پنجشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۹

شهید بهشتی و براندازی دین؟

سال گذشته در گیرودار بازداشت‌ فعالین سیاسی و پلمپ دفاتر احزاب اصلاح‌طلب و ستادهای تبلیغاتی نامزدهای معترض، پس از پلمپ «دفتر حفظ و نشرآثارشهید بهشتی» در میدان هفت‌تیر تهران، مسئولین قضایی اعلام نمودند که از این دفتر جزوه‌های احزاب چپ، مجاهدین و حزب توده کشف شده، و بلافاصله از این کشف شاهکار خود نتیجه‌گیری نمودند که معترضین به نتایج انتخابات در فکر انقلاب مخملی و براندازانه بوده، و نقشه راه این براندازی را در نشریات سازمان‌هایی که در اوایل انقلاب، فعالیت‌هایی اینچنین داشتند، جستجو می‌نموده‌اند.
نکته جالب در این گزارش‌ها آن بود که به هیچ عنوان از این مکان به عنوان «دفتر حفظ و نشر آثار شهید بهشتی» که سابقه 30 ساله داشت اشاره نشده، و همیشه از آن به عنوان دفتر مشاور ارشد «موسوی» و دفتر پیگیری وضعیت شهدا و مفقودین حوادث بعد از انتخابات نام برده می‌شد.
همان زمان، دکتر «علی‌رضابهشتی» فرزند شهید «بهشتی» اعلام نمود که این جزوه‌ها نه مال امروز و دیروز، که سی سال است در آن مکان موجود، و متعلق به شهید مظلوم می‌باشد که برای بحث و مناظره با اعضای حزب توده و مجاهدین و همچنین پاسخ به شبهات آنها توسط ایشان مورد مطالعه قرار می‌گرفته است.
به رغم آنکه سال گذشته حاکمیت از این ترفند طرفی نبست و بیش از پیش آبروی خود را بر باد داد، اما آن اتفاق بار دیگر تکرار شده و اینبار حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی، در سخنانی ضمن طرح اتهام‌های تازه‌ای علیه رهبران جنبش سبز، خبر از کشف جزوه‌ی بر اندازی دین از منزل دکتر «علی‌رضابهشتی» داده است.
وی که به مناسبت سالگرد تظاهرات حامیان دولت در روز نهم دی سال گذشته در جمع شماری از طلاب حوزه علمیه قم سخنرانی می‌کرد، در این باره گفته است: «از منزل یکی از سران رده اول فتنه که در واقع اتاق فکر آنان بود، جزوه بسیار تکان‌دهنده‌ای به دست آمد که در آن طرح براندازی دین از ایران، پیش از انتخابات تاکنون ترسیم شده بود»
تکرار سناریو‌های مضحک و شکست خورده‌ی اینچنینی، بیش از پیش حکایت از این واقعیت دارد که لشکر شکست خورده دروغ و دغل و فریب، غرق شدن خود را درک نموده و به عریانی فرو غلطیدن در گرداب دروغ‌های خودساخته را بیش از پیش مشاهده می‌نماید و در چنین شرایطی به هر حشیشی برای جلوگیری از غرق شدن، تشبث می‌جوید. اما گرداب دروغ و نیرنگ هر لحظه بیش‌تر و بیش‌تر آنها را در خود فرو بلعیده و دست یازیدن به این ترفندها، پیش از آنکه کمکی به نجات‌شان بنماید بیشتر به سمت غرق شدن هدایت‌شان می‌کند.
این نوشته در خودنویس اینجا
.......................در جرس اینجا
........................در کابل‌پرس اینجا
در همین رابطه:
پاسخ علیرضا بهشتی به ادعاهای وزیر اطلاعات

ساندیس سایبری

واژه «ساندیس» پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری دهم و اعتراضات گسترده به نتایج آن وارد ادبیات سیاسی طنز ایران شد و به دلیل اینکه شرکت کنندگان در تظاهرات تبلیغی و نمایشی برای تبلیغ سلامت انتخابات و کلا مدافعان نظام، با این نوشیدنی پذیرایی می‌شدند، این نوشیدنی خاص، بار منفی «کودنی» «ابلهی» «حزب‌‌بادی» و معانی معادل آن را به خود گرفت وبه شکل گسترده توسط طنز پردازان جنبش سبز مورد استفاده قرار گرفت.
در نوشته‌ها وطنزهای اعتراضی «ساندیس‌خور» معادل کسانی بود که در نهایت جهالت و صرفا جهت نوشیدن یک نوشیدنی بی‌ارزش به کمترین بها حاضر بودند در مقابل خیانتهای آشکار مسئولین نظام در حق توده‌ها، سکوت نموده و نه تنها سکوت نموده که در مانورهای تبلیغی آنها نیز شرکت گسترده داشته باشند، و بدتر از آن در عملیات سرکوب مردم نیز شرکت نمایند.
با این توضیح این کلمه در حکم ناسزایی تلقی می‌شد که معترضان به نتایج انتخابات به مدافعان به سلامت انتخابات و طرفداران حاکمیت و البته توده جاهل آن نثار می‌کردند.
حالا اگر شما با وبلاگی با نام «ساندیس‌نیوز» برخورد کنید بلافاصله گمان می کنید این وبلاگ متعلق به اهالی جنبش سبز است. اما اینطور نیست این وبلاگ که از دو روز پیش روی فضای مجازی فعال شده، با توجه به شکل و ظاهر آن، همچنین لینکهای معرفی شده در سمت چپ وبلاگ، حکایت وروایت از تعلق آن به دوستان حزب‌اللهی و بسیجی مدافع نظام و ولایت و طبقه‌بندی شده در 63؟؟؟؟؟ درصدی می‌کند که به «سران فتنه» رای نداده‌اند، و ضمنا حالا در قالب سربازان کوچک ارتش سایبری نظام شناخته می‌شوند.
از طرف دیگر تعداد قابل توجه برچسب‌ها و کلمات کلیدی متعلق به «حسین‌قدیانی» و وبلاگ قطعه 26 نشانه‌ای دیگریست از اینکه مدیر یا مدیران این وبلاگ از دوستان نزدیک این نویسنده جوان هم‌سو و هم‌صدا با روزنامه «کیهان» می‌باشند.
طنز مضحکی در نامگذاری وبلاگ نهفته است. این نام، پیش از آنکه نقد «جنش‌سبز» باشد، تمسخر کاروانیان 9 دی 88 است و این تمسخر نه به دست رسانه‌های بیگانه یا خودی‌های بیگانه نشین، که توسط همان ارتش سایبری و البته از روی جهلی که از شرب «ساندیس» دست می‌دهد، صورت می‌پذیرد. و این جای تعجب نیست. چه اینکه اگر غیر از این می‌بود جای تردید و تعجب داشت.
اما از اینها که بگذریم، واقعیت جالبی در این اتفاق مجازی و مضحک و اصطلاحا حضور سایبری نهفته است. 63 درصدیان طی دو سال گذشته تبلیغات فراوانی برای ایمیل ملی و اینترنت ملی و حمایتهای جدی و آشکار از میزبانان وبلاگ وطنی ‌نمودند و در همان حال سیل وبلاگ‌نویسان و فعالان عرصه خبر ورسانه و روزنامه‌نگاری آنلاین بودند که بی‌توجه به این تبلیغات در حال کوچ به سرویسهای اینترنتی بیگانه بودند هم به دلیل عقب‌ماندگی فنی هم مسائل امنیتی و البته نوعی اعلام اعتراض به حاکمیت. حالا جالب است که همراهان سایبری و شاخه اینترنتی این جماعت وبلاگ خود را روی دامنه‌ COM ثبت نموده و از ثبت وبلاگ خود رو دامنه ملی و وطنی IR‌ امتناع نموده‌اند.
این‌هم البته یکی از فوائد بسیار نوشیدن «ساندیس» است که فبلا در باره آن توضیح داده شد.

دوشنبه، دی ۰۶، ۱۳۸۹

قطر، جام‌جهانی‌فوتبال، ایران

«سعیدلو» ریس سازمان تربیت بدنی، که در قطر به سر می‌برد، از آمادگی ایران برای همکاری با قطر به منظور برگزاری بازیهای جام جهانی 2022 خبر داد. آقای «سعید‌لو» گفته که «ما آمادگی خود را برای برگزاری برخی بازی‌های جام جهانی که شرایط آب و هوایی قطر اجازه برگزاری آنها را نمی‌دهد، اعلام کردیم.»
همانطور که هیچ کشوری نمی‌تواند راسا و بدون نظر و انتخاب «فدراسیون‌ بین‌لمللی‌ فوتبال» (فیفا) میزبان جام جهانی فوتبال که هر چهار سال یکبار به میزبانی کشوری برگزار می‌گردد، بشود و میزبانی جام جهانی پس از داوطلب میزبانی شدن نیازمند طی کردن پروسه نفس‌گیر رضایت و انتخاب «فیفا» می‌باشد، به همان صورت کشور میزبان کمترین حقی در تغییر کوچکترین قانون مصوب آن فدراسیون ندارد و موظف است وظیفه میزبانی خود را طبق نظامنامه خاص «فیفا» که منشوری جهانی و بین‌المللی و مورد تایید اکثر کشورهای عضو می‌باشد، انجام دهد.
احتمال تخطی از این منشور، و یا احتمال آنکه کشوری نتواند امکانات لازم و شایسته را برای برگزاری بهینه این مسابقات تدارک نماید، ممکن است به تجدید نظر «فیفا» در تصمیم اتخاذ شده و صلب امتیاز میزبانی از کشور انتخاب شده، منجر شود.
از نگاهی دیگر چنانچه لازم آید در قوانین،منشور و مرامنامه تایید شده فعلی، تغییراتی ایجاد شود، طی پروسه خاصی اعلام عمومی شده و پس از اخذ نظر کارشناسان موافق و مخالف و نهایتا رای گیری، تغیییرات ایجاد شده رسما به تمام اعضا‌‌ء ابلاغ و توسط سخنگوی فدراسیون اعلام می‌شود.
طی نزدیک به یک قرن گذشته که مسابقات جام جهانی فوتبال هر چهار سال یکبار برگزار می‌شده، سابقه نداشته است که یک کشور میزبان باشد و سهمیه و امتیاز میزبانی را با کشور دیگری به اشتراک بگذارد.
به نظر می‌رسد هیچک از این اتفاقات در پروسه انتخاب همسایه جنوبی ایران «قطر» به عنوان میزبان جام جهانی فوتبال در سال 2022 نه اتفاق افتاده و نه قرار بوده است اتفاق بیفتد. والا هنگام اعلام رسمی میزبانی آن کشور این موضوع نیز رسما از طرف سخنگوی آن فدراسیون به اطلاع علاقه‌مندان فوتبال در سراسر دنیا می‌رسید.
اما علیرغم اینها روزگذشته آقای «سعیدلو» معاون ریس‌جمهور و ریس سازمان‌ تربیت‌بدنی، در جمع خبرنگاران از اعلام آمادگی ایران برای کمک به «قطر» به منظور میزبانی جام‌جهانی 2022 و همچنین موافقت نسبی امیر قطر با برگزاری برخی دیدارهای این جام‌جهانی در ایران خبر داد.
اگر طی چند روز آینده طبق معمول یکی دو ماه اخیر، این خبر توسط یک مقام اجرایی دیگر تکذیب نشده یا ‌واکنش طرف قطری را به دنبال نداشته باشد، باید اذعان کرد که پرت‌وپلاگویی مسئولین ایرانی طی پنج سال گذشته، تبدیل به یک اپیدمی منطقه‌ای شده و در اولین فرصت گریبانگیر کشور «قطر» و مسئولین اجرایی آن کشور شده است
جدای از این نکته که طنزی تلخ را روایت می‌کند، به نظر می‌رسد کشورهای منطقه فرصت برای سوءاستفاده، کلاه‌برداری و تحقیر مردم و سرزمین مقدس‌مان را در نتیجه بی‌کفایتی دولتمردان آن مناسب دیده و با دادن وعده پوچ و مضحک «اشتراک میزبانی» سعی در دوشیدن بیش از پیش و غارت سرمایه‌های مادی ومعنوی کشور دارند.
جدای از همه اینها با فرض صحت این همه حرف وحدیث، این خبر نه تنها نمی‌تواند و نباید اسباب خوشحالی باشد، بلکه اسباب سرافکندگی و شرمساری ملی و آدرس غلط دادن برای سر پوش گذاشتن براشتباهات مکرر مسولین مربوطه می‌باشد.
این نوشته در کابل‌پرس اینجا
................در خبرنگاران سبز اینجا
در همین رابطه: بازی با اعتبار ورزش ایران

جمعه، دی ۰۳، ۱۳۸۹

راه‌آهن شیراز ـ اصفهان اشتباه اصلاح‌طلبان یا جهل ‌مرکب امام‌جمعه

امام‌جمعه محترم شیراز در خطبه‌های نمازجمعه این هفته، پس از تشکر و اعلام حضور وزیر راه در این استان فرموده‌اند: «تصميمات غلط در مورد راه‌آهن شيراز ـ‌ اصفهان مربوط به دوران اصلاحات بوده كه مسئولان بعدي را مجبور به ادامه اين طرح كرد»
تا اینجای کار خدا را هزار مرتبه شکر که بالاخره یک مقام عالی‌رتبه اصولگرا و مدافع نظام و حاکمیت، غلط بودن طرح را رسما و از طریق تریبون مهم و مطرح خطبه‌های نمازجمعه اعلام نموده‌اند و قبول کرده‌اند که در حوزه مدیریت دولت نهم این اشتباه و به تعبیر ایشان غلط صورت گرفته است.
اما از این اتفاق مبارک که بگذریم، اگر قرار بود که تصمیمات دولت اصلاح‌طلب که به نظر ایشان غلط بوده ادامه داشته باشد، چه نیازی به رای آوردن اصولگرایان و تعویض مدیریت اجرایی کشور با صرف آن همه هزینه بود؟ اجازه می‌دادند که همان دولت اصلاح‌طلب مجددا رای آورده و بر سر کار بماند و همان اشتباهات را - البته به زعم ایشان - ادامه بدهد.
از طرف دیگر اگر قرار است که دولتی که جایگزین دولت دیگر شده اشتباهات دولت قبلی را تکرار نموده و ادامه دهد، چرا «جمهوری‌اسلامی» رویه گذشته و اشتباه رژیم پهلوی را ادامه نداد و برای نظام خود قانون‌اساسی جدید نوشت و سیستم مدیریتی، قضایی، تقنینی جدید تعریف نمود؟
از منظری دیگر اما، همیشه انسان را جایزالخطا دانسته‌اند اما آنچه مورد نکوهش قرار گرفته و قابل سرزنش بوده است، تکرار اشتباهی است که اتفاق افتاده و نتایج غلط خود را نشان داده است. از این منظر ظاهرا نمی‌توان و نباید اشتباه‌کنندگان اولیه را با فرض قبول اشتباه سرزنش نموده و مواخذه نمود و گناه خود را بر گردن آنها انداخت و حالا که یک مقام عالی‌رتبه- اگرچه یک مقام اجرایی نیست، ولی از آنجایی‌که بر اساس یک قانون نانوشته، خطبه‌های نمازجمعه حرف و نظر نظام تلقی شده و مورد استناد می‌باشد- غلط بودن و اشتباه دولت نهم را رسما اقرار نموده مردم منتظر خواهند بود مقامات قضایی نسبت به این اظهارات واکنش شایسته نشان دهند.
اما از این‌ها که بگذریم، علیرغم آنکه طرح‌ها و رفتارهای دولت اصلاحات و اصولا هیچ دولتی را نمی‌توان وحی‌منزل و عاری از خطا و اشتباه تصور نمود، اما به نظر می‌رسد با توجه به واکنش اعتراضی شدید متخصصان و متولیان امر منصوب به اصلاح‌طلبان به این طرح، احتمال وجود خطا و اشتباه در این طرح دست‌کم بسیار بعید می‌نماید. چه اینکه معمولا اعتراض به برنامه‌ای که نهایتا بر ملا کننده خطای معترض باشد، علی‌القاعده با این شدت و گستردگی صورت نمی‌گیرد و شدت و گستردگی اعتراضات اصلاح‌طلبان نشان می‌دهد که دولت آقای «احمدی نژاد» بر خلاف رای و نظر کارشناسان و خبرگان امر و بر خلاف مصالح مردم منطقه و صرفا برای استفاده تبلیغاتی و انتخاباتی آن خطا و اشتباه را مرتکب شده و فرمایشات امروز امام‌جمعه شیراز و دوستان دیگر از این جمع و نمونه پیش از آنکه کمکی به اصلاح اشتباه و مساعدتی برای وضعیت لغزان حاکمیت باشد خراب کردن پلی دیگر و پرده‌برگرفتن از بی‌آبرویی نهفته دیگر و یک دروغ‌گویی محض است. البته در شرایطی که اقرار و اعتراض به دروغ و رویه بی‌اخلاقی نزد دولتمردان از طریق مهره‌های جداشده امروز و همراهان دیروز صورت می‌گیرد، نمی‌توان از حضرات توقع دروغ‌نگفتن داشت.
ده‌ها سال پیش «ابن‌یمین» شاعر ارزنده پارسی، نسخه درمانی درستی برای آنها پیچیده است:
آن‌‌کس که نداند و نداند که نداند / در جهل مرکب ابد‌الدهر بماند.
این نوشته در جرس
این نوشته در کابل‌پرس
در همین رابطه:
قطار دروغ و فریب هنوز به شیراز نرسیده است

