انتخاب را محدود کنیم
همیشه هر چه بیشتر باشد، بهتر است. موافق نیستید؟ تنوع غذایی بیشتر در یک رستوران، طعمهای بیشتر یک برند مربا، کانالهای تلویزیونی بیشتر و …
ما همیشه دنبال بیشتر، بیشتر و بیشتر هستیم. نه؟ نه! این فقظ ظاهر امر است. واقعیّت چیز دیگری است. انتخابهای زیاد میتوانند نتیجۀ عکسی داشته و باعث ایجاد سردرگمی برای مشتری شوند.
یک آزمایش علمی در زمینۀ پارادوکس انتخاب
برای درک بهتر روانشناسی مصرفکننده و تناقض انتخاب، شینا لینگار و مارکلپر یک آزمایش خیلی ساده را طراحی کردند.
آنها به یک بازار ترهبار در آمریکا رفتند و یک غرفه برای تست و خرید مربا در این بازار برپا کردند.
در نصف زمانی که این غرفه برپا بود، آنها ۲۴ طعم مختلف از مربا را بهنمایش گذاشتند و برای نصف دیگر وقت، تعداد انتخابها را به ۶ طعم محدود کردند. در تمام مدت نیز به دو مسئله توجه داشتند.
اینکه در هر یک از این دو حالت چه تعداد از آدمها:
۱ . برای تست مرباها توقف میکردند
۲ . یک شیشه مربا میخریدند
نتایج این آزمایش با عقل جور در نمیآمد. وقتی که محققان ۲۴ طعم را ارائه میدادند، ۶۰٪ از مردم برای تست مرباها توقف میکردند، ولی تنها۳٪ خرید میکردند.
اما وقتی که تنها ۶ طعم در معرض نمایش بود، ۴۰٪ از مردم برای تست مرباها میایستاند و به طرز جالبی، ۳۰٪ از این افراد یک شیشه مربا میخریدند.
بنابراین با وجود آنکه آدمهای بیشتری جذب یک غرفه با انتخابهای متنوع میشدند، اما وقتی که تنها ۶ انتخاب وجود داشت، شانس اینکه مشتری خریدی انجام دهد حداقل ۶ برابر میشد.
و این همان پارادوکس انتخاب است. زمانی که آدمها با فهرستی طولانی از انتخابها روبهرو هستند، تصمیمگرفتن سخت میشود. هر چقدر که این انتخابها بیشتر باشد، آنها نیز زمان بیشتری را برای تصمیمگیری صرف خواهند کرد.
حتی وقتی که این موضوع به نفعشان نباشد. روانشناسان این پدیده را فشار انتخاب نامیدهاند.
خب ظاهراً در یک بازار ترهبار میتوان با انتخابهای کمتر، نتیجۀ بهتری گرفت. اما آیا این موضوع در فضای آنلاین هم کاربرد دارد؟ جواب ما این است: یک لحظه هم شک نکنید. این قانون مستقیماً بر روی کاربران اینترنت و اپلیکیشنهای گوشی نیز تاثیر میگذارد.
بنابراین اگر حاضر باشیم کمی در طراحی وبسایت و برنامۀ گوشی خود تغییر ایجاد کنیم و از شر انتخابهای اضافی و بیدلیل خلاص شویم، حتماً شاهد نتایج بهتری خواهیم بود.
ما باید انتخابهای کاربر را تا جای ممکن محدود نماییم. بهترین مثال برای درک این موضوع صفحه اصلی یک وبسایت است. حتماً ما اطلاعات بسیار زیادی داریم که باید در صفحه اصلی خود جا بدهیم.
شاید پیش خود فکر کرده باشیم که باید هرچه کاربر نیاز دارد را در همان صفحه اصلی در اختیارش بگذاریم. اما اکنون هم ما و هم شما میدانیم که این مسیر درست نیست.
سوال ما باید این باشد که چه مواردی را میتوانیم از این صفحه حذف کنیم. یک طراحی خوب با قراردادن تمام امکانات در صفحۀ اصلی ممکن نیست. بلکه فقط زمانی ممکن میشود که هر چه بتوانیم را از روی صفحۀ اصلی برداریم.
پیچیدگی تصمیمگیری فقط به خاطر تعداد انتخابها نیست. مسئله میتواند تفاوت بین آنها هم باشد. ما حتی میتوانیم انتخابهای متنوعی را در اختیار مشتری بگذاریم، بهشرط آنکه تفاوت میان آنها کاملاً واضح باشد.
هنگام خرید یک کامپیوتر این مسئله میتواند خیلی جدی باشد. چرا که اکثر خریداران به درستی فرق میان یک رم ۴ گیگ را با یک رم ۸ گیگ نمیدانند.
اما شرکت اپل یک راهکار عالی برای پشت سر گذاشتن این چالش پیدا کرده است. آنها انتخابها را کاهش دادهاند و تفاوت بین آنها را محسوس کردهاند. کافی است به وبسایت این شرکت سری بزنیم.
برای هر مدل از کامپیوترها و لپتاپهای این شرکت یک توضیح مختصر و قابل فهم وجود دارد.
اگر که دنبال یک لپتاپ سبک و باریک هستیم، باید به سراغ مدل air برویم. اگر دنبال یک لپتاپ کوچک هستیم، حتما مدل mini مناسب ماست.
شاید هم قیمت مسئله اصلی ماست. آنوقت باید به سراغ مدل سادۀ مکبوک برویم. البته اطلاعات تخصصی هم در مورد این مدلها وجود دارد، اما اطلاعات تخصصی بعد از این توضیحات کوتاه آمده است و در درجۀ دوم اهمیت است.
البته پیش خودتان فکر نکنید که بحث فقط بر سر محصولات است. تفاوت میان انتخابها باید در هر بخشی از سایت شما مشخص باشد.
از دستهبندیهای منوی اصلی گرفته تا کوچکترین بخشها. بدین ترتیب مخاطبان شما گیج نخواهند شد و به راحتی میتوانند از وبسایت شما استفاده کنند.
هر چند که ما دوست داریم فکر کنیم که موجوداتی کاملاً منطقی هستیم. اما حقیقت امر این نیست. ما هیچوقت با دقت انتخابهای خود را نمیسنجیم.
مخصوصاً وقتی که یک تصمیم سخت پیش رویمان باشد. در عوض آن چه میکنیم؟ برای تصمیمگیری از ناخوداگاه خود کمک میگیریم، واکنشهای همیشگی خود را نشان میدهیم و احساساتی برخورد میکنیم.
نتیجهاش هم این میشود که به شک بیافتیم و احساس کنیم کنترل امور از دستمان خارج شده است. گاهی حتی این احساس حتی آنقدر قوی میشود که ترجیح میدهیم به جای گرفتن یک تصمیم غلط، اصلاً تصمیمی نگیریم و نتیجه آن به وجود آمدن پارادوکس انتخاب یا همان تنافض انتخاب است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر