جلسه ستاد مناسبتهاي شهرستان كاشان، ويژه برگزاري بزرگداشت «سپيده كاشاني» اخيرا برگزار شده و مصوب شده نام يك خيابان به نام اين بانو نام گذاري شود.
جالب است بدانید در كاشان بلواري به نام اين بانوی شاعره وجود دارد.
سهشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۹
مملکته داریم؟
جلسه ستاد مناسبتهاي شهرستان كاشان ويژه برگزاري بزرگداشت سپيده كاشاني اخيرا برگزار شده و مصوب شده نام يك خيابان به نام اين بانو نام گذاري بشه جالب اينكه در كاشان بلواري به نام اين خانم وجود دارد
پنجشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۹
وبسایتهای جدید که میخواهند بالاترین باشند
حدود یکسال پیش «سبزلینک» در فضای مجازی فعالیت خود را آغاز کرد. همان زمان اکثر دوستانی که همدیگر را به این وبسایت دعوت مینمودند، مهمترین شعارشان این بود که این سایت در آیندهای نزدیک یک «بالاترین» خواهد بود. اگرچه نحوه کار این وبسایت با اندکی تفاوت چیزی در حد «بالاترین» بود، و مهمترین هدفش چنانکه از نامش پیدا بود پوشش دادن و معرفی اخبار جنبش سبز در فضای مجازی بود؛ اما با وجود همه این ویژگیها نه تنها نتوانست یک «بالاترین» باشد بلکه حتی نتوانست در جذب کاربر و گسترش فعالیت به معدل قابل قبولی در بین سایتهای مشابه دست یابد. این درحالی بود که اکثر کاربران «بالاترین» ، «دنباله» ، «سبزفتو» و فعالین سبز در فضای مجازی در این سایت عضو شده و فعالیت نمودند، اما اقبال عمومی آنطور که تصور میرفت متوجه این سایت نشد.
یکی دوسال قبل از آن وبسایت «دنباله» با همین ویژگی و کارکردی تقریبا شبیه «بالاترین» در فضای مجازی فعال بود و توانسته بود کاربران و مخاطبان خاص خود را هم جذب نماید. کد مخصوص ارسال لینک به این سایت هم تقریبا در سطحی نزدیک به «بالاترین»، در اکثر وبلاگها و وبسایتها وجود داشت اما این وبسایت هم هیچگاه نتوانست به سطحی از موفقیت فوقالعادهای که «بالاترین» بدان دست یافته بود دست یابد.
این در شرایطی بود که عضویت در این سایتها و باز کردن حساب کاربری بدون هیچگونه محدودیتی وجود داشت، و عضویت در «بالاترین» محدودیت داشته و بدون دعوتنامه امکانپذیر نبود و پروسه گرفتن این دعوتنامه هم تقریبا سخت طراحی شده و خود محدودیت دیگری داشت.
با این همه تمایل کاربران اینترنتی به عضویت در «بالاترین» با وجود محدودیت پیشگفته هر روز بیش از پیش بود.
هنوز هم این تمایل و علاقه وجود دارد و درست هم هست. «بالاترین» علیرغم بعضی از انتقادهای درست که به تصمیمات اخیر مدیریت آن میشود و ظاهرا وارد هم میباشد، اما این سایت طی چند سال فعالیت به خوبی توانسته جایگاه مناسب خود را پس از فراز و فرودهای بسیار و آهسته آهسته پیدا کند، و طی این مدت خدمات و پشتیبانی لازم را در اختیار کاربرانش قرار داده است و افرادی که امکان عضویت در این سایت را نداشتهاند هم به نوعی استفاده لازم خود از خدمات این وبسایت را داشتهاند. اگرچه تنها شدن و نبودن رقیب، به خودی خود ظرفییت انحراف را ایجاد میکند و شاید بتوان گفت که منشاء انحراف اخیر «بالاترین» و اعتراض کاربران آن همین ویژگی بدون رقیب و یکهتاز بودن آن است، و به این دلیل وجود سایتی با ویژگیها و قابلیتهای «بالاترین» میتواند سوپاپ اطمینان و ابزار هدایتی برای جلوگیری از انحراف احتمالی باشد و از این منظر حضور وبسایتهای «ریشهها»، «روزنامه» و «آزادگی» را باید به فال نیک گرفت. اما متاسفانه باید گف سربرآوردن سرزده این سایتها به این شکل و آنهم به فاصله زمانی بسیار محدود، بیش از آنکه نشانه خوبی را نوید بدهد، متاسفانه نشانه زنگ خطری برای این سایتهاست که قبلا برای سایتهای مشابه «دنباله» و «سبزلینک» به صدا در آمده و ظاهرا مدیران سایتهای جدید آنرا نشنیدهاند.
یک نکته را متذکر شوم؛ من با افتخار در همه این وبسایتها عضوهستم و همین دوهفته پیش حساب کاربری فعال من و همه دوستانی که با دعوت من در «بالاترین» عضو شده بودند، بسته شده. اما با این وجود من انتقادات تند و بیسابقه حدود یکماه اخیر به این سایت را کمی بیانصافی و قدرناشناسی تعبیر میکنم و به همان اندازه که معتقدم کاربران به «بالاترین» ارزش دادهاند، معتقدم که «بالاترین» هم متقابلا به کاربران خود خدماتی را داشته است.
اما بعنوان یک کاربر تقریبا فعال در عرصه مجازی، علاقهمندم احتیاط و تجربه بش از پیش وجه همت و سرمشق همه ما و خصوصا سایتهای جدید باشد تا قبل از آنکه شرایطی فراهم شود که نتوان اعتبار از دست رفته را بازیابی نمود دست به اقدامات شتابزده نزنیم.
من و همه کاربران «بالاترین» و کاربران سایتهای جدید بسیار خوشحال خواهیم بود که آقای «یحیینژاد» وبسایتهای جدید را نه بعنوان رقیب که به عنوان رفیق و همراه نگاه کرده و متقابلا مدیران و کاربران وبسایتهای جدید هم از هماکنون خود را رقیب «بالاترین» حس نکرده و معرفی ننمایند. ضمن اینکه البته لازم است شرایط این دو دسته کمی با هم متفاوت باشد تا هر کاربری بنا به شرایط هر سایت و علایق خود یکی را انتخاب نموده و فعالیت خود را روی آن متمرکز نماید.
این نوشته در کابلپرس اینجا
درهمین رابطه:مرگ مغزی بالاترین
...................دست بالای دست بسیار است
یکی دوسال قبل از آن وبسایت «دنباله» با همین ویژگی و کارکردی تقریبا شبیه «بالاترین» در فضای مجازی فعال بود و توانسته بود کاربران و مخاطبان خاص خود را هم جذب نماید. کد مخصوص ارسال لینک به این سایت هم تقریبا در سطحی نزدیک به «بالاترین»، در اکثر وبلاگها و وبسایتها وجود داشت اما این وبسایت هم هیچگاه نتوانست به سطحی از موفقیت فوقالعادهای که «بالاترین» بدان دست یافته بود دست یابد.
این در شرایطی بود که عضویت در این سایتها و باز کردن حساب کاربری بدون هیچگونه محدودیتی وجود داشت، و عضویت در «بالاترین» محدودیت داشته و بدون دعوتنامه امکانپذیر نبود و پروسه گرفتن این دعوتنامه هم تقریبا سخت طراحی شده و خود محدودیت دیگری داشت.
با این همه تمایل کاربران اینترنتی به عضویت در «بالاترین» با وجود محدودیت پیشگفته هر روز بیش از پیش بود.
هنوز هم این تمایل و علاقه وجود دارد و درست هم هست. «بالاترین» علیرغم بعضی از انتقادهای درست که به تصمیمات اخیر مدیریت آن میشود و ظاهرا وارد هم میباشد، اما این سایت طی چند سال فعالیت به خوبی توانسته جایگاه مناسب خود را پس از فراز و فرودهای بسیار و آهسته آهسته پیدا کند، و طی این مدت خدمات و پشتیبانی لازم را در اختیار کاربرانش قرار داده است و افرادی که امکان عضویت در این سایت را نداشتهاند هم به نوعی استفاده لازم خود از خدمات این وبسایت را داشتهاند. اگرچه تنها شدن و نبودن رقیب، به خودی خود ظرفییت انحراف را ایجاد میکند و شاید بتوان گفت که منشاء انحراف اخیر «بالاترین» و اعتراض کاربران آن همین ویژگی بدون رقیب و یکهتاز بودن آن است، و به این دلیل وجود سایتی با ویژگیها و قابلیتهای «بالاترین» میتواند سوپاپ اطمینان و ابزار هدایتی برای جلوگیری از انحراف احتمالی باشد و از این منظر حضور وبسایتهای «ریشهها»، «روزنامه» و «آزادگی» را باید به فال نیک گرفت. اما متاسفانه باید گف سربرآوردن سرزده این سایتها به این شکل و آنهم به فاصله زمانی بسیار محدود، بیش از آنکه نشانه خوبی را نوید بدهد، متاسفانه نشانه زنگ خطری برای این سایتهاست که قبلا برای سایتهای مشابه «دنباله» و «سبزلینک» به صدا در آمده و ظاهرا مدیران سایتهای جدید آنرا نشنیدهاند.
یک نکته را متذکر شوم؛ من با افتخار در همه این وبسایتها عضوهستم و همین دوهفته پیش حساب کاربری فعال من و همه دوستانی که با دعوت من در «بالاترین» عضو شده بودند، بسته شده. اما با این وجود من انتقادات تند و بیسابقه حدود یکماه اخیر به این سایت را کمی بیانصافی و قدرناشناسی تعبیر میکنم و به همان اندازه که معتقدم کاربران به «بالاترین» ارزش دادهاند، معتقدم که «بالاترین» هم متقابلا به کاربران خود خدماتی را داشته است.