چالش استاندار و وزیر راه

جمعه، آذر ۱۹، ۱۳۸۹

یادداشتی قابل توجه در مورد آلودگی هوای تهران

این نوشته در وبلاگ «آوای‌سبز» به دلیل بد قوارگی قالب وبلاگ و متاسفانه عقب ماندگی سرویس‌های وطنی ارائه دهنده وبلاگ، علیرغم ارزش شایان توجه، کمی سخت قابل خواند بود. به همین دلیل این نوشته با رعایت قواعد کپی رایت بی کم و کاست به عنوان پست مهمان اینجا منتشر می‌شود. با تشکر از آقای «وحیدنوروزی» که در شناسنامه وبلاگش خود را کارشناس ارشد محیط‌زیست و عاشق کشور ایران معرفی نموده‌اند:
این سه مطلب آخرین مطالب من در مورد آلودگی هوای تهران می باشند. لطفا حدس و گمان عجیب و غریب نزنید. خداوکیلی کسی هم به من امر نکرده که سخن نگویم . خودم دوست دارم و تصمیم گرفتم مدتی در مورد آلودگی هوا حرف نزنم. اگر هم در این چند روز مطالبی در رسانه ها دیدید همگی مربوط به مصاحبه های قبلی من می باشند. به امید هوای پاک....
مطلب اول: امروز ظهر به اتفاق دکتر رشیدی مهمان تعدادی از نماینگان مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بودیم.موضوع بحث هم آلودگی هوای تهران بود.دکتر زارع نماینده تهران جمله جالبی گفتند.ایشان محیط زیست را خطاب قرار داده و ضمن انتقاد جدی از وضعیت بوجود آمده گفتند متاسفانه این یک ماهی که هوای شهر به این وضع دچار شده است با حیثیت کشور بازی شده است.خانم لاله افتخاری هم در مورد آلودگی شدید هوا در جنوب تهران که تقریبا همیشگی است نکانی را گفتند.آقای کوثری اشاره مهمی داشتند به این نکته که طبق قانون توسعه چهارم که به اتمام رسیده است آلودگی هوای تهران باید رفع می شد که این اتفاق نیفتاده است.نمایندگان دیگر هم نکاتی را گفتند و استاندار تهران هم بیست دقیقه ای به اقدامات کمیته اضطراری آلودگی هوا اشاره کردند.بعد از مدیر کل محیط زیست تهران من به نمایندگی از شهرداری صحبت کوتاهی کردم و یادآور شدم خواسته ما فقط اجرای قانون است.حال که قوانین مصوب هم در حوزه آلودگی هوا و حمل و نقل عمومی اجرا نمی شود خواهش می کنیم یک فکر اساسی شود.پیشنهاد ابطال تمام قوانین و مصوبات مرتبط با آلودگی هوا و پیشنهاد تصویب قانون جامع کاهش آلودگی هوای کشور با ذکر بودجه،مجری، ناظر و زمان اجرا را مطرح کردم با این توضیح که در کنار این قانون جدید باید عزم ملی جزم شده و فعل خواستن هم صرف شود در غیر اینصورت ۱۵ سال دیگر هم بگذرد هیچ اتفاقی نمی افتد.(مصاحبه خانم افتخاری در مورد نتایج این جلسه را اینجا و توضیحات من به خبرگزاری شهر در مورد این جلسه را اینجا ببینید.)
