جمعه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۸

ریگ در کلاس انشا

پول بهتر است يا ثروت
فلاسفه قديم را عقيدت بر اينست كه:
هركه مر او را پول باشد و ثروت نباشد؛تاج خارش بر سر .
هركه مر اورا ثروت با شد و پول نباشد؛يارش در بر .
وهر كه مر او را هم اين باشد و هم آن؛خاكش بر سر.
وهركه مر او را نه اين باشد و نه آن؛تاج دكتراي افتخاري آكسفوردش بر سر.
و هركه مراو را اصلاح طلبي در سرباشد و دولت نباشد؛دو چشم انتظارش بر در.
ميرزا«عماالدين افروغ»«اشارات» مبسوطي ذيل اين بحث در نمط«هفتم» «مجلس» دارد به اين مضمون كه:
پيش از بحث بر سر بهتري پول يا ثروت في نفسه،بايد در به بودن يا نبودن راههاي گردآوري آن مباحثه نمود.وي در اين باره گويند:آن «محصولي»از ثروت كه به واسطه باد نا«صادق»فراچنگ آمده باشد؛بهتر است از آن پول كه از راه ثروت به دست آمده باشد.وان ثروت كه به وسيله شرع فرا چنگ آمده باشد بدتراست است از ثروتي كه از راه پول به دست آمده باشد.ودر باره «شرع»توضيح فرموده اند كه:وآن وسيله اي است پيچ گوشتي را ماننده،از براي آنكه در آن به صوت آرام مي خوانند و از سويي ديگر به سبكي بلند صوتي حزين از براي گريستن خلق به گوش مي رسد كه گفته اند از بهترين كارها در شرع بهر جمع آوري ثواب پولي گرياندن خلق است.گويند:ارمكي ها خلقي بوده اند در اين كار به غايت وارد.تمت كلام افروغ.
اما در اين ميان نمايندگان مجلس هشتم را اصلن موضوع بحث چيز ديگري است. آنها گويند كه نه علم بهتر است نه دانش بلكه پول وثروت از همه اينها بهتر خواه به دندان گردآوري شده باشد يا به دندان گردي خواه به مدد باد و نا صادقي و .....الخ.وگويند كه آنها (يعني نمايندگان مجلس هشتم) برسياق همين عقيده تند خود نماد علم و دانش دولت بهيه نهم آلدكتور«علي كردان»كه از شدت تفضل و فزوني دانش در دارالعلم آزاد كرج به پراكندگي علم و سواد صداقت مشتغل بوده است را ازكابينت داخله كشور بركنار وبه جاي آن «محصولي» نامي كه پيشترها تحصيل علم را رها وبه مدد بادهاي ثروت آور به تحصيل پول اشتغال داشته است را به عنوان نماد سرمايه در كابينت دولت بهيه نهم كار گذاشتند و اصلن هم به فرمايشات اين و آن كه نان خشك و كتلت نماد فقر دولت نهم ربطي به سرمايه داري «محصولي»ندارد؛توجهي ننمودند.تمت فرمايشات مجلسي ها.
و اما در سمت چپ اين ميان اصلاح طلبان را عقيدت اينست كه نه آن نه آنها بلكه بايد در نظرات اين و آنها و آن اصلاحاتي بعمل آيد.و آن اصلاح اينكه ثروتي كه از راه دانش نه از راه دانشگاه گرد آمده باشد و دانشي كه از راه ثروت گرد نشده باد بهتر است.ايضن توسعه فرهنگي يعني آسفالت راههايي كه به دانشگاه و فرهنسرا ختم مي شود بهتر است از توسعه اقتصادي يعني آسفالت راههايي كه به مسجد جمكران و هيئات سينه زني ختم مي شود.تمت فرمايشات اصلاح طلبان.
از همه اينها كه رد شويم؛اصل بر اصولگرايي است مگر خلاف آن ثابت شود.و اصولگرايان را عقيدت اينست كه توسعه اقتصادي افضل است بر توسعه سياسي و فرهنگي خواه به اقتصاد منجر شود خواه نشود پول مال ماست وديگران بايد از ما گدايي كنند :اقتصاد كميته امددادي.تمت كلام اصولگرايان.
تمت چرنديات ريگ. ببخشيد اين بود اشاي من.
نوشته شده در یکشنبه هفدهم آذر 1387ساعت 14:29 توسط علی مصلحی

آدمهای بزرگ


غمهای ما اندازه دریا بزرگ است ما را نمی فهمند آدمهای کوچک

چهارشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۸

دانستن حق مردم نیست!

آنچه تحت عنوان «انگيزيسيون»وبه تعبير فارسي زبانان «تفتيش عقايد» از قرن سوم ميلادي در دادگاههاي اروپا توسط روحانيون مسيحي انجام مي شد، و پس از آن تا« قرون وسطا» ادامه داشت تنها يك هدف را البته نه به صراحت كه در لفافه «كشف و مجازات ارتداد و بي ديني» دنبال مي كرد در يك جمله خلاصه مي شود :« دانستن حق مردم نيست». عكس همان چیزی كه «سعيد حجاريان» مرغ نيم بسمل و دربند امروز،نظريه پرداز و مغز متفكر اصلاحات ديروز برپيشاني ارگان منتشره اش روزنامه« صبح امروز»نوشته بود كه: «دانستن حق مردم است»


آنچه باعث مي شود كه اغلب كشورهاي متمدن جهان مشكلات ناچيز و پيش پا افتاده كشورهاي جهان سوم را نداشته باشند،احترامي است كه به بزرگترين و بيشترين سرمايه انسان «كلمه» مي گذارند.«كلمه»از آنروي براي اين خلايق واجد ارزش گرديده است كه بارها و بارها و طي قرون و اعصار متوالي توسط «روحانيون سخت كيش» « محاكمه » شده است.و پس از هر بار «محاكمه»تحديد ،تكفير؛تحريم و تنبيه شده والبته پس از همه اينها؛ سر افراز تر و سربلند تر مايه بي آبرويي وتحقير و تخفيف ارزش محاكمه كنندگان شده است.«كلمه» امروز براي اينان نماد «آزادي» است.از اين رو بزرگترين سرمايه و قابل تقديس است.

اينروزها آخرين پرده از اين دادگاههای نمایشی که مهمترین وجه همتشان تحدید آزادگی و آزادی قلم و به بند کشیدن«کلمه »است و آخرين تحديدها براي «آزادي»«دموكراسي»و «انسانيت»، در کشور ایران تحت عنوان «دادگاه محاكمه متهمان كودتاي مخملي» در حال برگزاری است.مسئولین اين دادگاه كه از نزديك به دو ماه پيش سعي نموده اند متهمان دادگاه را در بي خبری و بی اطلاعي كامل از يكطرف و اطلاعات غلط از طرف ديگر قرار دهند، ظاهرا بيش از پيش تمايل داوطلبانه دارند كه خود نيز در بي خبري بيشتري نسبت به ايران ،دنيا و اتفاقات پيرامون دادگاهي كه خود هدايت آنرا بر عهده دارند قرار داشته باشند.پس از برگزاري اولين جلسه دادگاه ، متخصصين امر قضا در بين دو قشر تحصلكرده و روحاني و فعالين مراكز حقوقي و حتي افكار عمومي اشتباهات آشكار و پيش پا افتاده دادگاه و كيفر خواست تنظيم شده آنرا به كررات متذكر شدند.اما آنچه كه بيش از پيش اتفاق افتاد تكرار همان اشتباهات و تخلفات با شدت بيشتر در دادگاههاي بعدي بود.دادگاه چهارم از این سلسله که صبح سه شنبه سوم شهریور برگزار شد ، بیش از هر شخص و سازمان «کلمه » و «دانایی» را بر صندلی اتهام نشانده بود .کیست که نداند«سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی»به عنوان قدیمی ترین سازمان سیاسی مستقل ایران و «جبهه مشارکت ایران اسلامی» به عنوان فراگیر ترین و مردمی ترین تشکل سیاسی بعد از انقلاب ، مهمترین نقش و جایگاه در گردش آزاد اطلاعات و ایجاد بسترهای لازم برای تحقق مهمترین و یکی از انسانی ترین حقوق انسانی یعنی «دانستن» را برعهده داشته اند؟و حالا مسئولین دادگاه از زبان متهمان چنین اعتراف می کنند که این دو تشکل باید منحل شوند.

در باره اين دادگاهها بارها دوستان متذكر شدند كه اين نمايشها و دادگاهها در سايه پروژه عقيم اعتراف گيري فقط مصرف داخلي و براي بعضي از طرفدارن داخلي مسئولين دادگاه دارد.بايد بر خلاف تصور دوستان ياد آور شد اين چنين دادگاه و اعترافاتي نه تنها ديگر هيچگونه مصرفي ندارد بلكه سالها پيش تاريخ مصرف خود را از دست داده است و امروزه تنها نقش داروی فاسدی را دارد که به جای نظافت باید یک «سعید اسلامی » پیدا شود. براستی به قول آقای شکوری راد :«داروی نظافت را چه کسی سر خواهد کشید؟»

در همین رابطه از حمام فین تا زندان اوین

در همین رابطه در قرن چندم هستیم؟

سه‌شنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۸۸

تاختن و باختن

روزگاری نه چندان دور شاعر شوریده «یوسفعلی میرشکاک» بر اساس توهمات همیشگی خود «سید عطااله مهاجرانی» را به عنوان«رییس جمهور آینده» مخاطب قرار داد و در ستون «کلوخ انداز» روزنامه «ابرار» به او نوشت:«این بی محابا تاختن ، فرجامی جز باختن ندارد» و چه کسی باور می کرد که رییس جمهور آینده کسی نخواهد بود جز جوانی که با لطف «محمد علی بشارتی»(مبدع نرم افزار ونظریه پرسش و پاسخ آنلاین با امام زمان)۱،به استانداری استان تازه تاسیس اردبیل انتخاب شده بود و هنری جز بی محابا تاختن نمی دانست.
آقای دکتر «محمود احمدی نژاد» اگرچه ره صد ساله را یک شبه نرفت اما،پله های ترقی را خیلی زودتر از موعد پیمود وبه سرعت تبدیل به یکی از چهره های بزرگ خبر ساز نه تنها در ایران که جهان شد.آقای «احمدی نژاد» اولین استاندار استان اردبیل بود و در همان دوره لقب «استاندار نمونه » را از سردار سازندگی در یافت نمود و پس از این تقدیر گفت: «نام هاشمی در تاریخ جاودانه خواهد ماند» 
دوره ریاست جمهوری هاشمی و به تبع آن استانداری «احمدی نژاد» تمام شد.چند صباحی از دوره اصلاحات سپری نشده بود که آقای«احمدی نژاد» با همراهی آقایان «کامران دانشجو» «درویش زاده» و «ترقی»با تنظیم شکایتی بر علیه روزنامه «سلام»مانع از انتشار یکی از موفق ترین و تاثیر گذارترین روزنامه های معاصر شدند.صد البته که این اتفاق کمک شایانی به طی نمودن سریع تر پله های ترقی توسط «احمدی نژاد» نمود و باعث شد چند سال بعد مجموعه اصولگرایان مستقر در شورای شهر تهران پاسخ این خوش خدمتی آقای دکتر را با معرفی او به عنوان شهردار پایتخت بدهند.اما وقتی قرار شد وزیر کشور حکم این انتخاب را تایید و تنفیذ نماید «موسوی لاری» با استناد به پرونده قضایی نفت «سواپ اردبیل» که پرونده آن مفتوح و آقای «احمدی نژاد » از متهمان آن پرونده بود،از امضای حکم امتناع کرد.حالا نوبت آقای«علی اکبر ناطق نوری» بود که پاسخ خوش خدمتی های آقای استاندار را در خرج کردن از جیب استانداری برای تبلیغات ریاست جمهوری ۷۶ بدهد.آقای «ناطق نوری»واسطه تا «احمدی نژاد» شهردار شد و بلافاصله حمله به ریس جمهور «خاتمی» و هزینه کردن عوامانه از اموال شهرداری تهران را برای معرفی خود به عنوان یک چهره مردمی و خدمتگذار، به شدت در دستور کار قرار داد.رسانه ملی نیز بزرگترین همراهی را با او آغاز کرد و این مقدمه تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری نهم آقای «احمدی نژاد» بود که حتی در خوشبینانه ترین حالت نیز هیچکس باور نمی کرد زمانی او بر کرسی ریاست جمهوری تکیه کند .اما این اتفاق افتاد و آقای ریس جمهور پس از تکیه بر صندلی ریاست «بی محابا تاختن» را بدون توجه به عوارض زیانبار شدید آن واز آنجمله«زود باختن» آغاز کرد.آفای «احمدی نژاد» از همان روزهای اول ریاست جمهوری ضمن اعلام عزم جدی برای مبارزه با مفاسد اقتصادی گفت «لیست بلند بالایی از مفسدان اقتصادی و آقا زاده ها را در جیب دارد و به زودی به اطلاع مردم خواهد رساند».این زمان «بزودی» هیچ گاه فرا نرسید تا شب سیزدهم خرداد ماه ۸۸ که اولین شب مناظره بود و «محمود احمدی نژاد» و « میرحسین موسوی» روبه روی هم نشستند . اینبار آقای «احمدی نژاد» برای مات کردن«موسوی» به آقایان«هاشمی» و«ناطق»دو تن از بزرگترین حامیان خود و آقای «محسن صفایی فراهانی»، کیش داد تا با یک تیر چند نشان زده باشد.اولا وعده معرفی مفسدان اقتصادی را عملی کرده،و از طرفی عقده عدم همراهی و حمایت آقایان «هاشمی » و «ناطق» از خودش را هم خالی کرده باشد.دست آخر نیز حالا که آب گل آلود است ماهی مقصود نیز صید می شود.اما بلافاصله نمایندگان مردم در مجلس از او خواستند نام دیگر مفسدان اقتصادی و آقا یا آقازاده هایی که هم همراه و حامی آقای «احمدی نژاد» هستند و هم برای حمایت بعضی از تشکلها از وی بیشترین تلاش را نموده اند و سرانجام هم موفق نشده اند را، برای رفع شبهه سوء استفاده تبلیغاتی از این موضوع اعلام کند. اما این درخواست هیچگاه مورد توجه قرار نگرفت.
نزدیک به یکماه پیش آقای «احمدی نژاد»با ارسال نامه ای به ریاست سابق قوه قضاییه از وی درخواست کرد در مورد متهمان وقایع اخیر با «نهایت رافت اسلامی و کرامت انسانی» رفتار شود.اما جاب توجه است که همین آقای رییس جمهور در سخنان پیش از خطبه های این هفته خود در نماز جمعه تهران خواستار برخورد سخت با مسببان حوادث اخیر و دستگیری هرچه سریعتر آنها توسط ریاست جدید قوه قضاییه شد.
×××××
پس از پایان ریاست جمهوری «هاشمی رفسنجانی» هنگامی که مقام رهبری رای خود را در انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری به صندوق ریخت،در پاسخ به سئوال خبرنگاران حاضر گفت :«همه این آقایان نامزدها خوبند،اما برای من کسی هاشمی نمی شود».جمله ای شبیه جمله« احمدی نژاد» که «نام هاشمی در تاریخ جاودانه خواهد ماند».اما امروز نه برای مقام رهبری کسی «احمدی نژاد» می شود و نه «احمدی نژاد» علاقه مند است که نام «هاشمی» در تاریخ جاودانه بماند.اما همان طور که هچیچکس باور نمی کرد زمانی آقای «احمدی نژاد»بر کرسی ریاست جمهوری ایران بنشیند،امروز آقای «احمدی نژاد» هم باور نمی کند زمانی از روی این صندلی بلند شود.اما او زودتر از آنچه فکر میکند همه چیز را باخته است و به زودی به چهره ای تبدیل می شود ، از ریاست جمهوری رانده و از همه جا مانده .«احمدی نژاد»برای جاودانه ماندن خود هنوز به لیست بلند بالایی که در جیب دارد و به آن به عنوان آس آخر می بالد، متکی است اما غافل است این آس سالها قبل توسط «عباس پالیزدار» رو شد و هیچ ثمری جز زندان برای او نداشت.امروز مردم لیستهای بلند بالاتری از مفسدان در دست دارند که طومارهمه را درهم خواهد پیچید
پانویس
۱-«علی محمد بشارتی »در زمان وزارت کشور دریک صبحگاه مشترک نظامی به آسمان نگاه کرده و پرسیده بود: امام زمان از ما راضی هستی؟ و بعد خودش جواب داده بود که :با تمام وجودم شنیدم که گفت راضیم(نقل به مضمون)

سه‌شنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۸

دولت دهم دولت مستعجلی است

دولت دهم دولت مستعجلی است.این پیش بینی نیازی به آداب دانی در جمبل و جادو و کف بینی یا آشنایی و تسلط به علومی چون ستاره شناسی و نجوم و رمل و اسطرلاب و هیپنوتیزم و مسائلی از این دست ندارد.حتی لازم نیست برای یافتن این واقیعت عریان چندین سال وقت و عمر گرانبهایتان را بعنوان دانشجوی علوم اجتماعی و جامعه شناسی پشت میزهای دانشگاه و در کنفرانسهای علمی و کارگاههای عملی برای چنین علومی سپری کرده باشید.نه هیچکدام از اینها لازم نیست. فقط کافیست از نعمت دیدن و شنیدن بی بهره نباشید و صد البته ضمن برخورداری از نعمتها در غفلت و خواب و بی بهره گی هم نباشید که الحمدلله امروزه اکثر مردم چنین نیستند و در یک جنبش بیداری حضور دارند و اغلب خلایق خواب نیز در حال بیداری و پیوستن به این جنبش می باشند.

شاید اگر در ماههای پایانی سال ۱۳۵۸ کمتر کسی می توانست پیش بینی وباور کند که انتخاب دکتر«سید ابوالحسن بنی صدر»با بیش از ۷۵ درصد آرا ماخوذه به ریاست جمهوری اسلامی ایران،سرآغاز دورانی از تشنج و درگیری سیاسی و اجتماعی خواهد بود که مهر تعجیل را بر پیشانی دولت وی برای سرآمدن نابهنگام دولتش خواهد زد،اما امروزه اغلب را ی دهندگان به دکتر «محمود احمدی نژاد» به فاصله بسیار کوتاهی از کرده خود پشیمانند و امروز در کنار آنان قرار گرفته اند که از ابتدا با آنان هم رای و با آقای دکتر «احمدی نژاد» همراه نبوده اند.این همراهی زود هنگام زود هنگامی پایان غم انگیز آقای دکتر «محمود احمدی نژاد» و مستعجل بودن دولت دهم را نوید می دهد.

برای درک سیاهی شرایطی که در آن بسر می بریم و لزوما ،بر اساس نتایج اعلام شده در شامگاه جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۸۸ آقای دکتر «محمود احمدی نژاد»به عنوان ریس جمهور که بر اساس نص صریح قانون اساسی شخص دوم کشور تعریف شده است ،مدیریت و مسئولیت کامل آنرا بر عهده دارد ،لازم نیست به علوم غیبی متوسل شوید . کافی کمی دقیق تر شوید.

اصلن لازم نیست با خودتان جدال داشته باشید که آیا صداو سیما که می گوید «ترانه موسوی» زنده است راست می گوید؟یا شیخ«مهدی کروبی» که می گوید «ترانه موسوی» مرده است؟و یا اینکه آیا بنا به گفته برگزار کنندگان دادگاه ،اعترافات آقایان «ابطحی»و «عطریانفر»و... صادقانه و واقعی است؟یا بنابر گفته نامزدهای معترض به نتیجه انتخابات ،احزاب متبوع بازداشت شدگان وخانوادهها و حامیانشان،اعترافات از روی اجبار و تحت شرایط سخت زندان اخذ شده است؟ نه اصلن لازم نیست برای کشف حقیقت تناقض در اخبار سایتها و رسانه ها روی شبکه جهانی اینترنت و یا شبکه های خبری ماهواره ای بی بی سی یا صدای آمریکا با اخبار شبکه های متعدد رسانه ملی خودمان خود را آزار دهید.

اصلن لازم نیست به مغز تان ـ برای انجام کار سخت و صعب کشف صداقت از لابه لای کلمات کاملا متناقض «کیهان»،«رسالت»،«جوان» و ...با کلماتی که توسط «اعتماد»،«اعتمادملی»،«آفتاب یزد»و ... به شما ارائه می شود ـ فشار بیاورید.

گمان می کنید اگر به شک افتادید که آقای « خامنه ای » که ، جبهه می رفته است،ریس جمهور بوده است،نمازجمعه می خوانده و می خواند،امروز تلویحا می گوید که: «میر حسین موسوی» که اتفاقا او هم ،هم جبهه می رفته،هم نخست وزیر محبوب و مورد تایید امام بوده ،هنرمند بوده وهست و کوچکترین نقطه مشکوکی در زندگیش نیست و....آدم خوبی نیست،اصل بدیهی فلسفه که دو نقیض با هم جمع نمی شوند فاقد اعتبار است؟

اصلن چرا بیراهه و کج راهه برویم خیلی ساده همین چند روز پیش در کیفر خواست تنظیمی از طرف دادگاه موسوم به «دادگاه محاکمه متهمان کودتای مخملی» آمده بود که بر اساس اقاریر شرعی و عرفی و حقوقی و البته صادقانه اکثر متهمان، جریان کودتا در شبهای نزدیک به ۲۲خرداد ۱۳۸۸در جلسه ای باحضورآقایان «کروبی،موسوی،خاتمی و هاشمی »طراحی و کلید خورده است.حتما آنقدر ساده نیستید که شک کنید این کیفر خواست و اصلن این دادگاه توسط خدای ناکرده «موساد»و «سیا» و « ک.گ ب» طراحی و اجرا شده است.نه خیر همه این تشریفات دقیقا زیر نظر همان قوه قضاییه ای برگزار شده که دیروز در مراسم تودیع و معارفه روسای قدیم و جدید آن ،آقای «هاشمی رفسنجانی» یعنی همان متهم اصلی کیفر خواست حضور داشت و اتفاقا سخنرانی هم کرد.

نه اصلن بیایید همه اینها و صدها مثال و موارد مشابه از این دست را رها کنید.برای باور اینکه دولت دهم دولت مستعجلی است چند اتفاق خیلی ساده و کوچک اسناد غیر قابل خدشه ای بر این ادعاست.شما کافی است فقط شبها ساعت هشت ونیم غروب برنامه بیست وسی را دقیقا ببینیند.همه چیز دستگیرتان می شود.دیگر اینکه تماشای نمایش دادگاه موسوم به کودتا را هم فراموش نکنید .وقتی برنامه نویسان و طراحان بخش خبری بیست وسی آنقدر دستپاچه هستند که از یک دقت ساده در اینکه نام «ترانه» و نام خانوادگی «موسوی» انقدر در ایران پر کاربرد و فراگیر است که عدد۳ برای نشان دادن فراگیری آن فوق العاده مضحک است ،متوجه عجله بیش از حد آنها برای سقوط ریس جمهور محبوبشان می شوید.و وقتی مشاهده می کنید که در کیفر خواست بدون توجه به سن متهم اقرار او مبنی بر اینکه او رییس دفتر نخست وزیر «موسوی » بوده است ،با شادی بسیار درج می شود و بعد با احتساب سن متوجه می شوی که این آقا در آنزمان کودکی ۱۱ساله بوده است،حالا عطش دادگاهیان را برای سقوط متوجه می شوی.

اما از همه جالبتر شتاب زاید الوصفی است که شخص آقای رییس جمهور برای این کوچ ناخواسته از ساختمان پاستور دارند .دقت کنید: در پی ادامه تمرد میرحسین موسوی از دستورات واجب الاطاعه دکتر احمدی نژاد، حکم عزل وی از ریاست فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران صادر و طی حکم جداگانه ای، پروفسور سعید حدادیان از چهره های ماندگار و خدوم عرصه فرهنگ و هنر کشور به ریاست این نهاد عالی هنری فرهنگی منصوب شد.

اما یک تفاوت بزرگ بین دوران ریاست جمهوری دکتر «سید ابوالحسن بنی صدر» و دوران امروز ما و ریاست جمهوری آقای دکتر «احمدی نژاد» هست.و آن اینکه در دوران «بنی صدر»اکثر مردم می خواستند او باشد و امام نمی خواست اما امروز اکثر مردم نمی خواهند آقای «احمدی نژاد» باشد ولی مقام رهبری می خواهند.

تا خدا چه خواهد؟یاحق

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم مرداد 1388سا

دوشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۸

پرده سوم

امروز برای اولین بار در دادگاههای موسوم به متهمان کودتای مخملی، بعضی از متهمان جوان اقرارنمودند یا بهتراست عنوان نمایم، موفق به اقرار شدند که : اقاریر اخذ شده در بازجویی اولیه و در زندان را انکار می نمایند. این انکار بعد از اقرار توسط متهمین در سومین دادگاه از این سلسله، در شرایطی اتفاق افتاد که اکثر متهمین حاضر در دادگاه امروز ،نه چهره های بزرگ و مطرح با سوابق درخشان سیاسی قبل و بعد از انقلاب ،بلکه اکثرا جوانان حامی و هوادار نامزدهای معترض به نتایج انتخابات بودند.البته می توان به خوبی دریافت در بین معترضان آرام و آگاه به نتایج انتخابات و حوادث بعد از آن،علاوه بر جوانان اصلاح طلب واقعی و مسلمان علاقه مند به سرنوشت کشور کم نبودند اغتشاشگرانی که نه تنها علاقه ای به هیچ نامزد انتخابات از هر طیف وجریانی، نداشته اند، بلکه عملا هیچ علاقه ای به سرنوشت کشور هم نداشته وچه بسا شرایط را برای برخی بهره برداریهای سوء و ماهی گرفتن از این آب گل آلود مناسب دیده و اکنون دست اندر کاران این دادگاه نمایشی نیز فرصت را برای بهره برداری سوء سیاسی و نمایشی و تخریب چهره اصلاح طلبان از این منحرفان پیدا نموده اند.

این اتفاق در شرایطی هوشیاری بیشتری را از سوی دوستان طلب میکند که در دو پرده قبلی از این دادگاه نمایشی متهمان بزرگ سیاسی و رهبران اصلی جنبش که اینک به حکم نامزد به اصطلاح پیروز انتخابات در جایگاه متهم نشسته اند،در دادگاه و در مقابل دوربین تلوزیون هیچ علاقه ای به انکار تمام یا قسمتی از اقاریر خود در بازجوییهای اولیه در زندان نداشتند و یا باز تاکید مینمایم اجازه چنین انکاری را نیافته بودند تا دادگاه راحت تر و بهتر بتواند مقاصد خودرا پیش ببرد.

سومین پرده از سلسله نمایشهای دادگاههای موسوم به دادگاه متهمان کودتای مخملی، امروز در شرایطی که بعضی موارد خاص ایرادات دادگاههای اولیه را نداشت( مثل حضور وکیل مدافع متهم در دادگاه و اجازه دفاع از موکل)به شکل دقیقی با طراحی حساب شده برای یک بهره برداری تبلیغاتی تنظیم و اجرا شد. شایسته است تحلیل و انعکاس اخبار دادگاه امروز به دور از ذوق زدگی از چند مورد ایراد ساختگی نسبت به کیفر خواست و اشتباهات تنظیم کننده آن که با طراحی قبلی توسط متولیان دادگاه تنظیم و توسط متهم اجرا شده است ،بوده، و انعکاس تحلیلها پیرامون آن با هوشیاری بیشتری همراه باشد.

نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم مرداد 1388

یکشنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۸

از «احمدرشیدی‌مطلق» تا «احمدخاتمی»

تهاجم همه‌جانبه وسیع و مشترک از اغلب پایگاه‌های نماز جمعه در سراسر کشور بر علیه «مهدی کروبی» به بهانه تنظیم و انتشار نامه‌ای که در آن شیخ اصلاح‌طلب به صراحت ادعا نموده است که، بازداشت‌شدگان اتفاقات اخیر در بعضی موارد مورد هتک حرمت و سوء‌استفاده جنسی قرار گرفته‌اند و مهم‌تر از آن، اینکه، شیخ پس از آنکه جوابی از «اکبرهاشمی‌رفسنجانی» ریاست مجلس عالی خبرگان رهبری دریافت نکرد و نامه را علنی کرد و با تکذیب‌های صریح و شدید روبه رو شد، پا را فراتر گذاشت و به موارد مستندی از این ادعا در سالهای قبل نیز اشاره کرد، از یک‌طرف و انصراف بحث برانگیز «هاشمی» از حضور در جایگاه امامت جمعه این هفته تهران که قاعدتا براساس یک سنت قدیمی این‌هفته اقامه نماز جمعه و قرائت خطبه‌ها نوبت او بوده است، از طرف دیگر از یک طراحی مشخص با اهداف خاص حکایت می‌نماید.
در تهران به دنبال غیبت «اکبرهاشمی رفسنجانی» اقامه نماز به عهده «سید احمد خاتمی» خطیب همیشه عصبانی و خشمگین موقت تهران گذاشته شد، تا شاید خط و نشان کشیدنهای خشمگینانه او نسبت به شیخ اصلاحات، طرفداران ناراضی او را از خیابانها به خانه برگرداند. و از طرفی ظاهرا از طرف شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه سراسر کشور به تمام خطبای جمعه در سراسر کشور و خصوصا شهرهای بزرگ ومطرحی مانند قم به امامت «حجت الاسلام سعیدی» مشهد به امامت «حجت الاسلام‌سید احمد علم الهدی» تکلیف شده بود که اینچنین سخت نامه و موارد اشاره شده در آن را تکذیب و به نویسنده نامه و منتشر کنندگان نامه اخطار نمایند که: با دم شیر بازی می‌کنند.
در تهران نیز پس از اتمام نماز جمعی از نمازگذاران در خیابانهای اطراف بر علیه جریان فوق راهپیمایی مختصری برگزار نموده و بر اساس بروشورهای چاپ شده‌ای که بعد از نماز بین نمازگذاران توضیع می‌شود قرار می‌گذارند بعد از ظهر شنبه در مقابل دفتر روزنامه «اعتمادملی» ارگان حزب متبوع «مهدی کروبی» اجتماع نمایند.
بلافاصله پس از پخش چنین خبری طرفداران شیخ در یک اقدام از پیش تعیین نشده ولی هماهنگ از طریق شبکه جهانی اینترنت (تنها رسانه فراگیر در دسترس اصلاح طلبان) همدیگر را به حضور روبه‌روی دفتر روزنامه دقیقا در زمانی که نمازگذاران قصد حضور داشتند، دعوت نمودند و «مهدی کروبی» نیز از دادستان تهران درخواست کرد: با توجه به تهدید دفتر روزنامه و احتمال هر گونه خطر امنیت آنجا را بر عهده بگیرد. از طرفی نیز ضمن تشکر از طرفداران خود گفت: از حضور نمازگزارن جلو روزنامه استقبال نموده و مواضع‌شان را در نشریه منعکس خواهد کرد. وی از طرفداران خود خواست برای جلوگیری از درگیری احتمالی و سوء استفاده امروز نیایند و به جای آن دوشنبه جلو دفتر روزنامه حضور داشته باشند. وی همچنین اعلام کرد در تجمع روز دوشنبه خود نیز حضور خواهدداشت.
****
سی سال پیش «خلعتبري» وزير امور خارجه از سفارت ايران در عراق گزارشي دريافت مي‌کند مبني براينکه آيت‌الله خميني ضمن مسئله‌اي سلطنت را غيرشرعي اعلام کرده... و شاه که از دريافت چنين گزارشي سخت عصباني شده بود به وزير دربار [هويدا] دستور مي‌دهد که در رد و ذم آيت‌الله مطلبي نوشته و به روزنامه‌ها داده شود. این مطلب همان مقاله ای بود که منابع تاریخی متعدد از آن به عنوان اولین برگ انقلاب یاد می کنندمقاله «ایران و استعمار سرخ وسیاه» که به قلم «احمد رشیدی مطلق» در هفدهم دیماه ۱۳۵۶ ذر روزنامه اطلاعات چاپ شد نه تنها کمکی به شاه نکرد که تومار سلطنت او را درهم پیچید.
آیا بین این آقای «سید احمد خاتمی » خشمگین با آن آقای «احمد رشیدی مطلق» آرام شباهتی نمی بینید؟

شنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۸

از آرایش ابرو تا کوری چشم

قدیمیها وقتی می خواستند دوشیزه ای را آرایش کنند از ریسمانی استفاده می کردند که با استفاده از تابیدن تارهای مو ی ابرو،لای ریسمان در حال چرخش ،مو از ریشه در می آمد و اصطلاحا می گفتندعروس را «بندریسمان» کردند.حین انجام این آرایش احتمال اینکه به جای موی ابرو اشتباها موی مژه به بند ریسمان گیر کند و باعث کوری عروس بیچاره شود و از همان روزهای اول زندگی بختش برگردد هم چه بسا که بود.اینکه شنیده اید :«رفت ابرو را درست کند، زد چشم را کور کرد» به این اتفاق اشاره دارد.

این روزها البته با اختراع لحظه به لحظه انواع و اقسام وسایل جدید آرایش دیگر «بند ریسمان» کارایی خود را بطور کامل از دست داده اما اینکه با حذف این ابزار قدیمی احتمال کوری عروس هم کاهش پیدا کند،احتمال دور از انتظاری دست کم در کشور ایران است.کشور ایران متاثر از تجدد طلبی ظاهری رژیم گذشته زودتر از دیگر کشورهای جهان سوم مظاهر تمدن را از غرب متمدن عاریت گرفت اما هیچگاه برای ایجاد تعادل بین مظاهر و ابزار تمدن با تفکر غرب تلاشی در خور صورت نداد.نتیجه آنکه استفاده ناشیانه از ابزار غربی باعث شد بجای درست کردن ابرو چشم را کور کنند.

مدیران رسانه ملی ایران بطور اعم و مسئولین و تهیه کنندگان بخش خیری بیست وسی بطور اخص ظاهرا هنوز در دوران «بند وریسمان »خبر سیر می کنند و غافلند از اینکه دنیا سالهای سال است از ابزارهای بزرگ و مدرن دریافت آنلاین اخبار و اطلاعات استفاده می کنند . بخش خبری بیست و سی شبکه دوم سیما برای اثبات به رغم خودشان اخبار دروغ در مورد قتلها و اتفاقات مربوط به آن (سوئ استفاده جنسی و..)اقدام به انتشار گزارشی در مورد دختری به نام «ترانه موسوی» نمود و در این گزارش در یک شتابزدگی ناشیانه اعلام نمود :بر اساس استعلام از مراجع رسمی سه نفر بیشتر به این نام ثبت نشده است.به فاصله کمتر از شاید پنج ساعت موج شدید استعلامهای مغایر با این ادعا حتی یک مورد اخبار یک روزنامه رسمی در مورد یک گروه موسیقی که یک نوازنده ابوا با نام ترانه موسوی داشت روی خروجیهای متعدد شبکه جهانی اینترنت قرار گرفت.این برای چندمین بار پیاپی بود که اخبار ناشیانه بیست و سی مورد تکذیب رسانه ای قرار می گرفت.

اما درد آور تر از این اتفاق و گزارش و تایید، به دنبال پخش نامه تکان دهنده «مهدی کروبی»به ریاست مجلس خبرگان رهبری و علنی شدن ادعای آزار جنسی بازداشت شدگان درگیریهای اخیر، آقای «علی لاریجانی» ریاست مجلس شورای اسلامی اعلام می نماید :مجلس نامه «کروبی» را پی گیری می کند و به فاصله تنها یک روزپس از این وعده خوش، اظهار مي‌کند تنها در طول 48 ساعت، کميته بررسي مجلس موضوع نامه مهدي کروبي در مورد «آزار جنسي» برخي از بازداشت شدگان را بررسي کرده و به اين نتيجه رسيده که سخنان کروبي کذب است.



حالا قضاوت با شما :حضرت آیت اله «مصطفی محقق داماد» شوهر خواهر آقای «لاریجانی » چند روز پیش در نامه سرگشاده به ریاست قوه قضاییه رسما تایید می نماید اتفاقاتی مغایر با اصلی ترین اصول اخلاقی انسانی طی دو ما ه گذشته در کشور ودر زندانهای تحت نظر مسئولین انتظامی و قضایی کشور اتفاق افتاده و آقای « لاریجانی » هم هیچ احساس نیاز به پیگیری در مورد این نامه روشنگرانه نمی کنند اما پس از آن هنگامی که احساس نیاز به پیگیری نامه روشنگرانه ودر عین حال تکان دهنده دیگری می کنند،این احساس نیاز عمیق طی کمتر از یک روز وبا شتابزدگی فراوان جامعه عمل پوشیده ونتیجه اعلام می شود :ه ادعاهای یک روحانی ۷۰ساله ،ریاست دودوره مجلس،عضو سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام،دارای چندین نمایندگی و مسئولیت مهم از طرف بنیانگذار جمهوری اسلامی و... کذب محض است.بدون توجه به عوارض چنین اظهار نظری در سطح جهان.ظاهرا آقای «لاریجانی »ریاست مجلس شورای اسلامی هم هنوز فکر می کنند در عصر نوسنگی زندگی می کنند و امکان مخفی کردن اخبار، و اسناد مربوط به آن وجود دارد.غافل از آنکه اولا چنین امکانی دیگر با وجود گستردگی فراوان رسانه های دیجیتالی و جهانی وجود ندارد وثانیا «مهدی کروبی » آنطور که ایشان حدس می زنند، آدم ساده ای که بدون داشتن اسناد دقیق اقدام به پخش خبری به این وسعت نماید نیست.

اما آنچه ریاست مجلس شورای اسلامی در پی این تکذیب به دنبال آن بود آرایش آبروی نظام وکشور بود که باید گفت:زد چشم آن را هم کور کرد.

درهمین رابطه اظهارات مجید انصاری در مورد اسناد نامه مهدی کروبی

دوشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۸

ترفندهای دروغ سازی

یک ضرب المثل قدیمی می گوید:«هنگامی که می خواهید املت درست کنید قبلا از سالم بودن تخم مرغ ها مطمئن شوید»

کمتر از یک هفته پیش خبر درگذشت یک نوجوان ۱۲ ساله در اثر ضربه باتوم در مراسم چهلم «ندا آق سلطان» در بهشت زهرا به شکل زیر روی لینکهای داغ «بالاترین» قرار گرفت:

شهادت نوجوان 12 ساله بر اثر اصابت ضربه ي باتوم + عکس ـ۱۰۳۴۹ کلیک

personline.wordpress.com

عليرضا همراه با پدرش براي شركت در چهلم شهداي سركوب اخير به بهشت ندا رفته بودن در هنگام بازگشت لحظه اي دست ...

توجه: ۱۵ کاربر بر این باورند که این لینک مشکل «خبر غیرواقعی» دارد.

توسط aram10 در بخش جامعهداغ شده ۵ روز قبل۲۵ نظر



و همچنانکه مشاهده می کنید سایت « بالاترین » بر اساس رسا لت رسانه ای خود و بر اساس ضوابط تعریف شده اعلام نمود که این خبر مشکل « غیر واقعی بودن » دارد.

وبلافاصله فردای آن روز لینک زیر روی سایت قرار گرفت.



·
۱۵۵

·

دوستان بالاترینی!هوشیار باشیم و فریب ترفندهای اطلاعاتی کودتاچیان را نخوریم+عکس ازاعلامیه مراسم چهلم نوجوان علیرضا توسلی ـ۷۰۵۷ کلیک

gigaimage.com

عکس پیوست از اعلامیه مراسم چهلم نو جوان علیرضا توسلی است که در اثر تصادف حدود چهل روز پیش در گذشته است. کودتاچیان برای مقابله با جنبش و ضربه زدن به آن متوسل به ترفند اطلاعات نادرست و نهایتن اثبات این نادرستی به منظور تخریب جنبش هستند. خبر مشکوکی در باره این نوجوان منتشر شد و گفته شد که در بهشت زهرا در چهلم ندا بر اثر ضربه باطوم این نوجوان در گذشته است. خبر مشکوک فقط بدون ذکر نام خانوادگی و عکسی از اعلامیه ختم منتشر شده بود. با انتشار اعلامیه ختم شب هفتم و اعلامیه پیوست مشخص است که کودتا چیان قصد دارند از این خبر کذب بهره برداری کنند تا جایی که صحت این خبر قرار است در مجلس بررسی شود. لطفن هوشیار باشیم و هر خبری را بدون منبع موثق باور نکنیم.

توسط Germany در بخش جامعهداغ شده ۴ روز قبل۱۱۸ نظر



امامتاسفانه دوستان دراطلاع رسانی اخبار مربوط به وقایع پس از انتخابات خرداد ۸۸، به هیچ روی به تذکر این دوست بزرگوار توجهی نکرده و بدون توجه به محل استناد یا توثیق اقدام به پخش خبری که بدون شک وبر اساس پیش بینی قید شده در لینک فوق ،توسط مدیران کودتا جهت ضربه ردن به جنبش صادقانه و سبز مردم عزیز ایران،با توسل به ترفند اطلاعات کذب ونهایتا اثبات این نادرستی و کذب به نام جنبش،طراحی و در اختیار مردم قرار گرفته بود، نمودند.

بخش خبری بیست وسی و اخبار ساعت ۲۱ شنبه هفدهم مرداد پس از پخش قسمتهایی از استناد شبکه ماهواره ای «صدای آمریکا»به این خبر و زمینه سازی لازم، با پدر و مادر این نوجوان و همچنین راننده ای که ادعا می شد این نوجوان با اتومبیل او تصادف نموده و درگذشته است، مصاحبه نمود تا از این نمد کلاهی نصیب خود نماید که : اخبار جنبش اصلاح طلبی امروز مردم ایران بر «دروغ » استوار است.

در این باره اقدام بعضی مراجع خبری جنبش که بلافاصله مراجع دریافت خبر را معرفی و قبول مسئولیت این دروغ سازی یا تکذیب خبر صدا و سیما را از آنها در خواست نموده بودند ،شایسته تحسین است.

اما هیچ رسانه،گروه،حزب یا جمعیتی از آنجا که متشکل از افراد انسانی است و بنا بر اعتقاداتی در فقه شیعه امامیه هیچ انسانی به غیر از چهارده معصوم ، مصون از خطا و اشتباه نیستند،بنابر این احتمال خطا و اشتباه امری کاملا طبیعی است اما جای تعجب نخواهد بود رسانه ملی که اینروزها در انتشار گزارشات کذب و اخبار دروغ پیشتاز است ،یک اشتباه خبری را اینگونه تحت پوشش وسیع خبری قرار دهد.خیام سروده است:

شیخی به زن فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دامن کسی پابستی

زن گفت: آری چنین که گویی هستم آیا تو چنان که می نمایی هستی؟

+ نوشته شده در یکشنبه هجدهم مرداد 1388ساعت 23:56 توسط علی مصلحی | نظر بدهید

جمعه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۸

محمد حسین مصلحی

روي سنگهاي غسالخانه پيكر سه شهيد قرار داشت و اطراف دو شهيد«محمد مدرس زاده» و « عباسعلي زارع مجرد» خانواده هايشان اجتماع نموده بودند.كمي آنطرفتر روي سومين سنگ غسالخانه پيكر شهيدي بود كه كسي از خانواده اش حضور نداشت.زير چفيه خونين او كاغذ نوشته اي بود:«شهيد «محمد حسين مصلحي وادقاني». به گلزار شهدا برگشتم.
****
سالهاي اوليه كودكي،زماني كه هنوز حافظه من دقيقا شكل نگرفته بود،تاريك روشني در ذهن و حافظه ناقصم برچاي مانده از جوان پر شور و شري كه هر از گاهي به خانه ما مي آمد.من آنروزها از مفاهيم برادر و خواهر وپدر و مادر و بستگي نسبي بين انسانها هيچ نمي دانستم.اينكه اين جوان پر شر و شور كيست ؟ كجا زندگي مي كند ؟ وچه ارتباطي با خانواده ما دارد؟ هيچ نمي دانستم.

تنها چيزي كه برجسته تر از ديگر اتفاقات در حافظه ام مانده اينست كه :هر بار كه اين جوان به خانه ما مي آمد با خودش كلي كتاب ونشريه مي آورد و در جايي كه در خانه هاي روستايي ما «دولاب» ناميده مي شود،روي هم تلنبار مي كرد.

بعدها كه حافظه من كم كم شكل كامل تري گرفت و اغلب مفاهيم برايم معني پيدا كرد؛ متوجه شدم كه اين جوان «محمد حسين مصلحي»برادر بزرگ من است كه در شهر كاشان مشغول تحصيل است و هراز گاهي آخر هفته ها و تعطيلات به روستاي محل تولد و خانه پدري و خانواده سر مي زند.و باز بعدترها كه كمي با درس و مشق و سواد آشنا شدم و به كتابهاي تلنبار شده اش در «دولاب» خانه سرك كشيدم ،

متوجه شدم كه روي اكثر كتابها نام «دكتر علي شريعتي» نوشته شده است.

انقلاب كه پيروز شد ،هشت ساله بودم .بعضي از شر و شور و رفتارهاي انقلابي اين برادر را انچنان كه مي ديدم- به ياد دارم وانچه را كه نمي ديدم اينطرف و آن طرف از دوستان و همولايتي ها و آشنايان شنيده ام.مديريت راهپيمايي و تظاهرات وشعار دادن در روزهاي انقلاب در روستاي ما را به عهده داشته است و در شهر كاشان نيز اغلب كلاس و مدرسه را براي شركت در راهپيماييهاي انقلاب،توزيع اعلاميه و پوستر امام و .... رها و نهايتا در آستانه اخذ ديپلم ترك تحصيل مي نمايد.

فرصت بسيار كمي يافتم براي درك حضورش .بلافاصله با شروع جنگ تحميلي به مناطق جنگي جنوب اعزام و تاپايان دوره خدمت سربازي در خرمشهر و آبادان حضوري پر رنگ داشت پس از اتمام خدمت سربازي در آموزشكده بهورزي استان اصفهان آموزش بهورزي ديد و به استخدام شبكه بهداشت و درمان كاشان در آمد ودر خانه بهداشت روستا به عنوان بهورز مشغول خدمت شد.طي اين مدت چندين بار زندگي وكار را رها و به مناطق جنگي اعزام شد.

در آستانه سالهاي پاياني دفاع مقدس تلاش مي كرد كه به صورت داوطلب آزاد ادامه تحصيل دهد .اما پس از پذيرش قطعنامه 598 در ماههاي آغازين تابستان 1367 جنگ از زاويه ديگري شروع شد.اينبار نيز او درس و خانواده را رها و به عنوان «پزشكيار» به مناطق غربي كشور اعزام شد.

سال 67من مشغول تحصيل در كاشان بودم و درچنین روزهایی به علت بازيگوشي و تجديدي در چند درس مجبور بودم گرما ي طاقت سوز كاشان را تحمل كنم. قبل از ظهر شانزدهم مرداد ماه 67 در شهر قدم مي زدم كه ماشين بنياد شهيد در سطح شهر گشت مي زد و اعلام مي كرد كه : پيكر سه شهيد دفاع مقدس امروز بعد از ظهر در شهر تشييع خواهد شد.

ساعت 4 بعد از ظهر عقب يك وانت باري خودم را رساندم به غسالخانه«دارالسلام گلابچي » كاشان.روي سنگهاي غسالخانه پيكر سه شهيد قرار داشت و اطراف دو شهيد«محمد مدرس زاده» و « عباسعلي زارع مجرد» خانواده هايشان اجتماع نموده بودند.كمي آنطرفتر روي سومين سنگ غسالخانه پيكر شهيدي بود كه كسي از خانواده اش حضور نداشت.زير چفيه خونين او كاغذ نوشته اي بود:«شهيد «محمد حسين مصلحي وادقاني» به گلزار شهدا برگشتم.

محمد حسین مصلحی

روی سنگهای غسالخانه پیکر سه شهید قرار داشت و اطراف دو شهید «محمد مدرس‌زاده» و «عباسعلی زارع مجرد» خانواده‌هایشان اجتماع نموده بودند. کمی آنطرف‌تر روی سومین سنگ غسالخانه پیکر شهیدی بود که کسی از خانواده‌اش حضور نداشت. زیر چفیه خونین او کاغذنوشته‌ای بود: «شهید محمد حسین مصلحی وادقانی».
به گلزار شهدا برگشتم.سالهای اولیه کودکی، زمانی که هنوز حافظه من دقیقا شکل نگرفته بود، تاریک روشنی در ذهن و حافظه ناقصم برچای مانده از جوان پرشور و شری که هر از گاهی به خانه ما می‌آمد. من آنروز‌ها از مفاهیم برادر و خواهر و پدر و مادر و بستگی نسبی بین انسان‌ها هیچ نمی‌دانستم. اینکه این جوان پر شر و شور کیست؟ کجا زندگی می‌کند؟ وچه ارتباطی با خانواده ما دارد؟ هیچ نمی‌دانستم.
تنها چیزی که برجسته‌تر از دیگر اتفاقات در حافظه‌ام مانده اینست که: هر بار که این جوان به خانه ما می‌آمد با خودش کلی کتاب و نشریه می‌آورد و در جایی که در خانه‌های روستایی ما «دولاب» نامیده می‌شود، روی هم تلنبار می‌کرد.
بعد‌ها که حافظه من کم‌کم شکل کامل‌تری گرفت و اغلب مفاهیم برایم معنی پیدا کرد، متوجه شدم که این جوان «محمدحسین مصلحی» برادر بزرگ من است که در شهر کاشان مشغول تحصیل است و هراز گاهی آخر هفته‌ها و تعطیلات به روستای محل تولد و خانه پدری و خانواده سر می‌زند. و باز بعدتر‌ها که کمی با درس و مشق و سواد آشنا شدم و به کتابهای تلنبار شده‌اش در «دولاب» خانه سرک کشیدم،
متوجه شدم که روی اکثر کتاب‌ها نام «دکتر علی شریعتی» نوشته شده‌است.
انقلاب که پیروز شد، هشت ساله بودم. بعضی از شر و شور و رفتارهای انقلابی این برادر را آنچنان که می‌دیدم، بیاد دارم و آنچه را که نمی‌دیدم این‌طرف و آن‌طرف از دوستان و همولایتی‌ها و آشنایان شنیده‌ام. مدیریت راهپیمایی و تظاهرات وشعار دادن در روزهای انقلاب در روستای ما را به عهده داشته است و در شهر کاشان نیز اغلب کلاس و مدرسه را برای شرکت در راهپیمایی‌های انقلاب، توزیع اعلامیه و پوستر امام و....‌‌ رها و نهایتا در آستانه اخذ دیپلم ترک تحصیل می‌نماید.
فرصت بسیار کمی یافتم برای درک حضورش. بلافاصله با شروع جنگ تحمیلی به مناطق جنگی جنوب اعزام و تاپایان دوره خدمت سربازی در خرمشهر و آبادان حضوری پررنگ داشت پس از اتمام خدمت سربازی در آموزشکده بهورزی استان اصفهان آموزش بهورزی دید و به استخدام شبکه بهداشت و درمان کاشان درآمد و در خانه بهداشت روستا به عنوان بهورز مشغول خدمت شد. طی این مدت چندین‌بار زندگی وکار را‌‌ رها و به مناطق جنگی اعزام شد.
در آستانه سالهای پایانی دفاع مقدس تلاش می‌کرد که به صورت داوطلب آزاد ادامه تحصیل دهد. اما پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در ماه‌های آغازین تابستان ۱۳۶۷ جنگ از زاویه دیگری شروع شد. اینبار نیز او درس و خانواده را‌‌ رها و به عنوان «پزشکیار» به مناطق غربی کشور اعزام شد.سال ۶۷ من مشغول تحصیل در کاشان بودم و در چنین روزهایی به علت بازیگوشی و تجدیدی در چند درس مجبور بودم گرمای طاقت‌سوز کاشان را تحمل کنم. قبل از ظهر شانزدهم مرداد ماه ۶۷ در شهر قدم می‌زدم که ماشین بنیاد شهید در سطح شهر گشت می‌زد و اعلام می‌کرد که: پیکر سه شهید دفاع مقدس امروز بعد از ظهر در شهر تشییع خواهد شد.
ساعت ۴ بعد از ظهر عقب یک وانت باری خودم را رساندم به غسالخانه «دارالسلام گلابچی» کاشان. روی سنگ‌های غسالخانه پیکر سه شهید قرار داشت و اطراف دو شهید «محمد مدرس‌زاده» و «عباسعلی زارع مجرد» خانواده‌هایشان اجتماع نموده بودند. کمی آنطرف‌تر روی سومین سنگ غسالخانه پیکر شهیدی بود که کسی از خانواده‌اش حضور نداشت. زیر چفیه خونین او کاغذ نوشته‌ای بود: «شهید محمد حسین مصلحی وادقانی».
به گلزار شهدا برگشتم.

چهارشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۸

نامه سرگشاده آیت اله محقق داماد به ریاست قوه قضاییه

آیت‌الله سید مصطفی‌ محقق‌ داماد (احمد آبادی)، (زادهٔ ۱۳۲۴ خورشیدی) فرزند آیت‌الله سید محمد
داماد، و نوه حضرت آیت اله حاج شیخ عبدالکریم حائری ،موسس حوزه علمیه قمِ،مجتهد،حقوق‌دان و استاد حوزه و دانشگاه است. وی علوم دینی را نزد استادان بزرگ حوزهٔ علمیهٔ قم فرا گرفت و علاوه بر آن در دانشگاه تهران به تحصیل حقوق و فلسفهٔ اسلامی پرداخت و به اخذ درجهٔ فوق لیسانس در هر دو رشته نائل گردید. وی، مطالعه و تحصیل در رشتهٔ حقوق را پی‌گرفت و از دانشگاه لوون بروکسل درجهٔ دکترا دریافت کرد.
وی پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی در سمت‌های گوناگون اجرائی، قضایی و فرهنگی ایفای نقش کرده‌است، از جمله مدت‌ها ریاست سازمان بازرسی کل کشور را عهده‌دار بود و اینک به عنوان استاد و رئیس گروه حقوق دانشگاه، رئیس گروه علوم و معارف اسلامی فرهنگستان علوم ایران، ریاست گروه حقوق سازمان مطالعه و تدوین کتابهای علوم انسانی دانشگاه‌ها، عضو هیئت داوران خبرگان بدون مدرک، عضو شورای علمی مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، سردبیر فصلنامهٔفرهنگستان علوم و... به خدمات علمی و فرهنگی ادامه می‌دهد.
وی علاوه بر بهره‌گیری از دو نظام آموزشی حوزه و دانشگاه، به‌زبانهای عربی، انگلیسی مسلط و با زبان فرانسه آشنایی دارد.
آیت اله مصطفی محقق داماد در تاریخ یازدهم مرداد یکروز پیش از تنفیذ حکم ریاست جمهوری آقای «دکتر احمدی نژاد» در نامه سرگشاده ای به ریاست قوه قضاییه «حضرت آیت اله شاهرودی»انتقادات شدیدی را به دوره مدیریتی وی در قوه قضاییه ایراد و نهایتا آرزو نمود کاش آقای شاهرودی پای در این ورطه خطر ناک نمی گذاشت.
متن نامه آیت اله دکتر محقق داماد به آیت اله شاهرودی:
حضرت آيت الله جناب آقاي‌هاشمي شاهرودي

رياست محترم قوه قضائيه ‏

با سلام و تحيات

به خاطر دارم نيمه ارديبهشت 1358 براي زيارت عتبات عاليات به نجف اشرف مشرف شدم، در بدو ورود مرحوم شهيد آيت الله سيد محمد باقرصدر - طاب ثراه - نگارنده را سرافراز فرمودند و به همراه يکي از دوستان مشترکمان به محل اقامت اينجانب تشريف فرما شدند و زيارت ايشان نصيبم شد. چه مبارک سحري بود و چه فرخنده شبي که هرگز از خاطرم نمي‌رود. ايشان از مباحثات با ابن عمّشان امام موسي صدر و يادداشت‌هاي درس مرحوم والد ما آموزگار جاودان فقاهت مکتب قم‎ آيت الله سيد محمد محقق داماد و نظريات جديد مطروحه در اين مکتب سخن گفتند. از استاد مرتضي مطهري که شهادتشان تازه رخ داده بود و نظراتشان گفتگو به ميان آمد. آنگاه ايشان خطاب به اينجانب فرمودند: «اين روزها آقاي سيد محمودهاشمي که گويي فرزند من است براي حفظ جانش عراق را به قصد قم ترک کرده است و نويد دادند که ايشان مي‌تواند صديق همفکر گرانبهايي براي شما باشند». من که ناديده خريدار شده بودم نخستين بارکه جنابعالي را در قم زيارت کردم، درست همان يافتم که فرموده بودند. اينک به حکم ولايت دوستي و با استفاده از حقوق شهروندي مايلم که بي پرده سطور زير را به عرض برسانم.‏

حضرت آيت الله!

به عقيده اينجانب بالاترين و بزرگ ترين ره آورد تحولات قرن حاضر براي بشريت معاصر، قواعد جزاي عمومي و آئين دادرسي کيفري است. اين گفته حقوقدانان جهاني به هيچوجه گزاف نيست که ارزيابي نظام قضايي و حقوقي يک جامعه بر محور قواعد جزاي عمومي و آیين دادرسي کيفري و اجراي آن در جامعه دور ميزند و برهمين محور بايد سنجيده شود.‏

‏ به موجب اين گونه اصول قانوني است که اشخاص مي‌دانند چه عملي جرم است تا اگر مرتکب شوند مجازات مي‌شوند و اگر اجتناب کنند با خيال راحت مي‌توانند در کنار خانواده با آرامش به زندگي ادامه دهند و کسي به آنان کاري ندارد و در فرض ارتکاب به چه مجازاتي مجازات مي‌شوند و چگونه و با چه آداب و موازيني مجازات بر آنها اجرا مي‌گردد و اگر متهم شدند از چه حقوقي برخوردارند و چگونه دردوران اتهام با آنان برخورد مي‌شود و چگونه آنان مي‌توانند دفاع کنند.

معتقدم اين نظامنامه‌ها هرچند نگارش و تنظيم آن در قرن حاضر انجام گرفته، ولي مباني و اصول آن چنان عقلاني است که نمي‌تواند با تعليمات راقيه اسلام متکي بر اجتهاد مفتوح شيعي منطبق نباشد. و لذا در دوران سابق مورد تاييد فقيهان بزرگ زمان خويش نظير آيت الله نائيني و آيت الله مدرس - اعلي‌الله مقامهم - و خوشبختانه پس از انقلاب اسلامي مورد تاييد مراجع رسمي قرار گرفته است.

معتقدم که محور اصلي خواسته ملت ايران در انقلاب مشروطيت تحت عنوان تشکيل عدالت خانه، در واقع تقنين همين اصول و موازين بوده و در انقلاب اسلامي هم، ما شاهد بوديم که يکي از انگيزه‌هاي خيزش مردمي، نقض همين اصول در بيدادگاههاي اختصاصي بود.

جناب آقاي‌هاشمي شاهرودي‏!

‏تحمل بفرمائيد که به صراحت به حضورتان عرض کنم که درزمان شما، نه نظراً بلکه عملاً اين رکن اساسي امنيت اجتماعي نه تنها متزلزل بلکه در ملأ عام ويران شد و اين بهاي کمي نبود که ملت ايران پرداخت کرد. ‏

‏توجيه شرعي نقض قواعد عمومي جزا و اصول محاکمات توسط برخي از دوستان که فقاهت آنان را اگر بپذيرم، درايت و آگاهي آنان را هرگز نخواهم پذيرفت، هرچند ممکن است ارائه و بر آن اصرار شود، ولي شما مرا مي‌شناسيد که فرزند فقاهتم و ديرينه اين درگاهم، فقيهان واقعي را از فقهيان رسانه‌اي به خوبي تشخيص مي‌دهم. با شناختي که اينجانب از جنابعالي دارم شما از آن دسته فقيهان نيستيد و امکان ندارد که از نظر فکري بتوانيد با آناني همراه شويد که توجيه گر شرعي اين گونه نقض قوانين اند.

سخنراني شما در سال 1373 در محل کار اينجانب در فرهنگستان علوم پيرامون محدوده تمسک به مصلحت، ثبت و ضبط است و بعيد مي‌دانم که در تقلب احوال، تغيير نظري برايتان حاصل شده باشد.

چند روز پيش در جلسه‌اي با حضور چند تن از مسؤولان نسبتاً بالاي نظام سخن از اخبار وقايع اسفبارِ روز و ستمي که بر مردم رفته است، در ميان بود. اخباري که به‌طور مستفيض و بلکه متواتر اجمالي، ثبوت آن مسلم و انکار آن غير ممکن بود (باز هم خدا کند دروغ باشد)، ناگهان يکي از ذوات محترم، سکوت را شکست و با نگاهي عاقل اندر سفيه رو به من کرد و با پوزخندي معني‌دار گفت اين اعمال که توجيه شرعي دارد!!! خدا مي‌داند چنان مغز استخوانم را سوزاند که هنوز بيقرار و ناآرامم. ياد جمله حضرت مولا(ع) افتادم که فرموده است:

ولوکان امرءً مسلماً مات من بعد هذا اسفاً ما کان عندي ملوماً بل کان عندي جديراً (نهج البلاغه)

مورخين آورده‌اند که وقتي حجاج بن يوسف ثقفي بدستور عبدالملک مروان خليفه اموي، براي ايجاد خفقان و اسکات معترضين، همراه چند جلاد وارد کوفه شد مستقيماً به مسجد آمد و مردم را فراخواند سپس بالاي منبر رفت و اعلام داشت: «هان‌اي مردم! نه به کودکانتان رحم مي‌كنم ونه به پيرانتان! بيگناهتان را به جاي گناهکار مواخذه خواهم کرد و به صرف گمان، تحويل جلادان خواهم داد.(آخذ بالتهمة واقتل بالظنه) همه اينها از اختيارات من است و هرچه من مصلحت بدانم عين شرع است!!!»

تفکر فوق دقيقا همان بافته و تافته تفقه مبتني بر کلام اشعري است که نتيجه‌اش در کتاب المستظهري غزالي به خوبي مشهود مي‌گردد.

اگر خداي ناکرده قواعد عمومي جزا و اصول محاکمات رعايت نشود و يا نقض قوانين با توجيهات ضداخلاق انساني موجه گردد، زندگي به همين شرايط تلخ (العياذ بالله) باز مي‌گرددکه مرگ بهتر از آن زندگي است.

ما که به پيروي از اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و اجتهاد مفتوح مبتني برکلام عدليه مبتهج و بر آن مفتخر و شاکر اين نعمت بزرگ هستيم، هرگز مجاز نيستيم که در تشخيص حسن عدالت و قبح ستمگري که مردم خردمند ملت مان خودشان به بداهت درک مي‌كنند قيمومت شرعي نمایيم و تفکر آنان را تعطيل کنيم.



حضرت آيت الله!

حضرتعالي خدمات شگرفي در دستگاه قضايي البته که انجام داده‌ايد که انکار آن ناسپاسي است، ولي با کمال تأسف وقايعي در دوران رياستتان به خصوص در روزهاي اخير رخداد که ملت ايران طعم تلخش را هيچگاه از ياد نخواهد برد. وقايعي که چه به دست کارگزاران قوه مجريه انجام يافته باشد و چه بدست ضابطين قضايي و چه بدست دارندگان پايه قضايي همه و همه مسؤولش قوه قضائيه‌اي است که شما مسؤوليتش را به عهده داشتيد.

حضرت آيت الله!

مطمئن باشيد شما در راس قوه‌اي قرار داشتيد که عليرغم همه ويراني‌ها و خرابي‌ها به دليل طبع کار و ساختار باقيمانده از پيش، هنوز هم قضات شجاع، متشخص، پاکدامن و داراي و ثاقت قضايي وجود دارند. شما مي‌توانستيد با حمايت از استقلال قضايي بسياري از مشکلاتي که ساعت‌ها وقت قوه مقننه را مي‌گرفت و از کارهاي مهم تر باز مي‌داشت به آساني حل کنيد که نکرديد. شما در حوادث اخير مي‌توانستيد آمرين قانوني را در هر پست و مقامي که هستند و مامورين متخلف از موازين اخلاقي را به دست قضات شريف آگاه به قوانين محاکمه کنيد که لااقل تا امروز که واپسين روزهاي رياستتان است، نکرده‌ايد.

شگفتا! کار قوه قضائيه به جايي رسيده که از يکسو توسط ائمه جمعه موقّته توصيه به بي‌رحمي شوند و حديث شريف "لا دين لمن لا رحم له" را فراموش کنند و يا به «گرفتن اعتراف!!» مفتخر گردند و از سوي ديگر توسط رياست قوه مجريه به رعايت رأفت اسلامي و کرامت انساني مورد خطاب قرار گيرند. البته بسيار خوب سفارشي بود که ايشان فرمودند -شکرالله سعيهم- ولي آيا بهتر نبود که رییس‌ دولت نهم به جاي چنين خطاب بشر دوستانه به جنابعالي يا لا اقل در جنب آن، عتاب قانوني به وزير کشورشان مي‌كردند و وي را تحويل دستگاه عدالت مي‌دادند؟ وزيري که تحت مسؤوليت وي چنين وقايع شرم‌آوري اتفاق افتاده است مگر مي‌تواند مسؤول نباشد؟ آيا اين نتيجه تأخير حضرتعالي در اقدام قضايي نيست؟

به موجب قوانين مدون مملکتي، کليه زندان‌هاي کشور زير نظر قوه قضائيه اداره مي‌شود و مسؤوليتش با اين قوه مي‌باشد. آيا بهتر نبود که قبل از صدور فرمان مقام معظم رهبري مبني بر تعطيل «زندان کهريزک» شما خودتان دستور بازرسي صادر مي‌فرموديد و چنانچه آن را فاقد معيارهاي لازم مي‌ديديد مبادرت به تعطيل آن مي‌كرديد؟ شما آنقدر تاخير فرموديد تا اين مدخل در دایرة المعارف‌هاي جهاني به نام حکومت ديني ايران در کنار مدخل‌هاي زندان‌هاي گوانتانامو و ابوغريب در زمان معاصر با کمال تأسف وارد شد.

از منبع موثقي شنيدم که يکي از مراجع تقليد معاصر که از راه دور محاکمه‌اي را که از سيماي ايران پخش مي‌شد پيگيري مي‌كردند به همان منبع فرموده بودند که بهتراست لااقل اين محاکمات که ننگي است براي قضاي اسلامي، از تلويزيون پخش نشود.

عزيزاني که با زندگي صاحب اين قلم آشنايند مي‌دانند که صراحت وي تازگي ندارد و سوابق اوراقي که تحت عنوان گزارش خطاب به شوراي عالي قضايي وقت و يا صاحبان مناصب اجرايي نگاشته شده و در بايگاني سازمان بازرسي کل کشور علي القاعده موجود است، گواه و اثبات کننده اين مدعاست. صاحبان مناصب اجرايي آن زمان که در عمل به گزارشات اين ناصح مشفق و درخواست خالصانه وي مبني بر اجراي صحيح قوانين اهتمام نکردند و آن روز او را در پافشاري بر نهادينه کردن زندگي مدني و تحت لواي قانون ياري ننمودند، امروز گرفتار کمند نقض قوانين شده‌اند و باز هم معتقدم نقض قانون به نفع هيچکس نخواهد بود هرچه در آن تأخير شود ظلم و ستم به همه مي‌باشد.

از اينکه سخن به درازا کشيد عذر مي‌خواهم. آنچه عرض شد دراين روزهاي آخرين مسؤوليت حضرتعالي هر چند نوشداروي پس از مرگ سهراب است. ولي به هرحال اين سطور شايد براي آيندگان مفيد و براي شما نقطه افسوسي باشد که اي کاش در حوزه علميه به کار تدريس و پژوهش ادامه داده بوديد و هرگز به اين ورطه خطير پاي نمي‌نهاديد و به همان نقطه اميد استاد شهيد بزرگوارتان واصل مي‌شديد.

عريضه را با بيتي از غزل خواجه شيراز به آخر مي‌برم:

به قد و چهره هر آن کو که ماه مجلس شد

جهـان بگيـرد اگر دادگستـري دانـد

سيد مصطفي محقق داماد - 11مرداد 88 ‏

مطلب را به بالاترین بفرستید:
+ نوشته شده در سه شنبه سیزدهم مرداد 1388ساعت 19:47 توسط علی مصلحی | 6 نظر

دوشنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۸۸

تنفیذ

رییس جمهور شهید «محمد علی رجایی»:

خداوندا !

یاریمان ده پُِستمان، پَستمان نکند


+ نوشته شده در دوشنبه دوازدهم مرداد 1388ساعت 15:36 توسط علی مصلحی 

شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۸

دوستان دیروز

آقای «احمدی نژاد » دیروز در یک سخنرانی در جمع اساتید بسیجی در شهرستان مشهد در پاسخ به آنان که سعی دارند با مستمسک قرار دادن انتصاب آقای« اسفندیار رحیم مشایی» به سمت معاون اولی رییس جمهور و تاخیر در پذیرش و اجرای حکم حکومتی آقای خامنه ای برای کان لم یکن نمودن آن انتصاب،چنین القاء نمایند که بین دولت و رهبری اختلاف وجود دارد ،گفت:

«در روزهاي اخير عده اي با خيال خام خود به تکاپو افتادند تا رابطه دولت و رهبر عزيز انقلاب را خدشه‌دار جلوه دهند و با جار و جنجال، جدايي و فاصله بين دولت و رهبري را القاء کنند در حالي که آنان نمي‌دانند که نوع رابطه ما با مقام معظم رهبري فراتر از قالب‌هاي سياسي و اداري است و از جنس محبت ، اعتقادي و پدر پسري است.
وي تصريح کرد: وارد شدن بدخواهان در چنين عرصه اي و القاء چنين شبهاتي حرکتي بي‌نتيجه است و آنها قطعا چنين آرزويي را به گور خواهند برد و اين راه به روي شياطين بسته است. »

شکی نیست که مخاطب چنین سخنانی ، معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری دهم و افراد و گروههای اصلاح طلب نیستند.چه اینکه نامزدهای معترض به نتایج اعلام شده در بیانیه های رسمی ضمن عدم پذیرش نتایج اعلام شده ،اعلام نموده اند که : دولت برآمده از چنین تقلباتی را هم به رسمیت نمی شناسند و طبعا اعتراض به تصمیمات چنین دولتی برای آنان محلی از اعراب ندارد.گو اینکه همزمان با این انتصاب و تصمیم ،اصلاح طلبان با رصد شرایط حاضر این طرف و آنطرف و یکصدا در رسانه های محدود اما پر مخاطب خود در سایتهای ایترنتی اعلام نمودند این تصمیم و انتصاب صرفا یک ترفند طراحی شده برای انحراف اذهان جامعه از اتفاقات تلخی است که درسراسر کشور در سطح وسیعی در حال افتادن بود(تقلب وسیع در امر انتخابات،اعتراضات پراکنده و شدید به این تقلب،دستگیری و بازداشت گسترده معترضین و انتقال به اماکن وبازداشتگاههای نامعلوم و خلاصه ضرب و شتم وکشتار بی سابقه مردم بی دفاع در خیابانهای کشور)واصلاح طلبان هوشیار تر از آن بودند که در چنین دامهایی گرفتار شوند.ونهایتا این دام طراحان را گرفتار کرد.

براین اساس و بر پایه شواهد متعدد موجود مخاطب این سخنرانی و سخنان آقای رییس جمهور مشخصا آقایان «محسنی اژه ای» «صفار هرندی» «جنتی» « حدادیان » انصار حزب اله و اغلب گروههای سیاسی و افرادی که تحت عنوان«اصولگرایی» تعریف می شوند می باشند.یعنی اکثر همراهان،همکاران و همه آنهایی که در انتخابات نهم و دهم از آقای «احمدی نژاد» حمایت نموده و دوستان دیروز بودند امروز « نفهم» « اهل جار و جنجال » « بدخواه » و ... هستندو به آنها اعلام می شود که آرزوی جدایی بین دولت ورهبر را به گور خواهند برد. اما در کنار این اهانتها آنچه مهم و جالب توجه است لحن کلام و نوع گفتار آقای «احمدی نژاد» است که مثل همیشه گزنده و همراه با تمسخر و تحقیر است .همان ادبیات و گفتاری که اکثر عقلا و سیاستمداران با کفایت بارها به رییس دولت نهم درباره بکار گیری آن به وی اعتراض نمودند وگفتند که این نوع گفتار شایسته شخصیت اول دیپلماتیک وسیاسی کشور نیست و لی آقای «احمدی نژاد » نه تنها به این اعتراضات توجهی نداشت که آن را از افتخارات خود هم می دانست و می داند.اما این بار این ادبیات در باره کسانی بکار گرفته می شود که همیشه مشوق وی بوده و در کنار آو از این الفاظ و بیان اظهار رضایت و لذت می نمودند و حالا خود موضوع آن ادبیات واقع شده اند .

درهمین رابطه ادبیات کوچه بازاری احمدی نژاد

+ نوشته شده در شنبه دهم مرداد 1388ساعت 5:3 توسط علی مصلحی