دوشنبه، آبان ۱۲، ۱۴۰۴

تا راهی استخر نشده‌اید حلالیت بطلبید

 مسیح مهاجری مدیرمسئول دائم روزنامه جمهوری اسلامی پس از آقای خامنه‌ای، به‌تازگی سخنانی گفته و به تعبیر خودش ـ افشاگری ـ کرده‌است.

در این به‌اصطلاح افشاگری، مهاجری می‌گوید که سال ۹۳ در حضور هاشمی بوده و هاشمی او را به قسمتی برده که احتمال وجود «شنود» کم‌تر باشد و رازی را با او در میان گذاشته‌است که نقل به مضمون محتوای‌اش این است که گروهی از درون حاکمیت به هاشمی اطلاع داده‌اند که جان‌اش در خطر است.



در سال ۹۳ اگرچه اقتدار اولیه مرحوم هاشمی کاهش یافته بود، اما هنوز اقتدار کافی و لازم برای پی‌گیری این تهدید و خشکاندن ریشه‌هایی خشونتی که از «شنود»‌ها شروع می‌شد را داشت.

اما چرا از جایگاه ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضویت در بالاترین سطوح خبرگان رهبری و سایر نفوذهای خود برای ریشه‌کن‌کردن یک نا‌امنی که به قول سعدی در نامه بدون سلام خودش «سرچشمه شاید گرفتن به بیل» استفاده نکرد تا پر شده و نشاید به پیل هم گرفته شود و او را در استخر سر به نیست کردند، پرسشی است که تاریخ به‌زودی به آن پاسخ خواهد داد.


فقیه عالی‌مقام بر خلاف هاشمی و مهاجری و خیلی‌های دیگر، «خط قرمز» و راز و رمز مگویی نداشت که از «شنود» بترسد. آزاده بود و آزاد زندگی می‌کرد. تنها از دوربین و شنود الهی حساب می‌برد و فقط برای مردم احترام قائل بود. مردم را ولی‌نعمت می‌دانست.


به‌خاطرِ همین مردم، وقتی کشور در سایه بی‌توجهی به درایت‌ها و نکته‌سنجی‌های او گرفتار جنگ شد، اکثر اعضای درجه یک خانواده‌اش عازم جنگ شدند، از پدر پیرش که «حبیب مظاهر» جنگ ایران و عراق بود، تا نوه شهیدش و تا سعید جانبازش.


در همان زمان که منتظری برای بار دوم، در حالی‌که جگرگوشه‌هایش در خط مقدم جبهه بودند، و خرمشهر آزاد شده بود، به سران اعلام کرد پیشنهاد صلح را بپذیریم تا غائله بخوابد و خون مسلمانان بی‌گناه ریخته نشود.

اما آن‌ها که فرزندان‌شان رنگ جنگ ندیده بودند، بر طبل جنگ کوبیدند و «راه قدس را از کربلا» نشان دادند.


میرحسین موسوی
تاریخ را تحریف می‌کند. خمینی دنبال گسترش «شیعه» به همه دنیا بود و فقط به عراق و عتبات قانع نبود. این‌‌که میرحسین می‌گوید خمینی با شعار راه قدس از کربلا می‌گذرد مخالف بود تحریف تاریخ است.

آن‌که با جنگ و ماجراجویی و خلاف نظم جهانی رفتارکردن، مخالف بود فقط منتظری و نهضت آزادی بودند.


خمینی حتی برای ارضای هواهایی که در سر داشت، هیچ ابایی نداشت از اسرائیل برای نبرد با اسرائیل جنگ‌افزار بخرد. همین کار را هم مخفیانه کرد، اما منتظری وقتی متوجه شد، اصول اخلاقی‌اش اجازه «سکوت» و انفعال نداد، و بی‌هراس از هر کسی این رسوایی اخلاقی را برملا کرد.

البته تاوان سنگینی هم پرداخت. حصر و حبس و محدودیت و توقیف کتب و اموال و وجوهات و تصرف موقوفات، تنها شمه‌ای از کوه بلاهایی بود که بر این انسان آزاده روا داشتند.


در زمانی که منتظری نستوه، این بداخلاقی‌ها و گرفتارشدن طراحان بلا در دام‌های خودشان را در خشت خام می‌دید، روزنامه جمهوری اسلامی و مسیح مهاجری تمام‌قد نه‌تنها چشم بر ظلم‌هایی که بر این فقیه مجاهد نستوه می‌آمد بسته بود، که روزنامه‌اش نیز دربست آتش‌بیار معرکه انصار شیطان بود که طلاب مظلوم او را کتک می‌زدند و در حسینیه او را جوش می‌دادند.


دردها بسیار است و خواهد بود. اعتراضات و مظلوم‌نمایی‌های امروز روزنامه جمهوری اسلامی و مهاجری که از دهه‌ای پیش از اصل افتاده و این روزها از اسب هم افتاده، خالی از صداقت است. ننه من غریبم بازی است.


درمان از آن‌جا آغاز می‌شود که مهاجری پیش از آن‌که چون مرادش هاشمی دست‌اش از دنیا کوتاه شود، عذر تقصیر به پیشگاه ملت ایران آورده و از ظلم‌هایی که در حق آن فقیه‌عالی‌مقامِ مومنِ با کیاست کردند و او را که صفای باطن داشت عذرخواهی کند.


والا در بر همان پاشنه خواهد چرخید که در استخر فرح چرخید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر