سه‌شنبه، تیر ۰۷، ۱۳۹۰

جولان دروغ‌گویی

منکر نمی‌شوم که آدمی با تمام دقت و وسواس و مراقبت و تقوی، باز هم مصون از خطا و اشتباه نیست. آدمی همیشه در معرض لغزش و خطا قرار دارد و دقت و وسواسی که در زندگی دارد به علاوه تقوی و مراقبت فردی بر اعمال تعیین کننده نسبت آدمی با خطا و اشتباه و گناه است. هر چه این تقوی و مراقبت ضعیف شود، آدمی در معرض خطای بیشتری است و هر چه مراقبت و تقوی بیشتر، خطا کمتر.
این یک اصل عام اخلاقی است و استثنایی ندارد. اصول‌گرایان را‌‌ همان اندازه شامل می‌شود که اصلاح‌طلبان را. غربی‌ها را‌‌ همان اندازه در بر می‌گیرد که شرقی‌ها را. مسلمان و مسیحی و بی‌دین و دین‌دار در برابر آن مساوی‌اند.
اصولگرایان به معنای عام کلمه طی دستکم ۶ سال گذشته بیشترین نسبت را با خطا و گناه داشته‌اند. این نسبت نزدیک با خطا آنقدر تکرار شده و ادامه داشته است که، خطا الگویی رفتاریشان شده‌است. با دقت و وسواس بسیار و به سختی شاید بتوان در سکنات این طیف سیاسی رفتاری مطابق با راستی و درستی و صواب پیدا کرد. این موارد آنقدر ناچیز است که به سختی به چشم می‌آید.
این مسئله باعث شده است که اعضای این طیف ذره‌بین به دست در رفتار جناح رقیب دنبال خطا باشند و اگر خطایی یافتند، ارشمیدس‌وار فریاد شادی یافتم یافتمشان کر کننده گوش فلک باشد.
وبلاگ «خرچنگ‌زاده در غربت» یک وبلاگ‌ اصول‌گراست و در بین وبلاگ‌نویسان این طیف باید اقرار صادقانه نمود که نویسنده و وبلاگ‌نویس قابلی است. اما به رغم این‌ها نتوانسته است از عادات زشت اصول‌گرایان دور بماند. الگوی رفتاری آن‌ها را طابق‌النعل بالنعل عمل می‌نماید و درست همین جاست که کوس رسوایی خود را می‌زند.
بر خلاف نوشته اخیر وبلاگ که معتقد است «من معتقدم آدم اگر قرار است دروغ بگوید، باید یک طوری دروغ بگوید که مو لای درزش نرود. طوری که هر کس و ناکسی آن را باور کند. یک طراحی درست و دقیق و حساب شده که هیچ حرفی درش نباشد» من معتقدم که آدم اصلا نباید دروغ بگوید. اما عرض کردم که اصول‌گرایان که قاعدتا عادت به باد کردن سرنا از سر گشاد دارند، آنقدر با خطا و دروغ همزیستی داشته‌اند که حالا باید برای «دروغ» هم تئوری بنویسند. اما اگر شما خبر داشتید بار کجی به منزل رسیده باشد، تئوری دروغ آقای خرچنگ‌زاده هم نتایج علمی‌اش را به ارمغان خواهد آورد!
وبلاگ‌نویس در روز روشن چراغی به دست گرفته و در جنبش سبز دنبال سرسوزنی خطا می‌گردد. و چه سخت به کاهدان زده است.
نه از آنرو که جنبش سبز مصئون از دروغ و خطا باشد نه خیر! دقت نمایید: چند روز پیش در فضای مجازی که به هیچ عنوان تحت کنترل و اراده و اداره نه تنها جنبش سبز که حتی حاکمیت با آنهمه ابزار و امکاناتش هم نیست، خبری منتشر شد مبنی بر حمله اشراربه استخر. فضای روانی جامعه به خاطر اخبار و اتفاقات مشابه در «خمینی‌شهر» و «کاشمر» به شدت آماده پذیرش چنین اخباری بود. در چنین شرایطی استبعادی ندارد که دروغی توسط عده‌ای نا‌شناس به نام جنبش سبز یا جنبش قرمز یا اصول‌گرا و... جعل و در فضای روانی فوق منتشر و به شدت تکثیر و تبلیغ و به گستردگی در شبکه‌های جهانی اشتراک‌گذاری و توزیع شود. اگر چنین می‌بود و چنین می‌شد هم گناه آن به هیچ روی بر گردن جنبش سبز و هوادارن صادق آن نبود. هیچ قانونی نیامده است تا ثبت وبلاگ با نام سبز را فقط و فقط در انحصار هواداران جنبش سبز قرار دهد. مخالفان آن‌ها هم می‌توانند وبلاگ‌هایی با پسوند یا پیشوند سبز داشته باشند و به واسطه آن اهداف خرابکارانه یا خیر‌خواهانه خود را دنبال کنند. دست بر قضا همین چند مدت پیش هم وب‌سایتی با آدرسی بسیار نزدیک به آدرس «جرس» و با قالب و لوگوی دقیق شبیه به آن وب‌سایت، جعل و طراحی و اهداف خرابکارانه خود را در فضای مجازی دنبال می‌نمود البته نیروهای جنبش سبز آنقدر هوشیار هستند که در چنین دام‌هایی گرفتار نشوند.
بگذریم. سخن اصلی آن است که خبر حمله اراذل و اوباش به استخر زنانه که توسط یک مقام آگاه در پلیس تهران تکذیب شده و همین تکذیب مایه مسرت فراوان وبلاگ «خرچنگ‌زاده‌ در غربت» شده است تا شاهد مقصود خود که یافتن خطای جنبش سبز باشد، را در آغوش کشیده و در وبلاگ خود در وصف دورغ‌گویی و دروغ‌پردازی سبز‌ها داد سخن داده و شادی کند، نه تنها دروغ نبوده بلکه تکذیبیه مورد استناد ایشان دروغ بوده است. اما از آنجا که دروغ و خطا و درنوردیدن مرزهای اخلاق عادت عادی اصول‌گرایان شده، افزایش خطا فرصت هماهنگی در دروغ‌ گفتن را از آنان سلب و این بهم ریختگی باعث شده است تا اندکی پس از تکذیب نیروی انتظامی یک نماینده مجلس خبر از بازداشت حمله کنندگان به استخر زنانه را بدهد.حالا خواهید توانست حال آدمی را درک کنید که در انبار کاه سوزن را یافته است اما به زودی متوجه شده سوزن پرکاهی بیشتر نیست.البته ایشان در دفاع از رساله علمی خود در باب دروغ‌گویی موفق است. اگرچه نتایج داده‌ها از منظر علمی دقیق نیست اما مطمئنا استاد راهنما و هیئت داوران با پیاده نظام حاکمیت و نویسنده وبلاگ خرچنگ زاده هماهنگی تام دارند.

سه‌شنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۹۰

خاطره‌ای شنیدنی در مورد منش والای آیت‌الله «بروجردی»

در یکی از روزهای بهار سال ۱۳۳۱ که نوجوانی ۹ساله بودم، گروهی از طلبه‌های جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند تا با آیت‌الله «بروجردی» دیدار کنند. طلبهٔ جوانی که بعد‌ها فهمیدم «نواب‌صفوی» بود سخنان تندی ایراد می‌کرد که هیچ چیز از آن در خاطرم نمانده است.
بعدها خبردار شدم که «نواب» و یارانش قصددیدار با آیت‌الله «بروجردی» راداشتند که ایشان آن‌ها را نپذیرفته بودند.
من از پدرم شنیدم چند روز بعد که اصحاب آیت‌الله «بروجردی»، از جمله پدرم در محضر ایشان بودند، یکی ازبزرگان و از مدرسین حوزه (ظاهراپدر آیت‌الله فاضل لنکرانی، مرجع معاصر) علت این رفتار را از آقای «بروجردی» سوال کرده و می‌پرسد؛ چرا این افراد را که خواهان حکومت اسلامی هستند، نپذیرفتید؟ ایشان در جواب می‌گویند:
این آقایان می‌خواهند شاه رابردارند ولی امثال شما را به جای او بگذارند.
شخص دیگری (ظاهرامرحوم آیت‌الله کبیر) از علمای بزرگ و فقهای برجسته بوده است می‌پرسد، مگر چه اشکالی دارد؟
آیت‌الله «بروجردی» درجواب می‌گویند:
اشکال بزرگ این امر در اینجا است که، شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می‌افتد، با این اسلحه می‌شود مقابله کرد ولی اگر شما به جای او نشستید، اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم می‌اندازید. با این اسلحه نمی‌توان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می‌شود.
منبع:
دکترصادق طباطبایی - خاطرات سیاسی اجتماعی (۱) - نشر عروج -تهران - ۱۳۸۷ -صفحه۲۷
در همین رابطه:
تفاوت مشی آیت‌الله بروجردی و نواب صفوی

جمعه، خرداد ۱۳، ۱۳۹۰

وقتی که بال هدهد زخمی به تیر بود
سیمرغ بر فراز زمین سر به زیر بود
محراب در تصرف مردان سامری
موسی میان طور تجرد اسیر بود
دشت حماسه غرش مردانه‌ای ندید
جنگل اسیر شهوت یک ماده شیر بود