فرزندانمان را مسئولیتپذیر تربیت کنیم
درختهایی که آب در نزدیکی و دسترسشان نیست، ریشههایِشان در خاک عمیقتر و گستردهتر است. این درختها ریشههایِشان را بهسمت آب دراز کردهاند، و وقتی باز هم آب دورترشده، باز ریشه گستردهاند.
این عمیق و گستردهبودن ریشههای درخت، علاوه بر اینکه به زندهماندن درخت در کمآبی و خشکسالی کمک میکند، میزان ایستادگی و مقاومت درخت در مقابل حوادث طبیعی مثل طوفان و سیل را هم افزایش میدهد.
در حالی که درختهایی که همیشه در کنار آب بودهاند، ریشههای سطحی و کمعمقی دارند و با کمترین کمآبی، خشک میشوند، و مقاومتی در برابر یک طوفان معمولی هم نمیتوانند داشته باشند و بلافاصله از ریشه در میآیند.
«فرزندان» هم از این منظر مثل «درختها» هستند. اگر امکانات همیشه بهوفور در دسترسشان باشد، آدمهای ضعیف و شکننده، هم بهلحاظ جسمی، و هم به لحاظ روحی و روانی بار میآیند.
اگر اتفاقی، چند روزی ار خانواده و پدر و مادر دور شوند، یا خوراکِشان کمی تاخیر شود، یا نوع خوراکِشان تغییر کند، بلافاصله جسم و روحشان واکنش منفی نشان میدهد.
«آستانه تحمل» اینها پایین است. بدن و روانشان، به همیشه در دسترسبودن عادت کردهاست، و اکنون که کمی از شرایط متعارف فاصله گرفتهاند، قادر به هماهنگی با محدودیتها نیستند و بلافاصله کم میآورند و اصطلاحا بههم میریزند.
پسرانی که از کودکی یاد گرفتهاند که گاهی برای بهدست آوردن امکانات باید تلاش کنند، یا اصلا به خاطر فقر، مجبور بودهاند خودشان زندگیشان را تامین کنند، در خدمت مقدس سربازی بلافاصله با شرایط پادگان و محدویتهای آن هماهنگ میشوند.
دخترانی هم که از کودکی تلاشکردن و استقلال را آموزشدیده، و یادگرفتهاند، وقتی دانشجو میشوند و از شهر و خانواده دور میافتند، خیلی زود با شرایط خوابگاه و دلتنگیِ دوری هماهنگ میشوند و احساس غربت کمتری دارند.
اما نهتنها پسران، بلکه خود خانوادههایی که پسرانِشان را در کودکی و نوجوانی آموزش ندادهاند که اندگی مستقل باشند، و تلاش کنند، وقتی فرزند پسرشان به سربازی میرود، تا ماهها دلتنگی دارند و عمگیناند، فرزندشان هم در پادگان عذاب میکشد.
این موضوع اگرچه بیربط به سرمایه خانواده نیست، اما «تربیت صحیح» میتواند کودک یک خانواده سرمایهدار را بسیار قوی، با استقامت، آماده و با آستانه تحمل بالا بار بیاورد.
و البته شاید باشند کودکان فقیری هم که متاسفانه شکننده و ضعیف بار میآیند.
***
کودکانِمان را قوی بار بیاوریم. از کودکی به آنها «استقلال» را آموزش دهیم. فرزند ۷ ساله یکی از دوستانم با شادمانی برایم تعریف میکرد که پدرش برایش دستکش خریده تا وقتی میرود نان بخرد، دستَش نسوزد. نان از تنور که بیرون میآید برای یک کودک ۷ ساله سوزاننده است.
البته در این مورد که اشاره کردم، نانوایی نزدیک منزل دوست من است. ولی با رعایت احتیاطهای لازم میتوان فرزندان را قوی، با استقامت و شکیبا بار آورد.
مثلا میشود و باید به کودکانِمان یاد بدهیم صبحها رختِخوابِشان را خودشان جمع، و تختخوابشان را منظم کنند.
هنگامی که در خانه کاری میکنیم، بخشی از کارهای ساده آن را به کودکانِمان واگذار کنیم.
مثلا هنگام آشپزی میشود ـ به نسبت سن بچه ـ برخی از کارهای آشپزی مثل شستن میوه و سبزیها، شکستن تخممرغها، ورزدادن گوشت چرخکرده و … را بهطور دقیق به بچهها یاد داد و به آنها سپرد.
سن که بالا میرود، میشود و باید کارهایی که دقت و حساسیت بیشتری نیاز دارد را به بچهها محول کرد. مثلا پوستگرفتن و خلالکردن سیبزمینی، یا خردکردن پیاز.
باور کنیم همین اشکی که بچههای ده دوازه ساله، هنگام خردکردن پیاز میریزند، هم به قویترشدن مادر کمک میکند، هم به دخترها.
پسرهای زیر ۷ سال را میشود برای جابهجایی دکور منزل بهکمک گرفت. سر مبل و صندلیها را بگیرند، به لولهشدن فرشها کمک کنند، از آنها در مورد ترازبودن قاب عکسها مشورت بگیریم و … .
بزرگتر که شدند، آنها را در کار خرید خانه مشارکت دهیم. از گرفتن ساده نان، تا تجربه در سواکردن میوه و حسابوکتاب کردن دقیق که یاد بگیرند هم باید بدون رودربایستی حواسِشان باشد پول زیاد ندهند وکلاه سرشان نرود، و هم اشتباه فروشنده بهضرر خودش نباشد و پول اضافه را برگردانند.
اینها مثال دمدستی بود. میشود این مثالها را به همه زندگی و همه سنها تعمیم داد. فرزندان قوی نهتنها قوت قلب خانواده خود هستند، که بستگان و همسایگان و هممحلهایها هم آنها را دوست دارند و در آینده شهروندان مسئولیتپذیری خواهند بود.
فرزندانمان را قوی، دوستداشتنی و مسئولیتپذیر پرورش دهیم.
منتشرشده در روزنامه آفتاب یزد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر