مراجع ذی‌صلاح خودی، حتی روئسای جدید قوه قضایی در مورد روئسای قبلی اظهاراتی صریح داشته‌اند که «ابلغ‌من‌التصریح» از فراوان زیرپاگذاشتن ساده‌ترین حقوق متهم و مجرم و زندانی در دادگستری‌ و زندان‌های جمهوری اسلامی است. 

 در پایان جناب آقای «هاتف صالحی» چنان‌که انتظار می‌رفت، در دادگستری جمهوری اسلامی از یک اتهام نه، بلکه از توییت‌ها، و «رجز‌خوانی و حریف‌طلبی‌های مکرر علیه مقامات حراستی و امنیتی و حتی خود رئیس‌جمهور» «تبرئه» شدند. همچنان‌که سردار نظری در داستان کوی دانشگاه، و مهدی میرسلیم در دادستان فروش آرشیو رسانه ملی به رسانه‌های معاند، و عیسی شریفی در داستان تعاون سپاه، و وحید اشتری در داستان سیسمونی گیت و ... در خانه اگر کس است یک حرف بس و آن: بابک زنجانی از حکم اعدام تأیید‌شده در دیوان‌عالی کشور. 
اما به قول بیهقی «
ایشان را محشری‌ و موقفی‌ قوی خواهد بود، پاسخ خود دهند؛ و اللّه یعصمنا و جمیع المسلمین من الحسد و الهرّة و الخطا و الزّلل بمنّه و فضله‌».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر