پنجشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۹۱

وقتی روزنامه ایران نمی‌داند رفیق‌دوست ریس بنیاد نیست

روزنامه ایران در گزارشی، با استناد به تصویر دو نامه «احمد‌توکلی» نماینده و ریس مرکر پژوهش‌های مجلس را به دروغ‌گویی متهم نموده و نوشته است:
 «زمانی که «احمد توکلی» بی‌محابا با استفاده از مافیای رسانه‌ای جریان مدعی اصولگرایی و تریبون‌های دیگری که در اختیار دارد، سناریوی «افشای فساد در دولت» را طراحی می‌کرد و از «فساد یقه سفید‌ها» سخن می‌گفت شاید آنقدر مشغله داشّت که به ذهنش نیز خطور نکرده بود برای دفاع از خود در ماجرای زمین‌خواری، به توصیه‌نامه رهبر معظم انقلاب استناد نکند، چرا که این ادعای دروغین سه سال قبل از سوی «معاون امور ویژه دفتر مقام معظم رهبری تکذیب شده بود.»
این گزارش که پس از دوئل رسانه‌ای «محمدرضا رحیمی» و «احمد توکلی» بر سر اتهاماتی که از یکی دوسال پیش متوجه معاون اول «احمد‌ی‌نژاد» در قضیه پرونده موسوم به «خانه فاطمی» و با تاخیر سه‌ ماهه منتشر شده، جدای از آنکه می‌تواند این شائبه را تقویت کند که دست جریان رسانه‌ای هوادار دولت و مدافع معاون اول، از هرگونه سند و ادعایی بر علیه «احمدتوکلی» خالی بوده و دستِ‌کم ۳ماه طول کشیده تا توانسته‌اند سندی را دست و پاکنند، از طرف دیگر واجد ابهاماتی است که اصالت آن‌را با تردید جدی مواجه می‌نماید.
در تصاویر ناخوانایی که روزنامه دولتی ایران از استعلام بنیاد مستضعفان از دفتر رهبری، و پاسخ معاون امور ویژه دفتر مقام معظم رهبری منتشر نموده و در کنار آن نیز، اطلاعات مربوط به آن تصاویر نامشخص را تحریر و چاپ نموده، آمده است که «نامه معاون امور ویژه دفتر مقام معظم رهبری که در تاریخ ۸/۱۰/۸۷ به شماره ۱۴۸۹۴/۱ خطاب به رفیق‌دوست، رئیس وقت بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی‌نوشته»
همچنین در لید نوشته روزنامه هم آمده است که «زمانی که «احمد توکلی» [...] سناریوی «افشای فساد در دولت» را طراحی می‌کرد [...] شاید آنقدر مشغله داشت که به ذهنش نیز خطور نکرده بود برای دفاع از خود در ماجرای زمین خواری، به توصیه نامه رهبر معظم انقلاب استناد نکند، چرا که این ادعای دروغین سه سال قبل از سوی «معاون امور ویژه دفتر مقام معظم رهبری» تکذیب شده بود.»
 این درحالی است که همه می‌دانند، دستِ‌کم ۱۰ سال است دیگر آقای «رفیق‌دوست» ریس‌بنیاد مستضعفان نیست و از سال ۶۷ به این طرف آقای «فروزنده» ریس بنیاد می‌باشند.
 از طرف دیگر در صورت وجود چنین شبه‌ و اتهام سنگینی که روزنامه ایران به «احمد توکلی» نسبت می‌دهد، نیازی نبود که روزنامه ارگان دولت آنرا کشف و اعلام نماید، بلکه اگر چنین اتهامی به مقام رهبری بنابر ادعای روزنامه ایران صادق بود و صحت داشت، مطمئنا بسیار پیش‌تر از این دفتر رهبری نسبت به رفع ابهام و تکذیب آن اقدام می‌کرد.
با این وجود به نظر می‌رسد رسانه ایران ناخواسته به چاهی افتاده است که بهر دیگران کنده بوده‌است.

این نوشته در آخرین‌نیوز اینجا

سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۹۱

چاه نکنده و دردسرهای منار دزدیده شده

دنیای مجازی لحظه به لحظه در حال گسترش و نو شدن است، و هر لحظه هم، ابزار و امکان جدیدی برای طی شدن بهتر مسیر این پروسه ساخته و معرفی می‌شود.
 سرعت تکنولوژی در حوزه اینترنت و دنیای مجازی، گاهی آنقدر زیاد هست، که خیلی از فعالین حرفه‌ای این فضا هم گاهی فرصت نمی‌یابند تا خود را با سرعت آن هماهنگ کنند و از آن عقب می‌مانند.
خواسته و ناخواسته، دنیای حقیقی و واقعی از سیر اتفاقات و جریانات و سرعت خیره‌کننده دنیای مجازی، متاثر است و نمی‌تواند خود را از معرض تاثیر آن دور کند. افراد و جوامعی که نتوانند و یا نخواهند خود را با این روند تطبیق داده و به اصطلاح «آپدیت» شوند، و یا بخواهند ناشیانه در مقابل سرعت سرسام‌آور آن مقاومت منفی داشته باشند، نیست می‌شوند. نیست! به سادگی.
 دنیای واقعی و حقیقی امروز، بر کاکل دنیای مجازی می‌چرخد و مناسبات آن دنیا، در اتاق فکر این دنیا تنظیم و تعیین می‌شود.
 این ادعایی گزاف نیست. حقیقتی است ملموس و محسوس و روشن.
اما در این شرایط، ما ساکنان کشور ایران، که خود را نور چشم عالم می‌دانیم و کشور خود را مرکز دنیا و مهد هنر، کجا ایستاده‌ایم؟
 این سؤالی است که واقعیت‌های موجود پیرامون ماپاسخ روشنی برای آن دارد.
در خبر‌ها آمده است که: وزیر ارتباطات طی نامه‌ای به ریس‌بانک مرکزی از وی خواسته است که کلیه بانک‌های کشور اجازه ثبت ایمیل سرویس‌های ایمیل عمومی و خارجی (یاهو-جیمیل- هاتمیل-...) برای صورت‌حساب مشتریان را ندهند. (+)
 خوب برای استفاده از خدماتی که به سرویس ایمیل نیاز هست، باید از چه سایت یا شرکتی استفاده کرد و ایمیل را در چه سایتی ثبت کرد که مورد رضایت مخابرات ایران باشد؟
به عبارت دیگر، چه سایت یا شرکتی در ایران وجود دارد که اینگونه خدمات را ارائه می‌دهد، ضمنا سِرورمادر آن‌ هم در ایران، و مثلا در بیابان‌های اطرف قم، یا در کوهستان‌های اطراف مشهد یا خلاصه جایی در دسترس و نزدیک، و دور از چشم بیگانگان قرار دارد؟
پاسخ‌ این پرسش را مسلما مخابرات ایران باید بدهد و باید از آن‌ها پرسید. اما برای آنکه تراژدی این داستان را کمی بهتر درک و لمس نماییم، به یک نشانه و نماد دیگر از شلختگی متولیان امر و تناقض آشکار در ادعا و رفتار اشاره می‌کنم تا ببینم فرق میان ادعا و عمل چیست.
 این نشانه مشتی است نمونه خروار، از همه ادعاهای دهان‌ پرکن و ظاهر فریبی که هر روز این‌طرف و آن‌طرف شنیده و درباره آن تبلیغ و سر و صدا می‌شود.
چند وقت پیش مراسم رژه نمادین آمادگی برای مبارزه در جنگ نرم برگزار شد.(+) در آن مراسم بعضی از نمادهای جنگ نرم هم معرفی شده‌اند که احیانا اگر سربازان جبهه فرهنگی آن‌ها را نمی‌شناسند، بشناسند، تا مبادا تیرشان خطا برود و به قولی به دروازه خودی گل نزنند.
 از جمله این نماد‌ها، تابلوهایی از نشانه معرفی شده اینترنتی بعض شبکه‌های جهانی از جمله شبکه جهانی «فیس‌بوک» بود.(+)
 ناگفته پیدا و مشخص است که پیش‌قراولان و سرداران این جنگ فرهنگی، چه رسانه‌ها و سایت‌هایی هستند:
 رجانیوز، مشرق‌نیوز، تابناک، آتی‌نیوز، فرارو، فردانیوز، عصر ایران، افق‌نیوز، بولتن‌نیوز، ۵۹۸،  صراط‌‌نیوز، عماریون، بی‌باک‌نیوز و...
 در یک جستجوی ساده این وبلاگ‌ها و سایت‌ها یافت شد. مسلما اگر وقت بیشتری صرف شود، تعداد قابل‌توجهی از این پیش‌قراولان و سرداران جنگ نرم پیدا خواهند شد، که همگی دربه‌در، دنبال مخاطب در شبکه‌های اجتماعی و از جمله «فیس‌بوک» هستند. زیر تمام نوشته‌ها و مطالب این سایت‌ها بلااستثنا، دکمه ارسال به شبکه‌های اجتماعی و از جمله «فیس‌بوک» هست. این نکته زمانی جالب می‌شود که اغلب این سایت‌ها برای تنظیمات بلاگ خود، از یکی دو سایت خارجی و از جمله سایت .addthis کمک گرفته‌اند که امکان اشتراک‌گذاری مطلب در دستِ‌کم ۳۰۰ شبکه اجتماعی خارجی را فراهم می‌کنند و هیچ شبکه اشتراک‌گذاری فایل و عکس و مطلب ایرانی در میان آن‌ها نیست.
 داستان زمانی شیرین‌تر می‌شود که بدانیم در ایران هستند بعضی سایت‌ها که چنین دکمه‌های اشتراکی را طراحی می‌کنند و بعضی از شبکه‌ها ایرانی را هم مثل «کلوب» بدان اضافه‌نموده‌اند، اما اکثر قریب به اتفاق سایت‌های یاد شده، از دکمه‌های اشتراک‌گذاری بیگانه در سایت خود استفاده نموده‌اند.
 اما قابل توجه‌ترین قسمت بحث آنست که در تمام شبکه‌های اجتماعی که ایرانیان حضور فعال دارند، مطالب هیچ سایتی به اندازه «بازتاب» منعکس و منتشر نمی‌شود که اولا یکی در میان فیلتر است و ثانیا اصلا از هیچ نوع دکمه اشتراگ‌گذاری مطالب، استفاده نمی‌کند. اما مخاطبین پرشمار آن سایت، با علاقه لینک‌های آنرا مستقیما کپی و در صفحات خود در شبکه‌های مجازی به اشتراک می‌گذارند.
 این داستان به معنی واقعی کلمه، حکایت از شلختگی مدعیان جبهه فرهنگی و بومی‌سازی ابزار و امکانات فضای مجازی و... می‌دهد.
 حالا می‌توان پاسخ روشن‌تری برای سؤال ابتدای بحث که، درباره وضعیت ساکنان ایران در تعامل با سرعت تحولات دنیای مجازی مطرح شده بود، یافت.
 دستور وزیر مخابرات ایران، به ریس کل بانک مرکزی، جدای از آنکه مغایرت‌ها و ایرادات قانونی خاص دارد، حکم دزدیدن منار پیش از کندن چاه دارد و  نشان می‌دهد که تا چه اندازه دولتمردان ما با واقعیات بیگانه‌اند.

گوگل شما را گول نمی زند، به خودتان نگاه کنید

من هر روز «نارنجی» می‌خوانم. شاید می‌پرسید «نارنجی» دیگر چه صیغه‌ای است.
 «نارنجی» یک وبلاگ جالب و ارزشمند است، که همه جور اطلاعات، از شیرِمرغ تا جان آدمی‌زاد، در آن یافت می‌شود.
 مثلا؛ همین الان دارد مجموعه یادداشت‌هایی را به صورت دنباله‌دار در مورد «دره سیلکون» منتشر می‌کند که ضمن جذاب بودن، بسیار هم آموزنده و موثر است، البته برای کسی که گوش شنوایی برای آن حرف‌ها داشته باشد.
 این وبلاگ توسط چند وبلاگ‌نویس با‌سواد مدیریت می‌شود، که هر کدام برای خود یک وبلاگ جدا و مستقل هم دارند. از جمله «جادی» که وبلاگ «کیبر‌د آزاد» را می‌نویسد.
 «جادی» در وبلاگ خود گزارشی منتشر نموده‌است، از دستگیری دو رمال، فال‌گیر یا پیش‌گو و از این حرف‌ها، که جرمشان این بوده که برای پیش‌بینی آینده و دادن اطلاعات از گذشته مشتریان خود، به گوی بلورین و فنجان قهوه و ورق و نخود و... مراجعه نکرده، و از «گوگل» کمک می‌گرفته‌اند و جالب بوده‌است که اکثر پیش‌ینی‌های آن‌ها هم درست از آب در‌می‌آمده است.
 خوب شما برای آنکه فال مرا بگیرید، لازم است از من بپرسید نامم چیست؛ و وقتی گفتم «علی مصلحی»، کافی است، همین عبارت را در «گوگل» سرچ کنید تا به آسانی به فیس‌بوک و تویتر و فرندفید و وبلاگ من، راهنمایی شوید. حالا هرچه بخواهید درباره من آنجا هست. می‌توانید از روی آن خوانده و برای من توضیح دهید. خوب مسلم است که همه درست از آب در می‌آید.
 اگر هم نامم را دروغ بگویم و اطلاعات اشتباه باشد، خودم به این توهم می‌افتم که چقدر کار این‌ها دقیق است.‌ای کاش نامم را درست می‌گفتم و درباره خودم اطلاعات صحیح می‌گرفتم.
اما حقیقت آنست که آدم همه اطلاعات درباره خودش را خودش دارد و هیچ نیازی به فال‌بین و پیش‌گو و این‌ها ندارد.
 اوج حماقت و بی‌سوادی است که، ما وقتی ناساز می‌شویم و به حکم عقل باید به متخصص مراجعه کنیم و ویزیت شویم، خودمان انواع و اقسام تخصص‌ها در حوزه پزشکی را پیدا می‌کنیم و برای خودمان نسخه می‌پیچیم. اما وقتی کمی روان‌پریشی به سراغ‌مان آمد، به بی‌سواد‌تر از خودمان مراجعه می‌کنم که فال‌مان را بگیرد و از گوی بلورین و نخود و فنجان، خبر سرنوشت. تقصیری هم نداریم. هزاران سال است، با خرافه به دنیا آمده‌ایم، با خرافه بزرگ شده‌ایم، و با خرافه هم به خاک سپرده می‌شویم. خرافه آمده است تا حال کند و ما زجر بکشیم.
 این مقدمه همه‌اش بهانه شده، تا اشاره‌ کنم که اگر ۷۰۰ سال پیش، حضرت شیخ اجل، به تنهایی و عیارانه فریاد می‌زد «خلق می‌پوشند و ما بر آفتاب انداختیم»، امروزِ روز اگر رندی مخصوص اینترنت بلد نباشی و عیاری بر آفتاب انداختن هم نداشته باشی، و وارد آن شوی، حکم پادشاهی را داری که نه خیاطان شیاد، که اینترنت عریانت نموده است و خود خبر نداری و در حالی که عریان در مری و منظر مردم قدم می‌زنی، و باد «شرم» و «غیرت» هم در غبغب انداخته‌ای، بی‌خبری  از آنکه به انگشت کودکان کار بلد نشان داده می‌شوی و مضحکه شده‌ای.
از قدیم گفته‌اندک «یا ممکن با پیل‌بانان مشورت، یا بنا کن خانه‌ای در خورد پیل»
 و حالا یا نباید وارد دنیای پیچیده و مخوف اینتنرت شوی، یا اگر شدی باید خود را ملتزم به قواعد و لوازم این حضور بدانی. از جمله مهم‌ترین ویژگی‌های این دهکده کوچک آنست که خشک‌سالی آنقدر حاکم است که حتی قطره‌ای آب برای جانماز آب کشیدن یافت نمی‌شود.
 شاید گمان کنی که مثلا کامنت گذاشتن روی پیچ یک دختر، از یک «آی‌دی» متفاوت، شاید یک گیر کار را رفع کند، اما اینجا هزار کوچه پس کوچه و هزار گیر دیگر دارد که می‌تواند دست تو را رو کند. حالا تو برای اثبات بی‌گناهی هی از قران و خدا و پیامبر شاهد بگیر و قسم بخور و قرص منکر باش! اما خبر نداری که این محکمه تقریبا در یک اِشل کوچک‌تر،‌‌ همان دنیایی است که وعده می‌دهند و می‌گویند: «...... و تشهد ارجلهم بما کانو یکذبون»
 بله! اینجا دامن خشک و‌ تر همه، خودبه‌خود بر آفتاب افتاده است، و اگر از جماعت خلایقی هستی که اهل «پوشاندن» هستی، بهتر است بروی به سراغ‌‌ همان پیرز‌ن‌های فال‌فروش سر کوچه، و از خیر این گوی بلورین «گوگلی» بگذری.

یکشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۹۱

بی‌خبری ضعف عمده رسانه‌های خبری ایران

news بی‌توجهی ضعف عمیق رسانه‌های خبری ایران
این دو خبر را که هر دو در یک روز و از طریق دو خبرگزاری رسمی و معتبر کشور منتشر شده بخوانید و با هم مقایسه کنید:
الف: اصفهان/ واحد مرکزی خبر/ اجتماعی
مرمت و بازسازی خانه تاریخی اخباری کاشان یادگار دوره صفویه پایان یافت.
سرپرست اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کاشان امروز گفت: ‌ سبک سازی، استحکام بخشی بام، پی بندی با خشت، اجرای سقف به شیوه سنتی، اجرای طرح عایق کاری بام از مهم‌ترین عملیات مرمتی این خانه تاریخی است.
آقای یزدانمهر افزود: ‌ این بنای مربوط به دوره صفویه در محله سرسنگ قرار دارد و برای مرمت آن در مدت یکسال۵۰۰ میلیون ریال هزینه شد.
ب: کاشان – ایلنا
آغاز مرمت خانه تاریخی اخباری کاشان
سرپرست اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کاشان از آغاز مرمت خانه تاریخی اخباری کاشان با اعتباری معادل ۵۰۰ میلیون ریال در سال جاری خبر داد.
سرپرست اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کاشان طلب افزود: مهم‌ترین عملیات مرمتی مذکور شامل سبک سازی، استحکام بخشی بام، پی بندی با خشت، اجرای سقف به شیوه سنتی، اجرای پالانه و قیدبندی روی بام به همراه عایق کاری است.
حسین یزدانمهر در گفتگو با خبرنگار ایلنا در کاشان با اعلام این خبر افزود: مرمت این بنا با اعتباری معادل ۵۰۰ میلیون ریال آغاز شد.
چنانچه ملاحظه می‌شود، اطلاعات، واژه‌ها، ادبیات و کلا بدنه اصلی دو خبر کاملا مشابه به هم بوده، و نشان می‌دهد که یک خبر از روی خبر دیگر بدون کمترین تغییر یا حذف و اضافه کردن و به اصطلاح «پروریدن خبر» کپی شده و بدون کمترین اشاره به منبع اولیه منتشر شده است.
اما دردآور‌تر از این بی‌توجهی به اصول ابتدایی خبرنویسی و رعایت حق‌مولف و رعایت حقوق منبع اولیه و درستِ خبر، دو تیتر کاملا متضاد است که از طرف دو خبرنگار از دو خبرگزاری رسمی برای یک خبر واحد نوشته شده و مخاطب را دچار سردرگمی می‌نماید که آیا مرمت خانه تاریخی «اخباری» به استناد خبر خبرگزرای کار ایران «ایلنا» آغاز شده، و یا به استناد واحد مرکزی خبر «ایرنا» پایان یافته است؟
 این جدای از آنکه نشان می‌دهد خبرگزاری‌ها و اهالی خبر ما، سال‌هاست توجهی به استانداردهای پذیرفته شده و اصول حرفه‌ای و اخلاقی در حوزه خبر و روزنامه‌نگاری و رسانه ندارند، بلکه با ابتدایی‌ترین اصول و فلسفه و هدف غایی خبر هم بیگانه‌اند، تا جایی که یک حادثه واحد به دو شکل کاملا متناقض و شوربختانه با تقلب آشکار از روی دست هم در یک روز منتشر می‌شود و آب هم از آب تکان نمی‌خورد.
این گاف و اشتباه از آنجا مصیبت‌بار‌تر می‌شود که دو رسانه یاد شده، به عنوان منابع اولیه خبر در کشور تعریف و پذیرفته شده‌اند و رسانه‌های ثانویه برای تهیه اخبار خود به آنها به عنوان منابع امین و مورد اعتماد مراجعه می‌نمایند.
این نوشته در نیوزبان اینجا
.............در کاشان‌نیوز اینجا

شنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۹۱

دانستن حق مردم است

امام‌جمعه محترم موقت کاشان، در خطبه‌های این هفته نمازجمعه، به «برخی مسؤلان» توصیه نموده‌است که: «اگر قصد مچ‌گیری و یا گفت‌وگوهایی تنش‌زا دارند باید آن را در میان خود حل و فصل کنند، نه آنکه آنرا در رسانه‌ها مطرح کرده و یا در بین مردم ابراز کنند». وی درعین‌حال به گرانی‌ها اشاره و خاطر نشان نموده‌است که: «با وجود آنکه این مسئله یک معضل جهانی است، اما گویا بعضی از مسئولان نیز در این میان غفلت کرده‌اند» و با تأکید بر اینکه نمی‌توانیم در مورد گرانی‌های کنونی فرافکنی کنیم بیان داشته: «به هیچ وجه این مسئله که قیمت‌ها باری به هر جهت بوده و بهای کالا‌ها در جاه‌های مختلف با هم متفاوت باشد پذیرفتنی نیست» (+)
ظاهرا این نکته اساسی در توصیه و فرمایشات ایشان مغفول مانده که، اگر مسؤلین به فکر کار فروبسته گرانی مردم باشند و دغدغه مردم داشته باشند، بهانه‌ و وقتی برای «مچ‌گیری» بر علیه یکدیگر و «گفت‌و‌گوهای تنش‌زدا» پیدا نمی‌کنند و از طرف دیگر اگر مردم حق دارند که گرانی را تحمل نکنند، مطمئنا این حق را هم دارند که بدانند این گرانی از کجا ناشی شده و به تعبیر آقای «احمدی‌نژاد» چرا مردم نتیجه گرانی یا ارزانی قیمت نفت را در سفره خود احساس نمی‌کنند؟
براستی اگر مردم خبر داشته باشند که احیانا یک مسؤل، از موقعیت ویژه اجرایی یا سیاسی خود سوء‌استفاده نموده و مالی را که حق این مردم بوده به ناحق تصاحب نموده است، کار اشتباهی است؟
و اگر رسانه‌ای در این زمینه پرسش‌گری نموده و وظیفه اصلی خود، که آگاهی‌رسانی به مردم است را انجام دهد، اشتباهی مرتکب شده‌است؟
 اگر چنین است پس فلسفه حضور رسانه‌ها به عنوان نمایندگان ناظر افکار عمومی بر عملکرد مسؤلین، و رکن چهارم دموکراسی در جامعه چیست؟
اگر قرار است مردم از رفتار برگزیدگان و موکلین خود بی‌خبر باشند و مسؤلین «مچ‌گیری‌ها» را بین خودشان و بدون مردم حل کنند، پس چرا قرآن بار‌ها و در جاهای مختلف مومنین را به «دانستن» توصیه نموده و پرسش استفهامی: آیا آنان‌که می‌دانند، با آنان که نمی‌دانند برابرند را مطرح می‌نماید؟
چرا پیغمبر گرامی اسلام، اینهمه به دانستن و آگاه شدن توصیه می‌نماید و سفارش می‌کند که پروسه دانستن باید به دارازی عمر انسان و از گهواره تا گور باشد؟
