شنبه، دی ۲۸، ۱۳۹۲

بیضه در کلاه شکستن

قصه‌ی دزدی تخم‌مرغ و مَسکه (کره) و پنهان کردن آن در کلاه و نیفه تنبان، و بیضه در کلاه شکستن معروف است.
داستان این است که پسری شبانه یک مُچّو مَسکه (کره) از لای مشک دوغ درآورد و لای نیفه‌ی شلوار گذاشت، و چند تخم‌مرغ هم برداشت و داخل کلاه نمدی خود قرار داد که ظهر برای خود نیمرو بپزد ـ بدون آن‌که مادر و پدرش بفهمند.
صبح هوا سرد بود. قبل از بیرون رفتن، مادرش گفت: پسرم بیا دست‌هایت را گرم کن و بعد برو سرکار. جوان آمد و کنار بخاری نشست. کمی گرم شد و به صحبت مشغول شد، در همین موقع کره‌ها که لای نیفه‌اش بود، شروع کرد به آب شدن و طولی نکشید که زیرجامه‌ی او خیس و چرب شد. پدرش متوجه شد، فکر کرد شلوار خود را خیس کرده است، محکم با مشت کوفت توی سر پسرش و فریاد زد که: مردکه‌ی درازِ بیست سی ساله خجالت نمی‌کشد، هنوز توی رختخواب خود می‌شاشد. (این کار را در اصطلاح ادبی خواب میری گویند).
به هر حال نتیجه معلوم است. تخم مرغ‌ها که در کلاه او بود همه شکست و زرده و سفیده‌ی مخلوط، از اطراف گوش‌ها و پیشانی پسر سرازیر شد، و بالنتیجه ناچار اقرار به خطای خود کرد، و در واقع آبروی اورفت و رسوا شد. و از این‌جا مَثَل «بیضه در کلاه شکستن» پدید آمد.
حافظ گوید:
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه   زیرا که عرضِ شعبده با اهل راز کرد.
(در بعض فرهنگ‌‌ها و حتی لغت‌نامه، این اصطلاح را به مغلوب کردن حریف تعبیر کرده‌اند که ظاهرا درست نیست. چه رسوا کردن مقصود است و داستان آن نیز همین است که عرض کردم و بنده در کودکی از مادربزرگ‌ها شنیده‌ام!)
باستانی پاریزی ــ از سیر تا پیاز ــ پیازو ــ پاورقی صفحه ۳۸ و ۳۹