پنجشنبه، بهمن ۱۳، ۱۴۰۱

نامه سرگشاده مهدی نصیری به خامنه‌ای

  حضرت آقا! تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی؟ 

در حاشیه انتقاد رهبری از وضعیت اقتصادی کشور 

این که رهبری منتقد اوضاع اقتصادی کشور و رشد پایین اقتصادی باشند و تلویحا موضوع را به عملکرد دولت آقای «روحانی» یا دولت‌ها ربط بدهند، امر عجیبی است.

کیست که نداند دولت‌ها بویژه دولت «خاتمی» و «روحانی» و حتی دولت «هاشمی»، در اتخاذ سیاست‌های کلان اقتصادی و سیاست خارجی که نقشی بسیار اساسی در رشد و توسعه اقتصادی کشور می‌تواند داشته باشد، تقریبا مسلوب‌الاختیار بوده‌اند و همه تصمیمات کلان و راهبردی توسط رهبری اتخاذ می‌شده است.

مساله تحریم‌ها که علی‌رغم دفعات دیگر که از سوی رهبری و جریان ولایی، نعمت خوانده می‌شد، و این بار در یک چرخش، یکی از موانع رشد اقتصادی قلمداد شده، مرتبط با «برجام» است که از باء بسم‌الله و تاء تمت آن به اراده رهبری وابسته بوده و هست.

سیاست خارجی غرب‌ستیز و بلکه جهان‌ستیز جمهوری اسلامی که مانع سرمایه‌گذاری خارجی و گسترش «توریسم» به عنوان دو بستر بسیار ضروری برای رشد و توسعه اقتصادی به‌شمار می‌رود، به تصریح خود رهبری، تماما در ید قدرت مطلقه ایشان بوده است.

چه کسی بعد از امضای «برجام» در زمان دولت «روحانی» مانع ورود شرکت‌های آمریکایی به بازار ایران شد؟ و یکی از عوامل هوا کردن برجام توسط «ترامپ» همین امر بود.؟! 

چه نهادهایی دست به توریست‌ربایی در کشور می‌زنند تا با قدرت‌های غربی تسویه و تصفیه حساب کنند و در ازای آزاد‌کردن توریست‌های آمریکایی و اروپایی ربوده شده، دلار بگیرند؟ نهادهای تحت فرمان دولت یا رهبری؟

فرض می‌گیریم دولت‌ها و مشخصا دولت آقای «روحانی» در دهه ۹۰ قدرت و اختیارات داشت اما با سوء‌مدیریت و یا خیانت، اقتصاد کشور را به این روز سیاه نشاند و میلیون‌ها نفر را به فقر و فلاکت کشاند، خب سئوال این است که رهبری با این همه اختیارات و اهرم‌های نظارتی و قضایی و رسانه‌ای و انواع شوراهای قانون‌گذاری تحت امر و بالاتر از همه ولایت مطلقه، چرا مانع این سوء‌مدیریت و خیانت نشد؟

شورای نگهبان و نهادهای امنیتی، همان‌طور که مانع کاندیداتوری مرحوم «هاشمی» شدند، چرا مانع ریاست «روحانی» در سال ۹۲ و ۹۶ نشدند و اصلا چرا در همان سال ۹۲ حاکمیت یکدست انقلابی با اهرم نظارت استصوابی شکل نگرفت؟ 

وانگهی اکنون که یک‌سال‌ونیم از استقرار دولت انقلابی مفتخر به اطاعت محض و سربازی ولایت می‌گذرد، چرا علی‌رغم وعده‌های فراوان، نه تنها هیچ گشایشی در اقتصاد و معیشت مردم رخ نداده، بلکه روز‌به‌روز وضعیت تورم و گرانی و فقر اسفبارتر شده است؟

حضرت آقای خامنه ای! تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی!
نه شما و نه معاونان و مشاوران و سرداران شما و نه اعضای بلندپایه قوای سه‌گانه و نمایندگان شما در همه‌جا و امامان جمعه بعضا لاکچری منصوب شما و نه جوانان مومن انقلابی موجود در وزارت‌خانه ها و نهادها و سپاه سایبری و ....، طعم تلخ و تحقیرآمیز فقر و نداری و گوشت کیلویی ۳۵۰ هزار تومان و افزایش صد و دویست درصدی اجاره و رهن منزل را نمی‌چشید که این‌گونه مردم را تحت شدیدترین فشارهای اقتصادی و امنیتی قرار داده‌اید‌ و اکنون برای جبران کسری بودجه و یا امری دیگر، دستور مولد سازی اموال دولتی را در چارچوبی عجیب و با مدیریت رئیس ستاد اجرایی تحت امرتان داده‌اید که دود از کله و آه از نهاد کارشناسان و آگاهان و مردم بلند کرده است!

رهبر معظم! واقعا بر این باورید که گره اقتصاد کشور و ده‌ها گره دیگر به دست کسی جز شما می‌توانسته باز شود اما نشده است؟

البته این موضع انتقادی گرفتن فقط در یک صورت می‌تواند توجیه داشته باشد و آن این که تصمیم گرفته باشید خطوط قرمز انسداد آفرینتان را برداشته و دست به اصلاحات اساسی بزنید. خدا کند که چنین باشد و کشور را از فروپاشی، شورش و انقلاب - که در نامه خصوصی ارسالی به محضرتان در تاریخ ۶ شهریور امسال، کمتر از دو هفته مانده به جنبش مهسا، نسبت به آن هشدار داده بودم -  نجات دهید.

منبع: کانال نویسنده

حاج‌آقا ذوالنور

یکی از پدیده‌های شگفت‌انگیزی که در سالیان تحصیل حوزوی‌ام در قم دیده‌ام، جناب حجة‌الاسلام «مجتبی ذوالنور» است.

وی که تا چندی پیش فرمانده تیپ مستقل امام صادق(ع) قم (بسیج طلاب و روحانیون سراسر کشور) بود، اخیراً به ریاست ستاد حوزه نمایندگی ولی فقیه در سپاه منصوب شده است.

در سال‌های نخست دولت «خاتمی»، وی یکی از رهبران اصلی پشت پرده تجمعات و اعتراضات حوزوی علیه دوم خردادی‌ها بود. در واقع فرماندهی عملیاتی این اعتراضات را را بر عهده داشت و به‌خوبی هم از عهده این کار برآمد. دوران طولانی حضور وی در تیپ، منجر به رشد روزافزون لجستیکی و تأثیرگذاری بر فضای حوزه شد.

این امر حتی به نگرانی مدیران حوزه منجر شد و روابط بسیج حوزه با مدیران ارشد حوزه چندان مساعد نبود. تندروی‌های سیاسی و عملکرد جناحی ذوالنور و زیردستانش، به عقیده مدیران حوزه، سبب افت تحصیلی طلاب و تخریب وجهه حوزه می‌شد و از این رو با ایجاد نهادی موازی به نام «مسؤول فرهنگی» در مدارس حوزه، در صدد کنترل فضای فرهنگی و سیاسی مدارس و محدودسازی اختیارات تیپ امام صادق (ع) بر آمدند.

یکی از افتخارات جناب ذوالنور، مهارت وی در فنون رزمی بود! وی افتخار می‌کرد که در برابر توهین‌کنندگان به روحانیت، با بهره‌گیری از این فن، آن‌ها را زمین‌گیر می‌کند!!؟ در همین راستا بود که در زمان فرماندهی وی، باشگاه مجهزی برای آموزش فنون رزمی به طلاب و روحانیون حوزه تأسیس شد! این در حالی بود که شخص ذوالنور برای سخنرانی و توجیه سیاسی طلبه‌ها وقت نمی‌گذاشت و به سختی می‌شد او را برای سخنرانی راضی کرد! اگر چه در جلساتی که وی سخنرانش بود، مشتی اتهامات بی‌مدرک و غیر‌مستند متوجه اصلاح‌طلبان می‌شد. ذوالنور در همین جلسات معدود، با بیان تند و گزنده‌اش بدترین فحاشی‌ها را نثار مخالفانش می‌کرد.

به یاد دارم در جلسه توجیهی طلاب برای سازماندهی اعتراضات حوزوی علیه کنفرانش برلین در اردیبهشت ۷۹ وی با مرتدخواندن حسن یوسفی اشکوری، نام او را مشابه عبارت ترکی «اشّک بَری» – یعنی همانند الاغ - دانست و یوسفی اشکوری را نیز به این حیوان تشبیه کرد!!؟

در جریان حمله و تصرف حسینیه و دفتر آقای منتظری نیز وی در سایه پشتیبانی آقایان یزدی و مقتدایی (رییس وقت قوه قضائیه و دادستان وقت کل کشور) که اکنون اولی رئیس جامعه مدرسین و شورای عالی حوزه و دومی مدیر حوزه علمیه قم شده‌اند، فرماندهی پشت پرده این جریان را به عهده داشت. همان روزها کیهان خبر داد که قرار بوده دختر خردسال ذوالنور از سوی باند مهدی هاشمی ربوده شود که این توطئه خنثی شده است! اگرچه بعدها چنین مسأله‌ای فراموش شد!

یکی از شاهکارهای آقای ذوالنور، نقل‌قولی بود که وی از آیت‌الله حسن‌زاده آملی کرده بود. وی ادعا کرده بود که آقای حسن‌زاده در یک همایش گفته‌اند که آقای خامنه‌ای از لبان مبارک امام زمان دستور می‌گیرد و همه اقداماتش به دستور ولی عصر است! این خبر را آن روزها در تیراژ وسیعی منتشر کرده بودند، به‌گونه‌ای که تبدیل به یک خبر متواتر و قطعی شده بود!

یک سال بعد از انتشار این خبر، آقای حسن‌زاده را رو‌به‌روی حرم دیدم که از من خواست تا در ردشدن از خیابان کمکش کنم. پس از ردشدن از خیابان فرصت را غنیمت شمرده و با اینکه در قطعیت ادعای ذوالنور تردید نداشتم، از خود آیت‌الله حسن‌زاده موضوع را جویا شدم. ایشان بلافاصله با ناراحتی و عصبانیتی عجیب، مسأله را تکذیب کردند و گفتند که برای تکذیب این نقل قول، تا دفتر کار ذوالنور هم رفته‌اند.

دفتر وی در پادگانی در حاشیه غربی قم قرار داشت. آقای حسن‌زاده حتی اسم آقای ذوالنور را هم به اشتباه، ذوالقدر گفت که من یادآور شدم اسم این فرد، ذوالنور است که با تأیید علامه مواجه شد.

ایشان گفت که شبانه به محل کار ذوالنور رفته و او را بازخواست کرده که من کجا چنین سخن و ادعایی کرده‌ام؟! پاسخ ذوالنور شنیدنی بوده است! وی به علامه حسن‌زاده گفته که ما نوار این سخنرانی شما را داریم!!؟ آقای حسن‌زاده که با عصبانیت و دلخوری زایدالوصفی برایم سخن می‌گفت، حرف جالبی هم زد که این روزها کارکرد فراوانی دارد! ایشان گفت که مگر می‌شود کسی با این ادعاها (ارتباط با امام زمان) بالا برود؟! مگر ارزش انسان به این چیزهاست؟!

بعدها از یکی از سربازانی که در پادگان تیپ امام صادق خدمت می‌کرد، شنیدم که آقای حسن‌زاده، بنده خدا با آن سن و سالش شبانه به این پادگان رفته و با عصایش به در می‌زده و در محوطه پادگان بر سر جناب ذوالنور داد می‌زده و به شدت عصبی بوده است.

اکنون پس از گذشت ۸ سال از آن روزها، ذوالنور پس از بسیج گسترده حوزه به نفع احمدی‌نژاد در انتخابات نهم ریاست جمهوری، قم را به قصد تهران ترک کرده و ارتقای رتبه یافته است. او چند روز پیش از احمدی‌نژاد خواست که بقیه بازمانده‌های دولت‌های قبلی را اخراج کند! بهتر است خودتان اینجا را بخوانید!

منبع: وبلاگ تورجان


این مطلب در سال‌های ۸۸ تا ۹۰ نوشته شده‌است