دوشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۹۴

سوگیری و جانبداری در انتشار خبر

ایرنا خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، شنبه ۲۱ آذرماه، در مطلبی  با تیتر «گاردین: گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری/ تروریست‌پروری وهابیت سعودی و تلاش کنگره برای محدودکردن ایرانیان»، به مطلبی در روزنامه انگلیسی «گاردین» اشاره کرده که در آن نویسنده به اعمال محدودیت‌های جدید کنگره آمریکا در قبال ایرانیان، و شهروندان آمریکایی که به ایران سفر می‌کنند، واکنش منفی نشان داده است. 

 نکته جالب توجه و تاسف در بازنشر این مطلب «گاردین» در خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی اینست که؛ یادداشت گاردین را «احمد صدری» جامعه‌شناس ایرانی‌ و استاد دانشگاه «لیک فارست» نوشته، و طی یک‌دو روز گذشته با استقبال شایان توجه ایرانیان در سراسر دنیا، بار‌ها این طرف و آن‌طرف بازنشر، و در شبکه‌های اجتماعی همرسان شده است. اما در بازنشر خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران، مطلقا اشاره‌ای به نام نویسنده یادداشت نشده و نا‌م این استاد ایرانی مسلمان شیعه از مطلب «گاردین» فاکتور گرفته شده است. 

 به لحاظ قواعد رسانه‌ای، ایرادی بر کار ایرنا نیست. چون به منبع اصلی که «گاردین» باشد رفرنس داده شده، اما این کم‌لطفی در حق استاد «احمد صدری» به هیچ روی قابل توجیه نیست. این‌ موضوع وقتی برجسته‌تر خود را نشان می‌دهد که وقتی «سید حسین موسویان» یادداشتی در هر یک از نشریه‌های خارج از کشور منتشر می‌کند، ایرنا مطلب را با برجسته‌کردن شخصیت «موسویان» و بها دادن به نوشته با رویکرد برجسته‌کردن شخصیت نویسنده بازشر و منشر می‌کند.

یکشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۹۴

دزدی و عذر بدتر از گناه

تارنمای اینترنتی «علم فردا» که در حوزه الکترونیک و اینترنت فعال است، در آخرین پست خود که لحظاتی پیش منتشر کرد، فایل کِرَک (قفل‌شکن) نسخه نهایی ویندوز ۱۰ را منتشر کرد. کاری که اگر سایت‌های کاسب‌کار و کپی‌کار _ که توجهی به اخلاق به معنای عام و از منظری جزئی‌تر قواعد کپی‌رایت و حق مولف ندارند _ انجام می‌دادند ــ که انجام می‌دهند ــ مورد سؤال و تعجب نبود، اما از این وب‌سایت که داعیه‌دار توجه به اخلاق حرفه‌ای و رعایت حق مولف است، بسیار عجیب و زشت است.

از زشت‌بودن این کار در نگاه عام که بگذریم، عذر بد‌تر از گناهی است که این سایت برای این رفتار خلاف قانون و قاعده و اخلاق خود آورده و مثلا خواسته اعلام کند که پایش را از گلیم قانون و اخلاق بیرون نگذاشته است.


«علم فردا» نوشته است: «حقیقتا دوس نداریم در وب‌سایت علم فردا هیچ کِرَکی منتشر بشه چون واقعا به حقوق مولف اعتقاد داریم اما بنا به دو دلیل مهم مجبور شدم که این کرک ویندوز ۱۰ رو در اختیار شما دوستان عزیزم بذارم:
۱- امریکا و محتدانش هیچوقت به ما رحم نکردن!
شرکت‌های نرم‌افزاری آمریکایی (به اضافه متحدان و شرکای تجاری‌شون) خیلی از سرویس‌های رایگان‌شون رو بدون هیچ تعارفی و به طرز توهین‌آمیزی از ما دریغ کردن بنابراین چه دلیلی داره ما بخوایم به حقوق مولفین آمریکا احترام بذاریم؟!»

 به دلیل دوم این سایت کاری ندارم که فنی است و در حوصله بحث نیست، اما به همین دلیل اول نگاه کنیم که چه‌قدر کودکانه، حقیر و زشت است، و آدمی را تا چه پایه می‌تواند بدون کم‌ترین نصیبی حقیر کند.


یکم: شرکت
«مایکروسافت» منتشر‌کننده ویندوز، یک شرکت خصوصی متعلق به یک شهروند آمریکایی به نام «بیل گیتس» است و ابدا ربطی به رحم‌نکردن آمریکا به ما ندارد. آن‌که ــ بر فرض صحت ــ به ما رحم نکرده، دولت ‌آمریکاست نه ملت، و نه افراد و شخصیت‌های حقیقی یا حقوقی با ملیت آن کشور.

دوم: این آقای «بیل گیتس» که شرکت سخت‌افزاری و نرم‌افزاری «مایکروسافت» متلق به ایشان است، برحسب اتفاق یکی از مشفق و مهربان‌ترین سرمایه‌داران بزرگ جهان ـ خصوصا نسبت به کودکان بی‌سرپرست و فقرای جهان ـ است، به طوری‌که علاوه بر آن‌که در زمان حیات خود موسس بزرگ‌ترین بنیاد خیریه با بالا‌ترین میزان کمک به مستمندان بوده، تمام دارایی خود را پس از مرگ به‌طور کامل وقف کمک به نیازمندان جهان کرده و رسما هم اعلام کرده فرزندان از اموال وی نباید ارث ببرند.

 با این توصیف آدمی که «رحم» و شفقت‌اش به دنیا ثابت شده نمی‌تواند نسبت به مردم ایران «بی‌رحم» باشد.


 سوم: با فرض آن‌که در اصل دولت آمریکا نسبت به ایران و جهان مهربان بود و همه ظلم‌ها از ناحیه همین مایکروسافت و همین آقای «گیتس» متوجه ما و دیگر نقاط دنیا بود، آیا به صرف این قاعده، دزدی ما از یک دزد یا ظالم یا ستم‌کار مجاز و کاری اخلاقی و درست است؟
به عبارت مشهور: آیا «هدف وسیله را توجیه می‌کند؟»

طراحی فایل‌های کرک و قفل‌شکن برای نرم‌افزارهایی که با قصد فروش از ابتدا با رمز و قفل طراحی می‌شوند، و هنگام استفاده از آن باید رمز یا لایسنس آن‌ها را از مراکزی خاص خریداری کرد، در معارف شرعی و دینی تعبیری دارد که به آن «دزدی» می‌گویند.
 
کمک به انتشار  این این فایل‌های سرقتی هم در حکم دزدی و نشر رفتار خلاف اخلاق است.


شوربختانه باید گفت به غیر از وب‌سایت «علم فردا» از همین امروز و فردا تعداد قابل توجهی از سایت‌های واسطه بدون کم‌ترین توجیه اخلاقی و صرفا با توجیه اقتصادی و به‌منظور بالابردن تعداد مخاطب و کلیک و جذب آگهی و کاربر، اقدام به انتشار و آموزش دانلود فایل کرک نسخه نرم‌افزاری ویندوز ۱۰ می‌کنند که بر حسب قاعده باید برای دانلود قانونی آن هزینه پرداخت و لایسنس خرید.


اما‌ ای کاش وب‌سایت «علم فردا» هم مثل همه سایت‌های دیگر همین کار را بدون توجیه و بهانه انجام می‌داد و برای توجیه رفتار غیراخلاق خود به عذری بد‌تر از گناه متوسل نمی‌شد.

چهارشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۹۴

اصلاح‌طلبی در گذار سوم، هجرت به درون

سال ۸۱ از دو نفر از محمدرضا خاتمی و محسن میردامادی چهره‌های برجسته اصلاح‌طلب مجلس ششم وقت گرفتم و به‌طور جداگانه با آنان درباره برخی دغدغه‌های خود در باب مسیر اصلاح‌طلبی در کشور صحبت کردم.

چکیده سخن من این بود که
اصلاح‌طلبان به‌سرعت باید در شیوه سیاست‌ورزی خود تجدیدنظر کنند. گفتم که سرنوشت کشور اکنون به شیوه سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان گره خورده‌است.

یادآوری کردم که رویکرد
اقتدارگرایان در همیشه تاریخ مشخص بوده است: آنان اقتدارطلبند و تاریخ گواه است که محاسبه «هزینه‌ ـ فایده» در فرهنگ اقتدارگرایان نیست. آنان یک هدف دارند و به هر قیمتی می‌خواهند به آن هدف دست‌ یابند.

بنابراین هیچ انتظاری از آنان برای تغییر روش سیاست‌ورزی‌شان نیست. اقتدارگرایی، اقتدارگرایی است و ماهیت آن اقتضا می‌کند که تحت هر شرایطی و به هر هزینه‌ای بکوشد تا خود را و قدرت خود را و منافع خود را استحکام بخشد. اما
اصلاح‌طلبی معنی دیگری دارد.

 اصلاح‌طلبی یعنی ارائه یک بازی ماهرانه و حساس روی طناب سیاست، به‌گونه‌ای که در پایان در مسیر اصلاح امور و تامین منافع بلندمدت جامعه، گامی به پیش رفته باشیم.

فرق اقتدارگرایی با اصلاح‌طلبی در این است که اقتدارگرایی فقط «بُـرد» می‌خواهد، حتی اگر عملکرد او به زیان منافع جامعه باشد، و اصلاح‌طلبی در پی تامین مصالح و منافع بلند‌مدت جامعه است، حتی اگر «ببازد» و آبرویش برود و قدرت را واگذارد و زندانی شود و به تبعید برود.

مثال دو مادری را زدم که بر سر کودکی اختلاف داشتند و برای داوری پیش امیر مومنان (ع) رفتند. هر یک از آن دو مدعی بود که آن کودک، فرزند اوست. حضرت نیز پس از آن که با گفت‌وگو مسئله را حل‌شدنی نیافتند، دستور دادند که کودک دو نیم شود و هر نیمه‌ای به یکی از مدعیان مادری تحویل شود. در این لحظه بود که یکی از زنان مدعی گفت که از ادعای خود می‌گذرد و موافق است که کودک را به زن دیگر بسپارند. و چنین شد که حضرت فرمودند همین زن که از حق خود گذشت، مادر واقعی آن کودک است و کودک را به او سپردند.

چرا که تنها
مادر واقعی است که وقتی می‌بیند کودک‌اش در خطر است، حاضر است برای سلامت فرزندش از هر منفعتی چشم بپوشد.

اکنون باید گفت اصلاح‌طلب واقعی کسی است که مانند آن مادر حقیقی عمل کند. این‌جا، کودک،‌ همان منافع ملی، و مصالح بلندمدت جامعه است. اصلاح‌طلب واقعی کسی است که هرگاه دید که حضور فعال او در سیاست یا تلاش او برای کسب قدرت، ممکن است منجر به رفتارهایی از سوی رقیب شود که به منافع بلندمدت جامعه لطمه بزند، عطای قدرت را به لقایش ببخشد و کناره بگیرد.

یعنی همان کاری که
اصلاح‌طلبان باید در مجلس ششم می‌کردند و نکردند و همان کاری که باید در انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۴ می‌کردند و نکردند، و البته این همان کاری بود که در انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۲ کردند و امید می‌رود که در آینده نیز هر جا لازم باشد چنین کنند.

در همان دیدارها به آن دو چهره اصلاح‌طلب گفتم که «نظریه خروج از حاکمیت» یک نظریه غیراصلاح‌طلبانه است. این نظریه پیام غیردوستانه‌ای به رقیب می‌دهد. شما سخن از «خروج از حاکمیت» می‌گویید، اما آنان این نظریه را «خروج بر حاکمیت» تلقی می‌کنند و این می‌تواند آغازی بر یک بازی حذفی در فضای سیاسی ایران باشد که حتی اگر به خشونت نکشد، ممکن است سال‌های درازی به طول بینجامد و خسارت‌ها بیافریند.

 صرف‌نظر از آن که چه کسی آغازگر است، شروع یک بازی حذفی در فضای سیاسی ایران بسیار آسیب‌ناک است، و نهایتا دودش به چشم مردم ایران خواهد رفت. به‌ویژه آن‌که تجربه تاریخی این دیار نشان می‌دهد که در تمام دوران پس از مشروطیت، اقتدارگرایان معمولا وقتی وارد بازی‌های حذفی می‌شوند، نه ملاحظات عقلانی را رعایت می‌کنند و نه ملاحظات اخلاقی را، و این می‌تواند بسیار خسارت‌بار باشد.

