مسجد گوهرناشاد
واقعه مسجد گوهرشاد هیچ ربطی به حجاب و قانون کشف حجاب نداشت!
روزهای ۲۰ و ۲۱ تیرماه ۱۴۰۴پیامکی از سوی نهادهای امیتی و فرهنگی جمهوری اسلامی، به همه دارندگان تلفن همراه در ایران ارسال شد.
بیگمان این اقدام و این تلاش مذبوحانه در راستای مقابله با کمپین «حجاب بیحجاب» انجام شدهاست، و نشان از قدرت زنان مقاوم ایرانی و فعالان کمپینهای گوناگون مبارزه با حجاب اجباری در سالهای اخیر دارد.
اما موضوع این فرسته تأثیر کمپینهای مقابله با حجاب اجباری نیست، بلکه پرداختن به دروغی است که در این پیامک ذکر شده است.
البته این دروغ، دهههاست که از تریبونهای فرقه تبهکار و برخی از پنجاهوهفتیون خائن تکرار میشود. و در دو روز گذشته هم برای تلفن همراه دهها میلیون ایرانی فرستاده شده است.
واقعه مسجد گوهرشاد نه در ۲۱ تیر که در ۲۲ تیرماه ۱۳۱۴ رخ داد. اما بخشنامه کشف حجاب، حدود ۵ ماه بعد در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۱۴ به تصویب هیئت وزیران رسید، و رضاشاه در ۱۷ دی ۱۳۱۴ دستور اجراییشدن این بخشنامه را صادر کرد.
یعنی بین واقعه مسجد گوهرشاد، و آغاز اجرای قانون کشف حجاب، شش ماه فاصله وجود دارد.
واقعه مسجد گوهرشاد در نتیجه تحریک یک آخوند شاعر و ماجراجو و پرخاشگری به نام محمدتقی بهلول علیه بخشنامه تغییر کلاه رخ داد.
قضیه از این قرار بود که در سال ۱۳۰۷ قانون «متحدالشکل نمودن البسه اتباع ایران در داخله مملکت» در مجلس شورای ملی تصویب شد. تا اندکی تغییر در شکل و ظاهر ایرانیان رخ بدهد. این قانون تا سال ۱۳۱۴ بهدرستی اجرا نمیشد و دولت شرایط اجرایی و زیرساختهای آن را فراهم میکرد.
یکی از بخشنامههای این قانون مربوط به کلاه بود. منسوخکردن کلاههای سنتی مردم ایران (که اغلب به شکل عمامه بود) از اهداف قانون فوقالذکر بود.
ابتدا قرار بود «کلاه پهلوی» جایگزین شود. اما بعد «کلاه شاپو» جایگزین کلاه پهلوی شد. تیرماه ۱۳۱۴ بخشنامه اجباریشدن تغییر کلاه به تمام استانها ابلاغ شد.
فقط در مشهد بود که نسبت به اجرای این بخشنامه اعتراض جدی و سفت و سخت صورت گرفت. ریشه اعتراضات در سخنرانیهای پرخاشگرانه و پرشور شیخ محمدتقی بهلول نهفته بود.
در پی این سخنرانیها برخی از مردم عادی به همراه روحانیون مشهد در صحن حرم امام هشتم تحصن کردند و آیتالله طباطبایی قمی را برای مذاکره با رضاشاه به تهران فرستادند. اما رضاشاه آیتالله قمی را به حضور نپذیرفت و دستور داد که تحصن معترضان جمع شود.
ابتدا شیخ محمدتقی بهلول در یکی از اطاقهای داخل صحن محبوس شد، و غائله بدون تلفاتی در آستانه جمعشدن بود که با اعمال نفوذ برخیها، شیخ بهلول ۲۰ تیرماه آزاد، و به محض آزادشدن به منبر مسجد گوهرشاد رفت و مردم و روحانیون را تحریک به شورش کرد و مجدداً تحصن و اعتراض اینبار بهشکل خشونتبارتری آغاز شد.
تا اینکه نیروهای شهربانی با کمک یگانهایی از ارتش به تحصن معترضین یورش بردند و درگیری آغاز شد.
گفته میشود که بین معترضین افراد مسلح زیادی وجود داشت. چند نفر از مأموران دولتی هم در این درگیری کشته شدند. طبق گزارش شهربانی مشهد تعداد کشتههای این واقعه از هر دو طرف، در مجموع حدود ۱۸ نفر بود.
اما برخیها تعداد را بالاتر و بعضاً تا ۱۶۰۰ نفر هم ذکر کردهاند که اغراقآمیز است.
شیخ بهلول هم به افغانستان متواری شد، و ۴۳ سال بعد و بهدنبال انقلاب خائنانه و ایرانسوز ۵۷ با سلام و صلوات بازگشت. تا سال ۱۳۸۴ هم در قید حیات بود در تهران زندگی میکرد.
رضاشاه، هم از تحصن و هم از خونینشدن این واقعه بهشدت خشمگین شد. در گزارش شهربانی ادعا شدهبود که محمدولی اسدی نائبالتولیه آستان قدس در تحریک روحانیون دست داشته است.
رضاشاه دستور برکناری و بازداشت اسدی را داد. محمدعلی فروغی نخستوزیر وقت با محمدولی اسدی رفاقت قدیمی و نسبت خویشاوندی داشت. دو دختر فروغی، عروسهای اسدی بودند.
فروغی خواست سفارش اسدی را پیش رضاشاه کند که با مخالفت شدید رضاشاه روبهرو شد.
این پرونده چنان ابعاد بزرگی پیدا کرد که فروغی هم از تمامی مناصب دولتی برکنار شد.
محمدولی اسدی در دادگاه به اعدام محکوم شد و بعد از تأیید حکم در دیوانعالی کشور تیرباران شد. بعدها معلوم شد که او حتی در تحریک روحانیون هم دست نداشت، فقط معتقد بود که بخشنامه اجباریشدن کلاه شاپو در مشهد بهتر است دیرتر اجرا شود.
او در واقع قربانی کینه فتحالله پاکروان استاندار خراسان، و سرهنگ رفیع نوایی رئیس شهربانی مشهد شد که گزارش غلط درباره او رد کرده بودند.
تازه با همه این احوال رضاشاه راضی به اعذام او نبود. حتی یک تلگراف مبنی بر توقف اجرای حکم به مشهد فرستاد، اما مسئول اجرای حکم بعد از تیرباران اسدی، تلگراف را دید. بیچاره از همه طرف بدشناسی آورد!
تویتتر محمد محبی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر