دوشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۹۰

«مصطفی‌عبدالجلیل» و پایانی بر آغاز

نظام سیاسی یک کشور، پس از بررسی مدل‌های متفاوت و مختلف حکومتی آزموده شده در دیگر نقاط دنیا، که پروسه آزمون و خطا را پشت‌سر گذاشته، و نقاط ضعف و قوت آن آشکار شده‌است، در مجلس مخصوصی که با حضور نمایندگان طیف‌های مختلف سهیم در سرنوشت کشور، و نخبگان و خبرگان آگاه به کشورداری و سیاست، تشکیل می‌شود، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و پس از تطبیق با شرایط بومی منطقه‌ای تنظیم، و در «قانون اساسی» یک کشور تعریف و به رای عمومی گذاشته می‌شود، و پس از رای اکثریت شهروندان حکم میثاق ملی پیدا نموده و قابلیت اجرا دارد.
 در غیر اینصورت کشور با قانون دلخواه نانوشته یا نوشته‌ شده‌ای شبیه «کتاب سبز» سرهنگ «معمر‌قذافی»، به شکل مورد پسند یک شخص، که تعریف دقیق و صحیح آن در علوم سیاسی «دیکتاتوری» است، اداره می‌شود و هیچ نیازی هم به نخبگان و تنفیذ رای مردم، و...نیست.
 بدیهی است که در این نوع حکومتی همه مردم رعیت دیکتاتور قلمداد می‌شوند، و فقط می‌توانند، آنچنان که او اجازه می‌دهد رفتار نمایند و زندگی کنند. به معنی واقعی کلمه «زندگی در سایه مرگ» 
«مصطفی عبدالجلیل» ریس شورای انتقالی لیبی
 اینکه نظام آینده لیبی اسلامی باشد یا سکولار یا غیر آن، نه در حد اختیار و اراده «مصطفی‌عبدالجلیل» است، نه در حد اختیار و اراده «ناتو» و کشورهای متحدی که به آزادی لیبی از شر دیکتاتور دیوانه آن کشور کمک نمودند، و نه در حد اختیار و اراده سازمان ملل. تنها در اختیار و حق «شهروندان» آن کشور است که بدون کمترین تردید آقای «مصطفی‌عبدالجلیل» احدی از شهروندان آن کشور است نه صاحب اختیار همه مردم آن کشور.
اگر قرار باشد که نظام سیاسی و اجرایی آن کشور به خواست و اراده یک نفر باشد، که نزدیک به ۴۰ سال چنین بود، و رهبر مخلوع آن کشور طی ۴۰ سال گذشته کشور را بر اساس خواست و اراده شخصی خود اداره نموده و هیچ رای و نظر مخالفی را برنتابیده و در نطفه خفه می‌نمود. بر این اساس دیگر نیازی به آنهمه خون و خون‌ریزی و انقلاب و کشت و کشتار نبود.
 ظاهرا آقای «عبدالجلیل» معنی گزاره «شورای ملی انتقالی» یا «دولت موقت» و «مجلس موسسان»، که وظیفه مجموعه آنها تهیه و تنظیم پیش‌نویس «قانون اساسی» و پیشنهاد به شهروندان برای تنفیذ نهایی است، را نمی‌دانند، و بر اساس همین غفلت، پیشاپیش و قبل از هر گونه اظهارنظر عمومی، یا اظهارنظر از طرف دیگر شرکای سیاسی دولت انتقالی، خود را معیار قانون و وارث انقلاب دانسته، و در روز اعلام عمومی پایان جنگ و آزادی کامل «لیبی» اعلام نموده‌اند که؛ نظام سیاسی آینده لیبی نظام اسلامی خواهد بود،(+) و حتی پا را فرا‌تر نهاده و قانون چندهمسری که ظاهرا تا کنون در آن کشور ممنوع بوده‌است را از هم اکنون آزاد اعلام نموده‌اند. (+)
بدون شک این فرمایشات احساسی آقای «عبدالجلیل» در پروسه گذار از بحرانی که ۴۰ سال مردم ستم‌زده لیبی با آن دست بگریبان بوده‌اند و همچنین بحران ۸ ماهه گذشته، به سوی یک کشور مستقل آزادی که تضمین کننده سلامتی حقوق شهروندان باشد، و در فرایند پاکسازی بازماند‌ه‌های تفکر دگم و جاهلی دیکتاتور مخلوع آن کشور، محلی از اعتنا و توجه نخواهد یافت و دنیا امیدوارانه منتظر است تا این انقلاب و آزادی مرحمی بر زخم‌های ۴۰ ساله مردم مظلوم و زخم‌خورده لیبی باشد.
شکل نظام سیاسی آینده لیبی را مردم این کشور تعیین خواهند نمود و تصمیم آنها به خودشان مربوط است، اما بدون کمترین تردید اگر قرار باشد سرنوشت آینده لیبی آنگونه باشد که مورد نظر و توجه آقای «عبدالجلیل» است؛ باید گفت که مردم لیبی و همه دنیا باید در فرجه‌ای بسیار کمتر از ۳۲ سال منتظر سرنوشتی باشند، که اینروزها کشور ایران، که نظام حکومتی‌اش اسلامی بود، با آن دست بگریبان است. این سرنوشت در مقیاسی کمتر چیزی شبیه سرنوشت هشت ماه گذشته لیبی است و ظاهرا شهروندان لیبی به علاوه مردم دنیا کمترین علاقه‌ای به این سرنوشت و آن شرایط ندارند. در غیر این‌صورت باید پروسه اعلام پایان جنگ و آغاز لیبی جدید به این شکل را «پایانی بر آغاز» نامید.
این نوشته در همبستگی‌نیوز اینجا

مرتبط:
ایران الگوی لیبی در تشکیل نظام اسلامی

سه‌شنبه، مهر ۲۶، ۱۳۹۰

مجلس در راس امور است، اما اقتدار ندارد

اقتدار یک پارلمان به صندلی‌های بزرگ و راحت و گرانقیمت، یا ساختمان مجلل و بزرگ، و امکانات الکترونیکی به‌روز، تعداد زیاد یا کم، و معدل بالای مدارک تحصیلی نمایندگان آن و... نیست. اقتدار یک پارلمان به میزان بالای درک نمایندگان آن از حقوق موکلین، و استفاده از حد‌اکثر توانایی و ظرفیت خود و امکانات قانونی موجود برای استیفای این حقوق است. 
مجلسی که در راس امور است، و هوشیاری، سلامت‌ نفس و شجاعت نمایندگانش باعث می‌شود، هیچ دولتمرد یا کارگزاری، هوس سوءاستفاده از قدرت، و تعدی به حقوق شهروندان، را در سر نپروراند، تا چه رسد به آنکه، هر روز بیش از روز قبل، اخبار سوءاستفاده‌ و دروغ‌گویی‌ و اختلاس‌ و... تیتر درشت روزنامه‌ها و رسانه‌های عمومی کشور باشد.
در کشوری که برغم برخورداری از منابع سرشار ثروت، مردم در شرایط ناگواری زندگی می‌کنند، و در عین حال جرات و جسارت یک پرسش ساده از چگونگی رفتار دولت‌مردانشان را ندارند، و شرایط  ناگوار زندگی را در سایه هراس از توبیخ و تنبیه و از دست دادن حداقل حقوق و امکانات اجتماعی، تحمل می‌کنند، به سادگی می‌توان نشانه‌های روشنی از یک مجلس منفعل و نمایندگان سرسپرده و بی‌اراده به دست داد. نمایندگانی که کرسی‌های نمایندگی مجلس را ابزاری برای برگرفتن کلاه  خویش از نمد نابسامانی اوضاع جاری کشور یافته‌اند، نه برای احقاق حقوق مردم و موکلینشان.
اگرچه قانون اساسی ایران نقص‌های روشن و بدیهی فراوانی دارد، اما همین قانون ناقص هم، ظرفیت و پتانسیل‌هایی را دارد، که در صورت توسل و تمسک به آن می‌توان از حقوق شهروندان دفاع نمود، اما متاسفانه باید اعتراف نمود؛ آنچه نزد نمایندگان محلی از اعتنا و توجه ندارد، حقوق مردم و موکلین است، والا حکایت دستکم در پاره‌ای از موارد جور دیگری بود و سرنوشت جور دیگری رقم می‌خورد.
«قدرت‌الله‌علیخانی» نماینده مردم قزوین در مجلس، اخیرا گفته است: «این مجلس اقتدار اینکه از رییس‌جمهور سوال کند را ندارد».(+) این واقعیت، که حاجتی به بیان این نماینده نداشت، و از وضعیت بحران‌زده و نابسامان کشور در تمام حوزه‌ها عیان بود، حکایت از حقیقت تلخی دارد که؛ نمایندگان حاضر در این مجلس، به غیر از منافع شخصی خود هیچ‌گونه دغدغه دیگری ندارند و تمام مواضع شفاف آنها درباره اطاعت از ولایت فقیه و دغدغه حفظ نظام و شعارهایی از این دست، همه دستمایه و ابزار حمایت از آن منافع است، و اگر زمانی هم در قامت دفاع از حقوق مردم و اعتراض به وزیر و  وکیل و دولتمردی ظاهر می‌شوند، یا شرایط تظاهر به این وضعیت چنین ایجاب می‌نماید، و یا منافع شخصی نماینده معترض به خطر افتاده، که احساس خطر ایشان را به واکنش واداشته‌است.
ضمن مهم و شایسته تقدیر دانستن شجاعت اظهار نظر آقای «علیخانی» در معرفی وضعیت دقیق مجلس فعلی، البته باید از ایشان پرسید: در صورتیکه این مجلس اقتدار لازم برای استیفای حقوق موکلین و انجام وظایف نمایندگی را ندارد، چرا ایشان و جمعی از دوستانشان در فراکسوین اقلیت آن مجلس، برای توسل و تمسک به آخرین ابزار تجلی اراده مردم و به خاطر ناتوانی از انجام وظایف خویش، حاضر به خداحافظی با صندلی‌های نرم و قرمز رنگ بهارستان، و استعفا از نمایندگی پارلمان و در‌آوردن قبای نمایندگی و پوشیدن ردای شهروندی نیستند؟
این نوشته در خودنویس اینجا

یکشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۹۰

آن کودک «نان» ندارد

«روز اقدام وبلاگی» یکی از مناسبت‌های اینترنتی است که هر ساله در ۱۵ اکتبر با موضوع خاصی برگزار می‌شود. 
موضوع این اقدام در سال ۲۰۰۷ محیط زیست، در ۲۰۰۸ فقر، در ۲۰۰۹ تغییرات آب و هوایی، و در ۲۰۱۰آب بود و موضوع امسال آن به «غذا» اختصاص یافته‌است. 
این اقدام، وبلاگ‌نویسان جهان را حول یک مسئله متحد می‌کند، آن مسئله را به بحث جهانی می‌گذارد و باعث می‌شود اقدام‌های جمعی بعدی برای چاره‌سازی آن مسئله شکل بگیرد. یادداشت سال گذشته من با عنوان «آب را گل نکنیم» را از اینجا بخوانید.
I am proud to take part in Blog Action Day Oct 16, 2011 www.blogactionday.org
نوزاد بلافاصله پس از تولد، با صدای نعره سنگینی که البنه برای پدر و مادرش دلنشین و خوشحال کننده می‌باشد، ضمن ابراز وجود، اعلام گرسنگی هم می‌کند و اولین چیزی که به او آرامش می‌دهد، و صدای نعره و اعتراض او را بند می‌‌آورد، شیر و پستان مادر است. یک نیروی ماوارایی ساعاتی قبل از تولد، پستانهای مادر را برای تامین غذای کودک بارور نموده است. و الا تولد و مرگ کودک بلافاصله و همراه با هم بود. 
کره زمین همیشه تا امروز، امکانات کافی برای تامین غذای کامل تمام ساکنان خود را دارا بوده‌است. نه تنها امکانات تامین غذای کامل تمام ساکنان که امکانات بسیار و چندین هزار برابر بیشتر آن را. اما همواره انسانهای بسیار زیادی در اثر قحطی و گرسنگی مستقیم، یا بر اثر درگیری برای تصاحب غذای بیشتر با همنوع، جان خود را از دست داده‌اند و این تراژدی غمناک همه دوران‌های تاریخ بشر بوده و هست. گرسنگی و قحطی و جنگ و مرگ، و زمینی که همیشه پستان‌هایش برای فرزندان بشر پر شیر و بارور بوده‌است.(+)
مادری درحال دفن کودک جان سپرده خود بر اثر گرسنگی
همین الان در شرایطی که ما سفره را گشوده و به آسانی غذای لذیذ خود را نوش‌جان می‌‌کنیم، در برخی از نقاط دنیا، مردم گرفتار گرسنگی و قحطی بوده، و هر روز مردگان خود را در اثر گرسنگی به خاک می‌سپارند، در حالی که نوبت خاکسپاری خود را انتظار می‌کشند. در‌‌ همان حال در قسمتی دیگر از نقاط دنیا، و در بعضی از خانه‌ها، پس مانده غذای سفره‌هایی که می‌تواند شکم چندین برابر این گرسنگان را سیر نماید، به آسانی به سطل‌های زباله سرازیر می‌شود.
«روز اقدام وبلاگی» تلاش می‌کند، یادآور این نکته باشد که: حق حیات و سهم نان هر انسان، سال‌ها قبل از تولد او در بدن زمین قرار داده شده‌است. سهم انسان‌ها از حیات زندگی است. نه گرسنگی و جنگ و مرگ!

جمعه، مهر ۲۲، ۱۳۹۰

احمدی‌نژاد دروغ‌ می‌گوید

«احمدی‌نژاد» بهتر از هر کسی می‌داند که قانون‌گذار، توهین به ریس‌جمهور را، به عنوان جرم عمومی طبقه بندی  و تعریف نموده؛ بنابراین نیازی هم به شکایت شخص ریس‌جمهور ندارد و مدعی‌العموم وظیفه دارد راسا نسبت به پیگری، تعقیب و مجازات متهم اقدام نماید.
دقیقا به همین دلیل کمتر از یک‌ماه پیش وکیل ریس‌دفتر ریس‌جمهور در گفتگو با خبرگزاری فارس اعلام کرد: «... آقای ارضی در شب قدر در مسجد ارک عبارات موهنی نسبت به رئیس‌جمهور و رئیس دفتر ایشان به کار برد که جرم عمومی تلقی می‌شود و انتظار می‌رفت مدعی‌العموم بر اساس وظیفه خود در پیشگیری از جرم به این مسأله رسیدگی می‌کرد (+)
اما برغم آلودن شدن تریبون‌های مقدس منبر و محراب و مدح ائمه، به الفاظ زشت و خارج از نزاکت و ادبیات سخیف لات‌ها به بهانه دفاع از دین، متاسفانه نه تنها مسئولین قضایی کمترین واکنشی از خود نشان ندادند، که متولیان امامزاده نیز نسبت به حفظ حرمت جایگاه‌  حساس نشده و ماجرا را به سکوت و رضایت برگزار نمودند.
همین افراد و تریبون‌ها در زمان ریاست جمهوری «خاتمی» نیز با همراهی بعضی از رسانه‌های رسمی حکومتی، از آزادی‌عمل کامل برخوردار بوده و هرگونه توهین و بی‌احترامی را نسبت به ریس جمهور مرتکب می‌شدند. حتی گاهی تصاویر جعلی و مونتاژ شده بر علیه وی تهیه و در تیراژ وسیع تکثیر و در حاشیه نمازجمعه‌های سراسر کشور توزیع می‌شد، اما هیچگاه اراده مسئولین قضایی٫ و مدعی‌العموم به پیگیری، تعقیب و مجازات متخلفین و بانیان توهین‌های آشکار تعلق نگرفت.
اما نامه یک دانشجوی نخبه و محروم از تحصیل‌‌ دانشگاه به ریس‌جمهور،(+) در حکم توهین تلقی و مجازات شلاق را برای او به‌دنبال داشت.
اکنون پس از گذشت نزدیک به یک ماه از اجرای حکم بانو «توحیدلو»(+) و اندکی پس از انتشار تصاویر رقت‌انگیز زخم‌های بر جای مانده بر بدن «پیمان‌عارف» که به جرم توهین به ریس‌جمهور صورت گرفته، آقای «احمدی‌نژاد» به حکم نوش‌داروی بعد از مرگ، اعلام نموده است که «... از سوی رییس‌جمهور و مجموعه دولت هیچ‌گونه شکایتی در این خصوص انجام نشده است» (+)
بدیهی است که پیگیری، تعقیب و مجازات توهین‌کنندگان به ریس‌جمهور، ابتدا به ساکن نیازی به شکایت ریس‌جمهور ندارد، اما چنانچه قصوری مشاهده شد، ریس‌جمهور یا معاونت حقوقی ایشان می‌توانند درخواست پیگیری و تعقیب داشته باشند.(+)
با اینحال به نظر می‌رسد‌‌، همان قانونی که توهین به ریس‌جمهور را به عنوان جرم عمومی تعریف، و مدعی‌العموم را مامور و موظف به پیگیری و تعقیب مجرمین نموده، آن اندازه از اعتبار را هم برای ریس‌جمهور قائل شده است، که در هر مرحله از سیر قضایی پرونده دخالت و تقاضای بخشش یا تخفیف مجازات مجرمین را داشته باشد و تقاضای او مورد اعتنای دستگاه قضایی باشد.
آقای «احمدی‌نژاد» اگر حقیقتا چنانکه پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری به نقل از ایشان اعلام نموده «.. طی سال‌های گذشته به‌طور مکرر صراحتاً تاکید نموده‌اند که با برخوردهای قهرآمیز مشابه مورد مذکور به شدت مخالف بوده و این شیوه را نامناسب می‌دانند» (+) می‌توانست برای اثبات صداقت خود، قبل از مجازات نامبردگان از دستگاه قضا برای آنان تقاضای بخشش و یا دستکم تخفیف مجازات نماید. اما انتشار بیانیه و اعتراض پس از اتمام مجازات، ضمن بی‌توجهی به قانون، از دروغ‌گویی آشکار ریس‌جمهور حکایت می‌کند.

این نوشته در امروز‌نیوز اینجا

مرتبط: 

پنجشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۹۰

علی مطهری، روسفیدی یا نمایش استعفا؟

«علی‌مطهری» روز چهارشنبه رسما استعفای خود از نمایندگی مردم، در مجلس شورای اسلامی را تسلیم هیئت ریسه نموده، (+) و در مصاحبه با خبر‌آنلاین با تأیید خبر استعفایش، نمایشی بودن آن را رد کرد و گفت: «در این موضوع جدی هستم و معتقدم باید به آیین‌نامه مجلس عمل کرد.»
 کمتر از دو سال پیش «روح‌الله حسینیان» دیگر نماینده مجلس در اعتراض به آنچه او «عزیز‌تر و ارزشی‌تر شدن جناح اصلاح‌طلب نزد ریس» می‌خواند، و با اعلام اینکه «... امروز خود را ناتوان‌تر از همیشه می‌یابم... من خود را موجودی شکست خورده و سرخورده می‌بینم...» از نمایندگی مجلس استعفا داد. اما یک‌هفته بعد پس از ملاقات با رهبری نظام استعفای خود را پس گرفته و به مجلس بازگشت. (+)
عده‌ای از نمایندگان مجلس در‌‌ همان زمان اظهار نمودند که نتایج مورد انتظار «حسینیان» از استعفا حاصل شد.(+)
«علی‌مطهری» که از دو سال گذشته بیشترین مخالفت‌ها را به شکلی آشکار با قوه مجریه و آقای «احمدی‌نژاد» داشته، و از مخالفت‌ها و تذکر‌هایش کمترین نتیجه‌ای به دست نیاورده بود، از چند ماه پیش طرح سؤال از ریس‌جمهور را در دستور کار قرار داده، و نهایتا موفق شد تعداد امضای لازم برای ‌احضار ریس‌جمهور به مجلس و سؤال از وی را کسب، و تسلیم هیئت ریسه مجلس نماید، اما این درخواست هیچ‌گاه در دستور کار قرار نگرفت. «مطهری» به عنوان آخرین ابزار احقاق حقوق موکلین خود و در اعتراض به این قصور و کوتاهی مجلس روز جهارشنبه استعفا نمود.
 علیرغم آنکه آقای «مطهری» ادعا نموده است که استعفای او نمایشی نیست و بر درخواست خود به عنوان سؤال از ریس‌جمهور اصرار دارد، پیش‌بینی می‌شود که طی یکی دو هفته آینده، ایشان نیز همچون آقای «حسینیان» با یک مقام عالی‌رتبه دیدار، و در پی آن استعفای خود را پس بگیرد، با این تفاوت که کمترین نتیجه مورد نظر از استعفای او نه تنها حاصل نشده که سال‌ها پس از آن هم حاصل نخواهد شد و چون همیشه روزگار مجلس و قوه‌مجریه و «احمدی‌نژاد» و «مطهری» بر‌‌ همان مدار و معیار «روز از نو روزی از نو»، و سبک و سیاق ۶ سال گذشته خواهد گشت و سپری خواهد شد و آنچه در این میان کمترین محلی از اعتنا و عنایت نخواهد داشت، حقوق مردم و موکلین آقای «مطهری» و «حسینیان» و سایر وکیل‌الدوله‌ها خواهد بود.
البته این فرصت مغتنم برای آقای «مطهری» هست که؛ یک بار با انتخاب مسیر درست و برای احقاق حقوق مردم، بر سر پیمان خود ایستاده و به سوگند نمایندگی خود وفادار بماند. این قلم با افتخار به استقبال شهامت و روسفیدی آقای «مطهری»، در قبال روسیاهی پیش‌بینی خود رفته و از ایشان می‌خواهد که:
آقای مطهری روسفید بمانید تا روسیاهی به زغال بماند.
این نوشته در خودنویس اینجا

بی‌گناهی که پای دار رفت و بالای دار نرفت

جمعی کثیر از دانشجویان هیتلری آلمان را گرفته بودند تا در میدان برلن اعدام کنند، یک دانشجوی ایرانی که سرش را مثل هیتلری‌ها اصلاح کرده بود در جزء آن‌ها آورده بودند. همه را شانه و چشم بسته به صف کردند تا فرمان آتش داده شود. رفیق ایرانی ما وقتی دیده بود کار جدی است و بی‌سؤال و پرسش تا دم تیر رسیده‌است، هیچ چیز دیگر نداشت بگوید. بی‌اختیار جمله معروف هر مسلمان را به یاد آورد و شهادت خود را بلند گفت:
ـاشهد ان لا اله الا الله!
اتفاقأ فرمانده آتش، قفقازی مسلمان بود، به سربازان گفت: دست نگهدارید، سپس دست دانشجوی ایرانی را گرفت و آهسته گفت: فی‌امان‌الله!
او بعد‌ها به قفقاز رفت و در آنجا مطب داشت و بعد به ایران آمد و هم‌اکنون [چاپ دوم کتاب در سال ۱۳۶۰] به عنوان دکتر «امینی»، در خیابان کریم‌خان‌زند، مشغول مداوای اطفال و خردسالان است!
قضا چو ساری و جاری به نارضا و رضاست
خوشا کسی که به رغبت رضا به حکم قضاست
کسی که گشت به رغبت به حکم قضا
قضا رود به رضای وی، این جزای رضاست

«سنگ هفت‌قلم»  دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی

شنبه، مهر ۱۶، ۱۳۹۰

شهامت امضای یک نامه را داشته باشید

ظاهرا قاعده بر این است و یا باید بر این باشد که اگر کسی به امری اعتراض دارد و یا از آن راضی است و قرار است این رضایت یا اعتراض را به خاطر نتایج عمومی آن علنی کند٫ مخفی شدن و یا ظاهر شدن با نام مستعار و ذیل عناوین کلی جمعی از معترضین و یا عده‌ای از موافقین٫ اصل اعتراض یا موافقت را بلاموضع می‌نماید. اعتراض یا رضایت علنی و عمومی موقعی موثر و مفید خواهد بود که شخصیت و هویت معترضین یا موافقین علنی و مشخص باشد. والا هر کس یا گروه جعلی٫ ذیل عناوین جعلی٫ کلی٫ و بی‌نام و نشانی که علنی نشود و کسی حاضر نباشد عنداللزوم مسئولیت آنرا بر عهده بگیرد٫ می‌تواند ادعای اعتراض و یا رضایت و حمایت نماید. البته حمایت و رضایت و یا اعتراضی که هم فاقد وجاهت قانونی است و هم فاقد کمترین اثر عمومی و اجتماعی.
هفته گذشته نامه سرگشاده‌ای با امضای بیش از ۲۰۰ نفر از اعضای جامعه پزشکی ایران٫ خطاب به «بشار اسد» که دانش‌آموخته پزشکی و امضاءکننده سوگندنامه بقراط است٫ منتشر شد که ضمن یادآوری مسئولیت انسانی وی٫ از اقدامات منافی رحم و شفقت انسانی جاری در کشور سوریه٫ که به دستور وی اتفاق می‌افتاد اعلام انزجار شده بود.(+)
حرکتی پسندیده٫ اخلاقی و فطری٫ که هر آدمی که اندکی از لطافت و شفقت انسانی بهره برده باشد٫ با آن موافق و همراه است و امضاء‌کنندگان را شایسته تحیت و تقدیر می‌داند.
 چند روز بعد از انتشار نامه یاد شده٫ روابط عمومی جهاد دانشگاهی، در یک گزارش بدون نام و امضا و تحت عنوان کلی «چند تن از پزشکان عضو این نهاد» اعلام کرد که «در پی انتشار نامه منسوب به تعداد قلیلی از جامعه پزشکی ایران خطاب به دکتر بشار اسد، رییس جمهور سوریه، چند تن از پزشکان عضو این نهاد که اسامی آنان در ذیل نامه مورد اشاره، ذکر شده بود ضمن اظهار ناخرسندی از مطالب نوشته شده در این نامه اذعان داشتند از متن نامه مذکور اطلاعی نداشته‌اند و یا اسامی آن‌ها بدون هماهنگی در نامه آورده شده است». (+)
 در آخر این گزارش اشاره شده بود که مستندات مربوط در جهاد دانشگا هی وجود دارد.
اینکه بعضی از انسان‌ها کمترین بهره‌ای از انسانیت و شفقت نبرده و لاجرم برایشان هم مهم نیست که در کجای دنیا چه اتفاقاتی می‌افتد و خصوصا اینروز‌ها در سوریه چه بلایی بر سر انسانیت می‌‌آید٫ شکی نیست. و اینکه در بین این انسان‌ها پزشک هم وجود دارد و احتمال آنکه آنها عضو جهاد دانشگاهی ایران هم باشند٫ خیلی دور از انتظار و غیر منتظره و غیر ممکن نیست. اما نکته درد آور آنست که این پزشکان بی‌نام و نشان به‌‌ همان اندازه که بهره‌ای از شفقت و انسانیت نبرده‌اند٫ به‌‌ همان اندازه هم شهامت ندارند که بیانیه خود را امضا نمایند٫ و ترجیح می‌دهند٫ اجازه دهند در سکوت ناشی از هراس٫ روابط عمومی نهاد متبوعشان به خود اجازه دهد٫ بیانیه‌ای بدون کمترین ارزش و اثر که تنها اثرش بدنام کردن جامعه پزشکی متعلق به آن نهاد - به استثنای پزشکان انسان و شجاعی که با شهامت نامه به بشار اسد را امضا نموده‌اند - است را منتشر نماید.
 بدون کمترین تردید روابط عمومی نهاد یاد شده اگر حتی یک نام و امضا از پزشکان امضا کننده نامه به بشار را مبنی بر نارضایتی در اختیار داشت٫ با افتخار ذیل بیانیه تکذیبیه‌اش اعلام می‌نمود. این عدم اعلام اسامی ضمن آنکه از اصل دروغ بودن گزارش خبر می‌دهد٫ غیر مستقیم هم از انسانی بودن نامه ۲۰۰ امضا و غیر انسانی بودن رفتار بشار اسد خبر می‌دهد. در غیر اینصورت هم پزشکان معترض هم روابط عموعی نهاد مذکور اسامی را با افتخار اعلام می‌‌نمودند.
این نوشته در خودنویس اینجا

ناتوانی دولت از تامین هزینه مقدماتی سفر یک کاروان ورزشی

در حالیکه «احمدی‌نژاد» و حاکمیت تلاش می‌کنند از طریق تمام تریبونهای رسمی و غیر رسمی٫ اعلام نمایند و نشان دهند که در بهترین شرایط و در بهترین رتبه‌ها و جایگا‌ه‌ها قرار داریم و توجه مردم را به اشکال و با تبلیغات مختلف از لاغر‌تر شدن هر روزه سبد خرید و سخت‌تر شدن شرایط زندگی٫ منحرف نمایند٫ اما بعضی از واقعیات عریان جامعه امکان مخفی نمودن حقیقت و اجازه سرپوش گذاشتن بر دروغ‌های دولتی را نمی‌دهد. 
 بالارفتن ناگهانی و بی‌سابقه قیمت نفت از ابتدای دولت نهم و درآمد افسانه‌ای حاصل از آن٫ چنانچه به شکل صحیحی مدیریت می‌شد٫ می‌توانست تا سال‌ها و شاید دهه‌های متوالی کشور را در برابر صدمات احتمالی اقتصادی و خطرات پیش بینی نشده٫ بیمه نماید؛ اما نه تنها چنین نشد٫ بلکه آن ثروت در مسیر اختلاس‌های افسانه‌ای و به دست دزدها افتاد و یا هزینه تبلیغات دروغ و عوام‌فریبی‌ جاهلاانه شد.
اینروزها کم‌کم آثار این مدیریت غلط و ناتوانی دولتمردان از مهار و کنترل بحرانهای ناشی از آن آشکار می‌شود.
در شرایطی که «احمدی‌نژاد» ادعا می‌کند به لحاظ مالی در شرایط خوبی هستیم و همه جا امن و امان است٫ و هیچ جایی هیچ مشکلی نیست٫ یک مقام فدراسیون قایقرانی ایران می‌گوید که به دلیل نبود بودجه، بلیت پرواز قایقرانان ایرانی اعزامی به مسابقات قهرمانی آسیا کنسل شده است. (+)
 دقت فرمایید دولت بامدیریت مخرب بلایی بر سر ثروت افسانه‌ای آورده٫ که اکنون تنها پس از گذشت ۶ سال٫ از فراهم کردن مقدمات سفر یک کاروان ورزشی به یک دوره مسابقه بین‌المللی ناتوان شده٫ و در حالیکه مخفی نگهداشتن چنین واقعیاتی عملا غیر ممکن است٫ تمام رسانه‌ها خبر از شرایط مساعد و اوضاع روبه بهبود می‌دهند.
این واقعیت خیلی ساده است  اگرچه شاید بعضی دلایل مبهمی برای آن بتراشند. اما خیلی ساده دولت در چرخه مدیریت اشتباه به شرایطی افتاده٫ که نمی‌تواند هزینه‌های تبلیغ برای راست جلوه دادن دروغ‌ها را حذف کند٫ از طرفی باید سهم مردم‌فریبی‌های خاص را هم پرداخت کند و الا با مشکل‌‌ همان فریب خورده‌ها روبه خواهد شد٫ و از طرف دیگر هزینه‌های واقعی و روزمره هم هست و چه بهتر که به جای مخالف تراشی در طیف عظیم جوانان طرفدار فوتبال٫ ورزشکاران عزیز ملی در یک رشته کم طرفدار و گمنام مثل قایقرانی را قربانی کنیم. خیلی ساده.
 یک نکته جالب این خبر هم این است که این مخالف خوانی برای دولت و این دم خروس پیدا٫ از خبرگزاری فارسی می‌آید که قسم حضرت عباسِ همه جا امن و امان است او هنوز قابل شنیدن است.(+)
 این نوشته در امروزنیوز اینجا

پنجشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۹۰

توجه ویژه به «ادب» در تکذیبیه عضو جمعیت دفاع از ارزش‌ها

روز گذشته سایت اینترنتی «بولتن‌نیوز»٫ که منتشر کننده بیشترین اخبار دروغ مبتنی بر شایعه و جعلیات است٫ در خبری جعلی گزارش داد که:
"«محمد شریعتمداری» وزیر بازرگانی دولت هفتم و هشتم سید «محمدخاتمی» با گرفتن اقامت دائم برای همیشه به آمریکا سفر کرد... این گزارش می‌افزاید: «شریعتمداری» از ماه گذشته مقدمات انتقال خانواده خود از ایران به کشور آمریکا را فراهم کرده و پس از انتقال کامل منزل و اعضای خانواده‌اش خودش نیز روز گذشته از طریق پرواز «لندن» برای همیشه عازم آمریکا شد. هنوز معلوم نیست انگیزه وی از مهاجرات دائم به خاک آمریکا چیست اما ارتباط‌های ایجاد شده با دولت‌های غربی در زمان وزارت وی یکی از عوامل دریافت ویزا و اقامت دائم آمریکا برای وی بوده‌است."(+)
این خبر بلافاصله در اکثر رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی انتشار وسیعی یافت.
کمتر از یک روز بعد از انتشار و بازنشر وسیع این خبر٫ دفتر آقای «شریعتمداری» با ارسال تکذیبیه‌ای به سایت جعل کننده خبر٫ اعلام کرد که نه از کشور خارج شده و نه قصد خروج از کشور را دارد.
اما نکته جالب در این تکذیبه٫ ادبیات آلوده به عصبانیت و خارج از ادب٫ دفتر این عضو برجسته و معاون اقتصادی یک شورای عالی مرتبه در دستگاه رهبری کشور(+)٫ و کسی که هشت سال در دو دولت به عنوان وزیر در صدر یک وزارتخانه بوده و از آنها مهم‌تر٫ به نمایندگی از نشکلی به دنیای سیاسی خود پاگذاشته٫ که مهم‌ترین شعار و نام آن «جمعیت دفاع از ارزش‌های انقلاب‌ اسلامی» بوده‌است.
دفتر «شریعتمداری» در تکذیبیه خود تصریح نموده‌است:
"خروج ایشان در روز گذشته از طریق لندن یا هر گورستان دیگری به آمریکا و یا هر قبرستان دیگری تکذیب می شود".(+)
 این ادبیات زشت و غیرمودبانه به بهترین شکل حکایت از درماندگی آقای «شریعتمداری» از تعقیب قضایی جاعلین خبر و سایت اینترنتی «بولتن‌نیوز» دارد.
چه اینکه اگر چنین درماندگی‌ها بعلت بی‌کفایتی دستگاه قضا٫ وجود نداشت٫ تا کنون باید دستکم ۹۰ درصد چنین پایگاه‌های اینترنتی که منبع اصلی اغلب اخبارشان شایعه و دروغ است٫ تحت تعقیب و پیگرد قضایی قرار گرفته و لغو مجوز٫ و یا دستکم به دستور کارگروه تعیین محتوای مجرمانه فیلتر یا مسدود شده باشند٫ که نشده‌اند. و آقای «شریعتمداری» چون می‌داند شکایت او رهی به دستگاه قضا نمی‌برد٫ شکایت خود را در قالب چنین تکذیبیه‌ای بیان نموده‌است.
چنین اتفاقاتی البته اگر درصد بسیار ناچیزی هشدار برای آقای «شریعتمداری» و شریعتمدارانی که در حمایت و همراهی از شرایط امروز٫ و دامن زدن به آن شرایط سهم قابل توجهی داشته‌اند٫ به همراه داشته باشد٫جای گله باقی نخواهد ماند.
این نوشته در خودنویس اینجا

دوشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۹۰

همه حقوق متعلق به دزد یا کپی کار است؟

علم‌ها، تجربه‌ها، داستان‌ها، حکایت‌ها، زندگی‌نامه‌ها، و دیگر دسترنج‌های بشری، از سال‌ها و قرن‌های گذشته، با زحمت فراوان به دست ما رسیده است. اگر امروزه ما به آسانی و به راحت‌ترین شیوه‌ها به این آثار دسترسی داریم و از آن استفاده یا سوء‌استفاده می‌کنیم و یا به همین آسانی در اختیار دیگران قرار می‌دهیم، نباید تصور شود که به همین سادگی هم از دیگران به دست ما رسیده است.
انسان‌ها برای ترویج علم و گسترش اخلاق و معنویت و جلوگیری از هدم آن، زحمت‌ها کشیده و رنج‌ها به جان خریده‌اند، تا آنها را حفظ نموده و نسل به نسل، این گران‌بها میراث را به نسل بعدی منتقل نموده‌اند تا به دست امروزیان رسیده است.
احترام به حقوق و مالکیت معنوی یک اثر، در واقع درک و شناخت دقیق و بهتر همین زحمت‌ها و رنج‌ها و احترام به آن است.
وقتی یک مخترع، کاشف، نویسنده، دانشمند و یا روزنامه‌نگار ساعت‌ها، روز‌ها، ماه‌ها و بلکه سال‌ها، برای اختراع، کشف، نوشتن و یا تولید اثری تلاش می‌کند، باید همه حقوق مترتب بر آن اثر هم متعلق به خود او باشد. این درست نیست که فردی همه زحمت‌ها را به جان بخرد و فرد یا افراد دیگری نتایج زحمت او را به آسانی در اختیار خود بگیرند.
اگر امروز من و شما به راحتی حکایتی از زندگی و سخنان ارزشمند فلاسفه بزرگ یونان باستان که ۲۵۰۰ سال پیش در یونان می‌زیسته‌اند، می‌خوانیم و می‌شنویم و ضمن درس گرفتن از آن، مسرور هم می‌شویم، به آن دلیل است که نویسنده‌ای ۲۵۰۰ سال پیش این حکایت را از، مثلا «سقراط» شنیده و با هزار زحمت مکتوب نموده‌است. سال‌ها و سده‌ها این نوشته چون میراث گرانبهایی دست به دست شده و چون خطر فرسودگی در کار بوده‌است، نویسنده دیگری با حفظ امانت و حقوق مولف اول، از روی آن نسخه جدیدی نوشته و در نسخه جدید اشاره نموده‌است که این نوشته از فلان نویسنده هست که بدون «تصرف» «دخالت» و «تغییر» و به علت فرسودگی و خطر از بین رفتن، از روی ان استنساخ صورت گرفته و به‌‌ همان شکل نقل می‌شود. شاید همین نسخه نیز چند سال یا چند دهه بعد با همین خطر روبه رو بوده و یا اینکه قرار بوده‌است مردم بیشتری از این حکایت و پند استفاده نمایند، و لازم آمده تا نسخه‌های بیشتری از روی آن نوشته و منتشر شود. در همه نسخه‌های دوم و سوم و... نیز همین اشاره به نویسنده اولیه و اصلی و توجه به عدم «دخل» و «تصرف» در آن صورت گرفته، تا آن «امانت‌»‌ها ارزش واقعی خود را حفظ، و امروزه به آسانی و به بهترین شکل در اختیار و استفاده ما باشد.
 این دقت و توجه به حقوق معنوی و مادی تولید‌کنندگان آثار، باعث شکل‌گیری قوانین و حقوقی شده‌است که امروزه ذیل نام «حق‌مولف» «حق‌تکثیر» و یا قانون «کپی رایت» شناخته می‌شود.
 ساده‌ترین احترام به این حقوق در برخورد با یک اثر معنوی تولید شده مثل، شعر، نوشته، آهنگ، فیلم، برنامهhtml، و... آنست که اگر می‌خواهیم از آن استفاده نماییم، آنرا از ایجادکننده آن و یا کسی که حق استفاده به او واگذار شده، خریداری نماییم و یا اجازه استفاده رایگان از آن را، با حفظ شرایط، دریافت نماییم. نحوه کسب این اجازه در اکثر کتاب‌ها و فیلم‌ها و تولیدات صوتی و وبلاگ‌ها و سایت‌های اینترنتی، مشخص شده است.
در شناسنامه اکثر کتاب‌ها می‌خوانیم: «همه حقوق محفوظ و متعلق به نویسنده است» یا «همه حقوق محفوظ و متعلق به ناشر است». در چنین شرایطی در‌‌ همان شناسنامه آدرس مولف یا ناشر برای کسب اجازه یاد شده‌است. عباراتی به همین شکل را می‌توانیم درج شده روی تولیدات صوتی و تصویری ببینیم. وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌ها اکثرا در پایین‌ترین قسمت، شرایط استفاده از تولیدات خود را اعلام نموده‌اند، که بیش از ۹۰ در صد آنها تنها شرط استفاده را یاد کردن منبع اعلام نموده‌اند. کار بسیار آسانی که اگرچه نتایج بسیار ارزشمندی برای همه به دنبال دارد، ولی متاسفانه توسط تعداد قابل توجهی از کاربران اینترنت انجام نمی‌شود و بدون توجه به حقوق تولید کننده محتوی، نوشته، شعر، داستان، عکس، فیلم، موسیقی، و... از وب سایت‌ها کپی و در در وبلاگ یا وب‌سایت دیگر بازنشر می‌شود.
 یادداشت زیر در فیس بوک برای من ارسال شد. شاید برایتان جالب باشد نزدیک به ۱۰ دقیقه در «گوگل» به دنبال منبع آن گشتم و پیدا نکردم. و جالب توجه بود که این حکایت در بیش از ۳۰ وبلاگ‌ و وب‌سایت بدون یادکردن از منبع اصلی آن، باز نشر شده بود.
کمترین معنی این اقدام «دزدی» است. خیلی راحت «دزدی» است و هیچ فرقی با بالا رفتن از دیوار مردم به قصد سرقت دسترنج مادی آن‌ها ندارد. معنی دردآور دیگر آن اینست که کاربران اینترنتی و مدیران وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌ها کمترین ارزشی برای دستکم قانونی که برای حفاظت از حقوق خودشان طراحی شده قائل نیستند.

هر زمان شایعه‌ای را شنیدید و یا خواستید شایعه‌ای را تکرارکنید این فلسفه را در ذهن خود داشته باشید!
در یونان باستان «سقراط» به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود. روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود، با هیجان نزد او آمد و گفت: سقراط! می‌دانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده‌ام؟ سقراط پاسخ داد: «لحظه‌ای صبر کن. قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی.»
مرد پرسید: سه پرسش؟
سقراط گفت: بله درست است. قبل از اینکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی، لحظه‌ای آنچه را که قصدگفتنش را داری امتحان کنیم. اولین پرسش حقیقت است. کاملا مطمئنی که آنچه را که می‌خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟
مرد جواب داد: «نه، فقط در موردش شنیده‌ام.
» سقراط گفت: «بسیار خوب، پس واقعا نمی‌دانی که خبردرست است یا نادرست. حالا بیا پرسش دوم را بگویم،» پرسش خوبی «آنچه را که درموردشاگردم می‌خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟» مردپاسخ داد: «نه، برعکس…» سقراط ادامه داد: «پس می‌خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی درموردآن مطمئن هم نیستی بگویی؟» مردکمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت. سقراط ادامه داد: «و اما پرسش سوم سودمند بودن است. آنچه را که می‌خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟» مرد پاسخ داد: «نه، واقعا…» سقراط نتیجه گیری کرد: «اگرمی خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلا آن رابه من می‌گویی؟