گفتم که در سال‌های پس از جنگ تحمیلی،
نظام تدبیر وارد مسیری پر هزینه شده‌بود؛ قانون اساسی که می‌رفت تا بعد از جنگ به‌عنوان میثاق ملی جان بگیرد، با تفاسیری خاص روبه‌رو شد و از جایگاه فصل الخطاب فرود آمد؛ کشور مانند جاده‌ای شده‌بود که رانندگان در آن بی‌هیچ ضابطه‌ای می‌راندند و حرکت جمعی ما بسیار پرهزینه شده‌بود.

 اصلاح‌طلبی با این داعیه مطرح شد که روند امور کشور در همه حوزه‌ها به مدار قانون و ضابطه‌مندی بازگردد، و تردد مردم ما در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، سامان‌مند و پیش‌بینی‌پذیر شود.

اما امروز جامعه ما مثال چهارراهی شده‌است که در آن خودروها به هم گره خورده‌اند و روند امور کشور متوقف شده‌است. یعنی این جاده نه‌تنها دیگر همان ترددها و حرکت‌های بی‌ضابطه قبلی را ندارد، بلکه سیاست‌مداران ما به‌مثابه رانندگان خودروهایی که در وسط یک چهارراه گره خورده‌اند، از خودروهای خود پیاده شده‌اند و هر طرف دیگری را متهم به بستن راه می‌کند و به دیگری نهیب می‌زند که راه را باز کند.

گفتم به‌گمان من
اصلاح‌طلب واقعی کسی است که صرف‌نظر از این که چه کسی چهارراه را بسته است، دنده عقب بگیرد و بگذارد راه باز شود و چهارراه سیاست، اندکی تخلیه شود و هیاهو و ازدحام کاهش یابد، تا دوباره بشود حرکتی قاعده‌مند را سامان داد.

 بی‌گمان اقتدارگرایان عقب نخواهد رفت، و راه را باز نخواهند کرد و در چنین حالتی آن‌که زیان خواهد دید جامعه است. پس این اصلاح‌طلبان‌اند که باید گامی به‌عقب روند و بهانه را از رقیب بستانند تا بازی سیاست دوباره به مسیر عادی خود بازگردد و راه سیاست‌ورزی عقلانی در این دیار مسدود نشود.

 بر همین اساس
«نظریه مهاجرت به درون» را مطرح کردم. نظریه مهاجرت به درون می‌گوید برای آن‌که چهارراه سیاست در ایران اندکی آرام بگیرد، و بازی سیاست به مسیر عقلانی خود بازگردد، اصلاح‌طلبان باید آگاهانه و به انتخاب خود، برای مدتی از صحنه سیاست، دوری کنند.

دست‌ِکم آن است که آن چهره‌هایی از اصلاح‌طلبان که رقیب در مورد آن‌ها «حساسیت» دارد، و مواضع آنان را خصمانه ارزیابی می‌کند، اندکی آرام گیرند و به بهانه‌های مختلف (مانند تمارض، ادامه تحصیل، بازنشستگی، مشکل اقتصادی و ...) فعالیت سیاسی خود را کاهش دهند و مطبوعات اصلاح‌طلب نیز به آرامی فعالیت خود را کاهش دهند یا کم‌رنگ کنند، تا این وحشتی که در دل رقیب به‌وجود آمده‌است، آرام گیرد.

که اگر رقیب گمان کند اصلاح‌طلبان مترصند که وارد فاز حذف رقیب شوند، او زودتر دست به‌کار می‌شود و یک بازی حذفی دو طرفه در می‌گیرد که اگر چنین شود برای سال‌ها آتشی به جان این ملت خواهد افتاد.

«مهاجرت به درون»
یعنی اندکی کاهش برون‌گرایی و بازگشت به خویش و کاهش هیاهوی خویش و سرکردن در گریبان خویش و اندیشیدن در رفتار خویش و به رقیب نشان‌دادنِ خویشیِِ خویش را و به او اطمینان‌دادن که من نیامده‌ام که تو را حذف کنم، بلکه من آمده‌ام تا بی‌قاعدگی‌های رفتاری و سیاسی در نظام تدبیر را سامان‌مند کنم، اما اگر این اقدام من بخواهد درهم‌ریختگی را و بی‌ثباتی را و تنش را بیشتر کند، من نیستم.

خط قرمز من
«منافع ملی» است و هیچ بی‌ثباتی و تنش بلندمدت و تهاجم و رفتار حذفی، متضمن منافع ملی نیست. 

گرچه آن‌روز هر دو چهره اصلاح‌طلب سخن مرا تایید کردند و خود نیز از روند موجود اظهار نگرانی کردند و از من خواستند تا این نکات را در نشستی در جمع بزرگ‌تری از اصلاح‌طلبان مجلس ششم بیان کنم، اما نه آن نشست چهره بست و نه مجلس ششم حوصله شنیدن سخنان مرا داشت.

تشتت و هیجان و خشم و غرور، و سرعت وقایع در هر دو سوی عالم سیاست بیش از آن بود که ندای نحیف عقلانیت شنیده شود و سرانجام رقیب نیز با رد صلاحیت گسترده نمایندگان مجلس ششم در انتخابات مجلس هفتم، ورود خود به یک بازی حذفی را آشکارا اعلام کرد و مجلسیان نیز با استعفای دسته‌جمعی خود بر آتش این بازی حذفی دمیدند و نبردی آغاز شد که کشور ما را، از دیدگاه علم مدیریت، وارد مرحله
«تله بنیانگذار» کرد، و به مسیری درافتادیم که همچنان امروز ـ پس از ۱۰ سال ـ ادامه دارد و آتش بر جان منافع ملی ما افکنده است و مردم خسته ما را اکنون حتی از دوران جنگ تحمیلی نیز درمانده‌تر کرده است و چنان شده است که پیدا نیست افقی که از آن نور امیدی جوشیدن گیرد.

من بعدها ایده خود را در مورد خطرناک‌بودن روند موجود، نوشتم و آن‌را به تحلیلی از علم مدیریت در مورد مراحل عمر نظام‌ها مزین کردم و برای چاپ به برخی نشریات سپردم، که البته اوضاع دگرگون‌شده بود و استقبالی نشد، و سرانجام پس از حذف و تعدیل فراوان در مجله «فرهنگ اندیشه» منتشر شد.

 تحلیل من از اوضاع سیاسی کشور، امروز نیز همچنان همان است که در آن مقاله آورده‌ام. و همچنان معتقدم اقتدارگرایان، بنابر ویژگی ذاتی اقتدارگرایی، توانایی لازم برای خارج‌کردن کشور از بن‌بست سیاسی موجود را ندارند، و فروبستگی کنونی سپهر سیاسی کشور را نشانه پیروزی خویش انگاشته‌اند و درصدد تحکیم آن‌اند و همچنان متوجه مسیر خطرناکی که کشور در آن قرار گرفته‌است ـ و آمدن دولت یازدهم نیز نتوانست در آن فتوری در افکند ـ نیستند و همچنان بر این باورم که این رسالت تاریخی اصلاح‌طلبان است که از خود هزینه کنند و بن‌بست کنونی را بشکنند و در این میان نقش کسانی مانند آقای خاتمی،‌ یگانه است.

به گمان من اکنون نوبت آن است که
آقای خاتمی، به‌عنوان برجسته‌ترین سرمایه نمادین اصلاح‌طلبی امروز ایران، و به‌عنوان یگانه چهره‌ای در میان رهبران اصلاح‌طلبی که همواره به اقتضای اصلاح‌طلبی عمل کرده‌است، گامی پیش نهد و دوباره از خویش هزینه کند و وظیفه خود را به‌عنوان یکی از شخصیت‌های مرجع جامعه مدنی، به‌موقع و به‌خوبی به‌انجام رساند.

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
 هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
و اکنون که برخی از دوستان از من خواسته‌اند تا در مورد وظایف اصلاح‌طلبی در زمان حاضر چیزی بنویسم، سخنی بیش از آن‌چه ۱۰ سال پیش نوشته‌ام ندارم.
محسن رنانی

چهارشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۹۴

خدای حجاز، خدای خراسان

«شیخ ابو‌الحسن خرقانی» وقتی به شخصی گفت:کجا می‌روی؟
گفت: به حجاز.
گفت: آن‌جا چه کنی؟
گفت: خدای را طلب کنم.
گفت: خدای خراسان کجاست که به حجاز می‌باید شد؟ رسول علیه‌السلام فرمود که طلب علم کنید اگر به چین باید شدن. نگفت طلب خدای کنید.
(تذکرة‌الاولیاء)