پنجشنبه، مرداد ۰۹، ۱۴۰۴

آقای پزشکیان! شما «نهج‌البلاغه» را نردبان قدرت کردید

جناب آقای دکتر «مسعود پزشکیان» رئیس‌جمهوری اسلامی ایران
سلامٌ‌علیکم.
پس از سلام و احترام.
قرآن می‌فرماید: از بعضی از
«ظن‌»ها اجتناب کنید، چون «بعضی» از «ظن‌»‌ها گناه است. (حجرات ۱۲)
با این حال من در مورد حضرتعالی «ظن» دارم که اعتقادی به روز جزا و یوم‌الحساب ندارید، و احتمال هم می‌دهم که این ظن من، مشمول ظنون «اثم» و گناه نباشد.

شما برخلاف توصیه امیرمومنان علی (ع) که می‌فرمایند: «من شما را برای خدا می‌خواهم، اما شما من را برای خودتان می‌خواهید»
(نهج‌البلاغه خطبه ۱۳۶) هم «نهج البلاغه» را نردبان بالارفتن خود تا قدرت کردید، و با این کار به‌جای آن‌که دست‌تان را به «مولی علی» بدهید و آسمانی شوید، به پای او چسبیدید و «مولا علی» را زمینی کردید.

من ندیدم بعد از رئیس‌جمهور‌شدن شما، بودجه
«موسسه فرهنگی، تبلیغاتی امیرالمومنین» متعلق به مرحوم «محمد دشتی» کم یا حذف شده‌باشد.

این یعنی شما خبر ندارید که از ۷۶ به این طرف، این موسسه چه بر سر نهج‌البلاغه، بر سر «امیرالمؤمنین» (ع) و بر سر دین مردم آورد.

حتما بهتر از من می‌دانید که کتاب بسیار ارزش‌مند ـ و نه مقدس ـ نهج البلاغه را،
سید رضی قرن پنجم از خطبه‌ها، نامه‌ها، و حکمت‌های پراکنده منسوب به مولی علی گردآوری کرد.

در آن زمان نه
علم رجالی بود، نه درایةالحدیث. البته اهل سنت و جماعت این فنون استاندارد، و شاخص‌ها برای تشخیص اصل از بدل را داشتند، و بر اساس آن «صحاح سته» نوشته‌بودند، اما در شیعه هر روایتی از هر راوی نقل، و گردآوری می‌شد، بدون این‌که شاخصی برای تعیین اعتبار آن وجود داشته‌باشد.

علوم رجال و درایه، در قرون متاخر، وسیله
شهید ثانی در شیعه تاسیس شد، که البته تاسیس آن هم با مخالفت شدید بزرگان فقه و روایت، از جمله «شیخ حر آملی» مواجه شد که این‌جا جای بحث آن نیست.

نهج‌البلاغه‌ٔ اعتبارسنجی‌نشده را
«ابن‌ابی‌الحدید» معتزلی، یک عالم بزرگ اهل سنت و جماعت شرح کرده است، که این شرح نیز با اگر و اماهایی از سوی برخی از بزرگان شیعه مواجه شده‌است.

فرض بر این بگذاریم که این نهج‌البلاغه تماما و بدون کم‌وکاست و تحریف کاستی یا افزایشی، خالص متعلق به مولی علی باشد. با این فرض، در قرون ماضی، بعضی از دانش‌مندان استخوان خوردکرده در صرف و نحو عربی و مسلط به ادبیات عرب، این کتاب را از عربی برای استفاده فارسی‌زبانان به فارسی برگردانده بودند.

من برای نمونه به دو نام اشاره می‌کنم که «نام احمد نام جمله انبیاست/چون که صد آمد نود هم پیش ماست.»

اولی
استاد محمدتقی جعفری عارف، فیلسوف، حکیم، ادیب و دانشمند نامور معاصر است که او را «ابن‌سینای معاصر» لقب داده‌اند.

این دانشمند بلندمرتبه، ترجمه‌ای از نهج‌البلاغه به‌زبان فارسی با شرح و تفسیر مختصر دارد، که نیازی به بیان در اعتبار آن از شدت عیان‌بودن نیست.

ترجمه دوم متعلق است به
سید «جعفر شهیدی» فقیه، لغت‌شناس، ادیب، مترجم، دکتری در زبان و  ادبیات عرب، و مسلط به زبان و ادبیات و صرف و نحو فارسی.

درباره این ترجمه هم از شدت عیان‌بودنِ ارزش و اعتبار، نیازی به توضیح اضافی نیست.

ترجمه‌های معتبر دیگری هم از نهج‌البلاغه وجود دارد که نام مترجمین در کنار این دو نام خیلی به‌چشم نمی‌آید، اگرچه هیچ استبعادی ندارد که مترجمان خوبی هم باشند.

اما در سال ۱۳۷۶ که
سید محمد خاتمی وارد عرصه انتخابات ریاست‌جمهوری شد، جوانی جویای نام و پرهیجان به‌نام ‌«محمد دشتی» در دفاع از نامزد مورد علاقه خود و حاکمیت ـ علی‌اکبر ناطق‌نوری ـ حمله به محمد خاتمی را در دستور کار قرار داد، و از هرگونه بهتان و افترا علیه این سیدِ نجیب و اصیل و با ریشه خودداری نکرد.

کاری که هم‌زمان به‌شکل موازی دستور کار
مرحوم کردان، حسن عباسی، سعید قاسمی، انصارحزب‌الله و ... هم بود.

نتیجه این حملات اگر برای
ناطق‌نوری و اصول‌گرایان سنتی آبی نداشت، اما برای مرحوم «دشتی» نان داشت. ایشان به‌واسطه آن حمله و بهتان‌ها، مورد حمایت حاکمیتِ شکست‌خورده قرارگرفت و  ترجمه نهج‌البلاغه‌اش را از سوی حاکمیت برکشید.

حاکمیت هم که در این مواقع
«کیفیت» برایش چندان مهم نیست، تمام ترجمه‌های فارسی دیگر «نهج‌البلاغه» را کنار گذاشته، و تمام تمرکزش را روی نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی گذاشت.

به تمام مدارس، دانشگاه‌ها، مساجد، هیئات مذهبی، کتاب‌خانه‌ها، پایگاه‌های بسیج و اغلب حوزه‌های علمیه و خلاصه هرچه مرکز فرهنگی در کشور بود، دیکته‌شد که فقط باید این ترجمه را استفاده کنند.

در سال ۱۳۸۰ مرحوم «دشتی» در ۵۰ سالگی در اثر تصادف از دنیا رفت. خانواده او دیداری با رهبری نظام داشتند. رهبری که ۱۰ سال قبل از آن در دیداری با خود آن مرحوم، وی را مورد عنایت ویژه قرارداده بود، این‌بار در بیانی اغراق‌آمیز، تعریف‌ها از کتاب‌های آن مرحوم کرد و گفت که اکثر کتاب‌های ایشان را (بیش از ۱۰۰ جلد) خوانده است.(
+) (این هم نوعی خودتعریفی از آن نوع بود که «غلات او» می‌گفتند: «رمان معتبری نیست که حضرت‌ آقا نخوانده باشد.»
این تعریف‌ها، چنان بادی در پاچه موسسه دمید که در حدود یک‌ دهه، این ترجمه به چاپ‌های بیست به بالا و در تیراژهای بالاتری رسید.

اما نکته دردناک این است که این ترجمه بسیار‌بسیار پرغلط، به‌لحاظ محتوایی ـ که برخی مواقع تنه به به‌سخره‌‌‌گرفتن دین می‌زند ـ از همان چاپ نخست تا واپسین چاپ که بنده فرصت مطالعه و مطابقه آن‌را پیدا کردم داشته، و از نظر شکلی نیز یک «واو» تغییر نداشته و تمام غلط‌های تایپی، املایی، نگارشی، ویرایشی، (از هزار تجاوز می‌کند) از چاپ نخست، در چاپ واپسین عینا کپی و پیست شده‌است.

البته برای هر چاپ حقوق و مزایای عالی تایپیست‌ها، ویراستاران و سایر دست‌اندکاران از بودجه عمومی کشور پرداخت شده‌است.

این‌که عرض می‌کنم تردید دارم که درد دین و آخرت داشته‌باشید، به این علت است که مولی علی (َع) وقتی می‌خواست کار فردی شخصی را انجام دهد،
شمع بیت‌المال را خاموش می‌کرد، اما این‌جا برای کارهای فردی و شخصی تازه چراغ ردیف بودجه را روشن می‌کنند. آن هم نه برای کار درست، بلکه برای کار غلط انجام‌شده و اصلاح‌نشده و سیکل معیوبی که ادامه دارد.

گذشته از این‌ها، شما در قول‌های انتخاباتی‌ به رای‌دهندگان قول‌هایی دادید و در تضمین آن فرمودید که
«ذمتی بما اقول رهینه» گردن خودم را رهن قول‌هایم می‌گذارم. (نهج‌البلاغه خطبه ۱۶) اما وقتی به بام قدرت رسیدید، نردبان نهج‌البلاغه را فروانداختید و به‌جای رفع فیلتر «لایحه مقابله با انتشار محتوای خلاف واقع» را خلاف‌نظر اکثریت حقوق‌دانان، و به‌رغم انذارها و هشدارهای آنان که این لایحه با بدیهی‌ترین حقوق شهروندی در تعارض است، با دو فوریت در دستور کار قرار داده و به‌تصویب رساندید.

در مورد وعده رفع تحریم‌ها، فرمودید که بنده موافق مذاکره و حتی رابطه با آمریکا هستم، اما رهبری مخالف است. این فرمایش‌ِتان مصداق «از کرامات شیخ ما این است/شیره را خورد و گفت شیرین است» بود.

اصل تحریم‌ها و تنگناهای اقتصادی، تقصیر گلوگاه اصلی تصمیم‌گیر در کشور ـ یعنی رهبری نظام ـ است. شما شق‌القمر کردید که مردم را به پای صندوق‌های رای فراخواندید و قول‌ها دادید که بعدا توجیه بیاورید من می‌خواهم، رهبری نمی‌خواهد؟

البته اگر تقصیر شما در این حد می‌ماند، شاید برای
روزنه‌گشایان‌ و آن‌ها که به شما رای داده بودند «قابل توجیه بود»، اما وقتی کاتولیک‌تر از پاپ شروع به رجزخوانی علیه غرب و آمریکا کردید و رسما اعلام کردید با وجود شرکایی چون چین و روسیه نیازی به آمریکا و غرب نداریم، این‌جا بود که روی سر روزنه‌گشایان هم شاخ سبز شد.

با این همه شاید یک راه برای شما مانده باشد که با انجام آن دِینی به دین‌ و آخر و عاقبت‌ِتان ادا کنید. عمل به آخرین وعده که «اگر نگذاشتند، کناره‌گیری می‌کنم و شفاف با مردم سخن می‌گویم». 

اگرچه البته خیلی دور و دیر است و دردی از مردم دوا نمی‌کند، اما شاید «مثقال ذرة خیراً یره»ای برای آخر و عاقبت‌تان باشد.
و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين
در همین رابطه:
نمی‌توانید جلو کوری فرزندان این کشور را بگیرید استعفا بدهید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر