شنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۸

یارب این نودولتان را با خر خودشان نشان

شکی نیست که آمریکا، انگلیس،فرانسه و مجموعه غرب در کنار روسیه، سالهای متمادی به عنوان قدرتهای بزرگ استعماری جهان،چشم طمع به ایران و ثروت و سرمایه های اقتصادی ما داشته،و بهره برداری رایگان از موقعیتهای ژئوپلتیک ایران، کشوری که بیشترین مرز آبی با آبهای آزاد خلیج فارس و دریای عمان را دارد و سالیان سال در مسیر بزرگترین شاهراه تجارت بین شرق وغرب (جاده ابریشم) قرار داشته،همواره مورد توجه قدرتهای استعماری بوده است و طی دویست سال گذشته نیز در نتیجه بی کفایتی وبی لیاقتی پادشاهان خائن قاجار و پهلوی چنگ اندازی به منافع و منابع عظیم ایران،بارها و بارها اتفاق افتاده است،اما مقابله با چنین تهدیدها و خیانتها به هیچ روی بالارفتن از دیوار سفارت یک کشور خارجی و گروگان گرفتن اتباع و گارگزاران سفارت آن کشور و ماجراجوییهای شتابزده در سطح بین المللی نیست.گو اینکه نتایج معکوس این شتابزدگی ناشی از خامی جوانی و بی تدبیریهای ابتدایی انقلاب که لازمه هر کشور انقلاب زده است، انزوای کامل و تنهایی شدید ایران را برای سالهای سال به همراه داشته و از طرفی بیشترین و بهترین بهانه ها برای قدرتهای استعمارگر برای بلوکه نمودن داراییها،عدم تعهد به مفاد قراردادهای منعقده فی مابین آنها و ایران و تصویب طرحها و لوایح تحریمی برعلیه ایران را به همراه داشته است.حتی ضعف شدید تدبیر در سالهای آغازین انقلاب باعث شد تا اشتباه روشن دولت «مصر»در پناه دادن به شاه مخلوع ایران که می توانست بهترین بهانه را برای تنبیه کشور مذکور به همراه داشته باشد به نتیجه عکس منجر شد و کشور مذکور پیش دستی نموده،داراییهای ایران را در آن کشور بلوکه نمود و داوطلبانه روابط خود با ایران را به حالت تعلیق درآورد. این وضعیت یک کشور جهان سومی مسلمان است. درباره بلوک بزرگ قدرت ؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

بیست سال پس از این اتفاقات در دوم خرداد 76 ناگهان ورق به شکل غیر منتظره ای برگشت و پس از آن دوره جدیدی از احترام و پذیرش در سطح جهان برای ایران رقم خورد.«سید محمد خاتمی » پیام آور ارجمند این احترام به « سازمان ملل متحد» رفت و در شرایطی که دنیا برای اولین بار بستر جدیدی از احترام و خاتمه انزوای گذشته را برای ایران فراهم می نمود،به دنیا پیام داد که من از «ایران سرفراز»آمده ام .ریس جمهور ایران به جامعه جهانی پیشنهاد «گفتگوی تمدن» داد و پس از آن برای اولین بار در تاریخ کشور پس از انقلاب ریس جمهور ایران به یک کشور اروپایی سفرکرد و بلافاصله دیگر کشورهای اروپایی برای میزبانی از ریس جمهور بزرگ ایران و ایدئولوگ « گفتگوی تمدنها» بر یکدیگر سبقت گرفتند.بررسی پرونده روشن دولت اصلاحات در حوصله این مقال نیست.این زمان بگذار تا وقت دگر.
امامجموعه« نودولتان» دولت نهم و برکشیدگان دولت دهم به علاوه منتخبان« شورای نگهبان» و مردم در مجلسین هفتم و هشتم را عقیده بر اینست که دوران سیادت و سر فرازی و سربلندی همان دوران دویست سال گذشته و دورانهای اول انقلاب است که از نظر آنها دوران طلایی دیپلماسی ایران بوده است.بنابراین طی چهار و پنج سال گذشته با شتاب وصف ناپذیری مسیر حرکت خود را به سمت آنزمان و شرایط آن تغییر داده و در حرکتند.
به همین دلیل همواره معتقد بوده و هستند که :تحریمهای وضع شده توسط « آمریکا» و قطعنامه های تحریمی صادر شده توسط «سازمان ملل متحد» نه تنها کوچکترین خسارتی را متوجه ایران نکرده؛ بلکه به ضرر شدید کشورهای وضع کننده و اجرا کننده مصوبات قطعنامه ها منجر شده است.
این ادعاها ی واهی که طی چهار پنج سال گذشته بارها و بارها برای فریب ملت ایران؛ مورد استناد مقامات عالی رتبه ایران در حوزه های سیاسی و به تبع آن اقتصادی قرار گرفته؛ به همان اندازه خالی و عاری از واقیعیت است که انکار آفتاب در روز روشن.
وقتی دستکم هشتاد درصد کشورها و در راس آنها کشورهای پیشرفته و معتبر در سطح جهان داوطلبانه ویا به دلیل حفاظت از منافع خود در سطح روابط دیپلماتیک؛در تحریم بر علیه ایران مشارکت می نمایند؛برای قبول این فرضیه که این تحریمها نتیجه عکس دارد باید این فرضیه که اکثر دولتمردان این کشورها «دیوانه» هستندکه بانظر خود؛ دست خود؛وبا آزادی عمل کامل و در نهایت استقلال بر علیه خود قطعنامه و تحریم تهیه و تنظیم نموده و به هنگام رای گیری نیز به آن رای مثبت داده و در عمل نیز خود را موظف به ایفای تعهداتی که ضرر و زیان خودشان را تضمین می کنند؛ را نیز پذیرفت.و با فرض پذیرش چنین فرضیه ای با ید تصور کرد که عموم شهروندان و مردم این کشورها که علی القاعده بیش از دو سوم جمعیت جهان را تشکیل می دهند نیز باید جمعیتی بی سواد و بربر فرض باشند که در مقابل این تحقیر آشکار و اشتباه فاحش دولتمردانشان تن به سکوت ذلت بار می دهند.
حال آنکه در عرصه جهانی و در عرصه عمل آنچه در رفتار رهبران ایران اتفاق افتاده و می افتد وآنچه در رفتار جامعه جهانی مشاهده شده و می شود؛ خلاف فرضیه های تعریف شده فوق را می توان به روشنی دریافت.
آمارهای رسمی ارئه شده توسط مراکز معتبر آمارگیری ایران ـــ که به دلیل تجاهل شهروندان و قلب واقعیات موجود درصد خطای آن بسیار بالاست ـــ و همچنین آمارهای اعلام شده توسط مراکز معتبر و دقیق جهانی حکایت از آن دارد که تحریمها بیشترین تاثیر منفی را بر پیکره اقتصاد بیمار و درمانده ایران وارد نموده است. و این آثار اقتصادی بار مستقیم خود را بر سایر شئون زندگی شهروندان مظلوم و بیچاره این کشور نیز بار نموده است.از این گذشته برای درک و لمس واقعیات نابسامانیهای موجود ناشی از تحریمها و بحرانهای خود ساخته «نودولتان معاصر» نیازی به بصیرت خاص نظری و یا تخصص آکادمیک در حوزه اقتصاد و جامعه شناسی نیست.این روزها لاغر شدن بیش از پیش و هر روز سبد هزینه خانوارهای ایرانی آنقدر آشکار و عیان است که حتی ننه جون مهدی( نازل ترین سطح درک و سواد جامعه)هم نیازی به بیان آن احساس نمی کند.
در چنین شرایطی نتایج انا رجل خوانی ؛ ماجراجویی و شتابزدگی به علاوه بی تجربگی در حساس ترین عرصه های تصمیم سازی در عرصه جهانی یکبار دیگر به بار نشست و «شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هسته ای » را وادار به صدور یک قطنامه اعتراضی دیگر بر علیه ایران نمود.

مفاد بسیار شدیدتر این قطعنامه از قطنامه اولی « شورای حکام » که پیش زمینه و بستر ساز صدور قطعنامه های سه گانه تحریم بر علیه ایران در سطح «سازمان ملل متحد» شده بود؛خبر از موج جدید تحریمها بر علیه ایران را می دهد.این در حالی است که تمام تلاشهای کور و چشم پوشیدنها از منافع ملی(سهم ایران در دریای خزر؛تاخیر در شروع بکار نیروگاه بوشهر.و..... به نفع روسیه و وادادگیهای آشکار در مقابل افزون خواهیهای مکرر حکومت کمونیستی چین)برای بدست آوردن حداقل سوپاپ های اطمینان برای جلو گیری از صدور قطعنامه های جدید بر علیه ایران نیز نه تنها کمترین سود را نداشته بلکه در صدور قطعنامه جدید « شورای حکام» روسیه و چین جزئ کشورهایی بودند که بر علیه ایران رای مثبت دادند.
از امروز بنگاه دروغ سازی و قلب واقعیات آقای «ضرغامی» دست به کار شده ؛پخش سرودهای پیروزی را در دستور کار قرار می دهد تا این پیروزی؟/؟؟بکام ملت ایران شیرین تر بنشیند.از طرفی خوراک امامان جمعه وجماعات ساسر کشور نیزتا چندی فراهم شده است
یارب این نودولتان را بر خر خودشان نشان.
كاين همه ناز از غلام و ترك استر مي كنند
یاعلی

پنجشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۸

وبنوشت ابطحي 6ساله شد

۰۴ آذر ۱۳۸۸

در این شلوغ پلوغی ها وبنوشت 6 ساله شد.

هرساله وقتی نزدیک سوم آذر می شد، کلی ذوق میکردم و از قبل خودم را آماده میکردم که سالگرد وب نوشت را جشن بگیرم. پارسال پنجمین سالگردش بود. چهار سال هر روز نوشته بودم براتون. هر روز هر روز. امسال اولین سالی بود که بدقولی کرده بودم. ششمین سالگرد وب نوشت در حالی فرا رسیده بود که 160 روزش را نبودم. وچه نبودن سختی. دو سه روزی است که از زندان آمدم. یک پست نوشتم. مضمونش را از داخل زندان در ذهنم آماده کرده بودم. اما در این چند روزه اینقدر دوستان و شخصیت ها، رفت و آمد داشتند که فرصت نشد به وبنوشت بتوانم فکر کنم. یعنی فکر میکردم ولی وقت و حالش نبود. قبل از هر چیز از این که در سال پنجمم نتوانستم هر روز بنویسم من را ببخشید. بخخدا تقصیر من نبود. هنوز هم گمان میکنم حالا حالاها حال و حوصله هر روز نوشتن ندا شته باشم. خیلی در روزهای اولیه بازجوئی برای جملات وکلمات وبلاگم بازجوئی پس دادم. در کیفرخواستم هم، هم در بند تبلیغ علیه نظام وهم در بند توهین به رئیس جمهور به نوشته های وبلاگم استناد شده است. خیلی در دادگاه من و وکیلم در این مورد حرف زدیم تا ثابت کنیم که جرمی نکرده ام. اما بالاخره در انتظار تجدید نظریم و حکم 6 ساله فعلی هم که صادر شده. خدا کریمه و لطف شماها بی پایانه. در هر حال نمیدانم دوستان وب نوشتی ام چقدر به یادم هستند. چقدر اضافه شده اند و یا چقدر کم شده اند. اما من مثل همیشه همه تون را دوست دارم. در غربت تنهائی سلول و زندان هم خیلی وقتها به یادتان بودم. امسال وارد ششمین سالگرد وبنوشت شدیم. اما سال پنجم را با شلختگی اداره کردم و نتوانستم در سالگردش پز بدهم که هر روز نوشتم. در هر حال در لابلای این همه دید و بازدید فرصتی کردم که خبرتون بدهم ششمین سالگرد وبنوشت از امروز شروع شد. اگه لینک ندادین و یا لینک من را از وبلاگ هاتون و سایت هاتون پاک کردین فدوی فراموش نشود! دعا کنید بتوانم وبنوشتی بمانم. همین. فدای همه تون. و به امید آزادی بقیه دوستانم.

سه‌شنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۸

اظهارات جالب یک مقام با مدرک قلابی درمورد مرحوم کردان

بنیادشهیدموضوع شهید اعلام کردن «کردان» را بررسی کند
به گزارش خبرنگار حوزه دولت خبرگزاري فارس، محمد رضا رحيمي معاون اول رئيس‌جمهور در حاشيه مراسم تشيع پيكر محروم علي كردان در جمع خبرنگاران در خصوص اينكه آيا كردان شيميايي بوده است و آيا شهيد محسوب مي‌شود؟ گفت: اين موضوع به نظر و تشخيص بنياد شهيد بستگي دارد و آنها بايد در اين زمينه بررسي و اظهار نظر كنند.وي افزود: آقاي كردان وقتي براي بازرسي به پيرانشهر رفته بودند بعد از بمباران شيميايي عراقي‌ها، به مواد شيميايي آلوده شده بودند، البته ما هم كه از دوستان ايشان بوديم از اين موضوعاطلاعي نداشتيم و ظاهرا ايشان در جلسه استيضاح خود به اين مساله اشاره كردند.
 معاون اول رئيس جمهور با بيان اينكه در برخي سايت‌ها نوشته‌اند مرحوم كردان از يك بيماري صعب‌العلاج رنج مي‌برد و در اثر اين بيماري فوت كرده است گفت: بيان اينگونه حرف‌ها در حالي است كه بنا بر آنچه پزشك ايشان گفته بودند، آثار بيماري قبلي در ايشان نمانده بود و به نظر من مجموعه رفتارهايي كه در مورد آقاي كردان انجام شد يكي از عللي بود كه وي را در اين سن از دنيا رفت.
 رحيمي با بيان اينكه زندگي و مرگ ايشان بايد براي همه ما الگو باشد اظهار كرد: همه ما بايد به حسن برادري و احكام نوراني شرع مقدس توجه كنيم و از آنچه نهي شده‌ايم از جمله تهمت‌زدن، خودداري كنيم، اما متاسفانه اين مساله در مورد آقاي كردان، يعني تهمت‌زدن به ايشان در اوج خود بود و سازمان‌دهي كه عليه ايشان در راستاي تهمت‌ها انجام شده بود بي‌نظير بود.
وي در ادامه اظهار داشت: اميدوارم مرگ ايشان باعث اصلاح كساني شود كه احكام نوراني شرع را كنار گذاشته‌اند و در زندگي بعد از مرگ كردان خود را اصلاح و بازسازي كنند.

دوشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۸

زرشك

اولي : آقا شما در جنگ(يعني همون دفاع مقدس )چكاره بوديد؟
دومي: آقا ما «زرشك » پاك مي كرديم.
اولي: پس عضو واحد آشپزخانه بوديد؟
دومي: نه آقا ايرانيها تابلو زده بودند روش نوشته بودند « راه قدس از كربلا مي گذرد» عراقيها مي اومدن زيرش مي نوشتن « زرشك» ما وظيفمون بود اين «زرشك » را پاك كنيم.به اين دليل ميگم «زرشك » پاك مي كرديم.

آقاي دكتر «محمد جواد اردشير لاريجاني» ديشب آمده بود صداو سيماي آقاي «ضرغامي»با كوله باري ازدانش ديپلماتيك و تجربه هاي سياسي و حقوقي ..الخ.واقعا خاك بر سر نظامي كه خيلي دير اين اخوان خمسه را كشف كرد.باور كنيد چه ضرر و زيانها كه از ناحيه ديريابي اين اخوان محترم نصيب نظام نشد؟ بازهم رحمت به روح مرحوم دكتر «علي كردان»كه سالها پيش دستكم ازاين مجموعه آقاي دكتر «علي لاريجاني» را زودتر از ديگران كشف و درك كرد وباور كنيد كه چه استفاده ها كه از اين كشف نصيبش نشد.

دست برقضا شب دوشين آقا «مرتضي خان حيدري» كه براي پيگيري ثبت نام تحصيلي اش چند مدتي در يك كشور دور بسر مي برد هم آمده بود البته با يك تفاوت فاحش با هميشه اش. وآن اينكه اينبار برخلاف هميشه از شادابي هميشگي و خنده هاي جذاب در چهره او خبري نبود و در تمام طول برنامه با چهره گرفته و ناراحت ، اما همچنان چالاك و مسلط بر ادبيات مخصوص گفتگو و چالش، بحث را با ميهمان فاضل برنامه پيش مي برد.

القصه ، آقاي دكتر كه در مورد مذاكرات «وين» و « ژنو» و حقوق و وظايف « ايران» درموضوع « انرژي هسته اي » سخن مي گفت بارها و بارها مواضع اخير دولت و بسته پيشنهادي دولت بركشيده شوراي نگهبان را مورد ستايش قرار داد و همچون ريس دولت از موضع قدرت دولتمردان آمريكايي و سران غرب رامخاطب قرار داد وگفـت«. ما کشوری با نفوذ و قدرتمند در منطقه هستیم که با وجود توانمندی، دنبال سیطره نیستیم. ما بزرگترین دموکراسی منطقه هستیم و انجام هیچ‌گونه ترتیب امنیتی در منطقه بدون در نظر گرفتن جمهوری اسلامی ایران میسر نیست. »وي اضافه كرد:« آثار این موفقیت فراتر از کشور ماست زیرا ایران توانست جلوی بسته شدن در دسترسی به انرژی هسته ای و ایجاد منوپولی هسته ای توسط غربی ها را بگیرد و بقیه کشورهای خواهان این انرژی هم بتوانند از آن برخوردار شوند»آقاي «لاريجاني» اعلام كرد كه مذاكرات اخير؛نيازمند فضاي اعتماد است و ما نمي توانيم به غرب اعتماد كنيم .وي براي بيان دلايل بي اعتمادي خود به غرب فرمود: ما براي اثبات بي اعتمادي خود بر عليه غرب بسيار ادله داريم اما آنها بر عليه ما فقط اتهام دارند.به عنوان مثال وي از بحث «يوروديف» فرانسه و عمل نكردن فرانسه براساس قرارداد مزبور و صحبت بر سر سياستهاي ايران براساس سياست چماق و هويج يا د كرد و گفت آنها هميشه از اصطلاحات «چاله ميداني» استفاده مي كنند.

رئیس مرکز تحقیقات فیزیک نظری اظهارات البرادعی مبنی بر اینکه توپ الان در زمین ایران است را رد کرد و با اشاره به تلاش وی برای کسب شغل جدیدش گفت: البرادعی هم دارد نان خود را می پزد.

دبير ستاد «حقوق بشر قوه قضاييه» درباره طرح مساله نقض حقوق بشر در ایران در« سازمان ملل متحد» تصریح کرد: آنها دیدند از طریق «شورای حقوق بشر» نمی توانند ایران را تحت فشار قرار دهند، آن را بردند به« مجمع عمومی سازمان ملل» و این خط مفتضح را باز کردند که بخشی از آنها مربوط به مخالفت با قوانین خود اسلام است. معاون اسبق وزارت خارجه در خصوص مذاکرات هسته ای ژنو و وین اظهار داشت: غربی ها در گذشته می گفتند که تا تعلیق نکنید مذاکره نمی کنیم اما آنها در ژنو بدون پیش شرط وارد گفت و گو شدند. دستور کار مذاکره را هم ایران با بسته پیشنهادی خود تعیین کرد که این بسته محدود به فعالیت های هسته ای کشورمان نبود و اینها همه نشانه پیروزی ما در تثبیت حقوق ملت ایران بود.

صد البته كه بايد به سبك ستون «گفت و شنود كيهان» هم به حضرت ايشان وهم به ريس دولت نهم عرض كرد: زرشك

یکشنبه، آذر ۰۱، ۱۳۸۸

استقبال گرم صندليها از آقاي «احمدي نژاد»

اگرچه مشخص نيست كه تا چه اندازه اخبار،تصاوير و اطلاعات ارائه شده در سايتها مبني بر تلفيق تصاوير نامرتبط باهمديگر به كمك نرم افزار فتوشاپ براي قلب واقعيت استقبال سرد مردم خونگرم « آذربايجان» از آقاي دكتر « احمدي نژاد» در دور جديد سفرهايي استاني قابل قبول واتكا است؛ اما ظاهرا مي توان تصاوير سخنراني آقاي « احمدي نژاد» در استاديوم ورزشي اصلي شهر « تبريز» كه اصلي ترين محل اجتماع مردم براي استماع سخنان ايشان بوده است را با تصاوير ديگر استقبال مقايسه كرد و تا اندازه زيادي با مدعيان استقبال سرد مردم خونگرم و بزرگ «تبريز» از آقاي «احمدي نژاد» همراه شد.
اگرچه اغلب صندليهاي اين استاديوم هنگام ايراد سخنراني آقاي « احمدي نژاد» - كه توسط شوراي نگهبان به عنوان ريس جمهور دهم معرفي شد – خالي از تماشاگر( شما بخوانيد استقبال كننده) بود اما مي توان به صراحت اعلام نمود تماشاگران موجود روي سكوهاي استاديوم از تماشاگران موجود روي صندليهاي سالن« مجمع عمومي سازمان ملل متحد» بيشتر بودند و اين نشان از آن دارد كه ايشان اگرچه در بين مردم دنيا و يا شايد سران ايشان، از محبوبيتي برخودار نيستند كه براي تماشايش هنگام سخنراني نمي مانند و سالن را ترك مي كنند، اما در بين مردم كشور خودش و البته اينبار عوام از آن مردم، هنوز محبوبيتي دارند كه براي تماشاي سخنرانيش به استاديوم مي آيند والبته كه اجازه خروج ندارند.حالا خيلي مهم نيست كه اينها اهل گوش كردن باشند يا نه .چون كه ايشان تمايل شديدي به سخنراني براي صندلي خالي دارند و مطمئن هستند كه صندليها سخنان ايشان را خوب گوش مي دهند.باور نمي كنيد به سكوت مودبانه صندليها هنگام ايراد سخنراني آقاي « احمدي نژاد» توجه نماييد.اينهم از« معجزه[ات] هزاره سوم » است.

چهارشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۸

منشور بي اخلاق اخلاق بي منشور

من البته آدم اهل ورزش و پیگیر اخبار ورزشی نیستم اولا، و سعی فراوان هم می‌کنم که مثل اهالی جاهل عربستان در آستانه ظهور اسلام، هنگامی که صدای بلند صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بلند می‌شود، پنبه‌های قایم در گوشم فرو کنم که مبادا صدای این سفیر رحمت به گوشم بخورد که رحمت شامل حالم شود ثانیا. 
زهی سعادت که این جهالت. 
اما «برنامه۹۰» و «عادل خان فردوسی‌پور» به قول نویسنده «تاریخ بیهقی»: از لونی دگر است و ارزش جهالت به جان خریدن دارد. گمان می‌کنم که «عادل» خان مشروح کامل گفتگوهای نود را در سایت نود قرار داده باشد که می‌توانید اینجا اگر بود بخوانید. اماعجالتا برایتان بگویم که این هفته مهمانان ویژه «نود» آقایان «عزیزمحمدی» که نمی‌دانم در فدراسیون فوتبال چه سمتی دارد، «شاه حسینی» که به شرح قبلی ایضا اما می‌دانم که، تحصیل کرده حقوق است و آشنا به ادبیات حقوقی و «امیر حاج رضایی» که در فدراسیون هیچ سمتی ندارد و کار‌شناس فوتبال هست و قبلا هم فوتبالیست بوده‌است به علاوه اینکه یک شخصیت مودب و دوست داشتنی است بر خلاف خیلی از اهالی فوتبال. 
خوب حالا برویم سر موضوع برنامه که بر سر «منشور اخلاقی ورزش عموما و فوتبال خصوصا» بود. 
قبل از ورود به بحث عرض کنم که همین طور که بار‌ها در طول بحث آقای «فردوسی‌پور» فرمودند، در اینکه در ورزش کشور ما موارد متعدد بی‌اخلاقی و سوء‌رفتار در اکثر رده‌های بازیگری، مدیریت، مربیگری و... وجود دارد و این موارد متاسفانه منشا الگوبرداری بعضی از جوانان و طرفداران ورزش هم می‌شود، شکی نیست. از طرف دیگرهم می‌توان به ضرس قاطع گفت تنظیم کنندگان «منشوراخلاقی» با حسن‌نیت فوق‌العاده به قصد حذف و تعدیل بی‌اخلاقی‌های موجود به چنین اقدامی دست یازیده‌اند. 
اما آنچه در تنظیم این منشور مورد غفلت قرار گرفته و از سالهای اول انقلاب نیز تا کنون این غفلت جزء لاینفک برنامه‌های از این دست بوده‌است، اینست که تا کنون بیشترین تلاش بانیان خیر پاکسازی فضای عمومی جامعه و در مورد اخیر ورزش، از بی‌اخلاقی و فساد موجود، توجه به جنبه‌های بازدارنده جرم و بی‌اخلاقی و فساد بوده و در مورد بسترسازی برای حذف بستر‌ها و شرایطی که امکان بذرافشانی، بارداری و نهایتا ظهور و بروز جرم و فساد را باعث می‌شوند کمترین توجه صورت نگرفته و منشوری تنظیم نشده است. 
شکی نیست تا زمانی که فرهنگ سازی برای تربیت کودکان و جوانان و ایجاد دبستانهای فرهنگ که هزینه‌های کمتری را طلب می‌کند در دستور کار متولیان فرهنگ عمومی قرار نگیرد، بازدارندگی که هزینه‌های چندین برابری را نیازمند است، نه تنها کمترین نتیجه و سود را نخواهد داشت که خود نیز عامل بروز ناهنجاری و خلاف خواهد شد. 
در مورد «منشوراخلاقی» اخیر که در مورد ورزش کشور طی یکسال گذشته تنظیم آن دستور کار فرهنگ‌بانان ورزش کشور بوده‌است، متاسفانه آنچه مورد غفلت قرار گرفته «اخلاق» است که خود را در نقیصه‌های اخلاقی و تناقضات فراوان حقوقی به وضوح نشان می‌دهد. البته از متولیان امور امروز انتظاری غیر از این نمی‌توان داشت. وقتی آقای «امیرحاج‌رضایی» داماد و برادرزاده «طیب‌حاج‌رضایی» پیشکسوت فوتبال و مرد مودب و اخلاقی ورزش و کار‌شناس فوتبالی صدا و سیما از آقای «عزیزمحمدی» سوال می‌کند که، آیا همه مشکلات ورزش کشور حل شده و فقط مدل مو، ریش و آرایش ورزشکاران معضل هست؟، آدمی بلافاصله به یاد سخنان حکیمانه و البته رای جمع‌کنانه ریاست محترم جمهور نهم می‌افتد که «اینقدر مشکل داریم که نمی‌رسیم به مدل مو و اصلاح جوانانمان کاری داشته باشیم» و بلافاصله پس از نشستن بر صندلی ریاست، سر و کله گشت ارشاد آقای «احمدی مقدم» باجناق آقای رییس از راه می‌رسد. 
دغدغه کار‌شناس فوتبال اما خلف وعده و سوء‌استفاده شبیه مورد یاد شده نیست. اما تنظیم منشور، قراداد و ابزارهایی که ورزشکار را محکوم به رعایت مسائل اخلاقی و حقوق شهروندی و رفتاری، خارج از محیطهای ورزشی می‌کند و در صورت نافرمانی و تخلف تنبیهات و محرومیت‌هایی را برایش به دنبال دارد که تجویز و صدور آن فقط و فقط بر عهده مقامات قضای است، به آسانی می‌تواند به یک نافرمانی عمومی مدنی در درازمدت منجر شود. 
به عنوان مثال دقت کنید که در متن منشور کلیه مربیان ورزش موظف به تست اعتیاد شده‌اند. شایسته است تنظیم کنندگان منشور فقط یکساعت گشتی حول و حوش دادگاه‌های خانواده بزنند تا آثار مششع و البته اخلاقی تست اعتیاد هنگام ازدواج را مشاهده نمایند. قابل توجه است که نود درصد خانواده‌هایی که برای نجات جان خودشان از دست همسر معتاد به دادگاه مراجعه می‌نمایند برگه تست منفی اعتیاد را در پرونده خود دارند. 
در طول برنامه فوق دوبار از طریق تلفن با آقای دکتر آقانیا» استاد حقوق دانشگاه تهران، ورزشکار و اولین کسی که به تدوین حقوق ورزشی توجه داشته تا جاییکه عنوان رساله دکترایش «حقوق ورزشی» بوده‌است گفتگو شد. آقای دکتر ضمن بیان کاستی‌های متعدد منشور و موارد متعدد تخلف از قانون اساسی، حقوق مدنی و فرمان هشت ماده‌ای امام و... به نکته تکان دهنده و دردآوری اشاره کرد. وی ضمن اشاره به گنجاندن مواردی مربوط به «سحر» و «جادو» در منشور از آقایان پرسید: «چه خوب است شما که به چنین نیروهایی معتقد و مسلط هستید در بازی‌های بین‌المللی بر علیه رقبا از آن استفاده کنید» وی همچنین گفت کاری نکنید که در ابتدای هزاره سوم، مردم دنیا به ما بخندند. عرض کردم «معجزه {ات} هزاره سوم» بیش از اینهاست. 
اشاره به بی‌اخلاقی‌های موجود در حوصله این مقال نیست. اجازه بدهید اشاره کنم که بی‌اخلاقی میهمانان برنامه کار را به جایی رساند که اواخر برنامه رودرویی شدید آقایان «عزیز محمدی» و «شاه حسینی» با وساطت موی سفید آقای «حاج رضایی» ختم به خیر شد. 
بزرگ‌ترین ابزار در هدایت تمامی اقشار به سمت شهروندان اخلاقی و قانونی «توزیع قدرت، ثروت، امکانات و.... آزادی به شکل عادلانه در بین تمامی مردم است» چیزی که اینروز‌ها بیش از پیش مورد غفلت قرار گرفته‌است. 
تصور کنید چنانچه مفاد این منشور قابلیت وسیع اجرا پیدا کند در بین مربیان کسانی که بیشترین تخلف از شمول این منشور را خواهند داشت، آقایان «علی دایی» مربی محبوب و مورد احترام ریس جمهور و آقای «محمد مایلی کهن» مربیی که بیشترین تعریف بسیجی و اخلاق به نام او تعریف می‌شود و آقای «فیروز کریمی» کسی که قبل از مربی ورزش یک افسر ارشد بازنشسته نیروی انتظامی «ایران» است. وکسی که کمترین تخلفات از شمول این منشور به نام او ثبت شود احتمالا آقای «افشین قطبی» خواهد بود یعنی یک ایرانی که در یک کشور کمونیستی آمریکایی یعنی «کره جنوبی» بزرگ شده است. 
به قول «سلحشور»: این یعنی کشک. 
یاحق

پنجشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۸

ديپلماسي شلخته

نزديك به یک سال پيش و پس از معرفي دكتر « علي كردان» به عنوان وزير كشور دولت نهم؛و در پي پيگيريهاي بعضي از نمايندگان مشخص شد كه؛ آقاي دكتر « علي كردان » طي فرايندي كه بعضي از موسسات آزاد آموزش عالي خارجي اما قلابي نيز در آن دست اندر كار بودند؛ عنوان عالي دكتري به نام دانشگاه معتبر « آكسفورد » را به نام و براي خود جعل نموده است.

ظاهرا در مورد اين اتفاق غير اخلاقي حقوقي حداقل تبليغي و يا ابزاري سياسي براي ايجاد بعضي فشارهاي تبليغاتي بر عليه شخص و موسسه جاعل و نهايتا كشور متبوعش؛ براي دانشگاه و كشورمتبوع و مرجع آن دانشگاه وجود داشت و مي توانست داشته باشد كه در زمان علني شدن اين سوء استفاده و رسوايي اخلاقي ،دانشگاه «آكسفورد» و كشور «بريتانيا» ترجيح دادند از اين حقوق خود استفاده نكنند. در تمام اسناد و مراسلات ديپلماتيك حداقل رسمي زمان ياد شده كوچكترين اثري از اعتراض كشور و دانشگاه مذكور نسبت به كشور « ايران» و مقامات رسمي اجرايي ثبت و ضبط نشده است.
اما كمتر از دو هفته پيش همان كشور و همان دانشگاه در يك اقدام كاملا سياسي و به قصد بهره برداري تبليغي از آشوب و بلواهاي ايجاد شده پس از انتخابات دهم رياست جمهوري در كشور ايران؛ يك بورس تحصيلي براي رشته فلسفه به نام مرحومه « ندا آق سلطان» كه پس از ارسال تصوير تير خوردن وجان سپردنش در حاشيه يك خيابان در تهران در سطح وسيع در رسانه هاي بين المللي تبديل به سمبل آزادي و عدالتخواهي ملت ايران شده بود، دائر كرد . اما اين اقدام دانشگاه « آكسفورد» و كشور « بريتانيا» بلافاصله مورد اعتراض شديد رسمي كشور ايران قرار گرفت.مقامات ديپلماتيك ايران با ارسال يادداشتي اين اقدام را دخالت در امور داخلي ايران قلمداد نموده و به شدت به آن اعتراض نمودند.
نكته جالب اينست كه؛معترضان به اين بورس و اين نامگذاري سالها مخالف تغيير نام خيابان ستوان « خالد اسلامبولي » در تهران بودند كه دولت مصر به عنوان پيش شرط براي بهبود روابط خود با ايران مطرح نموده بود و شوراي شهر در دوره اصلاحات قصد انجام آن را داشت.
مي توان چنين تصور كرد كه « بريتانيا »دو سال صبر كرد و زمان گرفت تا بهترين فرصت را براي اعتراض به آن اقدام موهن و غير اخلاقي به بهترين شكل به دست آورد.و از اين فرصت به بهترين شكل نيز بهره برداري نموده و خواهد نمود.
اما حالا تصور نماييد جمعي از ملوانان انگليسي دو سال پيش بر خلاف اصول تعريف شده بين المللي بدون اجازه به حريم آبي كشور ايران وارد شدند.اقدام اوليه مناسب عرف ديپلماتيك صورت مي گيرد.يعني جلوگيري از تعرض بيشتر.اما يكباره شتابزدگي و قهرمان بازي جاي خود را به منطق ديپلماسي مي دهد. ملوانان دستگير و فرياد هل من مبارز براي كشور متعرض سر داده مي شود.
نتيجه اين شتابزدگي و قهرمان بازي آنست كه در زمان بسيار كوتاهي ملوانان با يك تشر ساده مقامات «بريتانيا» آزاد و با كت و شلوارها و هداياي ارزشمندي به كشورشان بدرقه مي شوند.
حالا همان شتابزدگي و قهرمان بازي در دستور كار مقامات ايراني قرار گرفته است.

چهارشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۸

پلیس

خبرگزاری ایسنا در روز شانزدهم آبانماه گزارش داد که گشت انتظامی قیامدشت هنگام گشت در منطقه استحفاظی خود پس از مضنون شدن به سه خودرو که در حاشیه خیابان متوقف بودند ؛متوجه شد که شش نفر در حال تجاوز به یک زن هستند.در این رابطه پرونده ای تشکیل و هر شش نفر تحویل مقامات قضایی شدند.

شاكي پرونده كه زني 32 ساله و خانه‌دار است به قاضي «رضوانفر» گفت: «ساعت 7 شب در حال رفتن به سمت خانه بودم كه در حوالي خيابان خاوران، راننده‌ي يك خودروي پرايد برايم ايجاد مزاحمت كرد. به او توجه نكردم اما در يك لحظه راننده از خودرو پياده شد و با تهديد چاقو مرا سوار كرد. پس از طي مسيري، يك جوان ديگر نيز سوار خودرو شد و مرا به نقطه‌اي متروكه در حوالي قيامدشت بردند. در آن‌جا نيز دو نفر ديگر به آنها ملحق شدند و در كنار جاده خاكي در داخل ماشين اقدام به تجاوز كردند.»
وي ادامه داد: «در همين حين رانندگان دو ماشين نيز كه در حال عبور از جاده بودند متوقف شدند و با معرفي خود به عنوان مامور قصد داشتند از چهار جوان اخاذي كنند كه بعد از چند دقيقه آنان نيز به چهار نفر ديگر پيوستند و مرا مورد تجاوز قرار دادند.»

بر اساس گزارش «ایسنا» این اتفاق باید در روز سیزدهم‌آبان یعنی روزی که حضور سنگین نیروهای انتظامی و سپاه و بسیج از صبح زود برای جلوگیری از حضور پر رنگ حامیان «جنبش سبز» و تحرکات احتمالی آنها در تمام خیابانهای شهر تهران احساس می‌شد و نیروهای مذکور بدون استراحت در خیابانهای تهران به ماموریت تنبیه نیروهای معترض به وضعیت موجود مشغول بودند؛ اتفاق افتاده باشد.

حالا تصور کنید در ساعتی که این اتفاق دردناک در حاشیه یک خیابان تهران اتفاق می‌افتاد مجموعه نیروی انتظامی که موظف بود در این ساعت در پست خدمتی خود حضور داشته باشد به مرخصی تشویقی بابت حضور موفقیت‌آمیز امروز صبح تشریف می‌برده است.

در چنین شرایطی تکلیف شهروندانی که برای امنیت خود و خانواده‌هایشان هر ماه مبالغی از حقوقشان به عنوان مالیات به صندوق مالیاتی دولت واریز می‌شود اما در موقع لزوم ونیاز به داشتن حاشیه امنیت، از حضور پلیس خبری نیست، چیست؟

این اتفاق تنها نمونه‌ای از خروارها اتفاقی است که اینروزها به سبب تعاریف جدید از وظایف نیروی پلیس اتفاق می‌افتد و خبر آن اجازه رسیدن به افکار عمومی را پیدا می‌کند. اضافه کنید به اینها خبرهایی که اجازه رسیدن به گوش افکار عمومی را پیدا نمی‌کنند و یا قربانیان به دلیل حفظ ته‌مانده آبروی باقیمانده خود اجازه انتشار آن را نمی دهند.

راستی به کجا می رویم؟

یکشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۸

بيست و سي

امشب اخبار بيست و سي با تاخير پخش شد. اگر فكر مي كنيد كه اقاي ضرغامي به دليل خوشحالي از دريافت حكم جديد حواسش پرت شده و يادش رفته بود كه ساعت 8/5 يا همان بيست و سي خودمان است ؛ اشتباه مي كنيد.خبري بوده كه نمي بايد مي بوده .از ما گفتن.ياحق

جمعه، آبان ۱۵، ۱۳۸۸

Balatarin

بیانیه شماره 14 میرحسین موسوی

میر حسین موسوی نامزد معترض به انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران بیانیه تازه خود را منتشر کرد. موسوی در بیانیه شماره چهارده خود عنوان کرده که سیزدهم آبان میعادی است تا از نو به یادآموریم که در میان ما مردم رهبرانند. متن کامل بیانیه به شرح ذیل می‌باشد:

«در تاریخ معاصر ما سیزدهم آبان یادآور سه حادثه است. در نخستین از این رویدادها امام خمینی از ایران تبعید شد و نهضت در فترتی سیزده ساله فرورفت. رژیم شاه پس از به دست آوردن چنین نتیجه‌ای باید خود را شماتت کرده باشد که چرا این راه حل ساده را پیش از آن به کار نبست. یک قیام بود و یک امام که وقتی از صحنه دور شد دیگر چیزی از شور تحول‌خواهی باقی نماند. آیا به راستی امام خمینی در حرکتی که آغاز کرد تنها بود؟ هرگز چنین نبود، زیرا هرگز چنین نیست که یک فرد بتواند به تنهایی در صحنه جامعه تحولات نمایان ایجاد کند. پیروان او بسیار بودند، اما آنان شبیه به یارانی نبودند که سال‌ها بعد پیرامونش را گرفتند، آن زمانی که گفت «رهبر ما آن طفل سیزده ساله است …»

دومین سیزدهم آبان روز رهبران سیزده ساله است؛ دانش‌آموزانی که برای تظاهرات در محوطه دانشگاه تهران گرد آمده بودند و مورد یکی از سبعانه‌ترین کشتارها قرار گرفتند. تجربه رژیم از حوادث دهه چهل بود که موجب چنین حرکات خونینی شد. تصور بر آن بود که اگر با همان قاطعیت گذشته عمل کنند از نو به همان نتایج خیره‌کننده دست می‌یابند، حال آن که زمینه اجتماعی کاملا تغییر کرده بود؛ زمین تغییر کرده بود و زمان تغییر کرده بود و مهمتر از آن جان انسان‌ها تغییر کرده بود. دیگر حکومت شاهنشاهی با یک امام تنها روبرو نبود. این بار کسانی گرد او جمع شده بودند که شاید به اندازه پدرانشان او را نمی‌شناختند یا سخنانش را نشنیده بودند، اما به اندازه امام خود شور در سینه داشتند؛ آنها همچون پدرانشان برای به راه ‌افتادن لازم نبود که پی‌درپی شماتت شوند.

درباره سومین سیزده آبان بسیار گفته شده است، تا جایی که بعید است کمترین اطلاعی از آن ماجرا ناگفته مانده باشد؛ از جمله آن که در این رویداد امام از دانشجویان مسلمان پیروی کرد. ظاهرا این دانشجویان بودند که خود را پیرو خط امام می‌خواندند، اما در واقع این امام بود که حرکت آنان را دنبال نمود. قطعا هیچ‌یک از رهبران و فرماندهان انقلاب در شکل دادن به آنچه در این روز اتفاق افتاد نقشی نداشت. حتی خود دانشجویان تصور می‌کردند بعد از چند روز حادثه تمام می‌شود و به خانه‌هایشان باز می‌گردند. ولی امام این رویداد را پیگیری کرد و آن را انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول نامید. تنها امامی که درد یک سکوت سیزده ساله را چشیده باشد می‌داند که جامعه‌ای شکل‌یافته از چوب‌های فرمانبر و خشک از خود جوششی ندارد و حیات پاکیزه‌ای ندارد. او مردم را رهبر می‌پسندید، زیرا می‌دانست که گذر از یک گردنه تاریخ برای سعادت هیچ ملتی کافی نیست. آنان باید از چنان خودانگیختگی و بصیرتی برخوردار شوند که در هر عصری و نسلی بتوانند راه را از بیراهه بشناسند و بپیمایند. مردم ما امروز رهبرانند و این همان آرزوی بزرگی است که امام برای آنان داشت. او ما را دعوت ‌کرد به سوی آن چیزی که ما را زنده می‌کرد.

آنک سیزدهم آبان، این سبزترین روز سال دوباره از راه می‌رسد. آیا امروز قابل‌تصور است که حرکت مردم بر اثر بازداشته شدن همراهی از همراهی خاموش شود؟ اگر اینگونه باشد دستاوردهای چهل و پنج سال تاریخ معاصر خود را از دست داده‌ایم، و اگر چنین نباشد این نشانه‌ای از ریشه‌های انقلابی ماست. ما به اتکای این ریشه‌هاست که سبز شده‌ایم، ریشه‌هایی که اگر از آنها دور شویم به همان چیزی تنزل خواهیم کرد که مخالفان مردم آرزو می‌کنند. به این خاطر است که جا دارد با هر تلاش افراطی در این جهت برخوردی احتیاط‌آمیز داشته باشیم.

حرکت ما از واگذار کردن اسلام به جبهه خرافه‌پرستان و سپردن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان، از ناچیز شمردن میراث و میوه مبارزات یک‌صدساله مردم ایران و جایگزین کردن آن با تصوراتی گنگ، و از جدایی و بیگانگی نسبت به ریشه‌های تاریخی‌اش نفع نمی‌برد، و اگر برخی دولت‌های بیگانه بر ترویج چنین تمایلاتی اصرار دارند شاید در این کار سودی ملاحظه می‌کنند. آنها اگر لازم باشد با وجدانی آرام بر سر جنبش امروز ایرانیان پشت میز معامله می‌نشینند و به همان مقدار آزادی و توسعه سیاسی که در کشورهای همسایه‌ وجود دارد برای ملت ما قناعت می‌کنند و در این قناعت قابل سرزنش نیستند. این ما هستیم که اگر مصالح خود را به درستی تشخیص ندهیم باید ملامت ‌‌شویم.

این روزها هر نگاهی که به نگاهی می‌افتد از پیروزی می‌پرسد. کی به آن می‌رسیم؟ چه چیز ما را به آن می‌رساند؟ کدام قدم و اقدام آن را به پیش می‌اندازد؟ و چه چیز آن را کمال می‌بخشد؟ تمامی وجود ما دعا و سوال است و وعده خداوند که فرمود هر آنچه مسئلت کنیم مقداری از آن را اجابت خواهد کرد. و آتاکم من کل ما سالتموه. (و از هرآنچه از او خواستید به شما داد). همین که خواسته‌ای در جامعه متولد می‌شود دیگر هیچ کس قادر نیست از برآورده شدن آن ممانعت کند و دولت‌ها تنها می‌توانند بر مقادیری چون زمان و میزان و شکل تحقق آن تاثیر بگذارند.

آیا ما هم می‌توانیم بر این مقادیر اثر داشته باشیم؟ آری. المعروف بقدر المعرفه؛ انسان‌ها به قدری که بصیرت و آگاهی از خود به نمایش می‌گذارند در خور نیکویی‌ها قرار می‌گیرند. کما این که در این چند ماه مردم ما بیش از آن که از رنج‌های خود گنج به دست آورده باشند از برکات خردمندی خود بهره‌مند شده‌اند.

راه سبز ما یک مسیر عقلانی است و این یک بشارت است، زیرا نشان می‌دهد که ما تا انتها بر سر خواسته‌های خود مستحکم خواهیم ایستاد. اگر دچار تندروی و رفتارهای افراطی بودیم شک نکنید که با دستانی خالی از نیمۀ راه باز می‌گشتیم، زیرا افراط راه را برای تفریط باز می‌کند. اگر برای قبول این حقیقت به مثال نیاز دارید به سیاست خارجی دولتمردان بنگرید. همان وقتی که آنان مناسبات بین‌المللی کشور را به اغراض تبلیغاتی آلوده کردند و از خردورزی و متانت کناره گرفتند می‌شد حدس زد که به زودی مصالح بلندمدت مردم را به هیچ معامله خواهندکرد. شانزده سال پیش از این تهیه سوخت برای تاسیسات هسته‌ای تهران امری بود که نه مسئولان و نه رسانه‌ها انجام آن را یک خبر مهم تلقی نمی‌کردند. امروز قسمت اعظم محصول فعالیت‌های هسته‌ای کشور ،که این همه جاروجنجال به خود دیده و چندین تحریم برای ملت به همراه آورده است، گویا باید برای تامین همین نیاز ساده تحویل کشورهای دیگر شود، شاید بعدها لطف کنند و اندکی سوخت در اختیار ما بگذارند. آیا این یک پیروزی است؟ یا یک تقلب آشکار، که چنین تسلیمی فتح‌المبین نامیده شود؟

دولتمردان نه مشکلات جهان را حل کردند و نه بر حقوق تردیدناپذیر ملت خود تاکید نمودند، که با گشاده‌دستی از این حقوق عقب نشستند. آنها نشان دادند که حتی در تسلیم شدن و کرنش کردن افراط‌گرند. حتی اگر با تلاش دلسوزان از واگذاری دستاوردهای کشور در زمینه انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای جلوگیری شود از عواقب افراط و تفریط‌های دولتمردان ایمن نشده‌ایم، زیرا رفتارهای آنان زمینه را برای اجماع بین المللی جهت اعمال تحریم‌ها و فشارهای بیشتر به ملت ما فراهم کرده است.

چیزی که ما می‌توانیم از این ماجرا بیاموزیم آن است که خود دچار افراط نشویم. دیر یا زود – بلکه به امید خدا بسیار زود – مخالفان مردم صحنه را ترک می‌کنند. آیا آن روز باید کشوری تخریب شده برای ملت باقی بماند؟ آن چیزی که امروز باید نگران آن باشیم مصالح کشور است، زیرا کشور جز صاحبان اصلی‌اش کسی را ندارد که در این باره ابراز نگرانی کند. ساختن فردا را باید از امروز آغاز کنیم. باید برای فردا چنان مهیا باشیم که اگر همین فردا از راه رسید یکه نخوریم. باید هریک از ما مردم نه فقط نقش پیشوایی که مسئولیت آن را نیز بر عهده خود احساس کنیم.

تاکید بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک راهبرد کلیدی برای ساختن فرداست. با چنین راهبردی ما در تاریکی قدم نمی‌گذاریم و میراث‌های به جا مانده از مبارزات نسل‌های پیشین را به هیچ تقلیل نمی‌دهیم. و هر آنچه از آرمان‌ها و خواسته‌هایمان که جا بماند با زندگی‌های خود آن را به دست می‌آوریم، زیرا ساختار ظاهری هرگز تمام آن چیزی، بلکه قسمت اصلی آن چیزی نیست که در جامعه واقعیت دارد. بخش اصلی این واقعیت زندگی‌های ماست. دستگاه ظاهری می‌تواند فرزندان انقلاب را همچون تبهکاران دستگیر کند و لباس‌های تحقیرآمیز بر قامتشان بپوشاند و مردم می‌توانند با نگاهشان از آنان قهرمان بسازند و به آنان افتخار کنند. در این رودررویی کدامیک برنده‌اند؟ دستگاه ظاهری می‌تواند آنان را در دادگاه‌های نمایشی محکوم کند و نگاه مردم می‌تواند آنان را در پیشگاه وجدان خویش حاکم بداند. به راستی کدامیک از این دو در واقعیت جامعه حکومت می‌کنند؟ دستگاه ظاهری با برخوردهای توهین‌آمیز خود خانواده‌های آنان را سرافکنده و خوارشده می‌خواهد و نگاه‌های مردم آنان را در عین تلخ‌کامی‌هایی که می‌چشند سربلند می‌بیند. کدامیک از این دو نگاه بر احساس این خانواده‌ها چیره است؟ دقت کنید که تنها در نگاه مردم این همه قدرت وجود دارد و تا اینجای کار هنوز حرفی از دیگر توانایی‌های آنان نگفته‌ایم. دستگاه ظاهری می‌تواند برای این خانواده‌ها تنهایی و عسرت تدارک ببیند و مردم می‌توانند آنان را در آغوش بگیرد؟ به راستی کدامیک از این دو بر کار خود غالبند؟ دستگاه ظاهری می‌تواند دانشجویان غریب را به جرم ابراز عقیده از خوابگاه محروم کند و معیشت آنان را در تنگنا قرار دهد و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند با حمایت‌‌های خود از آنان پشتیبانی کنند. تاثیر اقدام کدامیک از آنها بیشتر است؟ به راستی کدامیک از آنها قدرتمندتر است؟ بلکه اساسا تقابلی میان این دو وجود ندارد؛ یکی هست و دیگری نیست، زیرا این زندگی‌های ماست که به هر امری در نظم ظاهری جامعه معنا می‌بخشد. ما در چند ماه گذشته نه با شکستن این نظم، که با تغییر معنا دادن به آن از راه زندگی‌هایمان صحنه جامعه را تغییر دادیم. ما چه نیازی به شکستن این نظم داریم در حالی که در هر شرایطی این ما هستیم که با زندگی‌های خود به آن جهت می‌دهیم.

بعد از این نیز راه ما این است. در شرایطی که اصول متعدد قانون اساسی بتوانند بی‌محابا معطل بمانند حقیقت آن است که فرقی میان قانون خوب و بد وجود ندارد. ساختار سیاسی کشور اگر بهترین نظم ممکن باشد به چه کار می‌آید اگر زندگی‌های ما به آن اعتبار نبخشد، یعنی معنی برایش تدارک نبیند، آن را تنفیذ نکند و اجرای بدون تنازل آن را مطالبه ننماید؟ به همین ترتیب اگر این ساختار واجد اشتباهات و عقب افتادگی‌های واضح بود ما تنها در صورتی می‌توانستیم آن را اصلاح کنیم که نخست معنای آن را اصلاح می‌کردیم و این کار را با زندگی‌های خود انجام می‌دادیم.

البته بسیارند ملت‌هایی که این توانایی خود را به جا نمی‌آورند و ترجیح می‌دهند قدرت را به قدرتمندان وابگذارند. آنها در جامعه خود پیشوا نیستند، ولی مردم ما هستند.

سیزدهم آبان میعادی است تا از نو به یاد آوریم که در میان ما مردم رهبرانند. این روز عزیز را به ملت ایران تبریک می‌گویم و برای گروهی از آفرینندگان این مناسبت که اینک در بندند و دیگر اسیران نهضت سبز از خداوند آزادی، شکیبایی و پاداشی متناسب با نیت‌های بلندشان آرزو می‌کنم.»

سه‌شنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۸

تا 16 آذر

فردا روز سیزدهم آبان است. «سیزده» عددی است که در ادبیات سنتی و نوستالوژیک ایرانیان و براساس یک افسانه قدیمی «نحس» است. در تاریخ معاصر ایران اما این نحسی دراوایل انقلاب گریبان «سیاست» و «سیاست خارجی» و روابط دیپلماتیک بین «ایران» و «آمریکا» و در ماههای اخیر گریبان «سیاستمداران» جوان و خام دیروز و پا به سن گذاشته و پخته امروز را گرفت.
بانیان اشغال سفارت «ایالات متحده آمریکا» و حماسه سازان «انقلاب دوم» چند ماهیست که با رای و نظر متولیان نظام آب خنک زندان می خورند. و این آب خنک آنقدر اثر معجزه آسایی داشته است که بعضی از آنها طی همان ماه اول متنبه گردیده؛ متوجه شدند رفتارشان طی سی سال گذشته اشتباه بوده است. اما در توجه و تنبه و اعترافات این دسته از « دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» و بانیان «دفتر تحکیم وحدت» اثری از پشیمانی از رفتاری که در «سیزدهم آبان 1358» منجر به « انقلاب دوم» شد وجود نداشت. اما به نظر می رسد در شرایط آزادی و عدم اجبار هم دیگر اینروزها در نظر این دوستان اثری از تعلق خاطر و دفاع نسبت به آن اتفاق که « انقلابی عظیم تر از انقلاب اول» خوانده شد وجود نداشته باشد.
سالهای پیش مراسم «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» از روز یازدهم تا سیزدهم به اشکال متفاوت و توسط گروههای مختلف از جمله «جامعه اسلامی دانشجویان» به رهبری «حشمت اله طبرزدی» و « دفتر تحکیم وحدت» و همچنین «سازمان تبلیغات اسلامی» برگزار می شد و علی القاعده هر گروه نیز به تنهایی مراسم خود را برگزار می کرد و در مراسم گروه دیگر حضور نداشت.امسال اما ظاهرا در غیبت سران « دفتر تحکیم» که همه ساله مراسم خود را در روز سیزده آبان برگزار می کرد خواست و اراده خداوند بر آن قرار گرفته است که همه گروهها در یک روز واحد در مراسم همدیگر حضور داشته باشند.
«دفتر تحکیم وحدت» از چند سال پیش در یک تغییر مواضع آشکار و برای احترام به همه کشورها مراسم نمادین «آتش زدن پرچم آمریکا» که اصلی ترین برنامه هر ساله خود بود را برای همیشه از دستور برنامه های خود حذف کرد.
فردا آیا این فرصت برای دوستان «دفتر تحکیم » پیش خواهد آمد که برای همیشه شعار «مرگ بر» را برای احترام به «انسانیت» از برنامه های خود حذف کند؟
فردا برای دفاع از تفکر «سبز» جنبش نوین عدالتخواهی ملت ایرا ن در مراسم «سعد» سیزده آبان سبز ایران شرکت می کنیم و از هرگونه شعار با بار خشونت پرهیز می نماییم. یاحق