اصلاحطلب باش، بیپرنسیب نباش
 پیشتر صفت «حکومتی» را برای طیفی از اصلاحطلبان بهکار میبردیم. حالا که با هزار خواهش و التماس به حکومت راهِشان نمیدهند، باید اصطلاح جدیدی وضع کنیم که هم منصفانه باشد و هم وصف حالِشان. 
من نظرم روی «بیپرنسیب» است. پرنسیب ربطی به ادب و مدارا و نیت خیر و اینها ندارد. پرنسیب یعنی واکنش عاقلانه، برنامهریزی شده، قابل پیشبینی و البته غیرذلیلانه، به عمل طرف مقابل. 
من اگر از دوستم محترمانه تقاضای وام کنم و او بگوید: «برو گمشو»، اشکال از اوست، اما بیپرنسیبی من خواهد بود که چندبار دیگر با همان لحن همان تقاضا را تکرار کنم. 
از این بدتر آن است که تقاضایم نه «لطف او» که «حق خودم» باشد، مثلا از دوستم بخواهم وامی که گرفته را پس بدهد یا همسایهام ماشینش را در پارکینگ من پارک نکند. 
پرنسیب داشتن حکم میکند که در مقابل طیف وسیعی از واکنشهای طرف مقابل (عذرخواهی و جبران، جبران بدون عذرخواهی، عذرخواهی بدون جبران، هیچکدام، توهین، تهدید...) من هم واکنش درخوری داشته باشم (تشکر، تکرار، اخم و تخم، تهدید، شکایت...). 
خاتمیچیها، مثل گرامافونی که سوزنش گیر کردهباشد، هر انتقادی به بیپرنسیبیِ اصلاحطلبان سابقا حکومتی را به ادب و حیا و اخلاق و «پس مثل احمدینژاد خوبه؟!» حواله میدهند. بیربط میگویند. 
بیپرنسیبی خودِ بیاخلاقی است. اوج بیپرنسیبی است که با این شکاف عظیم بین حکومت و مردم، و وقتی که حکومت نشان داده ذرهای اهل مماشات نیست، ادعای اصلاحطلبی همراه باشد با «اگر راهمان دادند که چه بهتر و گرنه میرویم در خانهمان مینشینیم». 
میتوان اصلاحطلب بود و حتی دل در گرو «امام راحل» داشت اما بیپرنسیب نبود. نمونهی این پرنسیب، کنش موسوی است. یکبار در دیداری گفت (نقل به مضمون) "میگویند از کشتی نظام پیاده شدهاید، خب شدهباشیم...».
 این یعنی من پرنسیب دارم و آنرا قربانی نظام هم نمیکنم. این یعنی اخلاق سیاسی.
©️ فیسبوک محمود فرجامی
 
 
 
          
      
 
  
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر