یکشنبه، خرداد ۰۴، ۱۴۰۴

در دبیرستان‌ها چه می‌گذرد

دانش‌آموز کنکوری با مشاور در برنامه تلویزیونی تماس گرفته و این پیام به او داده می‌شود که «تو هیچ موفقیتی نخواهی داشت مگر آن که با برنامه ما جلو بروی...» وی از آن به بعد دچار «اختلال اضطرابی» می شود ...

شکی نیست حتا اگر کنکور برداشته ‌شود، رقابت برای کسب رتبه و رشته‌ٔ ممتاز همیشه هست و خواهد بود.

نگرانی‌ها از اول دبیرستان (حدود ١۴ سالگی) شروع‌شده و در ١٨ سالگی به اوج خود می‌رسد.

در این بازه که سنین «نوجوانی» محسوب می‌شود، عمده تمرکز اطرافیان صرفآ بر درس است. مشکل زمانی است که رقابت میلی‌متری برای کسب بالاترین نمره به مهم‌ترین خواسته‌ی دانش‌آموز تبدیل شود. 

این جنگ برای رهایی از آینده ی مِه‌آلود در رشته‌های متوسط و ضعیف دانشگاهی است. مخصوصا با انواع سهمیه‌ها که قبولی در کنکور را دشوارتر می‌کند. 

اینها همه صحیح، اما کسی که برای آینده‌اش سینه‌چاک می‌دهیم یک نوجوان است. نوجوان بودن الزامات و اقتضائاتی دارد.

تفکر تحلیلی، نقادانه و خلاقانه‌اش باید شکل بگیرد. ساختار عصبی و هیجانی‌اش در حال تکمیل است و باید استراحت کافی، ورزش و تفریح مناسب داشته‌باشد. 

نوجوان باید تعامل و کار با هم‌سالان را بیاموزد، نه صرفآ رقابت. آن هم رقابتی طولانی، شدید و بی‌رحمانه که گاهی به سمت‌وسوی رفتارهای مخرب و پنهان‌کاری کشانده می‌شود! 

چه بسیار دانش‌آموزانی که در این سال‌ها به ورطهٔ کمال‌گرایی افتاده‌اند و شب و روزی نبوده که بی‌تشویش نخوابیده‌اند!

این فشار عظیم روانی و معذوریتی که خانواده با هزینه گزاف وارد می‌کند، برخی نوجوانان را مستعد اختلالات روان‌پزشکی می‌کند. خانواده دربرابر پولی که هزینه می‌کند، موفقیت می‌طلبد! القای احساس گناه و مسئولیتی سنگین بر شانه‌های فرزندشان، آن‌ها را مستعد اضطراب می‌کند. 

برخی موسسات و معلمان از بی‌قراری خانواده‌ها سو‌ءاستفاده کرده و با آتش این رقابت، بازار خود را به‌ هر قیمتی گرم می‌کنند. القای این‌که تو بی ما هیچی! و فقط ما راه را بلدیم، اعتماد به نفس فرزند ما را تهدید می‌کند تا بتوان به سودهای کلان رسید. 

وقتی والدین ناخواسته با موسسات هم‌دست می‌شوند، نوجوان تنها می‌شود و اضطراب بیشتری می‌گیرد. 

مقایسه با برترها، نیش و کنایه و کاشتن احساس گناه، «خشونت» علیه اوست که شرایط را تشدید می‌کند. 

این‌که همه دانش‌آموزان چنین مسیری را می‌روند، موجب شده ندانیم که داریم راه را اشتباه می‌رویم. گمان می‌کنیم تفریح و آرامش او معادل‌ غفلت از درس و رقابت است.

با برداشتن این «بایدها و نبایدها»، تقویت اعتماد به نفس و پذیرش همیشگی او، می‌توان از تنش‌هایش کاسته و بازده تحصیلی‌اش را بیش از پیش ارتقا دهیم.

دکتر امیر ضمیری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر