جمعه، شهریور ۰۴، ۱۳۹۰

آفتاب آمد دلیل آفتاب

خبرگزاری «فارس» در توضیحاتی مدعی شده‌است که نوار صوتی مصاحبه‌ای که «فارس» ادعا نموده بود با حجة‌الاسلام «انصاریان» داشته و بلافاصله دفتر ایشان تکذیب نمود را در اختیار دارد و عندالزوم منتشر خواهد نمود. 
 از مفاد توضیحات «فارس» چنین به نظر می‌رسد که دوتن از همکاران این خبرگزاری در محل سخنرانی این استاد حوزه حاضر و از ایشان سؤالاتی پرسیده و پاسخ‌هایی را هم گرفته‌اند. اما خود را خبرنگار از طرف هیچ رسانه‌ای معرفی ننموده‌اند. اتفاقی که معمولا در حاشیه چنین مراسم‌هایی فراوان واقع می‌شود. 
تا اینجای کار اتفاق یا مسئله خاصی نیست. اما موضوع از آنجا خاص و مورد توجه می‌شود که ناگهان خبرگزاری «فارس» متن حاوی اطلاعاتی خاص از طرف این استاد را به عنوان مصاحبه روی خروجی خود قرار می‌دهد. این اتفاق واکنش دفتر انصاریان  را به دنبال داشته و حالا خبرگزاری «فارس» به دنبال آن واکنش و تکذیبیه مدعی شده‌است که نوار صوتی مصاحبه یاد شده را منتشر خواهد کرد. 
در اینباره یادآوری و توجه به چند نکته خالی از لطف نیست: 
 اول بر اساس اخلاق روزنامه‌نگاری و اصول حرفه‌ای رسانه‌ای، خبرنگار موظف است هنگام انجام مصاحبه رضایت دقیق مصاحبه شونده را پس از دادن اطلاعات کامل به وی به دست آورد. اصول اخلاقی فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران ‏تصریح می‌دارد: «روزنامه‌نگار تنها باید با استفاده از روش‌های ‏منصفانه، خبر، عکس و سایر اطلاعات را به دست بیاورد. یک ‏راه منصف بودن این است که همیشه خود را خبرنگار معرفی ‏کنید، برای به دست آوردن اطلاعات سر مردم کلاه ‏نگذارید، خود را جای کس دیگری جا نزنید و کسی را ‏تهدید نکنید.» 
بنابراین در صورت چنین اتفاقی اقدام خبرنگار «فارس» نافی اخلاق رسانه‌ای و ناقض اصول حرفه‌ای رسانه بوده و محکوم است. 
دوم: همه می‌دانند یک نوع از تن صدایی که به راحتی می‌تواند مورد تقلید و شبیه‌سازی دیگران قرار بگیرد، تن صدایی است که لحن کلام آقای «انصاریان» دارد و اتفاقا سابقه هم دارد که یکبار دیگر نیز یک نوار سخنرانی نزدیک به نیم ساعت از ایشان مورد شبیه‌سازی، تقلید و سو‌ءاستفاده قرا گرفت، که بلافاصله مفاد آن نوار صوتی و انتساب آن به ایشان مورد تکذیب قرار گرفت و آنزمان از طریق بیانیه مکتوب به اطلاع شهروندان رسید. 
من نمی‌خواهم شخص یا رسانه‌ای را به این رفتار متهم کنم. ولی در شرایطی که رسانه‌ای سعی در متهم کردن دیگران آنهم یک استاد بلند‌پایه اخلاق حوزه دارد باید متوجه باشد که همین احتمال در مورد آن رسانه هم می‌تواند صادق باشد، که قصد دارد برای فریب مخاطبین خود نوار صوتی آقای انصاریان و مصاحبه مورد ادعا را جعل و شبیه سازی نماید. جدای از آنکه این رسانه کارنامه سیاهی از چنین سوابقی در پرونده دارد و زمینه الصاق چنین اتهامی به آن رسانه بسیار راحت‌تر و نزدیک‌تر است تا یک استاد اخلاق حوزه. 
 سوم آنکه: بر فرض آنکه حق با خبرگزاری «فارس» باشد و استاد «انصاریان» دروغ می‌گوید. با چنین فرضی دیگر «فارس» می‌خواهد به چه کسی افترا بزند و از چه کسی سلب افترا کند؟ غیر از آنست که اثبات دروغ‌گویی یک استاد اخلاق حوزه، مقدمه لازم اثبات عمق فساد در دستگاه جمهوری اسلامی خواهد بود و به قولی: آفتاب آمد دلیل آفتاب.

وقتی اخلاق در رسانه موضوعیت ندارد

«محرمانه‌آنلاین» دیروز قبل از آنکه مصاحبه جعلی خبرگزاری «فارس» با «انصاریان تهرانی» منتشر شود، شمشیر را بر علیه این واعظ برجسته پایتخت، از رو بست و در یادداشتی اعتراضی، حاوی بی‌احترامی، تلویحا وی را به نادیده گرفتن حضور و نقش آقای «خامنه‌ای» در هدایت انقلاب و نظام متهم، و سخنان صادقانه و دلسوزانه این روحانی بلندپایه حوزوی را بی‌اساس خواند.
این یادداشت که عمدا با ادبیات تحقیرآمیز تنظیم شده بود، در تمام نوشته، این استاد باسابقه و برجسته حوزه را بدون ذکر لقب حوزوی و تنها با عنوان «شیخ‌» مورد خطاب قرار می‌داد. ناگفته پیداست که مخاطب قرار دادن یک روحانی کهنسال و صاحب کرسی استادی در حوزه علمیه، بدون لقب حوزوی و تنها با عبارت «شیخ» تداعی کننده بی‌حرمتی است و این نوع ادبیات عمدا در دستور کار نویسنده یادداشت قرار گرفته بود. 
اما از آنجا که گردادننگان این رسانه و رسانه‌های مشابه، ارزشی برای اخلاق از یکطرف، و شعور و احترام و ارزشی برای مخاطبین اندک و سرگردان خود قائل نیستند، لذا با اندک اتفاق و وزشی بلافاصله در‌‌ همان مسیر جدید تغییر جهت داده و رنگ عوض می‌کنند. 
 «محرمانه‌انلاین» کمتر از یک روز پس از انتشار یادداشت یاد شده، و پس از اطلاع از مفاد مصاحبه جعلی خبرگزاری «فارس» با این روحانی بلندپایه حوزه که تامین کننده علایق سیاسی این رسانه بود، بلافاصله یادداشت دیگری را مبتنی بر اطلاعات جعلی‌‌ همان مصاحبه تنظیم و منتشر نمود. اما ادبیات این یادداشت صدو هشتاد درجه با ادبیات یادداشت پیشین متفاوت شده و این‌بار «انصاریان‌تهرانی» با عناوین محترمانه و القاب مودبانه مخصوص رجل حوزوی، اگرچه با چند درجه تخفیف، مورد اشاره قرار گرفت. البته نوک تیز حملات متوجه رسانه‌ای شد که جریان مراسم و سخنرانی واعظ شب قدر را صادقانه و بدون جعل و تحریف گزارش نموده بود اما به زعم این رسانه و خبرگزاری جاعل مصاحبه، «تحریف کننده» بیانات حجة‌الاسلام بود. 
 اما طولی نکشید که بیانیه سایت «انصاریان تهرانی» رسما کذب و جعلی بودن اصل مصاحبه و خبر خبرگزاری «فارس» را اعلام کرد
حالا باید متظر ماند و دید رسانه از هول حیلم در دیگ افتاده «محرمانه‌آنلاین» چگونه از دیگ جعلیات خود و رسانه مادر «فارس‌نیوز» خارج شده و درباره  این چرخش مواضع و تغییر رفتار، چه توضیحی برای مخاطب درمانده و سرگردان خود خواهد داشت.

پنجشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۹۰

دروغ‌پراکنی سایت حامی مشایی درباره شیخ شجاع جنبش سبز

سایت «محرمانه‌آنلاین» که پس از بستن یکشبه سایت‌های حامی و طرفدار «اسفندیار رحیم مشایی» جایگزین سایت «محرمانه‌نیوز» شد، رکورددار انتشار اخبار جعلی و بدون سند است.
 به نظر می‌رسد گردانندگان این سایت که بیگانگی بیش از حدی با خبر و خبرنگاری و اخلاق حرفه‌ای در این حوزه دارند، این وب‌سایت را صرفا برای تفریح و سرگرمی راه‌اندازی نموده و هر روز در اتاق‌های فکر و خبر خود، پس از چند ساعت شوخی و تفریح و لطیفه تعریف کردن، هر از گاهی هم یکی از لطیفه‌ها را در اختیار تحریریه خبر قرار می‌دهند تا به عنوان خبر روی خروجی سایت قرار گیرد. از طرفی سنبه حمایت از این سایت هم، آنقدر پر زور هست که باکی از این دروغ‌پراکنی‌ها و جعلیات ندارند و این چرخه جعل و دروغ هیچ وقت با مشکلی روبه رو نشده و کماکان به دورغ پراکنی آنلاین مشغول است.
در تازه‌ترین فکاهی منتشره این سایت امروز ساعت۱۲ ظهر ادعا نمود: «بر اساس گزارش‌های رسیده مهدی کروبی تا ساعاتی دیگر نامه‌ای خطاب به ملت ایران منتشر خواهدکرد که محتوای کلی این نامه منفک از جزییات ابراز ندامت از افعال خود و در ‌‌نهایت خواستار آزادی خود و همسرش شده است.» (+)
جدای از آنکه سردرآوردن از این ادبیات بهم ریخته کار دشواری است و به نظر می‌رسد به عمد برای سرگردانی مخاطب، اینگونه تنظیم شده، چنانچه «مهدی‌کروبی» نه تنها حاضر به نوشتن نامه ندامت مورد ادعای این خبر، که اگر حاضر به نوشتن و یا گفتن حرفی به مراتب کمتر از این نامه هم شده‌بود، تمام ارکان مملکت از صدر تا ذیل اکنون در کار آماده نمودن بساط شادمانی بودند و مطمئنا رسانه ملی از اولین لحظه این اتفاق نادر،  پخش تمام برنامه‌های عادی خود را قطع و اقدام به پوشش این خبر از طریق تمام شبکه‌ها می‌نمود و به هیچ عنوان اجازه نمی‌داد این خبر، اینگونه ناشیانه آنهم از طریق سایتی نزدیک به «ریس دفتر ریس جمهور» که مغضوب تمام ارکان اصلی نظام هست و اتفاقا همین امروز نیز داغدار برادر شده، (+) منتشر شود.
از زمان وعده این سایت که مدعی شده تا «ساعاتی دیگر» اکنون ۵ ساعت می‌گذرد. برای اثبات صداقت این ادعا و تحقق «ساعاتی‌دیگر» باید ۱۷ ساعت دیگر صبر نمود. اما همچنانگه مخاطبین این سایت بار‌ها و بار‌ها این ۱۷ و ۲۴ ساعت‌ها را پشت سر گذاشته و خبری از تحقق وعده نبوده است اینبار نیز چنین خواهد شد.
 دستگاه قضایی که اراده‌ای برای پیگیری شکایت ریس دفتر ریس جمهور از مداح بیت رهبری ندارد، برای قبول و پیگیری شکایت مهدی کروبی اراده‌ای خواهد داشت؟
این نوشته در سحام نیوز اینجا 
..................در رهسانیوز اینجا

چهارشنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۹۰

كمك آنلاین به سومالی

خیلی وقت‌ها اتفاق افتاده است که هنگام گشت و گذار در اینترنت یا در روزنامه‌ها با صحنه‌ها و تصاویری برخورد می‌کنیم که عنوان «صحنه‌هایی که دنیا را تکان داد» بر خود دارند. عکس‌های رقت‌انگیز  و دردآوری که‌ گاه تا حد اشمئزاز آدمی را آزار می‌دهد. عکس‌هایی از کودکان مرده و یا در حال مرگ  و خانواده‌های درمانده و سرگردان کشورهای آفریقایی و قحطی‌زده.
این خبرها و این تصاویر این روزها از «سومالی» می‌رسد. دیدن چنین صحنه‌ها و شنیدن خبرهای مربوط و بی‌تفاوت گذشتن از آن بدون شک دل سنگ‌ می‌خواهد.
می‌شود خبر و صحنه‌هایی که دنیا را تکان می‌دهد جور دیگری باشد. می‌شود جور دیگری هم دید جور دیگری هم زیست.
موسسات خیریه زیادی در جهان در تلاشند کمک‌های مردم خیّر را به دست مردم سومالی برسانند.
 شاید هنگام مشاهده تصاویر از پشت کامپیو‌تر و خواندن خبر‌ها عزمتان برای کمک جزم می‌شود اما تا فردا که از منزل خارج می‌شوید، فراموش‌تان می‌شود.
شاید جزء آندسته از آدم‌ها هستید که وقت یا حوصله بانک رفتن و پشت صف ایستادن برای واریز کمک به حساب‌های معرفی شده برای کمک به قحطی زدگان «سومالی» را ندارید.
بسیار خوب؛ سایت کمیته امداد، این امکان را فراهم کرده است، تا شما از طریق آنلاین کمک‌های خود را به دست این نیازمندان برسانید.
 از اینجا وارد سایت شده، از منوی «نیت خیر شما» گزینه «کمک به قحطی‌زدگان سومالی» را انتخاب کنید. باقی فیلد‌ها را پر کرده و در ‌‌نهایت بر روی ادامه کلیک کنید. در صفحه بعد صحت اطلاعات وارد شده را تایید کرده و وارد سایت بانک برای پرداخت وجه می‌شوید. کافیست شماره کارت، رمز دوم کارت، شماره ۳ یا ۴ رقمی، تاریخ انقضای کارت را داشته باشید. با یک کلیک کمک شما به دست کمیته امداد رسیده و سپس برای مردم سومالی ارسال خواهد شد.

یکشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۹۰

تیتر جالب سایت طرفدار هاشمی درباره «حاج‌منصور»

«حاج منصور ارضی» آدم بی‌ادبی است. این نه مربوط به حالا است که میدان‌دار مبارزه با «جریان انحرافی» شده نه مربوط به ده دوازده سال پیش، که وظیفه داشت در مقابل شبیخون فرهنگی «خاتمی» و اصلاح‌طلبان یک تنه بایستد و از انقلاب و نظام و رهبری و در سایه آنها، اسلام دفاع کند. مربوط به دوره سازندگی و مبارزه با ثروت‌های بادآورده هم نیست. از دوران کودکی از این ارث محروم بوده است.
معصوم فرموده است: «هیچ میراثی بهتر از ادب نیست».
«منصور ارضی» متولی امام زاده نیست. یعنی به دلیل همان محرومیت، لیاقت این تولیت را ندارد، اما در آشفته‌بازاری که هیچکس در جایگاه خود نیست «منصور ارضی» هم متولی امامزاده شده‌است. بعضی که به اشتباه یا با استفاده از رانت، به‌رغم لیاقت مخصوص، در جایگاهی قرار می‌گیرند، تلاش می‌کنند رل لیاقت بازی کنند یا ادای شایستگی درآورند، تا جایگاه را از دست ندهند. اما «منصورارضی» هیچگاه تلاش نداشته، نمایش ادب و نزاکت هم داشته باشد تا حرمت نمایشی امامزاده را حفظ کند. هر موقع اراده نموده، حریم حرم را به بی‌ادبی و بی‌حرمتی آلوده و حرمت شکنی نموده‌است.
رفتار شب نوزدهم ماه مبارک رمضان این مداح اقتدار که به اشتباه مداح اهلبیت لقب گرفته، چنان گستاخانه بوده است که دوستان گرمابه و گلستان او هم خبر این حرمت‌شکنی را با احتیاط نقل و تعریف می‌نمایند و ناگفته پیداست که در این نقل خبر از احترام سابق خبری نباشد. در اکثر منابع خبری دوستان دیروز از عبارت محترمانه و حاکی از ارادت «حاج منصور» خبری نیست و خبر این بی‌حرمتی با عبارت‌های «ارضی» (+) (+) یا «منصور‌ارضی» (+) که نه تنها بار ارادتی ندارد، بلکه تلویحا تحقیر را هم با خود دارد تنظیم و منتشر شده‌است. اما در شرایطی که آش آنقدر شور شده که علاوه بر فهمیدن خوان، صدای آشپز هم در‌آمده، تیتر خبر این حادثه در وب‌سایت غیر رسمی اما معتبر منتسب به پسر «هاشمی رفسنجانی» و خوشحالی نهفته در تنظیم خبر آنها جالب توجه بود.
«آینده نیوز» به تنهایی در این شرایط، فرصت را مناسب دید تا در میان دعوا نرخ خود را تعیین کند و در شرایطی که همه تلاش می‌کردند تا به نوعی از رفتار مداح اهلبیت، در شب قدر تبری بجویند، با انتخاب جهت‌دار تیتر «گزک حاج منصور به دست جریان انحرافی: هر کس این یهودی را بکشد، خودم پولش را می‌دهم» ضمن حفظ احترام «حاج منصور» و تحقیر «جریان انحرافی» تلاش کرد تا از این نمد کلاهی نصیب خود نماید.
تردیدی نیست که بی‌احترامی نزدیکان دیروز «منصور ارضی» کار درستی نیست. اما رعایت ادب دشمن دیروز و دوست امروز نیز نمی‌تواند دلایل موجه انسانی و اخلاقی داشته باشد. همچنانکه تعاریف مخصوص دوستان ناصادق دیروز، به دشمنی امروز کشیده شده است، عدم صداقت موجود در تعریف نزدیکان آقای «هاشمی» در سایت «آینده نیوز» از «حاج منصور» و حمله به «جریان انحرافی» نیز به زودی خزان خود را نشان خواهد داد.
بعضی‌ها واقعا در عالم هپروت سیر می کنند.
این نوشته در خودنویس اینجا
مرتبط:
گاف خبرنگار فرهنگی آینده نیوز
آینده نیوز و نقض حریم خصوصی شهروندان

گاف خبرنگار فرهنگی آینده نیوز

«آینده نیوز» در مطلبی، اقدام به معرفی کتاب «بهاییان» (۱) (۲) نوشته «محمدباقر نجفی»، و اعلام آدرس لینک دانلود آن نمود. این مطلب لحظاتی بعد از خروجی سایت حذف شد (+)، اما بلافاصله روی شبکه‌های اجتماعی و از جمله بالا‌ترین به اشتراک گذاشته شده بود. ناگفته پیداست که حذف آن از این شبکه‌ها خوشبختانه کار مدیر «آینده نیوز» نیست و کاربران به آسانی می‌توانند به اطلاعات لینک مربوطه دسترسی داشته باشند.
درباره حذف کامل گزارش، خبر یا مطلب اشتباه، از خروجی یک رسانه و اشکال اساسی که به آن وارد است، و اینکه رسانه‌ها باید به جای حذف اشتباه خود، سعی کنند در مطلبی دیگر اشتباه خود را توضیح و از مخاطبین عذرخواهی کنند، (+) به شرط توفیق خواهم نوشت. اما درباره این اشتباه توامان «آینده» خدمت شما عرض کنم که آقای «محمدباقرنجفی» از ارادتمندان به «شیخ‌محمودحلبی» ریس انجمن منحله «حجتیه» است و در مقدمه کتاب اشاره شده هم به ایشان ادای احترام شده است.
و باز هم ناگفته پیداست که در چنین حاکمیتی حساب آنانکه از این انجمن کتاب و نویسنده معرفی نمایند و آدرس لینک دانلود بدهند با کرام‌الکاتبین است. ضمن آنکه «آینده نیوز» اکنون در لشکر مبارزه با جریان موسوم به «جریان‌انحرافی» پیش‌قراول است و نباید دست به اقدام خامی بزند که خدای ناکرده شائبه حمایت از جریان موصوف را داشته باشد.
از نظر بنده البته ایرادات اساسی به مرحوم «حلبی» وارد است. اما جنس ایرادهای بنده با جنس ایرادهای مجموعه حاکمیت طی سی سال گذشته و نگرانیهای دکتر «مهدی‌خزعلی» و «عبدالله‌شهبازی» طی سالهای اخیر و نگرانی منتقدان جدید انجمن «حجتیه» (+) که تلاش می‌کنند با تبلیغات وسیع از جریان «مشایی» و اطرافیان وی به نوعی شبیه سازی با آن انجمن و یا ریشه‌یابی در تفکرات آن‌ها برسند، کاملا متفاوت است.

شنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۹۰

پنج سال بالا‌ترین

جشن تولد نوزاد که می‌روند، رسم نیست به دماغ گنده و چشم تنگ و باریک و... نوزاد اشاره شود، در عوض می‌گردند حسن و ملاحت دندان‌گیری یافته تا بدان اشاره و از آن تعریف نموده و لبخند رضایتی برای والدین نوزاد به ارمغان آورند.
«بالا‌ترین» نوزاد نیست و البته که نه تنها دماغش گنده و چشمش هم تنگ نیست، بلکه بسیار هم خوشگل و خوش‌ترکیب و زیباست! بزنم به تخته!

اینجا البته باید رسم و ادب دیدن نوزاد و جشن تولد رفتن را درباره «بالا‌ترین» بجا آورد و به‌جای ذره‌بین به دست گرفتن و در پی شکار نقاط ضعف و منفی آن بر‌آمدن، باید به نقاط مثبت و زیبایی‌های فراوانش اشاره و مدیریت آنرا تحسین نمود.
شکی نیست که همه تلاش‌های آدمی برای معرفی محصولی کاملا بی‌نقص و بی‌عیب و صددرصد مثبت تلاشی ناکام است. اما می‌توان با تلاش زیاد، طراحی دقیق، و نگاه مثبت، به درصد بالایی از نقاط مثبت در مقابل درصد پایینی از نقاط منفی دست یافت. جایگاهی که حالا «بالا‌ترین» بدان دست یافته و از این بابت باید به «مهدی یحیی‌نژاد» و بالایارهای گرامی و کاربران این شبکه اجتماعی تبریک گفت و در آستانه ششمین سال فعالیت موفق این سایت برایشان خواند: تولد، تولد، تولدت مبارک! مبارک! مبارک! تولدت مبارک!

«بالا‌ترین» خیلی زود، شاید خیلی زود‌تر از آنکه فکر می‌کرد و فکر می‌کردیم، رشد کرد و بزرگ شد و در کمترین‌ زمان ممکن به این شهرت و جایگاه دست‌ یافت. حالا طراح، مدیر و کاربران و گردانندگان این شبکه اجتماعی مزد زحمات خود را در موفقیت بیش از پیش «بالاترین» مشاهده می‌کنند.

«بالا‌ترین» که طی این چند سال بار‌ها و بار‌ها با سایت‌های خبری و وب‌سایت‌های متعلق به احزاب سیاسی و روزنامه‌های کثیر‌الانتشار داخلی و خارجی اشتباه گرفته شده و حتی گاهی مورد طعنه و نیش قلم و فحاشی نیز قرار گرفت و نواخته هم شد، یک شبکه اجتماعی مجازی است که محتوای آن توسط کاربران متعدد و متکثر آن تولید می‌شود. مدیران و طراح یا طراحان آن نقشی در تولید محتوای آن ندارند اما می‌توانند با ابزارهای خاصی گاهی برای بعضی از لینکهای ارسالی توسط کاربران ایجاد محدودیت نموده و یا مانع از ارسال آن لینک شوند.
همه کاربران «بالا‌ترین» در جریان هستند که هنگام ثبت‌نام در این شبکه اعلام نموده‌اند که مقررات آن را قبول دارند. قبول «مرام‌نامه بالا‌ترین» یکی از شروط اصلی پذیرش عضویت کاربر است. و از جمله شرایط این مرام‌نامه آنست که: در صورتی که لینکی شرایط بالا‌ترین را نقض کرد توسط دیگر کاربران گزارش شده و «بالا‌ترین» پس از بررسی لینک مورد نظر را حذف و در صورت تکرار حساب کاربر خاطی را مسدود می‌نماید.

روزنامه‌نگاران، وبلاگ‌نویسان، طراحان و خلاصه اهالی متعدد و متکثر رسانه‌ایی زیادی هستند که تا پیش از وجود «بالا‌ترین» و پیش از آنکه لینکی از نوشته‌ یا طرح‌های آنها از روزنامه، وبلاگ یا وب‌سایتی به این شبکه ارسال شده باشد، همدیگر را نمی‌شناختند، اما طی این چند سال این شبکه طیف وسیعی از این نویسندگان را به یکدیگر و به جامعه رسانه‌ای کشور معرفی نموده‌است. در کنار سایر موفقیت‌های این شبکه شاید بتوان گفت این بزرگ‌ترین موفقیت «بالا‌ترین» از نظر بنده که اهل رسانه هستم می‌باشد.
«بالاترین» از امروز سال ششم فعالیت خود را آغاز کرد.
در همین رابطه:
وب‌سایت‌های جدید که می‌خواهند بالاترین باشند

یکشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۹۰

پرسش‌های بی‌رحمانه و پاسخ‌های عالمانه، محمد نوری‌زاد، عبدالحمید معصومی تهرانی

نزدیک‌به یک‌ماه پیش دکتر «محمد‌نوری‌زاد» روزنامه‌نگار، نویسنده و فیلم‌ساز، که به تازگی از زندان آزاد شده است، سئوالاتی را با مراجع معروف دینی و بعضی از روشنفکران معاصر در میان گذاشت.
از میان مراجع معاصر آیت‌الله «اسدالله بیات زنجانی» و از میان روشنفکران معاصر، استاد «احمدقابل» به سئوالات آقای «نوری‌زاد» پاسخ گفتند که در قالب «پرسش‌های بی‌رحمانه، پاسخ‌های عالمانه» در گستره وسیعی انتشار یافت.
در‌‌ همان زمان حقیر با ارسال ایمیلی با معرفی آدرس دفتر و صفحه فیس‌بوک استاد «عبدالحمید‌معصومی‌تهرانی»، از آقای «نوری زاد» خواستم که این سئوالات را با ایشان نیز در میان بگذارند. آقای نوری‌زاد در پاسخ گفتند که هرکس به نمایندگی از ایشان می‌تواند این سؤال‌ها را با هر کسی در میان بگذارد. پس از آن بنده سئوالات را به دفتر استاد «معصومی تهرانی» ارسال نمودم. حضرت استاد محبت نموده و به ۲۵ پرسش آقای دکتر «نوری زاد» پاسخ فرمودند.
من متن پاسخ‌های استاد «معصومی» را برای آقای «نوری زاد» ارسال نموده‌ام تا در صورت صلاحدید نسبت به انتشار آن در وب‌سایت خود اقدام نمایند. اکنون نیز آن‌ها را حسب وظیفه اینجا منتشر می‌کنم:

دکتر نوری زاد: پرسش‌های من، گرچه‌گاه از حوزهٔ متداول مراجعات دینی مردم دور می‌افتد، باورم اما بر این است که در عالم، هیچ پرسشی یافت می‌نشود که داٌب دین براو بار نگردد. پس، صراحت نهفته در این پرسش‌ها را برمن ببخشایید و صبورانه به پاسخگویی آن‌ها همت فرمایید. پرسش‌های من، برآمده، وگزیدهٔ مختصری از هزار هزار سخن پنهان مانده در سینهٔ مردمی است که این روز‌ها، چشمی از امید به آستان شمایان دارند و متاسفانه، بخش وسیعی از امید خود را به کارکردهای این دینی که جمهوری اسلامی ایران برانتشار آن اصرار می‌ورزد، از دست داده‌اند. اگر به پاسخگویی یک یا چند پرسش متمایل نبودید، به هرچه که مقدور شریفتان است پاسخ گویید. مهم، مشارکت حضرت شماست در این داد و ستد علمی و اجتماعی:


استاد معصومی تهرانی:
بسمه تعالی

با سلام و تحیت

جا دارد پرسش‌های شما را مراجع گرام پاسخ گویند. لکن چون از این کمترین پرسش نموده‌اید، سعی می‌کنم به طور مختصر و بدون جانبداری از دسته و گروهی خاص، ‌ آنچه که به نظرم می‌رسد را اشاره‌وار عرض نمایم.

یک
دنیا از نگاه دین مبین اسلام، و از نگاه شخص حضرت شما یعنی چه؟ تا چه اندازه دنیا را می‌شناسید؟ چند سفر به سایر کشور‌ها و یا حتی به شهرستان‌های داخل کشورمان داشته‌اید؟

دین، ساختاری متشکل از متون بنیادی و گزاره‌های تفسیری و تشریحی دارد. اینجانب بر آن خواهم بود از متون صریح و غیر تشکیکی دین پاسخ جنابتان را عرض نمایم. چنین است که از قرآن مجید بهره خواهم برد، که تا آنجایی که می‌توانیم از فهمی اصیل در درک و دریافت معانی دینی بهره ببریم.

وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ* وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ* (الذاریات-۲۰و۲۱) خداوند حکیم بر آن است که انسان، «خود» به معانی آنچه که در این آفرینشگری خداوندی بر انسان هویدا می‌شود دست یابد. چنین است که خداوند، معنایی جز آنچه که انسان - آن هم انسانی که شانیت آن را یافته است که معانی را درک کند و بفهمد - را بر معنایی دیگر مقدم نمی‌دارد. چرا که همین انسان است که معنای «دین» را درک می‌کند؛ پس چرا نتواند حقانیت معنای چیزی دیگر را بیابد؟! موقن بودن و یا بصیرت به خرج دادن، از اعمال انسانی مگر نیست؟ و مگر این فریاد‌های سنگین «افلا...» جز به خویش آمدن و خود یافتن، توجیهی دیگر می‌تواند داشته باشد؟. آیا برای کسی که می‌خواهد فی‌ها خالدون، بهشتی شود که جایگاهی برین‌تر از آن نخواهد بود، توقع آن نیست که «خود» بدان جایگاه رهسپار گردد؟ چرا باید معنای «دنیا» را جز به تنبه و تذکر که چشم بچرخانید و بیابید، در گزاره‌ای صریح و بی‌ابهام از «دین» بخواهیم؟. آیا جز این نیست که کسانی که چنین می‌خواهند گویی اصلا از دین خبری ندارند؟!! کسانی که جواب چنین پرسشی را صرفا از گزاره‌های برخاسته از فهم و درک و دریافت گذشتگان می‌جویند، و مدعی هستند چنان معنایی سخن «دین» است، در اشتباهی بزرگ هستند. چرا که در انسانی بودن آن فهم و درک از پرسش‌های بنیادین بشری شکی نمی‌باشد، و روا نیست انسان عالم - که انسان امروزین قطعا از انسان‌های پیشین عالم‌تر است - از جهل نسبی پیشینیان، بت پرست‌وار، تبعیت کند. بر ما باد، با تدبر در آفرینش خداوند، خود را و دنیای خود را بشناسیم و بر سبیل «قسط» آن را بسازیم.

دو:
از نقطه نظر جنابعالی، چرا باید از جهات اجتماعی و امنیتی و اقتصادی، میان یک مرجع تقلید، و یک استاد کهنسال و کم‌نظیر فیزیک و شیمی و ادبیات، یا یک پزشک مجرب، یا یک مهندس کارفهم، و یک مدیر خردمند، فاصله‌ای به وسعت بی‌کرانگی باشد؟ آیا این فاصلهٔ انکارناپذیر، جزیی از بایستگی‌های دینی است؟ یا نه، مردم چون بجای فرمول‌های فیزیک و شیمی، از دهان علما و مراجع ما، احادیثی از رسول گرامی اسلام و امامان شیعه و آیات قرآن می‌شنوند، این عزت و اعتبار اجتماعی را با آنان همراه کرده‌اند؟ چرا باید‌‌ همان استاد کارآمد و کهنسال، با اعتنا به پشتوانهٔ علمی درخشان خود، درحاشیه‌های این عزت و اعتبار بایستد، و مراجع ما و علمای ما در متن مستقیم آن باشند؟ چرا او، با شکایت مختصر یک رهگذر، به پشت می‌له‌های زندان در می‌غلتد، ومثلا مراجع ما از هرشکایت، مصون و درامان باشند؟ چرا آن استاد کارآمد، مطلقا از امنیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برخوردار نیست؟ وعمدهٔ علمای ما و بویژه مراجع ما، به دیوار بلندی از این برخورداری‌ها تکیه زده‌اند؟ چرا باید یک مرجع، وحتی یک طلبهٔ نوپا، مقدس باشند، و او، برکنار از این تقدس باشد و در ردیف همگان؟


مایلم جواب این گلایه را -نه پرسش- و این دغدغه ذهنی جنابعالی و مردم شریف میهنمان را چنین جواب دهم: آنچه بر روی بنای بنیادین رنج و مرارتهای پیامبران (ص)، بعداز آن‌ها ساخته شده‌است -همیشهٔ تاریخ- جز بنایی کج و معوج از دنیاطلبی و دکان‌سازی حاملان کتاب مقدس آن دین نبوده است. چرا که هر کس به هر اندازه دانش و تقوا هم که مسلح باشد، نمی‌تواند مدعی شود، مجموعه‌ای که خود را یک طبقه می‌داند و برای خود شیوه و مرام و مسلکی خاص می‌سازد -که برآمده از سنت انسانی است و نه سنن الهی- راهی و سرانجامی جز آنچه در ادیان ابراهیمی به خصوص مسیحیت دیده شد، داشته باشد. محمد (ص) در مقام پیغمبری، برای خویش شانیت و تقدسی فرا‌تر از افراد جامعهٔ خود قایل نبود؛ و این کلام: «أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ (ابراهیم-۱۱ و کهف-۱۱۰ و فصلت-۶)» و «فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‏ (نجم-۳۲)» اذعانی است براین حقیقت. او خود را متمایز از مردم جامعه‌ نمی‌دانست؛ در میانشان زندگی می‌نمود، برای امرار معاشش دوشادوش دیگران کار می‌کرد، و اگر فردی که او را نمی‌شناخت به مسجد وارد می‌شد، قادر نبود پیامبر (ص) را از میان حضار تشخیص دهد.

سه:
معروف است که علامهٔ حلی – که خدایش او را رحمت کناد – دستور فرمود چاه آب منزلش را با خاک پرکنند، تا او، فارغ از داشتن یا نداشتن آن چاه، به پرسشی در‌‌ همان خصوص پاسخ گوید. از نگاه شما، برای پاسخگویی به این پرسش که:» زندان انفرادی شکنجه است یا نیست؟ یا: زندان انفرادی در نظام اسلامی ما، حرام است یا حلال؟» آیا ضرورتی برای حضور چند ماهه مراجع ما و علمای ما در یک سلول و فضای کوچک، آنهم نه در زندان، که در کنجی از بیت شریفشان، احساس نمی‌کنید؟ البته با این تجسم هماره که افرادی در هیبت بازجویان نظام مقدس، مرتب بر آنان تحقیر و ناسزا می‌بارند و به وقت ضرورت، آنان را با مشت و لگد می‌نوازند. اگر از نوع پرسش من، احساسی از گزش و توهین به ذهن مبارکتان راه یافت، با تلمیح این سخن که: گزش پرسش من کجا و فحش‌های ناموسی و ضرب و شتم سربازان گمنام کجا، به ذات مبارک تسکین دهید.

گزندگی این پرسش از شیرینی تمام لذایذی که خداوند تبارک و تعالی در دانستن و فهمیدن به انسان‌ها ارزانی داشته است، گوارا‌تر بود. آری! چرا «نباید»؟ همگان را، و خصوصا همه کسانی که از منیت، پرده بر دیدگانشان افتاده است و مثال آیهٔ شریفه‌ی: «الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» (کهف، ۱۰۴) می‌توانیم باشیم را فرا می‌خوانم بر ژرف‌نگری عالمانه، مخلصانه و جانگدازی در دریافت معانی بلند آنچه خداوند بی‌همتای مهربان فرمان داد: «عَبَسَ وَتَوَلَّى* أَن جَاءهُ الْأَعْمَى* وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى». این کمترین از سال ۱۳۶۸ بار‌ها حبس و توهین و تحقیر و شلاق را تجربه کرده‌ام و دقیقا متوجه فرمایش شما می‌شوم. لکن شما و دیگر دلسوزان را توجه می‌دهم که حاکمان امروز خود زندان‌دیده‌های دیروزند. بنابراین باید از خود این سوال را بپرسیم که به چه دلیل و علتی، زندان دیده‌ها، شکنجه شده‌ها، توهین و تحقیر شده‌های دیروز؛ امروزه که بر مسند حاکمان و زندان‌بانان گذشتهٔ خویش نشسته‌اند، رفتاری به مراتب خشن‌تر از سلف خود را در پیش گرفته‌اند و آن «تجربیات» گذشته، تاثیری در ایجاد محبت و عطوفت و اندیشه‌ای که هم‌نوعش را دوست بدارد، به افکار و خواسته‌ها و گرایشاتش احترام قایل شود، برای شادی، موفقیت، آزادی و استفاده از فرصتهای زندگی‌ساز هم‌نوعش قلبش بتپد؛ و برای گرفتاری، غمگینی، اسارت و فرصت‌سوز‌ی‌های زندگی همنوعش، آشفته شود، آرامشش سلب گردد و گریبان بدرد و خود را سرزنش کند، نداشته است؟.

چهار:
از نگاه شما، آیا جهان‌بینی مراجع ما، اگرکه عمر شریفشان را در بیت و شهر خود سپری کنند، با جهان‌بینی همانان، آنجا که از کشورهای گونه‌گون جهان دیدن فرمایند و از نزدیک با داشته‌ها و نداشته‌های ایمانی و دنیاوی مردمان جهان آشنا شوند، تفاوت می‌کند یا نه؟ اگرنه، به چه دلیل؟ واگر بله، چرا مراجع ما تا کنون درعرصه‌های دینی جهان حضور نیافته‌اند و با تودهٔ مردم جهان و اندیشمندان و بزرگان دینی آنان از نزدیک و بی‌واسطه ارتباط برقرار نکرده‌اند؟

بله؛ و قطعا تفاوت خواهد کرد. چرا که نمی‌توان هیچ تفاوتی بین یک مرجع دینی و یک دانشمند علوم طبیعی در بنیادهای اندیشه‌ورزی قایل شد، به شرطی که ابتداء مطلق‌های ذهنیش را به کناری بگذارد. خداوند هرگز چشم چرخانی بر آیاتش را مختص گروهی خاص قرار نداده است «فارجع البصر» (ملک، ۳). اگر بشریت در دورهٔ معاصر -و این چند قرن- توانسته است با عمل به آنچه خداوند «فرمان» داده که: «قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف....» به دیده‌وری‌ای نائل شده باشد که شناختش از آفاق و انفس از تمام ساحت هزاران سالهٔ تمدن‌های بشری بیشتر گشته است؛ چگونگی حصول به این دانش جز آن نبوده که بشر به این سطح از آگاهی رسیده است که باید ذهن را تا آنجا که می‌تواند تهی از برداشت‌های مطلق‌گرایانهٔ پیشین کند و نخواهد با روش غایت شناسانهٔ ارسطویی، سعی در توجیه آنچه که خود می‌خواهد بنماید؛ بلکه باید بی‌طرفانه و بدون مطلق‌گرایی، آمادهٔ پذیرش خطای خویش در تعبیری که از پدیده‌های پیشرو دارد، باشد.
بنابراین آنچه شما بدان اشاره کرده‌اید، رفتاری است که خداوند نیز از ما خواسته است که فرمودند الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ (زمر-۱۸). لذا آنچه که دغدغه شما نیز هست در حقیقت عدم رعایت کلام باری تعالی است.

پنج:
به نظرشما، اگر که طالب سفر و مطالعهٔ عینی آثار جهان نباشید، آیا این جهان بینی، با خواندن کتاب و دیدن فیلم و شنیدن اخبار، می‌سر می‌شود؟ مفهوم» سیروا فی الارض» آیا در کیفیت فتاوای یک مرجع تاثیر دارد یا ندارد؟

با عنایت به آیهٔ شریفه «هل یستوی الاعمی والبصیر» (رعد-۱۶) جواب این سوال شما در پاسخ پیشین و پسین داده شده است.

شش:
اگر مردم ایران با هزینهٔ شخصی خود، بخواهند مراجع ما را به یک سفر دور دنیا دعوت کنند، آیا شما از ذات و برآیند این سفر استقبال می‌فرمایید؟ چرا نه و چرا آری؟

خیر موافق نیستم. زیرا افرادی که همه امور را بر اساس «حق مطلق» و «باطل مطلق» می‌سنجند که مبتنی بر خبر است نه «تفقه»، «تامل» و «تجربه علمی» که در نزد چشمان مشاهده‌گر قرار دارد؛ دیدگانشان برای سیر آفاق آن نوری را ندارد تا تامل و تدبرشان از آنچه می‌بینند تاثیری بر اندیشه‌ و فهم آنان گذارد و این عمل تنها هدر دادن هزینه‌ای است که می‌تواند نسل‌هایی پربار و بینا را برای آینده به ارمغان بیاورد.

هفت:
خود شما، آیا یک مرجع جهان دیده و جهان گشته را به مرجعی که از بیت و شهر خود چندان فاصله نگرفته، ترجیح نمی‌دهید؟ به فرض یکسانی مراتب علمی و تقوی و صیانت نفس هردو.

طبع بشر چنان است که اگر با ذهن پیش ساخته، متعصب و مطلق‌انگارانه به دانش خود، به دیدن جهان و گشتن به دور آن بپردازد، جز برای اثبات آن باورهای مطلق خویش، سعی نخواهد کرد. بنابر این شرط «جهان دیدگی» الزاما نمی‌تواند متضمن «واقع بینی» گردد.

هشت:
مراجع ما عمدتا در سخنان خود از واژه‌های «باید و نباید» بهرهٔ فراوان می‌برند. که: مسئولان باید فلان کنند. ومردم باید یا نباید به‌مان باشند. اولا چرا این باید‌ها و نبایدهای مراجع در محدودهٔ توصیه‌های اخلاقی متوقف می‌ماند؟ ثانیا این «باید‌ها و نباید‌ها»، آنجا که به خود آنان مربوط می‌شود، چرا بی‌مخاطب می‌ماند؟ مثل اینکه بگوییم: یک مرجع، باید از درد و داغ مردم، از نزدیک، و بی‌واسطه، آگاه باشد. و باید به حساسیت‌های همه جانبهٔ آنان ورود کند. یک مرجع باید شجاع باشد و نباید با پناه بردن به آموزه‌هایی چون تقیه و مصلحت، از کنار واجبات حتمی اجتماعی، بی‌تفاوت گذر کند. یک مرجع باید همهٔ مردم را بویژه پسران جوان و دختران جوان جامعه‌اش را بشناسد، و آن سو‌تر از موکدات دینی، واقعیات این عرصه را فهم کند، و تنها به صدور توصیه‌های اخلاقی بسنده نکند. یک مرجع باید غمخوار پیروان سایر ادیان و حتی به فکر مشرکان و کمونیست‌های کشورش و بی‌دینان جهان باشد و برای فهم و اعتقاد آنان احترام قائل شود و به سهم خود برای آنان کرسی‌های روشنگری تدارک ببیند.

با در نظر گرفتن همه پاسخ‌های پیشین، عنایت داشته باشید که یک مرجع، انسان است. هر انسانی اگر در تار تنیده شدهٔ مطلق‌گرایی «این حق است و غیر آن باطل» قرار گیرد، راهی جز دوری از واقعیت و حقیقت نخواهد داشت. آری؛ مسند مرجیعت بزرگوار، امروزه از خود آنان جلو‌تر است و گویی ایشان بر میراث بزرگانی چون علامه حلی و شیخ مفید تکیه زده‌اند و نمی‌دانند که حقیقتا درد را نمی‌دانند و درد مردم را چاره نمی‌توانند. که اگر می‌دانستند روزگاری دیگر را شاهد بودیم.

نه:
علما و مراجع ما، بار‌ها درجانبداری از شیعیان مدینه و اینکه آنان از داشتن یک مسجد برای برگزاری آزادانهٔ شعائرشان بی‌بهره‌اند، به دولت عربستان سعودی اعتراض کرده‌اند. که البته درجای خود امر پسندیده‌ای است و قابل امتنان. اما چرا روزی که جلوی چشم همانان، خانقاه دراویش را در قم، با خاک یکسان کردند، به مسئولان کشورمان اعتراض نکردند؟ مشابهت خواسته‌های دراویش کشورمان به جمهوری اسلامی ایران، مگر مثل خواسته‌های شیعیان مدینه به حاکمان عربستان سعودی نبوده و نیست؟ آیا شما موافق تخریب آن خانقاه بودید؟ آیا با زدن این برچسب که: خانقاه دراویش قم، مرکز فتنه بوده است، می‌توان کلیت آن را برچید و مردمش را در برابر چشم جهان عقل، به هیچ گرفت؟

علت سکوت را باید خود آقایان مراجع پاسخ گویند. ولی شخصا با آنگونه رفتار‌ها موافق نبوده و نیستم و اساسا چنین رفتارهایی تنها نشان دهندهٔ عدم وجود منطق و دلیل متقن و صحیح است. در طول تاریخ هیچگاه چنین رفتارهایی نتوانسته جلوی انتشار افکار، گرایشات و تغییرات اجتماعی –ولو انحرافی- را بگیرد.

ده:
درنگاه شما، جامعه‌ای که بانوانش حجاب کامل یا مقبول اما اجباری دارند، و نمازهای جماعت مردمانش با شکوه است، و مجالس مذهبی‌اش پررونق، و حسین حسین گفتن‌ها و بر سر و سینه کوفتن‌هایش مدام، و نماز شبش برقرار، اما روند جاری اینجامعه، مبتنی است بردروغگویی و دزدی و بی‌نظافتی و ریاکاری و چاپلوسی و اسرافکاری و حرامخواری، آیا اینجامعه، برتری دارد به جامعه‌ای که مردمش، نه خدا را باور دارند و نه حجاب را رعایت می‌کنند و نه آداب دینی را قبول دارند، اما عمدتا راست کردار و پاکدست و منصف و بی‌ریا و اهل نظافت‌اند؟ از نگاه شما، خداوند اگر بنا برانتخاب بگذارد، کدام یک از این دو جامعه را برمی‌گزیند و انگشت برتری برآن می‌نهد؟ دراین مثال، جامعهٔ اول، خود ما هستیم که سخت گرفتار ظاهر دین شده‌ایم و به جایی نیز نرسیده‌ایم. جامعهٔ دوم، مردمان کشورهای غرب و مردمان کشورهایی مثل ژاپن و حتی کشور مسلمان اما آزاد ترکیه‌اند. که از جهات انسانی و اجتماعی از ما فاصله‌ای نجومی دارند و پیروان عقاید مختلف و بویژه مسلمانان در این کشور‌ها از امنیت کم‌نظیری دربرپایی شعائرشان بهره‌مندند.

این پرسش شما یکی از مباحث مهم و اساسی است که نمی‌شود در چند جمله بدان پاسخی در خور داد؛ اما آنچه که مسلم است، جامعه‌ای که به هر دلیلی بیاموزد که «درونش» با «بیرونش» برای امرار معاش و در امان ماندن از شداید زندگی می‌بایست فرق داشته باشد، ناخودآگاه به «دورویی» و «ریاکاری» درخواهد افتاد. بهر روی بهتر می‌دانم که دانشمندان علوم اجتماعی، به خصوص حوزهٔ روان‌شناسی اجتماعی، که فقیه در حوزهٔ آسیب‌های اجتماعی می‌باشند به شرح و بررسی این مهم بپردازند و امثال بنده با مراجعه به تحلیل‌های ایشان، می‌بایست به توصیه‌ها و دستورات آنان عمل کنیم.

یازده:
چرا علما و مراجع ما، آنقدر که به حجاب یا بی‌حجابی بانوان حساسند، مثلا به دزدی‌ها و دروغگویی‌های مسئولین حساس نیستند؟ آیا اسلام از بی‌حجابی و بدحجابی بانوان بیشتر آسیب می‌بیند یا از دغلکاری‌های بزرگان حاکم؟

آنچه که شما اشاره فرمودید تنها مبتلابه روحانیت ما نیست بلکه درد مشترک در تمام ادیان است و مرا به یاد جمله خانم «سوزان ارتس» می‌اندازد که گفته‌اند: «روحانى نسبت به برهنگى و رابطه طبیعى دو جنس حساسیت دارد، اما از کنار فقر و فلاکت مى‌گذرد».

دوازده:
چرا مراجع و علمای برجستهٔ ما، هنوز که هنوز است، احکام برده‌داری را که در دوره‌های دور جوامع اسلامی رایج بوده، لغو نکرده‌اند و آزادانه، احکام قرآنی برده‌داری را امری سپری شده و تاریخی اعلام نمی‌کنند؟ آیا شما معتقدید هرچه در قرآن آمده، ابدی و لایتغیراست؟

قرآن ابدی و لایتغیر است. لکن این انسان است که در طول تاریخ بر اساس تجربیات علمی و اجتماعی‌اش تدّبر و دیدگاهش تغییر می‌کند. دلیل این احکامی که از زمانه ما دور است این می‌تواند باشد که ساختار اندیشه دینی ما همچنان در دوران مرحوم شیخ مفید ساکن مانده است و مطلق‌انگاریهایی که دامن زعمای مذهبی را گرفته اجازه نمی‌دهد تا دیدگاه‌های خود را با توجه به شرایط روز مجددا مورد تشکیک و بررسی قرار دهند. همین اشکال حضرتعالی اثبات می‌کند، جماعتی که قادر نیست تغییرات فکری و تحولات و خواسته‌های اجتماعی‌ی محیطی را که در آن سالهاست زندگی می‌کنند ببینند و درک نمایند؛ قطعا جهان‌گردی و جهان‌دیدگی تغییری در افکار و نظراتشان ایجاد نخواهد کرد. «وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ» (فاطر-۲۲)

سیزده:
دستگاه قضایی ما، هرازگاه، حکم به سنگسار زنان زناکار می‌دهد و آبروی ما را در جهان عقل، به مضحکه درمی‌اندازد. به نظر شما چرا مراجع ما و دستگاه‌های دینی ما– مثل حوزه‌های علمیه - به صدور یک چنین احکامی اعتراض نمی‌کنند؟

در اسلام هیچ حکمی تحت عنوان سنگسار وجود ندارد. برای اطلاع بیشتر می‌توانید به مبحث «سنگسار بدعتی سخیف» مراجعه فرمایید.

چهارده:
آیا مراجع ما از ماموران امنیتی‌ای که به بیت آنان رفت و آمد دارند، می‌ترسند؟ آیا این ماموران، مستقیم یا غیرمستقیم، خط قرمزهایی را برای تحکم می‌کنند؟ خود جنابعالی آیا دره‌مان لحظه‌ای که یک سخن انتقادی را به زبان می‌آورید، نگران این نیستید که عده‌ای از اوباشان مذهبی به بیت و محل کار شما هجوم بیاورند؟ آیا با این همه سنگینی هزینه برای نقد کردن، موافقید؟

اولا؛ بنده از آنچه که در بیت مراجع می‌گذرد خبر ندارم. ثانیا؛ طبق نظر فقهای شیعی یکی از شروط مرجعیت، اشجع بودن است، لذا اگر بنا را بر صحت فرض در سوال شما بگذاریم، تحکم پذیری و خوف مراجع از غیر، در عدم بیان حکم واقعی، خودبه خود موجب سلب شرط مرجعیت می‌گردد.

اما آنچه که در مورد بنده سوال نمودید؛ نیازی به همیاری اوباش نبوده است. اینجانب هرگاه مبحثی را طرح کرده‌ام که به مذاق خوش نیامده، راهی زندان گشته‌ام. إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ (غافر-۲۷)

پانزده:
شما قطعا از وضعیتی که بر منابر ما حاکم است خبردارید. و خبر دارید که در کل کشور، هیچ منبری وجود ندارد که سخنور آن بتواند آزادانه به نقد مسائل حساس جامعه بپردازد. آیا وضعیت کنونی جامعهٔ ما‌‌ همان است که یک روز آرزویش را داشتید؟ به نظر شما چرا اینهمه سانسور شدید بر رسانه‌ها وحتی بر منابر ما حاکم شده است.

هر سیستم و نظامی که خود را صحیح مطلق تلقی ‌کند، مردمانش را به دید طفیلی می‌نگرد و آنان را فاقد توان تمیز و تشخیص قلمداد می‌نماید. طبیعی است از هر گفتار و نوشتاری که بخواهد آن مطلق‌انگاری‌ها را زیر سوال ببرد و یا به چالش بکشد جلوگیری کرده، و می‌بایست هر جایگاه و رسانه‌ای که با اذهان مردم سروکار دارد را به کنترل درآورد؛ زیرا از نگاه قدرت آن گقته‌ها و نوشته‌ها باعث تخریب و انحراف اذهان نابالغ و محجور مردمی می‌شود که از اندیشیدن قاصرند و توان تشخیص مصلحت خویش و تمیز دادن درست از نادرست را ندارند. از این روست که در چنین جوامعی ایراد یک سخنرانی یا نوشتن یک مقاله از نگاه قدرت باعث ایجاد تشویش اذهان عمومی می‌گردد، نه افعال و رفتاری که روان جامعه را ملتهب، عصبی، ناامن و خشونت‌خیز می‌کند.

شانزده:
مسئولان ما، حادثه‌های مردمی درکشورهای سوریه و لیبی و تونس و یمن و بحرین را متاثر از نظام ما می‌دانند و با تمسک به این تحلیل نادرست، خود را از تیررس خیزش‌های احتمالی مردم برکنار می‌بینند. به نظر شما اگر مردم لیبی را و مردم سوریه را در انتخاب شیوهٔ نظام حکومتی کشورشان آزاد بگذارند، آیا شیوه حاکم برکشور ما را برخواهند گزید؟ چرا؟

نظر به اینکه بنده اطلاعی از خواست مردم آن کشور‌ها و تمایلات و جو حاکم بر معترضین به آن نظام‌ها ندارم، نمی‌توانم دقیقا قضاوتی درست از تصمیم آنان داشته باشم. لکن تصمیم آنان هرچه باشد، برگرفته از آرزوهایی است که برای بهبودی وضع کشورشان دارا هستند، چنانکه ملت ما نیز آرزومند بوده و می‌باشند.

هفده:
صدا و سیمای ما به دستور شورای عالی امنیت ملی کشورمان، خبرهای خیزش مردم سوریه را به قصد خدمت و همراهی با بشاراسد قاتل، سانسور می‌کند. این سانسور‌ها، بلحاظ حقوقی چگونه است؟ آیا یک نظام اسلامی حق دارد به این حوزه‌های کاملا مردمی نفوذ کند و حق فهمیدن را از مردم سلب کند؟

بلحاظ حقوقی می‌بایست به متخصصان این رشته مراجعه نمایید؛ لکن بلحاظ عقاید اسلامی نمی‌توان مردم را از دسترسی به اطلاعات محروم کرد و یا با قلب حقیقت، واقعیات را طوری دیگر نمایان ساخت؛ چنان که خداوند در قرآن مجید از بیان سخن مخالفین پیامبران (ص) ابا نفرموده و آن‌ها را سانسور نکرده است.

هجده:
درعین حال که خداوند در قرآن، ما را به شنیدن اقوال گوناگون و انتخاب و پیروی از یکی از آن‌ها ترغیب فرموده، از نگاه شما، داشتن دیش ماهواره برای دریافت و تماشای شبکه‌های ماهواره‌ای، از همین منظر- شنیدن اقوال مختلف- حلال است یا حرام؟ پیش از این نیز بسیاری از مراجع ما داشتن ویدئو را حرام اعلام کردند اما بدلیل دوربودن این فتوا از فهم رایج اجتماع، بعد‌ها خود حکومت به واردات بیشمار ویدئو دستور فرمود. اخیرا «سردار رادان» در یک سخن طنز گفته است که پلیس برای برچیدن دیش‌های ماهواره، با استفاده از عملیات راپل، به بام‌های مردم ورود می‌کند و اقدام به برچیدن دیش‌ها خواهد کرد. این رویه را انسانی و اسلامی می‌دانید؟ تماشای یک چنین مضحکه‌ای، آیا با آموزه‌های دینی ما سازگاری دارد؟

صدور حکم حرام و حلال تنها در دست خداوند است که در قرآن مشخص گردیده؛ و بنابر آیات مختلف قرآن، حتی شخص پیامبر مکرم اسلام (ص) نیز حق صدور فتوای حلال و حرام نداشته‌اند. چنانچه این موضوع را به تفصیل در مبحث «حکم خدا یا به اسم خدا» شرح داده‌ام. اعتراض خداوند تبارک و تعالی به عالمان یهود در این بوده است که به حلال و حرام کردن امور، می‌پرداختند «وَلاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ» هَذَا حَلاَلٌ وَهَذَا حَرَام «ٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ لاَ یُفْلِحُونَ» (نحل، ۱۱۶). لذا این گفتار‌ها و رفتارهای غیرعقلانی، پشتوانه اسلامی ندارد.

نوزده:
چرا سالهاست که مراجع ما شهامت ابراز فتاوای تازه ندارند؟ چرا سال‌ها از دو فتوای حلیت شطرنج و موسیقی حضرت امام می‌گذرد و هنوز فتوایی در این اندازه صادر نشده است؟ اگر امام خمینی به حلیت شطرنج و موسیقی تاکید نمی‌ورزید، آیا مراجع ما به صدور یک چنین فتوایی دست می‌بردند؟

چنانچه در پاسخ به پرسش پیشین عرض نمودم، حرمت و حلیت تنها در قرآن آمده است و معنای «ان الحکم الا لله» (یوسف، ۴۰) نیز بازگوی همین نکته می‌باشد. بنابراین باید در منشا آن فتاوی گذشته، بازنگری نمود. دلیل آنچه شما از مراجع می‌خواهید با جواب پرسش‌های ۲-۶-۸ و۱۲ ارتباطی تنگاتنگ دارد.

بیست:
آیا در باور ایمانی شما، همچنان باید دست دزد را قطع کرد؟ اگر موافق این دستورالعمل قرآنی هستید، به ادامهٔ پرسش من پاسخ بفرمایید: طبق اسناد موجود، و اقرار خود آقای محمد رضا رحیمی معاون اول رییس جمهور، وی مبالغ هنگفتی از بیت المال را دزدیده است. اگر کسی حاضر به قطع دست ایشان نشد، آیا شما آماده‌اید مجری قانون الهی باشید؟

بر طبق باور ایمانی بنده، می‌بایست دست مردم را از دزدی به وسیله حمایتهای اجتماعی و رفاهی، قطع کرد که چنین تعبیری به صواب نزدیک‌تر است؛ زیرا با ناقص کردن کسی که با بدن سالم نمی‌تواند امور معاش خود را اداره کند، تنها نتیجه‌ای که از این عمل حاصل خواهد شد افزودن تکدی‌گران است که چهره و امنیت اجتماعی را به مخاطره می‌اندازد.

بیست و یک:
حمایت همه جانبهٔ رییس جمهور از دزدی‌های آقای رحیمی، آیا طبق قانون شرع، به مثابه شراکت ایشان در این دزدی‌ها نیست؟ و نباید دست ایشان نیز طبق آیه‌های قرآن قطع شود؟

هر اتهامی می‌بایست از مجرای قانونی خود توسط داستگاه قضایی صالح و مستقل مورد بررسی قرار گیرد. با وجود همه انتقاداتی که به عملکرد مسئولین وارد می‌دانم، بهتر است منتقدین همچنان که شعار رعایت قانونمداری را سرلوحه خود عنوان می‌کنند، نسبت به هر اتهامی که به هر شخص یا جناحی وارد می‌شود، بدون حب و بغض برخورد کرده و خواستار آن باشند که اتهامات وارده به هر شخصی-چه دوست، چه دشمن؛ چه خادم، چه خائن- در دادگاهی صالح، مستقل و بی‌طرف، با حضور وکیل مدافع در تمامی مراحل رسیدگی پرونده و هیئت منصفه‌ای غیر گزینشی، به اثبات برسد.

بیست و دو:
زندانی کردن آقایان موسوی وکروبی در خانه‌هایشان آیا از نگاه شخصی و ایمانی شما، کاری درست و پسندیده بوده‌است یا خیر؟ اگر بله به چه دلیل؟ و اگر نه، آیا برای رهایی آنان و برای زدودن این ظلم آشکار، چه کرده‌اید و به کدام دستگاه نامه نوشته‌اید و آزادی سریع آنان را خواستار شده‌اید؟

در قانون جزایی کشور حبس خانگی وجه‌ای ندارد. لذا اینگونه حبس‌ها در حقیقت محروم کردن افراد از حقوق اولیه شهروندی و مخالف نص صریح قانون اساسی است. لذا اگر اتهاماتی به ایشان وارد است می‌بایست از مجرای قانونی پیگیری شود.

اعتراض به این عمل غیر قانونی گرچه در عموم وجدان‌های آگاه صورت گرفته است و می‌گیرد، اما اعتراض مکتوب بیشتر شایسته آنانی است که جایگاهی در انتظام امور کشور دارند زیرا سخنشان شنیده می‌شود و مورد وثوق و دقت نظر قرار می‌گیرد.

بیست و سه:
هم اکنون مردان و زنان بسیاری که عمدتا در یک فعالیت متداول قانونی حضور داشته‌اند، به اسم فتنه‌گر در زندانهای ما به سر می‌برند. آیا با این روند که ما معترضان خود را با انگ فتنه‌گر به زندان دراندازیم و آنان را از حقوق قانونیشان دورسازیم موافق بوده‌اید؟ اگر بله، چرا؟ و اگرنه، به چه دلیل؟

در اسلام حکمی به عنوان «حبس» وجود ندارد؛ و به صرف اتخاذ مشی سیاسی، دینی و فکری نمی‌توان کسی را محکوم به جزای زندان نمود. جهت اطلاع بیشتر به مبحث «آزادی بیان از دیدگاه قرآن» مراجعه فرمایید.

بیست و چهار:
در دوسال گذشته، مردم ما و حیثیت جهانی ما بسیار آسیب دیدند. آیا می‌توان وقایع این دوسال را یک آزمون الهی برشمرد؟ اگر بله، سهم و نقش و نمرهٔ شما در این آزمون چه بوده‌است؟

خیر آ‍زمون الهی در کار نبوده است. آنچه شما فرمودید نتیجه عملکرد تصمیم گیران می‌باشد. إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (رعد-۱۱)

بیست و پنج:
اوباشان مذهبی قم، جلوی چشم همه ما به منزل آیت الله صانعی حمله کردند و به حریم خصوصی وی هجوم بردند. مراجع ما درمقام عمل چه کردند؟ تایید یا تقبیح؟ متاسفانه جامعهٔ دینی ما هیچ عکس‌العملی از آنان ندید و نشنید. آیا حمله به بیت آیت الله صانعی، واگویه‌ای به سایر مراجع نبود؟ که اگر با ما درافتید، با شما این می‌کنیم؟ چرا هیچ عالم و مرجعی مخاطره نمی‌کند و عمامه از سر نمی‌‌گیرد و پای برهنه برای احقاق حق خروج نمی‌کند؟

مطلبی را که شما اشاره فرمودید، امر جدیدالظهوری نیست. اگر آنچه که بر مرحوم آیات عظام شریعتمداری و طباطبایی قمی و.... روا داشته شد، امری صحیح و قابل دفاع می‌باشد، این روند نیز صحیح است. و اگر آن زمان عالم و مرجعی عمامه از سر گرفت، امروز نیز می‌توانید چنین انتظاری را از ایشان داشته باشید.

همیشه سلامت و موفق باشید

الراجی؛ عبدالحمید معصومی تهرانی

جمعه، مرداد ۲۱، ۱۳۹۰

«آینده‌نیوز» و نقض حریم خصوصی شهروندان

کسب درآمد حلال و افزایش سرمایه و نحوه خرج کردن آن جزء حقوق قانونی هر شخص است و هیچ شخص، مقام، یا رسانه‌ای حق ندارد مانع از کسب درآمد یا افزایش سرمایه شخصی شهروندان شده و یا درباره نحوه هزینه‌نمودن آن، صاحب سرمایه را به هر وسیله‌ای تحت فشار قرار دهد.
وب‌سایت «آینده نیوز» که خود را «رسانه مستقل ایرانیان» معرفی می‌نماید، در تاریخ بیستم مردادماه ۹۰ با انتشار یادداشتی تحت عنوان «جابر انصاری‌ها و عسگراولادی‌های مسلمان، از بیل گیتس چه کم دارند؟» به قلم «مهدی‌خرم‌دل» به سادگی اصول بنیادی و اساسی احترام به حقوق و آزادی‌های فردی، موضوع اغلب قوانین عمومی و تخصصی از جمله قانون اساسی کشور و اصول حرفه‌ای اخلاق روزنامه‌نگاری را نادیده گرفته، و ضمن نقض بی‌طرفی و عدم قضاوت نسبت به سوژه خبر، آشکارا حریم خصوصی و اسرار شخصی دوتن از شهروندان خوشنام کشور را نقض نمود.
اصل ۴۰ قانون اساسی تصریح می‌دارد:
«هیچ‌کس نمی‌تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد»
بدون کمترین تردید «حق‌آزادی‌بیان» به هیچ رسانه‌ای اجازه «اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی» را نمی‌دهد.
همچنین اصل ۶ از اصول بین‌المللی اخلاق حرفه‌ای در روزنامه‌نگاران نیز حفظ حریم و اسرار خصوصی و شؤون انسانی که با قوانین ملی و بین‌المللی مربوط به حفظ حقوق و شهرت افراد، منع افترا، تهمت، توهین و مخدوش کردن شهرت افراد هماهنگ است را، بخشی لاینفک از معیارهای حرفه‌ای روزنامه‌نگاری می‌داند.
اینکه سرمایه‌داری در گوشه دیگری از عالم تمام سرمایه خود را بین فقرا تقسیم نموده و کشور نویسنده یادداشت با تعداد قابل توجه فقیران دست به گریبان است، به هیچ عنوان مجوزی برای رسانه مذکور صادر نمی‌کند که با ذکر نام اشخاص آنهم با تصریح در تیتر نوشته شهروندان خوشنام و سرمایه دار کشور خود را مورد مواخذه قرار دهد.
این نوشته در آینده نیوز اینجا

اصول بین‌المللی اخلاق حرفه‌ای در روزنامه‌نگاری

اصول بین‌المللی اخلاق حرفه‌ای در روزنامه‌نگاری طی چند نشست مشورتی (۱۹۷۸ تا ۱۹۸۳) تهیه و تصویب شد

این نشست‌های مشورتی به وسیلة تعدادی از سازمان‌های روزنامه‌نگاری منطقه‌ای و بین‌المللی برپا شد. سازمان‌های زیر در تهیة اصول بین‌المللی اخلاق حرفه‌ای در روزنامه‌نگاری‌ نقش داشته‌اند:

- سازمان بین‌المللی روزنامه‌نگاران (IOJ)؛
- فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران (IFJ)؛
- اتحادیه کاتولیک بین‌المللی مطبوعات (UCIP)؛
- فدراسیون روزنامه‌نگاران امریکای لاتین (FELAP)؛
- فدراسیون کارگران مطبوعات آمریکای لاتین (FELATRAP)؛
- فدراسیون روزنامه‌نگاران عرب (FAJ)؛
- اتحادیه روزنامه‌نگاران آفریقا (UAJ)؛
- کنفدراسیون روزنامه‌نگاران آسیا (CAJ).

از این میان، فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران در نشست نهایی که در۲۰ نوامبر ۱۹۸۳ (۲۹ آبان ۱۳۶۲) در پاریس تشکیل شد، شرکت نکرد.
اصول بین‌المللی اخلاق‌حرفه‌ای در روزنامه‌نگاری که به عنوان سنگ پایه‌ای برای تهیة قوانین اخلاقی در سطوح ملی و منطقه‌ای فراهم شده است، به شرح زیر است:

اصل اول: حق مردم در دستیابی به اطلاعات تحقیقی
مردم و افراد حق دارند از طریق اطلاعات دقیق و جامع به تصویری عینی از واقعیت دست یابند و آرای خود را آزادانه از طریق رسانه‌های گوناگون فرهنگ و ارتباطات بیان کنند.

اصل دوم: روزنامه‌نگار، وقف واقعیت عینی است
بارز‌ترین وظیفة روزنامه‌نگار این است که با وقف صادقانه خویش نسبت به واقعیت عینی، خود را در خدمت حق مردم در راه دستیابی به اطلاعات حقیقی و موثق قرار دهد و به نحوی رویداد‌ها را وجداناً در گسترة صحیح خود با ترسیم مناسبات اصلی و بدون تحریف و با کاربرد ظرفیت خلاقانه خود انعکاس دهد، مطالب کافی در اختیار مردم قرار گیرد تا بتوانند با استفاده از این مطلب به تصویری جامع و صحیح از جهان دست یابند؛ جهانی که در آن منشأ، ماهیت و جوهره رویداد‌ها، و نیز فرایند و وضعیت امور به عینی‌ترین شکل ممکن قابل درک باشد.

اصل سوم: مسؤولیت اجتماعی روزنامه‌نگار
اطلاعات در روزنامه‌نگاری نه یک کالا که یک «خبر اجتماعی» است، و این امر به این معناست که روزنامه‌نگار در مسؤولیت انتقال اطلاعات سهیم است و لذا نه تنها در برابر کسانی که رسانه‌ها را کنترل می‌کنند، بلکه نهایتاً در برابر مردم به طور کل و مشتمل بر انواع منافع اجتماعی، باید پاسخگو باشد. مسؤولیت اجتماعی روزنامه‌نگار، وی را ملزم می‌سازد که تحت هر شرایطی همسو با وجدان اخلاقی خود عمل کند.

اصل چهارم: شرافت حرفه‌ای روزنامه‌نگار
نقش اجتماعی روزنامه‌نگار اقتضا می‌کند که معیارهای عالی شرافت در این حرفه، مشتمل بر حق روزنامه‌نگار برای خودداری از کار برخلاف اعتقاد شخصی، حق عدم افشای منبع اطلاعات و همچنین حق شرکت در روند تصمیم گیری در رسانه‌ای که برای آن کار می‌کند، محفوظ بماند. شرافت حرفه‌ای به روزنامه‌نگار اجازه نمی‌دهد که به هیچ نحوی از انحا رشوه بپذیرد و یا برخلاف رفاه عمومی به ارتقای منافع خصوصی بپرازد. همچنین، احترام گذاشتن به دارایی‌های معنوی، و به طور اخص پرهیز از سرقت ادبی، جزو اخلاق حرفه‌ای محسوب می‌شود.

اصل پنجم: دسترسی همگانی و مشارکت
ماهیت این حرفه اقتضا می‌کند که روزنامه‌نگار دسترسی همگان را به اطلاعات و مشارکت مردم را در رسانه‌ها، مشتمل بر حق تصحیح یا اصلاح و حق پاسخگویی ارتقا دهد.

اصل ششم: احترام به حریم خصوصی و شؤون انسانی
احترام به حق فردی، حفظ حریم و اسرار خصوصی و شؤون انسانی که با قوانین ملی و بین‌المللی مربوط به حفظ حقوق و شهرت افراد، منعِ افترا، تهمت، توهین و مخدوش کردن شهرت افراد، هماهنگ است، بخشی لاینفک از معیارهای حرفه‌ای روزنامه‌نگاری محسوب می‌شود.

اصل هفتم: احترام به منافع عمومی
معیارهای حرفه‌ای روزنامه‌نگار احترام بایسته را برای جامعه ملی، نهادهای دموکراتیک و عفت عمومی تجویز می‌کنند.
اصل هشتم: احترام به ارزشهای جهانی و تنوع فرهنگ‌ها
یک روزنامه‌نگار واقعی در حالی که به شخصیت ویژه، ارزش و شأن هر فرهنگ و همچنین به حق انتخاب و توسعه آزادانه نظامهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی به وسیلة مردم، احترام می‌گذارد، مدافع ارزشهای عام انسانی و بالا‌تر از همه، مدافع صلح، و دموکراسی، حقوق بشر، پیشرفت اجتماعی و رهایی ملی است. به این ترتیب، روزنامه‌نگار به طرزی فعال در تبدیل جامعه به جامعه‌ای دموکراتیک‌تر مشارکت می‌جوید و از طریق گفت و شنود به ایجاد فضایی آکنده از اعتماد در مناسبات بین‌المللی مساعدت می‌نماید تا صلح و عدالت، تشنج‌زدایی، خلع سلاح و توسعه ملی در سراسر جهان تحقق یابد. آگاهی روزنامه‌نگار از مقررات مربوطه مندرج درکنوانسیون‌ها، بیانیه‌ها و قطعنامه‌های بین‌المللی جزو اخلاق حرفه‌ای به شمار می‌آید.

اصل نهم: امحای جنگ و سایر مصایب فرا روی بشر
تعهد اخلاقی نسبت به ارزشهای عام انسانی، روزنامه‌نگار را به پرهیز از هر نوع توجیه و یا تحریک به جنگهای متجاوزانه و مسابقه تسلیحاتی، بویژه در مورد تسلیحات هسته‌ای، و به پرهیز از همه شکلهای خشونت، نفرت یا تبعیض، به خصوص،‌نژاد پرستی و آپارتاید، سرکوبگری رژیمهای استبدادی، استعمار و استعمار نوین و همچنین به پرهیز از سایر مصایب بزرگ مضر به حال بشریت نظیر فقر، سوء تغذیه و بیماری‌ها ملزم می‌کند، و با تعقیب چنین رویه‌ای است که روزنامه‌نگار می‌تواند به امحای جهل و سوء تفاهم میان مردم کمک کند و اتباع یک کشور را در مورد نیاز‌ها و آمال دیگران حساس سازد، و احترام به حقوق و شؤون همه ملل، مردم و افراد را بدون لحاظ‌نژاد، زبان، ملیت، مذهب و باورهای فلسفی تضمین کند.

اصل دهم: ارتقای نظم نوین اطلاعاتی و ارتباطی جهانی
روزنامه‌نگار در جهان معاصر در چارچوبی ازحرکت به سوی مناسبات نوین بین‌المللی به طور عام و در چارچوبی از نظم نوین اطلاعاتی به طور خاص، عمل می‌کند. هدف این نظم نوین، که بخشی لاینفک از نظم نوین اقتصادی بین‌المللی به حساب می‌آید استعمار زدایی و دموکراتیک کردن اطلاعات و ارتباطات در سطوح ملی و بین‌المللی است که بر پایه همزیستی مسالمت‌آمیز مردم و با احترام کامل به هویت فرهنگی آنان صورت می‌گیرد. تعهد ویژة روزنامه‌نگار در این زمینه ارتقای روند دموکراتیک کردن مناسبات بین‌المللی در عرصة اطلاعات است که با عنایت به حفظ و تقویت مناسبات دوستانه و مسالمت‌آمیز مردم و دولت‌ها صورت می‌پذیرد.

پاریس، ۲۰ نوامبر ۱۹۸۳

منبع: دفتر مطالعات و برنامه ریزی

دوشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۹۰

روز خبرنگار مبارک

هفدهم مرداد ماه سال ۱۳۷۷، «محمود صارمی» خبرنگار خبرگزاریِ جمهوری اسلامی، به همراه هشت نفر از اعضای کنسولگری ایران در مزار شریف افغانستان به دست گروهک تروریستی طالبان به شهادت رسید. به همین مناسبت، شورای فرهنگ عمومی، هفدهم مرداد ماه هر سال را به عنوان «روز خبرنگار» نامگذاری کرد. این روز ارزشمند اجتماعی، بر همه خبرنگاران، روزنامه نگاران و نویسندگان گرامی باد. بی‌مناسبت ندیدم در چنین روزی اشاره‌ای داشته باشم به بیانیه حمایت خانواده این شهید از کاندیداتوری مهندس «میرحسین موسوی» در استانه انتخابات دور دهم ریاست جمهوری:
جمعی از اعضاء ستاد بوی امام با حضور در منزل پدری خبرنگار شهید «محمود صارمی» با پدر و دیگر اعضاء خانواده این شهید بزرگوار رسانه دیدار کردند. در این دیدار پدر و برادر شهید صارمی بیانیه‌ای را به قلم پدر شهید در حمایت از نامزدی فرزند برومند امام و انقلاب، مهندس میرحسین موسوی در انتخابات آینده ریاست جمهوری ارائه نمودند. متن بیانیه به این شرح است:

«بسمه تعالی»
«میزان رای ملت است» حضرت امام (ره).
اکنون که در آستانه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی قرار داریم، ما هم به وظیفه شرعی خود عمل نموده و ضمن شرکت در انتخابات از بین کاندیداهای محترم این پست حساس و خطیر، حمایت همه جانبه خود را از یادگار هشت سال دفاع مقدس یعنی نخست وزیر حضرت امام (ره)، جناب آقای مهندس «میرحسین موسوی» اعلام می‌داریم و ان شا» الله در روز ۲۲ خرداد ماه هشتاد و هشت رای خود را به نام این شخصیت فرهنگی، هنری و سیاسی به صندوق آرا واریز خواهیم نمود. امید است که همه آحاد ملت ایران هم با انتخاب آقای موسوی فردی شایسته را به عنوان رییس قوه مجریه انتخاب نمایند. خانواده خبرنگار شهید محمود صارمی حاج محمدرضا صارمی (پدر شهید) رشید صارمی (برادر شهید)

یکشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۹۰

شرق و احترام به اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری

روزنامه شرق که از ابتدای کار تلاش زیادی نموده است که رفتار رسانه‌ای خود را تا حد امکان با اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری منطبق نماید، و در این راه به گواهی اکثر مخاطبین و کارشناسان درصد موفقیت بالایی نیز داشته است، در شماره ۱۳۱۰ روز چهارشنبه ۱۲مرداد خود، در یک تلقی اشتباه ابتدایی‌ترین اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری را فراموش، و متن سئوال کاربر یک سایت و پاسخ مدیر آن را (+) دقیقا از تارنمای مربوطه برداشت، و ذیل عنوان «بن‌بستی نداریم، چاره‌جویی نمی‌خواهیم» (+) و با عنوان «درپاسخ به این سئوال شرق» در روزنامه منعکس نمود.
اگرچه با توجه به شباهت نام کاربر وب‌سایت «آهنگ‌راه» و تنظیم کننده گزارش روزنامه «شرق» می‌توان حدس زد که کاربر مربوطه از طرف روزنامه سئوال خود را پرسیده است، اما شایسته است متوجه باشیم شخصیت حقیقی ما با شخصیت حقوقی کارمند و نماینده یک رسانه دو شخصیت مستقل است. در اصول اخلاقی فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران ‏آمده است، «روزنامه‌نگار تنها باید با استفاده از روش‌های ‏منصفانه، خبر، عکس و سایر اطلاعات را به دست بیاورد. یک ‏راه منصف بودن این است که همیشه خود را خبرنگار معرفی ‏کنید، برای به دست آوردن اطلاعات سر مردم کلاه ‏نگذارید، خود را جای کس دیگری جا نزنید و کسی را ‏تهدید نکنید.» ‏ باید هنگام اعلام سئوال اشاره دقیق شود که آیا این یک سئوال شخصی است و یا سئوال از طرف روزنامه است که شخص به نمایندگی از طرف آن روزنامه می‌پرسد.
در توضیحی و تذکری که «محمدخویینی‌ها» مدیر سایت مورد اشاره در وب‌سایت خود آورده به این مورد اشاره و اعتراض، و از «شرق» خواسه شده که در شماره آینده منتشره نسبت به درج این مطلب اقدام نماید. (+)
این نوشته در نیوزبان اینجا

جمعه، مرداد ۱۴، ۱۳۹۰

سلاخی اخلاق به پای منافع حقیر سیاسی

وب‌سایت به اصطلاح خبری «ایران‌خبر» که در تبلیغات خود را «آژانس ایران خبر» می‌نامد، بیش و پیش از آنکه یک آژانس یا بنگاه خبری باشد، یک بنگاه دروغ‌پراکنی و شایعه‌سازی است و در این راه به آسانی ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین اصول اخلاق را به پای اهداف سیاسی خود قربانی می‌کند.
به طور قطع می‌توان گفت؛ از مجموع اخبار منتشره توسط این سایت؛ صحت، دقت و مستند بودن خبر، سهم بسیار ناچیزی را به خود اختصاص می‌دهد. البته این سهم ناچیز هم با غرض آلوده نمودن اخبار صادق به اخبار دروغ و شایعات، به طوری که تمییز درست و غلط از هم کمی دشوار باشد و اندک مخاطب سرگردان خود را گمراه و سرگردان‌تر نماید، در دستور کار این وب‌سایت قرار گرفته است. در واقع عمدا آب برای صید ماهی مقصود گل‌آلود می‌شود.در چنین فضای آلوده‌ای سایت فوق‌الذکر، چند روز پیش در خبری کذب و مجعول ادعا نمود که: «"عبدالله رمضان‌زاده" سخنگوی دولت اصلاحات مشاعرش را از دست داده.» (+)
این وب‌سایت در یک گستاخی آشکار، رفتار زننده و زشتی را برای تشریح خبر خود از قول «همشهریانی که رمضان‌زاده را می‌شناسند» به این فعال سیاسی اصلاح‌طلب نسبت داده و نوشته است: «همشهریانی که رمضان‌زاده را می‌شناسند، می‌گویند، او به طور کامل مشاعرش را از دست داده است به طوری که اهل خانه مجبور هستند که او را در اتاق حبس نمایند چرا که در غیر اینصورت دست به اعمال ناشایستی مانند ادرار کردن بر روی عابرین رهگذر می‌زند!» (+)
این در حالی است که دکتر «عبدالله رمضان‌زاده» به همراه ۶ نفر دیگر از فعالین سیاسی اصلاح‌طلب، که پس انتشار فایل صوتی سخنرانی سردار مشفق - یکی از فرماندهان قرارگاه ثارالله سپاه- برعلیه وی اعلام جرم نموده بودند، (+) دستکم از ۶ ماه پیش تا کنون در زندان به سر می‌برد (+) و به غیر از چند مورد مرخصی کوتاه تا کنون در منزل نبوده است. (+) (+)
متاسفانه طی چند سال اخیر به ویژه پس از کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد ۸۸ مجموعه حاکمیت با اقدامات مشابه به این رفتار دامن زده و فضای روانی لازم برای اینگونه تحرکات کور را مساعد نموده است.
این نوشته در امروزنیوز اینجا

چهارشنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۹۰

به بهانه ۵ سالگی رادیو زمانه

«رادیو زمانه» از سیزدهم مرداد ۱۳۸۵، همزمان با شب صدمین سالگرد جنبش مشروطه، فعالیت خود را آغاز نموده‌است. یعنی سیزدهم مرداد ماه امسال «رادیو‌زمانه» ۵ ساله می‌شود.
«زمانه» رادیو - وب‌سایتی است که در تمام زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... خبر، گزارش، گفتگو و تحلیل رادیویی (صوتی) و نوشتاری دارد. با این حال بیشترین فعالیت‌های این رادیو - وب‌سایت، تا کنون، پشتیبانی و پوشش اخبار فعالیت‌های با موضوع حقوق بشر در جامعه ایرانی بوده است.
«زمانه» تلاش نموده در تهیه مطالب و برنامه‌ها، وفاداری و احترام به منشور روزنامه‌نگاری و اخلاق حرفه‌ای رسانه‌ای بیشترین سهم وسواس و نظارت را، در فعالیت‌هایش داشته باشد. انتشار مطالب در چنین چهارچوبی، اگرچه خود، به تنهایی می‌تواند بهترین مدرسه تجربی روزنامه‌نگاری و کارگاه آنلاین رسانه‌ای برای مخاطبین تیزهوش و علاقه‌مند باشد، با این حال این رسانه، با وجود آنکه علاوه بر انتشار مطالب نوشتاری، انتشار رادیویی همزمان آنرا نیز در اختیار مخاطبین خود قرار می‌داده‌است و از این منظر از یک تنوع رسانه‌ای برخوردار بوده، در کنار این دو نوع، بخش آموزش آنلاین رسانه‌ با کمک «درسنامه» نیز در دستور کار این رادیو-‌ وب‌سایت قرار گرفته‌است.
«درسنامه» با هدف آموزش مهارت‌های مبتلابه کاربران رسانه و اینترنت از حدود یک‌سال پیش آغاز بکار نموده و از این راه دستاوردهای ارزشمندی برای مخاطبینی که علاقه‌مند به فراگیری این مهارت‌ها بوده‌اند، به همراه داشته‌است. مهارت‌هایی که‌ اغلب پیش پا افتاده و ساده می‌نمود، اما پس از فرا‌گیری مشخص شده است که اگرچه ساده می‌باشد اما آنگونه که فرض می‌شده پیش پا افتاده نبوده بلکه برعکس، آشنایی با این مهارت‌ها به شدت مورد نیاز کاربران اینترنت و رسانه می‌باشد.
آشنایی با این مهارت‌های مقدماتی دروازه جدیدی برای ورود به دنیای حرفه‌ای رسانه و اینترنت، بر روی مخاطبین می‌گشاید. دنیای جدیدی که ورود به آن تلاش و جدیت پی‌گیر کاربران را طلب می‌نماید.
من از سال گذشته و تقریبا اولین روز‌ها و دوره‌های شروع به‌کار «درسنامه» داوطلب آن و کاربر این وب‌سایت بوده‌ام.
طی این مدت دوره آموزش «وبلاگ‌نویسی» و «روزنامه‌نگاری مقدماتی و متوسطه» را تمام کرده و اکنون در حال آموزش دوره «ایمیل» هستم. دوره‌های «عکاسی» و «امنیت‌ در اینترنت» را نیمه کاره‌‌‌ رها کردم تا دوباره در فرصتی مناسب از نو شروع کنم و متاسفانه به رغم انکه تکلیف ارسالی من برای دوره روزنامه‌نگاری پیشرفته‌ توسط این سایت تایید شده بود، به علت تاخیر در ثبت‌نام از دوره حذف شدم.
ارزشمندی این مهارت‌ها و وظیفه رسانه‌ای ایجاب می‌کند در آستانه پنج‌سالگی این رسانه قدر‌شناسی خودم را از این خدمات اعلام و آرزو نمایم که دست‌اندکاران این رسانه در اهداف پیش رو موفق‌تر از گذشته باشند.