بدون تردید، گاهی بعضی از مصلحت‌های ویژه و ظرافت‌های خاص امنیتی، ایجاب و اقتضا می‌نماید که بعضی از تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها، در سطح مدیران ارشد نظام محرمانه بماند و بعضی افراد خاص از آن اطلاع داشته باشند. حتی بعضی از مواقع طبقه بندی‌های ویژه محرمانه برای بعض اسناد و اطلاعات وجود دارد، که افراد ویژه و شخصیت‌های حقوقی خاص اجازه دسترسی به آن را دارند. این ظرافت و حساسیت‌ها، برای همه ارکان اجرایی و سیاسی در تمام سطوح و برای شهروندان عادی کاملا پذیرفته شده‌است. این یک رویه معمول و پذیرفته شده و دارای جایگاه قانونی تعریف شده در تمام نظام‌های سیاسی دنیا است. در بعضی کشور‌ها شدید‌تر و بیشتر در بعضی کمتر.
اما این شرایط ویژه به هیچ عنوان نباید بهانه و دستاویزی باشد برای بعضی از مسؤلین و مدیران، که مصلحت و آبروی نظام را به پای آبروی خود نوشته، و با شعار حفظ آبروی نظام مانع رسیدگی به تخلف و سوء‌استفاده بعضی از مدیرانی شوند که احیانا از موقعیت قانونی خود سوءاستفاده نموده و به حقوق و سرمایه‌های شهروندان دست‌اندازی نموده‌اند و اکنون نتایج مخرب آن در گرانی‌های افسارگسیخته خودنمایی‌می‌کند.
 بر اساس تجربه کشور یا کشورهایی در زمینه مبارزه با فساد و رانت‌خواری و سوء‌استفاده از پست و مقام موفق‌ترند، که راز‌ ناگفته‌ای با شهروندان خود نداشته و یا اسرار مگویِ‌شان، کمترین میزان ممکن باشد، و شهروندان از طریق رسانه‌ها، ناظرین دقیق و با وسواس بر عملکرد مسؤلینِ‌شان باشند.
 در چنین نظامی، مجرمین در اسرع وقت و بدون کمترین تعارف و مقاومتی به مقامات قضایی معرفی می‌شوند و ترتیبی هم اتخاذ می‌شود تا مردم از رسیدگی دقیق به اتهامات و تنبیه آن مقام در صورت اثبات جرم آگاه و قانع شوند.
 موضوع «مچ‌گیری» و «گفت‌وگوهایی تنش‌زا» ی مسؤلین، که به صراحت در اظهارات امام‌جمعه موقت کاشان آمده و ایشان توصیه نموده‌اند که به پشت پرده و دور از چشم مردم و رسانه‌ها منتقل شود، قبل از ‌آنکه ربطی به سیاست‌های کلان نظام و آبروی کشور داشته باشد، خود حاوی بار توهین و افترا به مسؤلین کشور است که می‌تواند برای گوینده آن اظهارات با مسؤلیت قضایی همراه باشد.
 اما از آن‌که بگذریم، مسلما مصلحت نظام و کشور، چیزی نیست که بر سر آن مسؤلین به «مچ‌گیری» و تهدید روی آورند، قاعدتا انسان‌ها بر سرمنافع شخصی و عموما غیر‌مشروع خود به «مچ‌گیری» و «گفت‌و‌گوهای تنش‌زا» متوسل می‌شوند. بدون شک هر چه تلاش شود، تا آبروی نظام به آبروی افراد پیوند زده، و از آبروی نظام برای افراد سپر بلا درست نمایند، نه‌تنها به نتیجه مثبت و نفع عمومی کشور منجر نخواهد شد، که عفونت فساد را به شکل عمیق‌ و شدیدتری، چونان خوره و سرطان به جان همه جامعه خواهد انداخت.
زخم‌ها را پیش از آن‌که به عفونت بنشینند، به مرحم آگاهی درمان کنیم.
این نوشته در بازتاب امروز اینجا

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۹۱

رفتگر بجنوردی قاعده یا استثناء؟

«احمد ربانی» رفتگر بجنوردی با درستکاری و ایمان قوی به وظیفه خود عمل نموده و کیف پول محتوی ۱۰ میلیارد ریالی را که هنگام کار پیدا نموده، طبق وظیفه انسانی و ستادی خود، به حراست شهرداری تحویل می‌دهد. (+)
 همه از وظیفه‌شناسی و درستکاری این انسان ساده و صمیمی خوشحال و شادمانند. هر جا که می‌روی ذکر خیر او هست و کاری خیری که انجام داده.
رفتگر بجنوردی سوار بر لیموزین
 این درست! اما آیا واکنش‌های گسترده عمومی در بین تمام اقشار به این خبر و اتفاق، و توقع و درخواست عمومی برای تشویق و پاداش شایسته در قبال درستکاری و وظیفه‌شناسی او(+)، نمی‌تواند به نوعی هشدار دهنده و پرسش‌برانگیز باشد و زنگ خطری را در گوش جامعه ما به صدا در‌آورد؟
در «قانون اساسی» دین رسمی کشور ما را «اسلام» معرفی شده‌است، و ما سالهاست داعیه‌دار ام‌القرائی جهان‌اسلام هم هستیم. رد امانت و رد اموال و مبالغ یافته‌شده به صاحبان آن‌ها یا به مراکز ویژه در صورت مشخص نبودن صاحب آن‌ها، ابتدایی‌ترین و روشن‌ترین اصول اخلاقی هر آیینی است و کار آقای «ربانی» رفتگر مظلوم و وظیفه‌شناس بجنوری انجام ساده‌ترین وظیفه اخلاقی او بوده است و البته قابل امتنان! اما به چه دلیل یا دلایلی باید این وظیفه‌شناسی و رفتار اخلاقی مورد توجه و علاقه افکار عمومی بوده، و اینگونه برجسته منعکس و متشر شود؟ تصور کنیم اگر او به وظیفه انسانی، اخلاقی خود عمل نمی‌کرد و جور دیگری رفتار می‌کرد، چه اتفاقی می‌افتاد؟
 اجازه بدهید موضوع را از زاویه دیگری بررسی نموده و کمی این هشدار را در شکلی ملموس‌تر بررسی نماییم.
حدود یک‌سال پیش، کشور «ژاپن» دچار سونامی و زلزله و سیل و مصیبت شد و به دنبال آن، زندگی در اکثر نقاط آن کشور حالت غیرعادی و همراه با پریشانی و اظطرار پیدا کرد.
 اخبار نگران کننده‌ای از احتمال اختلال در کار نیروگاه هسته‌ای «فوکووشیما»(+) و بروز خطرات فراوان تشعشعات رادیو‌اکتیو، بر شدت پریشانی و نگرانی‌ها می‌افزود. مردم «ژاپن» اولین قربانیان این پدیده شوم بودند و خاطرات و آثار تلخی از بمباران اتمی «هیروشیما» و «ناکازاکی» در جریان جنگ دوم جهانی، هنوز در ذهن و خاطر آن‌ها وجود داشت.
 با همه این وجود تصاویری که رسانه‌ها از برخورد و رویارویی این مردم با حادثه و عزیزانشان که در جریان این حادثه قربانی شده بودند، و صبر و شکیبایی بی‌نظیری که از خود نشان دادند، جهانیان را به شگفتی و تحیر واداشت.
اندکی پس از آن، خبرگزاری آلمان گزارش داد که: مردم ژاپن، که در ماه‌های گذشته، بحران سیل، سونامی و نشت مواد رادیواکتیو را پشت سر گذاشته‌اند، بیش از سه و نیم میلیارد ین پول را که در مناطق سیل‌زده یافته‌اند به دولت بازگردانده‌اند.
همچنین چند گاوصندوق پیدا شده پس از سیل، که حاوی بیش از دو میلیارد ین بوده، تحویل دولت شده است.
سخنگوی پلیس ژاپن هم اعلام کرد که مردم و داوطلبان همچنان کیف پول‌های پیدا شده را تحویل می‌دهند و تا کنون قسمتی از مبالغ پیدا شده، به صاحبانشان بازگردانده شده است. (+)
 ظاهرا همه این زیبایی و ارزش‌ها و وظیفه‌شناسی‌ها، به دلیل وفور آن در فرهنگ مردم آن کشور، امکان رسانه‌ای شدن و اطلاع عموم مردم جهان را پیدا نکرد. اما در همین اندازه هم رسانه‌های ژاپن و جهان خبری از شناخته شدن افرادی که پول‌های یافته شده مردم را به صاحبان آن‌ها یا دولت تحویل می‌دادند، و توقع عمومی برای پاداش دادن به آن‌ها، مخابره نکردند.
این پدیده و آن خبر مربوط به رفتگر وظیفه‌شناس بجنوردی از آنرو می‌تواند زنگ‌خطر و هشدار باشد که، این رفتار در بین مردم آن کشور یک «قاعده» است نه یک «استثنا» که ارزش ویژه خبری و جلب توجه عموم را داشته باشد و با آب و تاب فراوان منعکس و منتشر شود. این رفتار در وجود تک‌تک شهروندان آن کشور نهادینه شده است. به همین دلیل است که وقتی ناگهان برق شهر قطع می‌شود، مردم داخل سوپرمارکت‌ها و فروشگاه‌های بزرگ، به آرامی و در تاریکی همه چیزهایی را که در سبد خریدشان قرار داده‌اند، سر جایشان برگردانده، و به آرامی از فروشگاه خارج می‌شوند. 
همه آموخته‌اند که در همه زمان‌ها و مکان‌ها و در شرایط به حقوق همدیگر احترام بگذارند. 
نکته جالب اینجاست که در فرهنگ ژاپنی مفهمومی بنام «گناه» وجود ندارد و تنها مفهوم بازدارنده در بین آن مردم، «شرمندگی» است.
با این وصف آیا واکنش گسترده و ارزیابی شتاب‌زده عمومی از بدیهی‌ترین وظیفه یک انسان، در کشور ایران نمی‌تواند نشانه دقیق آن باشد که برخلاف مورد اشاره شده، این اتفاق در کشور ما در حالی که باید یک «قاعده» عمومی و پذیرفته شده باشد، شوربختانه یک «استثناء» است؟
و آیا این «استثناء» ‌شدن نمی‌تواند و نباید هشداری باشد و زنگ خطری را در گوش ما به صدا درآورد؟
این نوشته در بازتاب‌امروز اینجا