در بین سیاسیون ایران، خیلیها از مرگ آیتالله هاشمی رفسنجانی خوشحال شدند، اما تنها کسی که بهصراحت شادی ضمیر خود را از مرگ هاشمی بیان کرد، آیتالله علی خامنهای بود.
نکبت چنان وجود خامنهای را فراگرفته که نتوانست این شادی درونی را پنهان کند، و مجبور شد در نمازمیت و در جایگاهی که اندکی متعلق به ساحت قدس و آسمان است آنرا علنی کند.
درواقع خامنهای با این اظهار علنی مراتب دورشدن از ساحت معنویت، و شدت پایمالشدن شخصیت اخلاقی و معنوی و ورشکستگی شخصیت خود را آشکار کرد، و ای بسا که وقتی به هوش آمده باشد، از این کرده پیشیمان هم بشود که البته برای این پشیمانی سودی نیست.
آیتالله علی خامنهای تیرماه ۷۷ و همزمان با قتل مرحوم داریوش فووهر و پروانه اسکندری بهدست عواملی از درون وزارت اطلاعات، در خطبههای نمازجمعه با یادکردن قسم جلاله مرحوم داریوش فروهر را از دشمنان بدون خطر کشور، و از دوستان پیش از انقلاب و همکاران اوایل انقلاقب معرفی و رسما و شفاف در خطبههای نماز جمعه گفت که باور نمیکند ایرانی فروهر را کشته باشد و با قطعیت آدرس قاتلاش را به خارج و موساد و سیاه حواله داد.
اندکی بعد با شجاعت رئیس جمهور و با اطلاعیه رسمی وزارت اطلاعات، کاملا مشخص شد که قاتل مرحومین فروهر، نه بیگانگان که ایرانیها، و ن «موساد» و «سیا» که عواملی از وزارت اطلاعات و دست بر قضا نقشاول آنرا یکی از نزدیکترین یاران آیتالله برعهده داشتهاست.
خامنهای بهخاطر این خطا که در یکی از خطبههای نماز جمعه اتفاق افتاد، ابدا نه از نمازگذاران، که در خطبه نماز آنها ظن غلط ایراد کرده بود، نه از بیگانگان و سازمانهای اطلاعاتی غرب، که به آنها تهمت زدهبود، و نه از مقتولین عذر خواست، و هیچگاه هم اجازه نداد ریشه این ظلم در وزارت اطلاعات ایران خشکانده شود.
اندکی بعد روحالله حسینیان که قاتل همین فروهر دشمن بیخطر را شهید خطاب کرده و به مجلس ترحمیش رفتهبود را، بهعنوان یار نزدیک و مورد اعتماد و در حاشیه امن خود برگزید و معرفی کرد.
دوم: پس از انتخابات پرحرفوحدیث ریاستجمهوری ۸۸ و در ۲۹ خرداد، آقای خامنهای در خطبههای نماز جمعه که رکعتی از رکعتهای نماز جمعه است، رسما به منتقدین احمدینژاد که دولت او را دولتی براساس رمل و جادو معرفی، و او را به دروغگویی متهم میکردند، تاخت و رسمی و خیلی شفاف هم اعلام کرد که نظرش به نظر همین رئیس جمهور نزدیکتر است.
هنوز این صدا در گوش جامعه خاموشنشده بود که ماه عسل تمام شد و در تمام دوره ریاستجمهوری همین رئیسجمهور تمام رسانههای موافق او رسما اورا به دروغگویی، اختلاس و از همه مهمتر جادو، و استخدام آدمهای آشنا به علوم غریبه که بعد به دلایل اخلاقی به زندان افتادند خبر دادند.
نه کسی به این رسانهها اعتراض کرد، و نه آقای خامنهای، از میرحسین موسوی که خیلی زودتر وجود این تخلفات و آسیب را در دولت احمدینژاد تشخیص دادهبود، عذرخواهی کرد و او را مورد استمالت قرارگرفت.
نهتنها چنین نشد، که آنها به حصر و حبس هم افتادند و بیش از ۱۰۰ نفر از هوادارانِشان نیز در خشونتهای خیابانی جان خود را از دست دادند.
سوم: آیتالله خامنهای صبح روز دوم خرداد ۷۶ پس از آنکه رای خود را در صندوق شیار شماره ۱۱ ریاستجمهوری بهصندوق انداخت، در پاسخ پرسش خبرنگاری که از او درمورد نامزدهای ریاستجمهوری آن سال پرسش میکرد، رسما و شفاف گفت: همه خوبند «اما برای من کسی هاشمی نمیشود». چند سال بعد نخست در خطبههای نماز جمعه که متعلق به ساحت قدس و ملکوت دارد، آقای خامنهای بدون کمترین اعتنا به حرف چند سال پیش خود در مورد مرحوم هاشمی و در کمال بیشرفی نظر خود را به رقیب او یعنی «احمدینژاد» نزدیکت دانست و در حالیکه تهمتهای «احمدینژاد» علیه هاشمی و خانواده او را مردود میدانست، گفت: که «نظر من به نظر «احمدینژاد» نزدیک است.
بعد از آن خطبه هیچ مقام قضایی جرأت و جسارت نداشت «احمدینژاد» را برای خاطر آنچه آقای خامنهای در آن خطبهها تهمت نامید، و رسما سلامت مالی هاشمی را تایید کرد، مورد تعقیب و بازخواست قرار دهد. تازه احمدینژاد نورچشمی رهبری هم شد.
چهارم: اما از همه اینها مهمتر همان هاشمی که رهبری رسما اعلام کردهبود کسی برای او هاشمی نمیشود ساعات نخست شامگاه دوشنبه ۱۹ دیماه در تهران از دنیا رفت.
طبق معمول و قاعده، بهنظر میرسید آیتالله حسن خمینی نماز بر پیکر آیتالله هاشمی خواهد خواند. اما در کمال ناباوری ناگهان اعلام شد که نماز را آیتالله علی خامنهای میخواند.
شاید عدهای تصور کردند که آقای خامنهای میخواهد با این اقامه نماز ادای دین و جبران مافاتی کرده، و قدری خود را سبک کند، اما بر خلاف این تصور عمومی، آقای خامنهای با تمامقوا آمده بود تا در نماز میت که با ساحت قدس و ملکوت تعلق دارد، جنازه همان هاشمی که کسی برایش هاشمی نمیشد را تحقیر کند. و از خواندن بخشی از اذکار نماز میت که شهادت بر خیر بودن متوفی میدهد (انالله لا نعلم منه الا خیرا) پرهیز کند.