علی لاریجانی سال ۹۴ در یک گفتوگوی تلوزیونی اعلام کرده که به درخواست «هنری کیسینجر» وزیر خارجه قدرتمند ایالات متحده در یکی دو دوره، و استراتژیست باسابقه و پیشکسوت این کشور با او ملاقاتی داشته است.
بهقول مجتبی واحدی فرض نخست و قوی این است که این ادعا دروغ باشد. چون لاریجانی ادعا را بعد از مرگ «کیسنجر» مطرحکرده و طبیعتا تنها کسی که میتواند این ادعا را تکذیب کند، نیست که تکذیب کند.
اما با فرض درستبودن ادعا، لاریجانی ادعا کرده که در آن ملاقات کسینجر به او گفته که راهی برای داشتن یک رابطه اشتراتژیک با ایران به من نشان بده.
وقتی لاریجانی بهقول خودش گفته ما که رابطه عادی هم نداریم استراتژیکش بماند! اما چرا؟ کسینجر به او گفته که ما همه کشورهای جهان را خودمان روی نقشه جغرافیا نقاشی کردیم اما در مورد دو کشور نتوانستیم اینکار را بکنیم: ایران و مصر. چون دو کشور با تمدن قدیمی و با ریشه بودند.
لاریجانی این را با افتخار و آبوتاب تعریف و تاکید میکند که دشمنان قسمخورده ما هم به عظمت تمدنی ما اعتراف میکنند.
واحدی در نقد این سخنان ـ با فرض دروغنبودن ـ به سخنانی از لاریجانی حدود دو دهه قبل استناد میکند که در آن لاریجانی ایران پیش از اسلام را معجونی از توحش و عقبماندگی دانسته و اعلام کرده بود: ایران هرچه دارد از بعد از اسلام دارد.
اما حالا که قرار است به سابقه تاریخی تشبت بجویند، در یک چرخش ۱۸۰ درجهای افتخار میکنند که دشمن قسمخورده ما هم به عظمت تمدنی ما اعتراف میکند.
در اینکه ایران کشوری با عظمت تمدنی و باستانی و فرهنگی دیرپا و بسیاربسیار توسعهیافته بوده، تردید قوی نمیتوان کرد. چه آنکه؛ هم شواهد دقیق آنرا پشتیبانی میکند، هم قرائن قوی، هم فکت بسیار معتبر. و آن هم استوانه «حقوق بشر کورش» که چند هزاره قبل از آنکه اروپای مدرن امروز «اعلامیه جهانی حقوق بشر» بنویسد، کورش هخامشی لوح حقوق بشر برای نیکپنداری، نیکگفتاری، راسترفتاری و توجه به حقوق انسانها بدون قید جنسیت و نژاد و ... و توجه به حقوق حیوانات و محیط زیست نوشته که مستند موجود است.
آثار باستانی باقیمانده از گذشتگان ما هم نشان میدهد ساکنان فلات ایران بسیار پیشتر از اینها به معماری، عمران و شهرسازی با ظرافت آشنا بوده و با طبیعت در نهایت مسالمت و صلح همزادی و همذاتی داشتهاند.
به قناتهای ایران بهعنوان مثال بنگریم که چگونه ایرانیان بدون حفر چاههای عمیق از سفرههای زیرزمینی آب خنک و گوارا برای نوشیدن و کشت و کار استخراج میکردهاند، و با مهربانی کمک میکردهاند آبخوانها بکر و دستنخورده باقی بمانند و در زمستان و فصل بارش، این سفرههای زیرزمینی را تغذیه کنند.
به کتیبههای باستانی بنگریم و نقش برجسته حیوانات اهلی و وحشی در کنار انسان ایرانی را که نشان میدهد ایرانیان باستان برای حیات وحش این فلات و حفاظت از گونههای نادر آن، چه صلحی میان خود و جنگلیان برقرار کردهبوده و نمادهای آنرا برای ثبت در تاریخ بر دل کتیبهها نقش کردهاند.
با این اوصاف، ایرانی برای نشاندادن اعتبار «قدیمی» خود دستاش بسیار پر است و نیازی به تایید لاریجانی یا کیسینجر ندارد.
اما نکته دردآور این سخنان و بالیدن به گذشته نزد کسی که چند سال قبل هیچ ارزشی برای این میراث تمدنی قائل نبوده و همه آنها را متعلق به بعد از اسلام میدانسته، این است که این شخص و امثال او همین الان هم ارزشی برای آن میراث قائل نیستند و تا جایی به آن بها میدهند که بهانهای برای پرکردن جیب خودشان باشد. این ادعای احتمالا دروغ هم برای تمسکجستن به اینکه اول من آنم که «کسینجر» با آن عظمت از من درخواست ملاقات میکند و با این ادعا سکهای به جیب عبای خود میاندازد، و بعد هم با تاکید بر آنکه دشمن قسمخورده هم به عظمت تمدنی ما اعتراف میکند، خود را وارث آن تمدن میداند لاغیر.
اما دردآورتر از این نکته، این است که معتبرتر از «کیسنجر» در تاریخ معاصر ایران، مرحوم «محمدعلی فروغی» است که سواد سیاسی و فلسفی و ادبیاش بیشتر از «کیسینجر» نباشد، کمتر نیست.
همین مرحوم فروغی ۱۸ بهمن ۱۳۰۱ در یک مذاکره با یک نماینده خارجی گفته: «در مذاکره با فرستاده خارجی، هرچه از عظمت تاریخ و فرهنگ ایران گفتم، او با تمسخر نگریست و گفت: "اینها گذشته است، امروز چه دارید؟" آن لحظه قلبم فشرده شد، نه از گستاخی او، بلکه از حقیقت تلخی که در کلامش بود.»
سال ۱۳۰۱ که هنوز ایران ویران نشده بود. چاههای «طلای سیاه» و منابع عظیم استراتژیک «گاز» هنوز دست نخورده بود. جنگلهای عظیم شمال سرجایِشان بود. اینهمه چاههای عمیق در این فلات حفر نشده و یاغیان بیسواد سکان اجرایی این کشور را بهدست نگرفته، و برای دنیا رجزخوانی نکرده بودند، فروغی اعتراف میکند: «حقیقت تلخی که در کلامش بود.»
تکلیف امروز که دیگر از آنهمه مرتع و جنگل و آبخوانها، سبزی کمفروغی مانده، «طلای سیاه» و منابع عظیم گازی به خاکستر تحریم نشسته و از حیز انتفاع ساقط، خشکسالی شیره جان این خاک را بلعیده و بیابان لمیزرع تحویل داده، و مدیریت ۵ دهه گذشته کشور را به خرابهای غیرقابل آواربرداری تبدیل کرده چیست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر