سه‌شنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۹

فیل تر ینگ و آدرس جدید

در حال انتقال مطالب و لینکهای وبلاگ به آدرس جدید هستم
کافی است عدد 2 را به 4 تغییر دهید. یعنی alimo lehi2 را به : alimoslehi4 تغییر دهید
آدرس جدید :

دوشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۹

مونوریل مرغی که یک پا داشت

« محمد خلیلی » برادر کوچک ما بود در آب پرید و آسمانی شد. پدرش سفارش داد روی سنگ قبرش نوشتند :
« سر ارادت ما و آستان حضرت دوست / که هرچه بر سر ما می رود ارادت اوست»
این پست به روح بزرگ و خردسالش تقدیم می شود.
آقای « احمدی نژاد » پس از چندی که از شهرداری تهرانش سپری شده بود، برای حل گره کور ترافیک تهران ، طرح احداث « مونوریل » را به شورای شهر تهران، که تمام اعضای آن یکدست از یک جناح دستچین شده و به اصولگرایی مشهور بودند و ضمنا شهردار وقت تهران یعنی همان پیشنهاد دهنده طرح البته مبتکرانه « مونوریل » نیزمنصوب و منتسب آنان بود، جهت تصویب پیشنهاد کرد.
پیشنهاد این طرح در شرایطی صورت می گرفت که تا آنزمان سهم « مونوریل » از حمل و نقل ریلی در شهر، فقط 5درصد بود و احداث آن 5 درص هم در مناطقی صورت می گرفت که، یا جاذبه های فوق العاده توریستی احداث آن را توجیه منطقی می نمود و یا با کمبود فضای طبیعی برای احداث« مترو» روبه رو بودند.
از طرف دیگر « مونوریل » در خیابانهایی احداث می گردد که به علت فضای پهن خیابان هیچ گونه مزاحمتی برای واحدهای تجاری و مسکونی دو طرف خیابان ایجاد نکند و اگر به خطوط احداث شده در دنیا نگاه کنید مطلقاً در میان پلها یا خیابانهای با عرض بیش از 150 متر یا نقاطی که محیط زیست، با حرکت در بستر آن نابود می گردد احداث شده است .
در آن زمان هیچ کدام از دلایل فوق در مورد شهر « تهران » صادق نبود.
در پیش نویس اولیه طرح اعلام شده بود که قیمت احداث یک کیلومتر « منوریل » معادل 17 میلیون دلار پیش بینی می شود، در حالی که ارزانترین پروژه « مونوریل » در دنیا با استفاده از تکنولوژی ارزان قیمت و فاقد کیفیت و استانداردهای پذیرفته شده، در کشور « چین » به هزینه هر کیلومتر 49 میلیون دلار ساخته شده بود.
طرح جهت بررسی به کارشناسان امور شهری و حمل و نقل تحویل شد و جواب بررسی ها فقط یک چیز بود : مخالفت کلیه کارشناسان ترافیکی، زیبایی شهری، مهندسان عمران، کارشناسان میراث فرهنگی و ... با طرح فوق.
وزیر کشور و مجموعه دولت هشتم با توجه به دلایل فوق مانع اجرای طرح شدند اما مقدمات اجرای طرح با اصرار فقط یک نفر؛ آقای « احمدی نژاد» شهردار وقت تهران، با هزینه بسیار سنگین آغاز شد و اهالی ساکن حوالی فلکه دوم صادقیه، در میان جدلهای رسانه ای کارشناسان و دولت و شهردار بر سر مناسب و موجه بودن یا نبودن طرح شاهد « رویش هندسی سیمان ، آهن و سنگ» در اطراف محل زندگیشان شدند.
و البته اینروزها همان اهالی ساکن در حوالی فلکه یا میدان دوم صادقیه به علاوه تمام مردم تهرن و به علاوه تر همه مردم ایران البته اگر چشم بصیرتی داشته باشند، شاهدند و می بینند که همان استوانه های بر ساخته از آهن و سیمان و سنگ که روزی با اصرار شهردار وقت تهران با هزینه سنگین از جیب ملت از زمین سر بر آورد ، امروز هم با هزینه های گزافی باز هم از محل همان جیب قبلی تخریب می گردد تا سندی روشنی از بی توجهی به رایزنی و خسارتهای ناشی از انجام اقدامات و ابتکارات فاقد پشتوانه کارشناسی را صرفا برای ثبت در تاریخ و نه برای عبرت !!!؟ به دست دهد.
در همین را بطه سایت « الف » وابسته به « احمد توکلی » نماینده اصولگرا؟؟؟ ریس مرکز تحقیقات استراتژیک مجلس و حامی آقای « احمدی نژاد » در انتخابات ریاست جمهوری دهم سئوالاتی را مطرح کرده است که در حالی که خواندنی و پرسیدنی است باید از ایشان که وکیل مردم هستند خواست پاسخگویی سئوالات فوق باشند.
آیا چشم بینا یا گوش شنوایی در میان اصولگرایان؟؟؟ وجود ندارد؟
علی المدبر فتامل

شنبه، فروردین ۰۷، ۱۳۸۹

سکوت«bbc» در قبال خبر درگذشت همسر آیت اله منتظری

در شرایطی که غول خبری بریتانیا « بی بی سی » همزمان با درگذشت فقیه عالیقدر مرحوم آیت اله « منتظری »؛ یک ساعت زودتر پخش برنامه های خود را آغاز نموده و مجموعه برنامه آنروز این شبکه، عملا تبدیل به ویژه نامه درگذشت آیت اله « منتظری » شده بود و طی بخشهای مکرر خبری، خبر درگذشت آیت اله را همراه با تصاویر و مصاحبه های زنده از داخل بیت ایشان پخش می نمود، سکوت سنگین و غفلت خبری امروز « بی بی سی » درقبال در گذشت همسر مرحوم « منتظری » علامت سئوال بزرگی را در مقابل تغییر مشی رسانه ای این شبکه قرار داد.
آیا خبر نگاران رسمی و غیر رسمی خبرگزاری « بی بی سی » تا کنون از درگذشت همسر رنج دیده آیت اله « منتظری » و مادر داغدیده شهید « محمد منتظری » و نوه های شهیدش خبری به دست نیاورده اند؟
این تغییر رویه رسانه ای در شرایطی واقع می شود که آقای « عماد الدین باقی » به علت تنظیم مصاحبه ای با فقیه عالیقدر در زمان حیاتش برای این شبکه خبری، از چند روز پس از پخش آن مصاحبه تا کنون در بازداشت به سر می برد.

همسر آیت اله منتظری درگذشت


همسر فقیه عالیقدرمرحوم آقای« منتظری » و مادر شهید بزرگوار « محمد منتظری» صد روز پس از درگذشت فقیه عالی قدر صبح امروز به دیدار معبود شتافت. مراسم تشییع جنازه، فردا (یکشنبه) از مقابل خانه وی به سمت حرم حضرت معصومه برگزار خواهد شد.

ارزیابی شتابزده

هنوز کار شمارش آرا انتخابات پارلمانی اخیر همسایه غربی، (عراق) به طور درست و حسابی شروع نشده، بخش خبری ساعت ۱۴ رسانه‌ملی ایران، از شکست سنگین! «فهرست مورد حمایت آمریکا و غرب» (فهرسا العراقیه به رهبری ایاد علاوی) خبر داد و اعلام کرد شمارش مقدماتی آرا نشان از شکست سنگین این فهرست می‌دهد.
اگرچه در خبر رسانه‌ملی و گزارش خبرنگار اعزامی صدا و سیمای جمهوری اسلامی از واژه «شمارش مقدماتی» استفاده شده بود، اما نوع خبرنویسی و اعلام آن، شادمانی ناشی از پیروزی سنگین فهرست موردنظر و نه مورد حمایت دولت ایران (فهرست دولت قانون به رهبری نوری المالکی) را رسما تبلیغ و اعلام می‌نمود.
یکی دو هفته بعد از این گاف رسمی صدا و سیمای ملی و دستگاه دیپلماسی ایران ظاهرا روز گذشته کار شمارش آرا انتخابات پارلمانی عراق به اتمام رسیده و نتایج نهایی و رسمی آن خبر از نه تنها شکست سنگین، بلکه پیروزی نسبی فهرستی که از نظر دولت ایران، مورد حمایت آمریکا و غرب بودند (العراقیه به رهبری ایاد علاوی) می‌دهد. (+)
چند ماه پیش از این و در ماه‌های میانی سال گذشته نیز در حالی که کار شمارش آرا انتخابات ریاست جمهوری همسایه شرقی (افغانستان) هنوز به پایان نرسیده و نتایج رسمی و پذیرفته شده آن اعلام نشده بود، ریس‌جمهور اسلامی ایران، آقای «احمدی‌نژاد» به عنوان اولین ریس دولت، پیروزی آقای «حامد کرزای» و انتخاب مجدد ایشان به ریاست‌جمهوری «افغانستان» را به ایشان تبریک گفت.
اگرچه در مورد اخیر پس از کش و قوس‌ها و کشمکش‌های فراوان بر سر نتایج انتخابات و پس از تایید رسمی تقلب وسیع و آشکار در انتخابات، نهایتا با کناره‌گیری نامزد شاکی، آقای «کرزای» به عنوان ریس‌جمهور معرفی شد، اما پیام تبریک زودهنگام و پیش از رسمیت یافتن نتایج انتخابات، به کاندیدای پیشتاز، نه تنها یک برد دیپلماتیک و دیپلماسی موفق به حساب نمی‌آید، بلکه نشانه ضعف رایزنی و به قولی «بی‌گدار به آب زدن» رسمی است.
این شلختگی و شتابزدگی در دیپلماسی خارجی ایران در دولتین نهم و دهم بار‌ها اتفاق افتاده، و نه تنها مجموعه دستگاه دیپلماسی از رفتار خود پشیمان نیست بلکه آن‌ها را نمرات موفق در کارنامه سیاسی و اجرایی خوددانسته و به آن افتخار هم می‌نماید.
گذشته ازخسارت‌های بی‌شماری که این انفاقات و ناشی‌گری‌ها و رفتارهای خام سیاسی برای امنیت، دیپلماسی، اقتصاد، تمامیت ارزی، و نهایتا اقتدار ملی کشور در سطح کلان و در سطح جهانی به همراه دارد، موضع‌گیری شتابزده، عاری از تدبیر و فاقد سیاست‌ورزی‌های معمول در مورد اتفاقات سیاسی که در کشورهای همسایه در جریان است، زنگ خطری را برای اتفاقات سخت‌تری در صورت استمرار این رفتار به صدا در می‌آورد. فراموش نخواهیم کرد کشورافغانستان در گذشته‌ای نه چندان دور جزئی از خاک ایران بوده و بی‌کفایتی‌هایی از این دست آنرا از خاک ایران جدا نموده‌است.
در مورد همسایه غربی نیز هنوز شهروندان دو کشور خاطره سیاه جنگ هشت ساله بین ایران و عراق را فراموش نکرده‌اند و هنوز در دل بعض ساده‌اندیشان کینه‌هایی از جنگ؛ گرمای آتش زیر خاکستری را اعلام می‌نماید.
آیا نمایندگان محترم مجلس و در راس آن‌ها اعضای کمیسون امنیت ملی گوشی برای شنیدن این حرف‌ها دارند؟

چهارشنبه، فروردین ۰۴، ۱۳۸۹

کاسپین ماکان نعل وارونه

نسل کشی، فرد کشی، خونریزی، قتل و.. بد است و محکوم و مذموم . خواه در خیابانهای ایران و توسط نیروهای دولتی وابسته به « محمد علی شاه قاجار » باشد، یا بدستور « محمد رضا شاه پهلوی» و توسط پلیس ایران، یا در زمان جمهوری اسلامی و توسط نیروی انتظامی . خواه در خیابانهای لبنان و فلسطین و غزه و بیت المقدس باشد و خواه در جنگلهای ویتنام جنوبی یا «هیروشیما» و «ناکازاکی»توسط آمریکا. با بمب های اتمی وشیمیایی و خوشه ای و ناپالم باشد، یا با یک سلاح سرد کوچک. قاتل ندا آقا سلطان باشد یا مردم بی پناه لبنان و فلسطین و بوسنی و ترکستان شرقی و چچن و ... هیچ فرقی نمی کند خون ریزی بنا بر تعلیم تمام ادیان آسمانی و تمام آیین ها ی بشری و مجمامع حقوقی جهانی محکوم است .
بر این قیاس و قاعده آقای «کاسپین ماکان» چنانچه همسر رسمی بانو « ندا آق سلطان » می بود؛ و به دلیل تعلمات شدید روحی و روانی ناشی از، ازدست دادن همسر و همراه زندگی، خود را نیازمند تسلی یک دولت بیگانه احساس می کرد؛ هم، به هیچ عنوانی حق نداشت برای تسلی خاطر به دامن رژیم اشغالگر قدس پناه ببرد که سالیان سال است جرم وجنایتهای ضد بشری و نسل کشی آن رژیم سرو صدای تمام رسانه های جهانی و مجامع رسمی و غیر رسمی حقوق بشر در سراسر جهان را در آورده ، و اگر نسل کشی رزیم صهیونیستی اسراییل وحشیانه تر و شدید تر از نسل کشی معروف « هالو کاست» و نسل کشی یهودیان به دست هیتلر در جنگ جهانی دوم ، نباشد کمتر نیست. بگذریم از اینکه اخیرا کشف شده است که نامبرده نه تنها همسر و همراه بانو « ندا آقا سلطان » نبوده بلکه سالهاست که از او جدا شده و در شرایط فعلی که همه آبها گل آلود شده، فرصت را برای صید ماهی مقصود مناسب یافته است.
و در د آورتر اینکه آدمی که در ساده ترین اصول اخلاقی و حقوقی و روابط خانوادگی درمانده است ، خود مدافع حقوق زنان معرفی نماید.
در همین رابطه « ندا آقا سلطان» چند بار باید کشته شود؟

سینما در بند

کمتر از یکماه پیش «جعفر پناهی» کارگران مطرح و ارزشمند سینمای ایران و کارگردان «بادکنک سفید» «دایره» و...، به دلیل اعلام نشده «حمایت و همراهی با جنبش سبز ایران» در منزل شخصی به همراه میهمانانش بازداشت شد.
خبر بازداشت این کارگردان مطرح سینمایی، با واکنش عمومی اهالی سینما و هنر در ایران و جهان همراه شد. تعدادی از چهره‌های مطرح جهانی سینمای ایران با صدور بیانیه و ارسال نامه سرگشاده به این بازداشت اعتراض نمودند.
در اینکه آقای «جعفر پناهی» سینماگر محبوب و ارزشمندی است و سلیقه سینمایی او با سلیقه سینمایی عموم همراهان و طرفداران جنبش سبز همخوان است شکی نیست. همچنین در اینکه آثار ارزشمند و برجسته این سینماگر دوست داشتنی طی سالهای گذشته، متاثراز تنگ نظری‌ها، و افکار ساده انگارانه و فاقد وجاهت هنری و سینمایی و ارزشی طیف مخالف جنبش سبز، با حذف، سانسور وعدم مجوز نمایش روبه رو بوده است حرفی و شکی نیست. و بالاخره در اینکه شاید و نه که شاید بلکه حتما افکارو سلیقه سینمایی آقای «محمد نوری زاد» با سلیقه و نگاه آقای «پناهی» همخوانی نداشته و ظاهرا امروز هم ندارد و چه بسا می‌توان حدس زد که آقای «نوری زاد» به نوعی از عوامل پشت پرده‌ای بوده است که اسباب عدم صدور مجوز برای نمایش آثار درخور آقای «پناهی» را فراهم نموده باشد؛ اما با همه این احوالات و حرف‌ها و حدیث‌ها هرچه نباشد بالاخره آقای «محمد نوری زاد» هم یک هنرمند و نویسنده و سینماگر است.. متاسفانه باید گفت علیرغم آنکه از ابتدای بازداشت این هنرمند معترض به رویه‌های خشونت آمیز سران و دولتمردان جمهوری اسلامی، طیف وسیعی از اهالی جنبش سبز واکنشهای خود را به بازداشت او اعلام، و با خانواده‌اش اعلام همدردی نموده و نام او را به عنوان یک سرباز اهل قلم جنبش سبز گرامی داشته‌اند، بازداشت او به غیر از یکی دو مورد، اعتراض یا واکنش جدی را در میان اهالی هنر و خصوصا اهای سینما به دنبال نداشته است. از این زوایه و در این رابطه متاسفانه باید گفت اهالی سینما نمره مثبتی را در کارنامه خود ثبت ننموده‌اند. با این احوال اخیرا نامه سرگشاده‌ای با امضای ۴۵ تن از اهالی هنر و خصوصا اهالی سینما منتشر شد که در آن خواستار آزادی غیر مشروط «جعفر پناهی» و «محمد نوری زاد» شده بودند. این در حالی است که آقای «محمد نوری زاد» از حدود ۵ ماه پیش (چهار ماه زود‌تر ازآقای پناهی) بازداشت شده و به گفته دختر این هنرمند؛ از آنزمان تا کنون با خانواده‌اش هیچ گونه تماسی نداشته است.

سه‌شنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۹

جعفر رسول زاده

شاعر معاصر و بزرگوار کاشانی آقای « جعفر رسول زاده » متخلص به « آشفته » طی سی سال گذشته، به عنوان یکی از برجسته ترین شاعران و مولفان در حوزه ادبیات مذهبی، شناخته می شوند. جمع آوری و چاپ بیش از صد جلد مجموعه شعر مذهبی طی نزدیک به سی سال، نشانه، موفقیت کارنامه ادبی ایشان است.
آقای «رسول زاده» اخیرا به اهالی بلاگستان پیوسته و وبلاگ ایشان اینجا قابل دسترس است.
با هم غزلی زیبا از سروده های ایشان را می خوانیم:

شعرهایم کاشکی نان می شدند/ تا سر هر سفره مهمان می شدند

کاشکی در غربت دل های سنگ/ چشم ها همزاد باران می شدند

قیمت لبخند را .... پرسیده ای؟ / دوستی ها کاش ارزان می شدند

پیش از این هم در تمام قصه ها / دیو ها در شیشه پنهان می شدند!

شاخه های سبز آتش می گرفت!/ گرگ ها در گله چوپان می شدند

وقتی از آیینه ها حرفی نبود/ چشم ها(ی )خسته حیران می شدند

پیش از این هم فصلهای زندگی/ مبهم و"آشفته" عنوان می شدند



یکشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۸۹

اصول گرایش به دروغ و فریب

جناح راست یا اصول‌گرایان در یک تقسیم‌بندی کلان به دو دسته تقسیم می‌شوند. یک‌دسته جمعیت ساندیس‌خور بی‌سوادی هستند که همیشه مستبدین تاریخ بار خود را بر دوش این جماعت بارگیری، و مزدشان را به کیک و ساندیسی داده‌اند و صد البته که جماعت هم راضی بوده‌اند و تازه مزد خود را از کار انجام شده بیشتر هم می‌دانسته‌اند.
راز فعال بودن و از دست ندادن این جماعت، بی‌خبری و بی‌اطلاعی صرف از همه جاست. برای این‌ها هیچ شخص، مکان، معنی و... تقدس دائمی ندارد و تمام مقدسات آن‌ها به محض مشاهده یک بسته ساندیس یا کلوچه و کیکی تغییر ۱۸۰ درجه می‌دهد. کافی است «تقی به توقی» بخورد، بلافاصله کاروان تخم مرغ و پرده و ماژیک شعار، از درب خانه شیخ شجاع به سمت خانه آقای «احمدی‌نژاد» راه عوض می‌کند و شعار «کروبی بی‌سواد - عامل دست؟؟؟؟ موساد» می‌شود «احمدی بی‌سواد... الخ»
و اما دسته دوم دسته به اصطلاح «باسواد، درس‌خوانده، فارغ‌التحصیل انگلیس و مثلا با خبر و...» این جناح است که در حال حاضر آقایان «احمد توکلی» «علی لاریجانی» «محمدرضا باهنر» «غلامعلی حدادعادل» و افرادی از این دست آنرا نمایندگی می‌کنند. می‌خواهم بگویم به حضرت عباس بی‌سواد‌ترین آدم گروه اول بر باسواد‌ترین آدم گروه دوم شرف دارد. چرا؟
خدا وکیلی یک جستجوی بسیار ساده و ابتدایی در اینترنت درباره نطق‌های قبل از دستور و یا فرمایشات رسانه‌ای حضرات طی پنج سال گذشته انجام بدهید، و نتایج جستجو را کنار هم بگذارید. به خدا از خنده روده بر می‌شوید و بعد هم به این نتیجه می‌رسید که «افلاطون» و «ارسطو» و سقراط» و «بوعلی سینا» به گور پدرشان خندیده‌اند که فرموده امد: «النقیضان لا یجتمعان و لا یرتفعان».
تمام حرف‌های امروز آقایان ضد و نقیض حرف‌های دیروزشان از آب در می‌آید و به قولی آب هم از آب تکان نمی‌خورد.
چه کسی یادش رفته که حضرات اقتصاد دانی (آقایان «توکلی» و «نادران») که اینروز‌ها بیانیه شدید اللحن صادر کرده‌اند خطاب به ریس جمهور و هل من مبارز طلبیده‌اند(+) و اتفاقا اعتراضشان به خودسری‌ها و فرصت سوزی‌ها و خسارت به بار آوردنهای آقای «احمدی‌نژاد» به کرات صورت گرفته است و از آنطرف هم آب از آب تکان نخورده؛ در انتخابات جاری ریاست جمهوری از چه کسی حمایت کردند؟ و چه کسی یادش رفته که وقتی «میرحسین» در شب مناظره اعلام کرد که: «این روحیه به دیکتاتوری منجر می‌شود» چه کسانی سکوت اختیار کردند؟ و درآتش حمایت از ریس جمهوری که دیکتاتوریش را حداقل چهار سال بود آقایان به عینه مشاهده می‌کردند، دمیدند؟ و درد آور آنکه وقتی همین صدا و سیمای دولتی (تو بگو مگر ایران صداو سیمای غیر دولتی هم دارد) تمام هم و غم خود را برتوجیه نارساییهای دولت نهم ودهم و تشکر از او می‌گذارد، مگر نمایندگان مجلس مرحوم ششم بیانیه تشکر با امضای حد اکثری صادر می‌کنند؟
بله دسته اول خواب‌اند و از این خواب لذت هم می‌برند. جمعیتشان هم نسبت به دسته دوم تقریبا ۹۵ به ۵ است یعنی دسته اول فراوانی ۹۵ دارند و درمقابل دسته دوم فراوانی ۵. اما همین دسته دوم ۵ درصد راهنما و مراد اغلب اکثریت ۹۵ درصدی دسته اول هستند و خودشان را به خواب زده‌اند.
از قدیم گفته‌اند و چه بجا و سخته گفته‌اند که: آنکه خواب است را می‌شود بیدار کرد اما بیداری آنکه خود را به خواب زده غیر ممکن است.

وبلاگ نویسی 2

«این پست با احترام تقدیم می شود به مدیر سابق سایت « پرشین بلاگ »
یک باور سنتی و قدیمی می گوید: هر کاری که لحظه تحویل سال به آن مشغول باشی به نوعی بر رفتار شما طی سال پیش رو تاثیر شدید خواهد گذاشت و به نوعی قسمتی از شخصیت شما خواهد شد. مثلا بر اساس این باور؛ اگر لحظه تحویل سال خواب باشید؛ سال پیش رو شخصیتی خواب آلود خواهید داشت .
دوست داشتن، کینه ای بودن، غمگین بودن ، شاد بودن و... در لحظه تحویل سال، بر اساس این باور باستانی، باعث می شود اخلاق مذکور جزئی برجسته از شخصیت شما طی سال پیش رو باشد.

وبلاگ نویسی را از حدود هفت سال پیش با پرشین بلاگ روی این آدرس و با کمک مجتبی و علی و روح اله و وحید و دیگر دوستانم در وبلاگ وادقان شروع کردم آنروزها بیش از امروز دغدغه ام شعر بود و می خواستم اجتماع را از زوایه هنر و ادب و خصوصا شعر نگاه کنم. پس از آن حدود دو سال بعد روی این آدرس به blogfa کوچ کردم و دغدغه هایم نیز بیشتر و هرچه به سمت انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم نزدیک تر می شد در حوزه سیاست پر رنگ شد. به همان میزان اشتها یرای بیشترنوشتن و به روز بودن نیز در من شدت یافت، به طوری که طی سال گذشته می توانم بگویم حداقل هفته ای یک بار به روز یا آپدیت بوده ام.
حدود هشت ماه پیش، طی یک تصمیم جمعی همراه با وبلاگ نویسان جنبش سبز به خانه فعلی روی بلاگر آمدم. وبلاگم روی بلاگفا فیلتر شد روی بلاگ اسپات هم دوبار فیلتر شدم. علاوه بر این خانه که با مشخصات واقعی من معرفی می شود، من چند خانه مجازی با مشخصات غیر واقعی دارم که در کنار این صفحه ها روی آنها هم با جنبش سبز و دوستان اندیشمند و اهل قلم همراه هستم.

امسال بر خلاف اغلب سالهای عمرم که لحظه تحویل سال در خواب می گذشت، بیدار بودم و در حال به روز کردن وبلاگ و صفحه ام روی فیس بوک بودم. حالا امیدوارم بر اساس همان عقیده وباور قدیمی در سال پیش رو بیش از پیش وبلاگ نویس باشم و بیش از سالهای پیش به روز.
آخرین خبر بد سال در حوزه دنیای مجازی و وبلاگ خبر بازداشت مهدی بوترابی مدیر سابق « پرشین بلاگ» بود.

جمعه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۸

امید رضا میر صیافی




28 اسفند ماه1387« امید رضامیرصیافی» نویسنده وبلاگ « روزنگار » در سن 28 سالگی در زندان اوین درگذشت

سه‌شنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۸

خانم « کروبی » شما آقای « هاشمی » نیستید!

در طول سی ویک سالی که از انقلاب اسلامی می گذارد به کرات اتفاق افتاده که آقای « هاشمی رفسنجانی » شخصا و یا یکی از نزدیکانش از طرف او، تهدید به افشاگری نموده اند، و بارها و بارها با تهدید به استفاده از این سلاح و عدم استفاده از آن رقیب یا دشمن احتمالی را از صحنه به در کرده و کارک خود کرده اند آنگونه که مراد و منظورشان بوده است.
این سلاح - تهدید به افشاگری - طی سی سال گذشته بارها به قصد سوء استفاده های مالی و اخلاقی از یکطرف و به قصد پوشاندن و مخفی کردن و در پرده نگه داشتن چنین موارد سوئی از طرف دیگر، آنقدر به کرات مورد استفاده قرار گرفته که اینروزها دیگر پیش از آنکه سلاح برنده ای بر ضد رقیب باشد، یک ترفند نخ نما شده و رنگ باخته، وبه عنوان سند اتهاماتی نامشخص که در ورای حرفها و تهدیدهای استفاده کننده مکتوم است بر علیه خودش نزد افکار عمومی بکار گرفته می شود.
پیش فرضیه های و زمینهای جامعه شناسی این سازوکار براین فرضیه استوار است که؛ در راس هرم قدرت اتفاقات و سوء استفاده هایی از قدرت می شود واغلب شهروندان در بدنه اجتماع و قاعده هرم نسبت به این اتفاقات وحقوق خود و تکالیف دولتمردان نسبت به آن حقوق نا آگاهند ، و این ناآگاهی و جهل عمومی زمینه و بستر مناسب برای این سوء استفاده ها را فراهم می نماید.
در شرایط فعلی ناشی از خیزش سبز ملت ایران و بسترسازیهای آگاهی بخش آن، که از دوم خرداد 76 آغاز، و هر چه به سمت روزهای اخیر نزدیک شده بر شدت آن و آگاهی و آشنایی مردم نسبت به حقوق متقابل خود و دولتمردان و سهم شان از حقوق شهروندی و سرمایه های متعدد اجتماعی خصوصا آزادی های اساسی که زمینه ساز و تضمین کننده سایر حقوق و سرمایه هاست بیش از پیش کاربرد، تهدید به افشاگری را بی اثر نموده است.
آخرین مورد استفاده ناکام از این سازو کار، تهدید به افشاگری برعلیه آقای « یزدی » توسط آقای « هاشمی » بود که دیدیم آنقدر بی اثر بود که « هاشمی » از خیر آن گذشت.
اما در این میان آنچه اخیرا مورد تاشف و تاثر شدید بنده قرار گرفت و متاسفانه به آن توجه هم نشد ، تهدید اخیر « خانم کروبی » به افشاگری بود که متاسفانه باید گفت در چنین شرایطی این تهدید نه تنها به زیان رقیب و جناح مقابل نیست ، بلکه بعلت فقدان رسانه های خبری رسمی و آزاد و همچنین در اختیار رقیب قرار داشتن تمام رسانه های رسمی و آزاد، این تهدید حکم آب دهانی را دارد که سر بالا پرتاب شود و حاصلی جز شرمساری برای خود به دنبال نخواهد داشت .
مردم ما هنوز سوء استفاده غیر اخلاقی آقای « احمدی نژاد » از رسانه رسمی در جریان مناظره های انتخاباتی بر علیه آقایان « هاشمی » « ناطق» » صفایی فراهانی» « کروبی » و ... را فراموش نکرده اند و متاسفانه هیچگاه فرصتی برای رفع سوءظنهای ایجاد شده در برابر افکار عمومی برای متهمین فراهم نشد. از آنروز تاکنون شبهات فراوانی در اذهان حتی طرفداران نامبردگان در مناظره ها ، بدون پاسخ باقی ماند ه است.
با همه این حرفها گاهی یک افشاگری آنقدر بزرگ و ارزشمند هست که با وجود تمام محدودیتهای موجود، خبر آن راه رسیدن به چشم و گوشهای حتی بسته و حداقل تاثیر گذاری را پیدا می کند .مردم ما مزه شیرین افشاگریهای رفتار تلخ مسولین در وقایع کهریزک را هیچگاه فراموش نخواهند کرد که علیرغم فقدان رسانه وشرایط نا برابر، اینروزها خبر برگزاری دادگاه متهمان توسط همان رسانه ها مخابره می شود.
بله خانم « کروبی » شما آقای « هاشمی » نیستید . مطمئنیم دامن سرکار عالی و خانواده محترمتان به هیچ نحسی آلوده نیست که ترس از افشا شدن آن مانع از افشا گری امروزتان شود. بنابراین افشا کنید اثبات و ارسال آن با ما . ما رسانه ایم. یا علی

دوشنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۸

حمله بی بی سی و صدای آمریکا به خانه کروبی همراه با تصویر


از دو حال خارج نیست. یعنی شق سومی نمی توان برای آن متصور بود . یا اینکه آقای « شیخ مهدی کروبی » آدمی خیانت کار و خطاکار است که تا کنون در زندگی شخصی و سیاسی و مذهبی خود دارای چنین سوابق خطایی نه تنها نبوده بلکه واجد سوابق بسیار ارزشمند و والایی هم بوده است . اما در اواخر عمر به یکباره راهی جدای از راه پیموده شده تا این سالهای عمرش را انتخاب کرده و آن را ه هم راهی نیست جز خطا و گناه و اشتباه، و نتیجه اعمال و رفتار مفسده انگیز او متضمن خسارات جبران ناپذیری برای ملت و نظام و انقلاب و ... می باشد.
در تاریخ دیرپای انسانی و خصوصا تاریخ اسلام از این نمونه ها بسیار می توان سراغ گرفت. از طلحه و زبیر و خیلی از مهاجرین و انصار زمان نبی اکرم (ص) درسالهای آغازین طلوع اسلام بگیر تا در فواصل تاریخی مشخص امثال «برسیسای عابد» گذر کن و همه را رها کن تا برس به جرثومه فسادی( مرا خواهید بخشید ) مثل «منتظری» .
مگر نظام در برابر این آدم با آنهمه سوابق درخشان تقوی و زندان و خدمت به نظام و حوزه ها چه کرد؟ مگر هنگامی که می خواستند او را علیرغم داشتن تعداد قابل توجهی مقلد از سمت قائم مقامی رهبری عزل و سپس در خانه محصور نمایند و با اجازه و تحت توجهات و عنایات البته خاصه و سفارش شده آقایان آزار و اذیت کنند، رعایت حالش را کردند؟مگر شاگردان متعددش که حالا رساله های خود را منتشر می کردند پا در میانی و وساطط کردند؟ غیر از اینست که برای آنهمه سابقه و تقوی و تخصص فقهی و حوزوی به علاوه افتخار امتیاز پدر شهید بزرگواری بودن تره ای هم خورد نکرند و خیلی مگر های دگر ؟
بسیار خوب همین حالا هم با این جرثومه فساد و تباهی و بی آبرویی و...و .... .... همان کنند. .من نمی دانم چرا آقایان دست روی دست گذاشته اند هیچ کاری نمی کنند؟ لااقل دادستان البته محترم تهران و یا دادستان البته محترم تر کل کشور به عنوان مدعی العموم در راه صرفا رضایت حضرت حق و شادی دل خانواده شهدا و مقام ( مرا خواهید بخشید) "عظمای" ولایت و...و....و....بر علیه وی مثل بقیه جرثومه های فساد مثل «ابطحی» و «عطریانفر» و« حجاریان» و «رمضانزاده» و« نبوی »و « تاج زاده » و « عرب سرخی »و.... تنظیم کیفر خواست نموده و در دادگاههای البته صالحه وصدالبته که با حضور وکیل مدافع و صدالبته تر با حضور چشمگیر رسانه های متعدد اصلاح طلب و رسانه های مستقل و معتبر جهانی ( چنانکه در دادگاههای موسوم به متهمان کودتای مخملین اتفاق افتاد) ایشان را محاکمه نموده و به زندان اندازند و ملتی و رهبری و خانوادهای معظم شهدایی و خلاصه خلقی را از شر این موجود عفریته خلاص نمایند.
و یا اینکه موضوع شق دومی دارد و شیخ بزرگ و شجاع دلیر اصلاحات نه تنها اینروزها مرتکب خطایی نشده بلکه برای اولین باردر عمرش واجد شهامت مثال زدنی و تاریخی شده که در سایه آن می رود تا خطای های گذشته خود را هم جبران نماید .
در اینصورت قومی که با نشان و پرچم و پوستر و ماژیک و کاملا شفاف و آشکار و هزار البته که «خودجوش» به خانه و محل سکونت و آرامش ایشان وهمسایگان بی گناهش در روز روشن و بدون کمترین هراس و مزاحمت حمله می کنند ، خطا کارند . که در اینصورت هم تکلیف دادستان البته محترم تهران و خلاصه مجموعه صد البته محترم تر قضایی و انتظانمی کشور را قانون اساسی مشخص نموده است.
اینکه نه آقای کروبی به دست قانون محاکمه و خلاصه چنگال عدالت گرفتار نمی شود و معترضین و متجاوزین به حقوق ایشان هم همینطور از ضعف قانون است یا ......

شنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۸

روزملی نفی خشونت

10 سال پیش ساعت 8/35دقیقه صبح بیست و دوم اسفند ماه هفتاد و هشت معاون شورای شهر تهران و مغز متفکر و آرام اصلاحات هنگام ورود به محل کارش در ساختمان شورای شهر تهران مورد اصابت گلوله قرار گرفت وبه شدت مصدوم شد و از آنزمان تاکنون زندگی را به سختی می گذراند .چند سال پیش مقاله ای می خواندم از آقای « خسرو ناقد » درباره خشونت در روزنامه «شرق».آنجا ضمن بررسی ریشه های اجتماعی خشونت در جامعه اشاره فرموده بودند که آقای « سعید حجاریان » گفته اند که روز 22 اسفند، روز ترور او را به عنوان « روز ملی نفی خشونت» بشناسند. اگرچه در گزارشی که ذیلا می آید این درخواست آقای « حجاریان »برای روز دیگری بوده است، اما از نظر من این روز یعنی روز ترور « حجاریان »« روز ملی نفی خشونت »است و آرزو می کنم که دیگر هیچ انسانی برای اعلام و ابراز عقیده خود و برتری جستن رای و عقیده خود نسبت به رای و نظر دیگران نه نسبت به دیگران خشونت روا دارد و نه دیگران نسبت به او خشونت روا دارند.

...« نبوی » از روز حادثه می گوید که نشست مطبوعاتی دوم خردادی بوده است و پس ازخبر ترور جلسه نیمه کار رها شده و همگی به بیمارستان «سینا» رفته اند "البته این تنها موردی بود که آن جلسه نیمه تمام ماند"
« نبوی » سپس به تعارفات دوستانه با « حجاریان » پرداخته و از دورانی که کارمند « حجاریان » در مرکز تحقیقات بود ، یادی می کند: « ایشان از جمله معدود متفکران ما هستند که ذهن منسجمی دارند و تا پیش از ترور در تحریریه «عصرما» ازحضور ایشان بهره مند بودیم و عدم حضور ایشان از دلایل اصلی افت «عصرما» بود.
« بهزاد » با یادآوری اولین سالهای همکاری با « حجاریان » در روزهای اولیه انقلاب او را یک مجری و مدیر لایق و باتوان خواند.
پس از سخنان « نبوی » متن سخنرانی « حجاریان » همچون روال سالهای جاری توسط یکی از نزدیکان وی قرائت شد.
.......
.......حجاریان » میکروفون خود را روشن کرد و ضمن تشکر از دوستانی که در مورد وی سخن راندند گفت: « تجلیل از من کافی است من سال گذشته هم گفتم که « بیست و سوم اسفند » را کنار بگذارید و روزی مثل روز قتل « فروهرها » را به عنوان « روز مبارزه با خشونت » قرار دهید.وی از سخنرانان خواست که سخنان خود را بر موضوع اصلی مراسم که « نفی خشونت ورزی » است متمرکز کنن.
« احمد زیدآبادی » روزنامه نگار و فعال سیاسی ملی مذهبی دیگر سخنران مراسم بود.
« زیدآبادی »در ابتدای سخنانش گفت که علیرغم درخواست « حجاریان » قصد دارد به دلیل سابقه دوستی و همکلاس بودن درباره ترور او سخن بگوید.
« زیدآبادی » برخی وقایع را باعث اندوه در خلوت دانست و از آن جمله به وقایع کوی دانشگاه ، قتلهای زنجیره ای، برخورد با روزنامه ها اشاره کرد. وی در ادامه گفت که در میان همه اینها اما برای او واقعه ترور «حجاریان» بیش از همه برای او تلخ بوده است .وی ریشه این تلخی را در علنی بودن آن و عدم تلاش عاملان در توجیه و مخفی کردن آن و روی دادن "با پررویی و بی حیایی" دانست.
« زیدآبادی » سپس به دادگاه اشاره کرد و افزود:"دادگاهی که متهم در آن خندید و مستهظر به حمایت حامیان قانون بود" وی گفت این روند نوعی حس تحقیر آمیز در مخاطب ایجاد می کند:"این درد همچنان در من باقی مانده است به نظر من به قول « اکبرگنجی » باید از این ماجرا کشف حقیقت شود".

پنجشنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۸۸

چوپانان دروغگو 10

«محمدرضا حیدری» کنسول سفارت ایران در «نروژ»، دیماه گذشته در اعتراض به نحوه مواجهه دولت به اعتراضات پس از انتخابات خرداد ماه، ازسمت خود استعفاء کرد و گفت: «آن صحنه‌ها (در روز عاشورا) را که دیدم، دیدم که حکومتی که دم از شریعت اسلامی می‌زند، دم از شیعه بودن می‌زند، با مردم خود چگونه برخورد می‌کند، حجت بر من تمام شد». 
 ایشان همچنین بلافاصله پس از استعفا از دولت «نروژ» تقاضای پناهندگی سیاسی نمود. 
 در‌‌ همان زمان آقای «رامین مهمانپرست» سخنگوی وزارت امور خارجه در یک کنفرانس رسمی خبری، خبر استعفا و تقاضای پناهندگی او را تکذیب کرد و گفت که او در پایان دوره خدمت خود در «اسلو»، به زودی به ایران باز می‌گردد. 
 اما نه دوره خدمتی او در سفارت ایران به اتمام رسیده بود و نه او دیگر به ایران بازگشت. بلکه تقاضای پناهندگی او توسط دولت «نروژ» مورد موافقت قرار گرفت و او در‌‌ همان جا «کمپین سفارتخانه‌های سبز» را به راه انداخت و اینبار نیز بلافاصله سخنگوی وزارت خارجه و مجموعه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران بدون توجه به تکذیبه قبلی در مورد پناهندگی آقای «حیدری» و بدون عذرخواهی یا اعلام توجیهی منطقی برای تکذیبیه قبلی خود ابتدا وارد یک کارزار بی‌نتیجه با دولت «نروژ» بر سر اعطای پناهندگی به نامبرده شدند و بعد تشکیل و راه اندازی «کمپین سفارتخانه‌های سبز» را یکی از فتنه‌های دشمن دانسته که با حمایت آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها شکل گرفته است. 
 به راستی آیا مجموعه دولتین نهم و دهم و در راس آن‌ها سخنگویان و مسئولین روابط عمومی چه چیزی ارزشمند‌تر از «صداقت» و یا اقرار به اشتباه پس از اطلاع افکار عمومی از دروغ منتشر شده یافته‌اند که اینگونه سرمستانه دروغی را بر دروغی دیگر بدون توجه به آنکه این مرداب آدمی راهر لحظه بیشتر در خود فرو می‌برد، می‌بافند؟

چهارشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۸

افتضاح قوا

پس از حماسه درخشان و غرور آفرین دوم خرداد 76، بررسی های موثق نشان از آمار آراء بیش از واجدین شرایط استان کردستان می داد که آنروزها آقای « محمدرضارحیمی » را در سمت استانداری خود داشت.
این پدیده نادر حکایت از تقلب و دستکاری آشکار در آرا و امانت مردم می داد.
علیرغم رای بی نظیر و غیر قابل پیش بینی آقای خاتمی و پیروزی اصلاح طلبان، دو هفته نامه « عصرما» ارگان « سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» در گزارش مبسوطی خواستار پیگیری موضوع و آشکار شدن عواقب مسئله شد، اما نه تنها هیچ اراده ای در قوه قضاییه برای پیگیری موضوع و طرح شکایت و تنبیه نامبرده توسط مدعی العموم وجود نداشت، بلکه ریاست وقت قوه قضاییه با بیشرمی آشکار استاندار متخلف و برکنار شده را مورد تفقد و تشویق قرار داده، در پست بالاتر و حساس تری در قوه قضایه بکار گمارد. صدای اعتراض رسانه های مسقل و متمایل به اصلاحات، به این انتصاب مضحک بطور کلی ناشنیده تلقی و برای همیشه بدون پاسخ ماند.اگرچه شاید آنروزها شرایط برای پاسخ به آن اعتراضات مهیا نبوده و معترضین آنروز ، امروز تاوان اعتراض و پاسخ سئوال شان را در اوین دریافت می نمایند.
اما چه کسی باور می کرد که متقلب آنروز، دوازده سال بعد؛ پس از اما اگرهای فراوان بر سر ثروت باد آورده و پرونده های مفتوح مالی متعدد به علاوه مدرک تحصیلی مشکوک به جعل، بر کرسی معاون اولی ریس جمهور تکیه بزند و تمام نمایندگان به اصطلاح اصول گرا و مدافع ارزشها هی درباره پرونده های او طرح شبهه و اشکال نمایند و آب هم از آب تکان نخورد و به قولی گوش اگر گوش آقای «احمدی نژاد» است و ناله اگر ناله نمایندگان مجلس هفتم و هشتم مجلس شورای اسلامی؛ آنکه البته بر صندلی معاون اولی تکیه می زند کسی نیست جز آقای « محمدرضا رحیمی».
کمترین شکی جود ندارد که آقای «احمدی نژاد» هنگام انتصاب و انتخاب آقایان«رحیمی» « مشایی» مرحوم« کردان» و عزل و نصبهای فراوان از این دست هم به سوابق سوء حضرات واقف است و هم به نارضایتی شدید افکار و وجدان عمومی جامعه خصوصا علما ونمایندگان مجلس و واکنشهای شدید آنها راهم پیش از اقدام به عزل ونصب رصد می نماید. اما با اینحال با خیال راحت کار خود را انجام می دهد و به هیچ واکنشی هم توجه ندارد مگر آنکه واکنش یک بازی پنهانی مضحک برای فریب مردم و طبقه ارجمند علما و حوزه باشد .( نامه رهبری نظام برای برکناری مشایی از سمت معاون اولی پس از اعتراض شدید قم و نمایندگان)
اما آنچه که جای تاسف وتاثر شدید دارد اعتراض پی در پی و دنباله دار و صد البته بدون کمترین فایده جمعی از نمایندگان اصولگرای مجلس به این رفتارها و تکرار بیش از پیش آن توسط ریس جمهور از یکطرف و حمایت شدید همان نمایندگان از مجموعه این دولت از طرف دیگراست.
صدور بیانیه های متعدد تشکر از و دفاع از بیانات حکیمانه مقام رهبری در دفاع از آقای «احمدی نژاد» نوشتن نامه با امضای بیش ازدویست و هفتادهشتاد نفر از نمایندگان مجلس در حمایت از برنامه های حکیمانه«ضرغامvt» - که چیزی غیر از دستاوردهای دولتین نهم و دهم را نمایش نمی دهد- و... را می توان مشتی نمونه خروار معرفی کرد.
پنج سال گذشته به جرات می توان ادعا نمود سرمایه و انرژی های بسیار ارزشمندی از این کشور و ملت و نظام صرف این دور باطل مسخره شده و آب هم از آب تکان نخورده است.
به دنبال اعلام خبر دست داشتن بعضی از دولتمردان عالی رتبه در یک افتضاح مالی شدید در کشور بعضی از گمانه زنیهای موثق « محمدرضا رحیمی » معاون اول ریس جمهور را به عنوان یکی از اعضای ارشد این باند معرفی می نماید. چند روز دیگر این گمانه زنیها توسط مراجع ومنابع رسمی صورت آشکارتری به خود خواهد گرفت . اما همانگونه که بیش از یک دهه پیش در ریاست آقای « محمد یزدی » بر قوه قضاییه اراده ای برای پیگیری تخلف آشکار ایشان وجود نداشت، و در دوران ریاست آقای «شاهرودی» بر قوه قضاییه این بی ارادگی شدت یافت، دوره معاصر نیز به قولی« دعوا بر سر لحاف ملا » خواهد بود و موضوع از اعتراض شدید نمایندگان اصولگراتر مجلس فراتر نخواهد رفت و آنچه البته به جایی خواهد رسید فریاد حق طلبی جنبش سبز ایران است که سر باز ایستادن ندارد و به موقع اصولگرایی به معنای واقعی کلمه را به کرسی نشینان بهارستان یاد خواهد داد.
ایدون باد

دوشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۸

دوباره می سازمت وطن

در روز جهانی « زن » سیمین بانوی شعر معاصر«سیمین بهبهانی» ممنوع الخروج شد

8 مارس

همچنانکه «مرجان کلهر» اولین پرچمدار زن ایرانی در المپیک زمستانی اخیر بود، در همان زمان آقای « مهدی کلهر » هم اولین مرد ایرانی است که رسما و علنا در قامت یک دولتمرد و آنهم تحت عنوان مشاور « فرهنگی » ریس جمهور پرچمدار حمله به همسرش می باشد.
اگرچه آقای دکتر« محمود احمدی نژاد» در تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری دوره نهم بسیار وعده ها داد و عمل نکرد و بسیار قولها که خلاف آن عمل کرد، اما مخفی نیست که آقای « احمدی نژاد » و جناح و تفکر همسو با ایشان، هیچگونه اعتقادی به حقوق « زن » و تکالیف دولت در قبال حقوق مسلم و اساسی زنان ندارند و از نظر ایشان، زن نمونه همان بانوانی هستند که در مجموعه دولت نهم و دهم حضور داشتند و زنان و بانوان نماینده مجلس هفتم و هشتم که علیرغم آنکه به نمایندگی ازبیش از نیمی از جمعیت کشور(زنان)در آن پستها و مشاغل حضور دارند، اما عملا در خدمت منافع نیمی دیگر ( مردان ) تصمیم گیری و تلاش می نمایند. در چنین شرایطی ریس جمهور نهم نه می خواهد و نه می تواند به نفع زنان تبلیغات و اقداماتی داشته باشد.و در حالی که اقدام زشت زن ستیزی مشاور فرهنگی ایشان مورد تنفر و تقبح وجدان عمومی جامعه قرار گرفته، لیکن از طرف ایشان نه تنها اقدام شجاعانه ای در عزل نامبرده صورت نگرفته، بلکه ادامه کار او بدون کوچکترین تذکر و توجه نشان ازنوعی همراهی و همدلی با چنین رفتاری را می دهد.
در چنین شرایط و اوضاعی زنان ایران به استقبال هشتم مارس روز جهانی « زن » می روند.
توجه به ظرفیتهای شایسته و ارزشمند زنان، و حضور فعال آنان در فعالیتهای جاری اجتماع همدوش و در کنار مردان جامعه از سالهای آغازین دوره اصلاحات می رفت تا آرام آرام به شایستگی نهادینه شده، و تابوی عدم حضور و حضور دردسر ساز زنان در عرصه فعالیتهای اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی، می رفت شکسته شود، که استعمار گران همیشگی زنان و بردگان شهوت و لذت از زنان،به کمک برداشتهای قشری و متحجرانه از دین، بار دیگر در سالهای اخیر تمام تلاشهای صورت گرفته را نقش بر آب نمودند.
برایم بسیار جالب بود مشاور وزیر کشور اصلاحات و مدیر کل امور زنان، بانو « فخر السادات محتشمی پور» که همسرش بیش از هشت ماه است که در بند است و دغدغه های خانوادگی مسائل و مشکلات فراوانی را برای ایشان و خانواده شان به همراه داشته و لی مجموعه درد سر های فوق باعث نشده است تا ایشان در چنین روزهای رسالت « دفاع از حقوق زنان » و توجه ویژه به مهمترین دغدغه خود را به دلیل مسائل شخصی به فراموشی بسپارند.نوشته ارزشمند ایشان را در همین رابطه اینجا بخوانید.
99سال پیش در چنین روزی تلاشهای طولانی بانو« کلارا زتیکن» اندیشمند سوسیالیست آلمانی و نماینده وقت پارلمان فدرال این کشوردر هشتم مارس 1911 به نتیجه رسید و روز هشتم مارس هر سال«روز جهانی زن» اعلام شد و دولت دانمارک آنرا به عنوان نخستین کشور به رسمیت شناخت. برقراری روز جهانی زن در «کپنهاک» اعلام شده بود
8 مارس روز جهانی « زن» را به همه انسانهای آزاد و آزاده اعم از زن و مرد تبریک می گویم. یاحق

گوشی برای شنیدن، حرفی برای گفتن

حضرت « علاء الدین بروجردی» ریس کمیسون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی و ایضا کمیته تحقیق در باره حادثه کهریزک و کوی دانشگاه، در واکنشی مضحک به فیلم پخش شده توسط شبکه خبری « بی بی سی» فرمودند که : « فیلم مونتاژ است»
چند روز بعد ظاهرا کمتر از یک هفته و ظاهرا همان فیلم مونتاژ شده به رویت جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی رسید، و یکی به نمایندگی از بقیه فرمود : « فیلم حرفی برای گفتن نداشت».
البته که برای نمایندگانی که به تحقیق و به جرات می توان درباره شان گفت « فرق بین "کلم" و "استکهلم" را نمی دانند»1 نه تنها این فیلم بلکه حتی تصاویر رقت انگیزتر ازتصاویر این فیلم هم حرفی برای گفتن ندارد و صد البته که نمی خواهند داشته باشد، چرا که حضرات چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدن ندارند. جهالت و بیخبری و به خواب زدگی داوطلبانه چنان چشمها و گوشهای شان را پر کرده است که دیگر جای برای « حقیقت » نمانده است . « حقیقت » در نگاه حضرات آنست که از بالا به آنها دیکته می شود. مثلا اگر از بالا دیکته شد که « ماست سیاه است، به حضرت عباس ماست را سیاه می دانند»2
اما تعجب اینست که اگر چنین تصاویری حرفی برای گفتن نداشت ، پس چرا مسئولین شبکه خبری « بی بی سی» زحمت مونتاژ و تهیه چنین فیلم مضحکی را به خود دادند؛ که ریاست محترم کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی که انصفا فرصت سر زدن به خانواده اش ندارد، را هم به زحمت ابتدا تماشا و بعد اظهار فیض و فضل در باره این اثر مسخره انداختند؟
______________
پانوشت:
1- نقلی است از ناصر الدین شاه که من نخست وزیری می خواهم که فرق بین « کلم » و«استکهلم» را نداند.
2- جمله معروف آقای «رضا برجی » بی هنرعکاس ، که « اگر آقا بگوید ماست سیاه است، به حضرت عباس ماست را سیاه می دانیم»

یکشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۸

انتفاضه نامقدس

سنگپرانی در فلسطین برابر است با انقلاب انتفاضه، سنگپرانی در ایران برابر است با محاربه و اعدام!!!!!!!

سه‌شنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۸

یازدهم اسفند تولد سید سبز مبارک

مجلس ایران و مونتاژیسم

من تا حالا فکر می کردم تمام تصاویری که در فیلمهای سینمایی می بینم درست عین واقعیت است. مثلن وقتی در فیلمهای مربوط به جنگ ایران و عراق می دیدم که یک ایرانی به تنهایی یک لشگر عراقی را خلع سلاح می کند، یا مثلن یک جوان ایرانی به تنهایی بر چند سرباز غول پیکر عراقی چیره می شود، همه واقعی است. باور کنید از خوشحالی و غرور در پوست خودم نمی گنجیدم.
من حتی اینقدر کودن بودم که وقتی در پایان فیلمهای « جکی جون » اتفاقات پشت صحنه را هم می دیدم بلد نبودم یاد بگیرم؛ یا باور کنم که احتمال وقوع
این اتفاقات در عالم واقع، تقریبن غیر ممکن است.
از این گذشته من اگر یکبار یک هنر پیشه را در خیابان می دیدم که مثلن در فیلمی نقش امیر کبیر را بازی کرده بود، نزدیک بود از تعجب غالب تهی کنم .چرا که در تاریخ خوانده بودم « امیرکبیر» سالها پیش کشته شده اما چگونه حالا در خیابان در حال تردد است.
خلاصه اینکه من از هیچ هنری در حوزه سینما و تصویر و تصویر برداری و هیچ تکنیکی در چنین حوزه های سر در نمی آوردم .تا اینکه خدا پدر و مادر نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی را بیامرزد، که به من آموختند که نه تنها در حوزه سینما و تصویر که در تمام حوزه ها و از آنجمله در سیاست هنری و تکنیکی و فنی به نام مونتاژ وجود دارد و شبکه خبری و تلویزیونی «بی بی سی » در تهیه یک فیلم سینمایی سیاسی، به نام « حمله وحشیانه پلیس و لباس شخصی ها به کوی دانشگاه » از این فن استفاده کرده است.
وخدا پدر و مادر مردمی را بیامرزد که چنین نمایندگانی را برای ما انتخاب کردند و گرنه من می مردم و نمی دانستم که فیلم « یورش وحشیلنه به کوی دانشگاه » مونتاژ است.

دوشنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۸

مونتاژیسم در بی بی سی

اولین واکنش نه البته رسمی دولتیان و مجلسیان و خلاصه مجموعه نظام به فیلم حمله وحشیانه پلیس و لباس شخصیها به مجموعه خوابگاهی کوی دانشگاه در شب بیست و پنجم خرداد ماه گذشته، که توسط شبکه خبری «بی بی سی» پخش شد، این بود که : «فیلم مونتاژ است» و بهترین دلیل برای اثبات این ادعا اینست که : این فیلم توسط « بی بی سی » پخش شده است.
این واکنش و ادعا درون خود حقیقتی را مکتوم دارد و آن اینکه، مدعیان به علم «مونتاژ» و آنهم مونتاز حقیقت و ابزارهای این مونتاژ برای قلب حقیقت مسلطند و نه که ظاهرا بلکه حتما و صد در صد بارها و بارها از چنین ابزارهایی برای قلب حقیقت و دروغگویی استفاده نموده و اینک همه را به کیش خود می پندارند.
نکته جالب توجه و متاثر کننده این سناریو فراموشکاری داوطلبانه دولتیان فعلی ایران است که به زودی فراموش نموده اند که در کوران حوادث انقلاب، مصاحبه همین شبکه خبری « بی بی سی » با آیت اله «خمینی»، خشم شدید شاه و دولتیان آنروز را به دنبال داشت و همچنانکه سال گذشته دولت ایران دفتر این شبکه بزرگ و معتبر خبری در تهران را در ادامه سایر سیاستهای محدود کننده آزادی بیان بست نزدیک به چهل سال پیش نیز دیکتاتور دیگر ی در تهران به همین دلیل و در راستای همین سیاست دفتر خبر گزاری «بی بی سی» را بست و نماینده این قول رسانه ای را از ایران اخراج نمود.
جای شگفتی نیست این سرنوشت محتوم تمام دیکتاتورهایی است که غیر از چاپلوسبی اطرافیان خود چیز دیگری را نمی بینند و صد البته وقتی صدای «انقلاب مردم دورتر را می شنوند» که دیگر برای دیدن و شنیدن دیر شده است.

ریگی مقر اومد اما نه به زور مواد به زور اسلام

فرمانده نیروی مقاومت بسیج: اعترافات زود هنگام «عبدالمالک ریگی»اثر اسلام ناب محمدی است.
فرمانده نیروی مقاومت بسیج ضمن اشاره به اعترافات زودهنگام «عبدالمالک ریگی» گفت: اگر «باراک اوباما »هم به ایران بیاید، مثل ریگی به خطاهایش اعتراف خواهد کرد. به گزارش رادیو فردا ، «محمدرضا نقدی» در مراسم تودیع و معارفه رئیس سازمان بسیج دانشجویی، با تاکید بر اینکه برخی می‌گو‌یند رهبر جندالله بر اثر تزریق مواد گیج‌کننده اعتراف کرده است، گفت: ۴۸ ساعت زمان کوتاهی است و هیچ دارویی، نمی‌تواند اینگونه تاثیر بگذارد....
البته من نمی دونم که آقای « نقدی » تا کنون ماده مخدر « شیشه » که اخیرا متوجه شدم نام علمی آن « آمفی تامین » است مصر ف کرده اند یا نه ؟ ولی جهت اطلاع حضرت ایشان و سایر دو ستانی که این ماده کثیف را مصرف نکرده اند و ضمن اینکه آرزو می کنم هیچ انسانی گرفتار این کثافت نشود، عرض می کنم تنها و فقط تنها مصرف یک بار و آنهم دو سه پک از این ماده کافی است تا شیطان را ظرف یک ساعت مقر بیاورد « ریگی » که سهل است..........

چهار همان صد است

آن ۱۰۰ نماینده‌ای که از میرحسین موسوی شکایت کرده بودند را که به یاد دارید.
آن ۱۰۰ نفری که غلامحسین محسنی اژه‌ای، دادستان کل کشور تعداد و شکایت آنها از موسوی را تائید کرده بود.
آن ۱۰۰ نفری که از قوه قضائیه خواسته بودند، رهبر سبز‌ها را به پای میز محاکمه بکشاند.
آن ۱۰۰ نفر، حالا معلوم شد که چهار نفر هستند. چهار نفری که تنها اسم یکی از آنها مشخص شده است؛ حمید رسایی.
نظام مقدس چقدر ضرب و تقسیم سر راست را دوست دارد، از ضریب یکنواخت آرا محمود احمدی‌نژاد بگیر تا ضریب نمایندگان شاکی از موسوی؛ همه از یک منطق پیروی می‌کنند.
چهار شاکی را ضرب در ۲۵ کرده‌ بودند، همان‌طور که آرا احمدی‌نژاد را کیلویی ضرب کرده‌اند.

سلام

سلام و هر وقتی که مرا می بینید، یا به من سر می زنید، یا با من، اصلا چرا من؟ خودتان را می بینید، به خودتان سر می زنید باخودتان همراه می شوید، به خیر و سلامتی . خیلی خوشبختم از اینکه لیاقت همراهی با بزرگوارانی دارم که سبز می اندیشند، سبز زندگی می کنند و هنگام وداعشان نیز سبزند.مثل « ندا » « محسن » « ترانه » « سهراب » و.... و مثل همه شما که همیشه سبزید. من آمده ام و آماده ام بر سر پیمان سبزی با هم باشیم . تابعد