مطلب دوم: همانطوری که دکتر رشیدی مدیر عامل کیفیت هوا در جلسه دوشنبه کمیته اضطراری آلودگی هوا در محل سازمان محیط زیست تاکید داشتند متاسفانه پیش بینی هواشناسی غلط از آب در آمد و سه شبه و چهارشنبه شاخص استاندارد آلاینده ها بهتر نشد که بدتر هم شد.به راستی الان چه کسی باید یقه هواشناسی رابگیرد؟ وقتی نماینده وزارت بهداشت التماس می کرد تا آخر هفته شهر را تعطیل کنیم رییس جلسه با استناد به پیش بینی هواشناسی با این کار مخالفت کرد. نماینده وزارت بهداشت بعد از جلسه به یکی از خبرگزاری ها اینگونه گفتند:
" با توجه به تداوم وضعيت آلاينده‌هاي هواي تهران، پيشنهاد وزارت بهداشت آن بود كه دو روز پاياني هفته جاري تعطيل شود اما از آنجا كه سازمان هواشناسي وضعيت جوي روزهاي آينده را مناسب و ناپايداري‌هاي جوي را پيش بيني كرد، جمع‌بندي جلسه بر آن شد كه اين ناپايداري‌هاي جوي طي روزهاي آينده سبب كاهش غلظت آلاينده‌هاي هوا شده و نيازي به اعمال تعطيلي در پايتخت نيست." متن کامل این مصاحبه را اینجا ببینید.
بیچاره دکتر رشیدی که پیش بینی آلودگی هوا را روی صفخه مانیتور لپ تاپش به من نشان می داد و فریاد می زد هوا آلوده تر خواهد شد اما در نهایت پیش بینی هواشناسی ملاک عمل قرار گرفت.
مطلب سوم: اگر اشتباه نکنم پارسال نماینده وزارت بهداشت در جلسه ای که در مجلس داشتیم آماری از مرگ و میر شهروندان در اثر آلودگی هوا را دادند ولی تاکید کردند محرمانه است و این آمار نباید منتشر شود.برای همین هم تا امروز این آمار را شخص من جایی مطرح نکرده ام.امروز دکتر ندافی از وزارت بهداشت در جلسه با نمایندگان تهران آمار مرگ و میر سالیانه شهروندان در اثر آلودگی هوا را در شهر تهران به تفکیک آلاینده بیان کردند ولی نگفتند این آمار جایی مطرح نشود و برای همین این آمار را اینجا ذکر می کنم.حداقل فوتی در اثر ذرات معلق در سال در تهران ۲۶۵۸ نفر، منوکسید کربن۱۵ نفر، ازون ۷۲ نفر و دی اکسید گوگرد ۸۹۶ نفر می باشد.
بعدا اضافه شد:
۱- امروز در سایت گوگل متوجه شدم جناب دکتر ندافی حدود ۱۰ روز پیش این آمار را به خبرگزاری فارس و به تبع آن سایر رسانه ها منتقل نموده اند.در نتیجه آمار بالا عملا جدید محسوب نمی شود.(اینجا را ببینید)
۲-ظاهرا در سایت تابناک، عزیزی وجود دارد که به من خیلی لطف دارند.فکر نمی کردم این پست اخیر را هم کار کنند.حدود یکساعت پیش از جلسه فصلی مدیران شهرداری و بازدید از دو مرکز معاینه فنی بیهقی و سراج به دفتر کارم آمدم و با کمال تعجب متوجه شدم ابن مطلب در سایت تابناک کار شده است.تعدادی زیادی از سایتها و پایگاههای خبری هم از روی تابناک برداشت نموده اند.مطلب تابناک را اینجا و اینجا ببینید.چند نمونه از خبر سایر سایتها را اینجا،اینجا،اینجا،اینجا و اینجا ببینید.
۳-خواندن مطلب چه کسی ایده آب پاشی تهران را داد؟ را از دست ندهید.

جمعه، آذر ۱۲، ۱۳۸۹

روزجهانی معلولان


برای نخستین بار در سال 1992 روز سوم دسامبر به عنوان «روزجهانی‌معلولان» از طرف سازمان ملل متحد نامگذاری و معرفی گردید.
لزوم درک شرایط معلولان در جوامع و توجه شایسته به آنها در چارچوبی درست، همراه با وقار و حفظ شخصیت ارزشمند انسانی معلولان، و بررسی شرایط جهانی برای کاهش کمی معلولیت‌ها از اهداف اصلی این روز می‌باشد.
شرایط بد اقلیمی، بهداشتی و ناآگاهی نسبت به شرایط مناسب تغذیه، رعایت نکردن اصول علمی در دوران بارداری، بی‌توجهی به هشدارهای کارشناسان بهداشت و مهم‌تر از همه اینها، فقر در کنار عوامل ثانویه‌ای چون جنگ، تصادف، حوادث طبیعی از عوامل اصلی معلولیت می‌باشند که همگرایی و همفکری جامعه انسانی در سطح جهانی می‌تواند به کاهش چشمگیر عوامل و در نتیجه کاهش معلولیت کمک شایان توجهی داشته باشد.
در کشور ایران و بعد از جنگ هشت ساله و تقدس نگاه به معلولانی که به دلیل حضور در جبهه‌های جنگ به معلولیت نائل شده بودند، متاسفانه نگاه مردم به معلولان طبقه بندی بسیار بدی شد و اگر معلولی در جامعه شناخته می‌شد که معلولیتش ناشی از جنگ نبود، نگاه به او با نوعی تحقیر همراه بود و در نقطه مقابل نگاه به معلولان جنگ که حالا جانباز خوانده می‌شدند با نوعی تقدس همراه بود.
این نگاه متاسفانه از بالا و توسط اکثر مراجع سیاسی و مذهبی شروع و تبلیغ شد و نه تنها که در تعریف جایگاه ارزشمند اجتماعی‌شان، بلکه شامل حقوق مادی و شرایط اقتصادیشان در اجتماع هم شد.
شاید بارها در سطح جامعه مشاهده نموده باشیم که نظام به شدت خود را موظف می‌داند به معلولی که معلولیتش ناشی از حضور در جنگ بوده خدمات ارائه نماید و در طرف مقابل علاقه‌ای به ارائه خدمات به معلول دیگری در همین سطح و یا شاید به مراتب بیشتر که معلولیتش ناشی از عوامل طبیعی و خدادادی بوده ندارد و با ایجاد موانع متعدد در مقابل خدمات رسانی به آنها سنگ اندازی می‌شده است.
گو اینکه این معلولان انسان حساب نشده و مثل سایر انسانها حق حیات و زندگی ندارند.
سالها از پایان جنگ هشت ساله ایران می‌گذرد و جامعه هنوز تاوان خسارتهای مادی و معنوی آن سالها را می‌پردازد و خواهد پرداخت. اما معلولی که در نتیجه فقر و فلاکت ناشی از جنگی که صدها و یا هزاران سال پیش به وقوع پیوسته و او در آفرینش آن نقشی نداشته هم انسان است و نیازمند توجه. همچنانکه من و تو نیازمند توجه هستیم و نیازمند ترحم و تحقیر نیست، همچنانکه من و تو از ترحم و تحقیر بر‌اشفته می‌شویم.
با گرامی‌داشت این روز یکبار دیگر نگاهمان به جامعه معلولان را نو کنیم. از نزدیکترین افراد کنارمان‌ شروع کنیم.