اما بعنوان یک کاربر تقریبا فعال در عرصه مجازی، علاقهمندم احتیاط و تجربه بش از پیش وجه همت و سرمشق همه ما و خصوصا سایتهای جدید باشد تا قبل از آنکه شرایطی فراهم شود که نتوان اعتبار از دست رفته را بازیابی نمود دست به اقدامات شتابزده نزنیم.
من و همه کاربران «بالاترین» و کاربران سایتهای جدید بسیار خوشحال خواهیم بود که آقای «یحیینژاد» وبسایتهای جدید را نه بعنوان رقیب که به عنوان رفیق و همراه نگاه کرده و متقابلا مدیران و کاربران وبسایتهای جدید هم از هماکنون خود را رقیب «بالاترین» حس نکرده و معرفی ننمایند. ضمن اینکه البته لازم است شرایط این دو دسته کمی با هم متفاوت باشد تا هر کاربری بنا به شرایط هر سایت و علایق خود یکی را انتخاب نموده و فعالیت خود را روی آن متمرکز نماید.
این نوشته در کابلپرس اینجا
درهمین رابطه:مرگ مغزی بالاترین
...................دست بالای دست بسیار است
سهشنبه، دی ۲۱، ۱۳۸۹
برکناری وزیر صنایع و حواشی خبر آن
سایتهای خبری «رهوانیوز»، «نیوزآنلاین»، «عصرایران»، «جنوبنیوز» مشترکا به نقل از «محرمانهنیوز» خبر تکذیبیهای را منتشر نمودهاند که، هم در اصل گزارش «محرمانهنیوز» و هم در اینترنت، هیچ سابقهای از خبر تکذیب شده وجود ندارد.
اما اصل گزارش سایت «محرمانهنیوز» نه تنها خود فاقد بعضی از عناصر اصلی خبر میباشد، بلکه منبع خبر را هم ذکر نکرده است.
اصول روزنامهنگاری شرایط اصلی یک خبر یا گزارش را دقیق، و جامع و مانع بودن آن تعریف میکند. برای آنکه یک خبر یا گزارش خبری دقیق و جامع و مانع باشد باید منبع خبر مورد اطمینان بوده و در روزنامهنگاری آنلاین ضمن نقل منبع خبر، چنانچه آن منبع روی پایگاه جهانی اینترنت آدرس مشخصی دارد، باید به آدرس مشخص خبر لینک داده شود.
روزنامهنگار از نظر اخلاقی و قانونی موظف است قبل از استناد به خبر یک رسانه یا پایگاه اینترنتی در مورد میزان اعتماد و محل توثیق آن پایگاه و رسانه تحقیق نماید. استناد به هر خبر و یا هر رسانهای بدون تحقیق درباره جایگاه قانونی و رسمی آن رسانه نافی مسئولیت اخلاقی و حرفهای خبرنگار و روزنامهنگار نیست.
سایتهای خبری رهوانیوز، نیوزآنلاین، عصرایران، جنوبنیوز مشترکا به نقل از «محرمانهنیوز» این خبر را منتشر نمودهاند:
«یک مقام مسئول در دفتر رییس جمهوری ، در گفتگوی تلفنی با محرمانه نیوز ، شایعه تغییر وزیر صنایع و معادن که روز یکشنبه از سوی یک سایت اینترنتی منتشر شده بود را به شدت تکذیب کرد»
چنانچه ملاحظه میشود، در این خبر به جای ذکر منبع مشخص و شفاف، که اعتبار هر خبری بدان برمیگردد تنها به ذکر «یکسایتاینترنتی» اکتفا شده، و هیچ لینکی هم به سایت مذکور داده نشده. از طرفی در اینترنت هم هیچ سابقهای از خبر تکذیب شده وجود ندارد، یا دستکم من نتوانستم با تمام جابه جا کردن کلمات کلیدی خبر، سابقهای از آن، به کمک موتور جستوجوگر قدرتمند «گوگل» پیدا کنم.
اما نکته جالب آنست که تمام سایتهای مذکور دقیقا خبر نوشته شده در سایت منبع (محرمانه نیوز) را بدون کم و بیش و حتی کوچکترین تغییر در رسمالخط و املا و پروردن خبر برای رسانه و مخاطبین خود، کپی، و در رسانه خود منعکس نمودهاند، به طوری که واژه «کلافه» که در سایت «محرمانهنیوز» به اشتباه «کلاف» نوشته شده، به همین شکل اشتباه در تمام سایتها منعکس شده است.
این نشان میدهد سردبیر و خبرنگاران سایتهای مذکور نه تنها نسبت به صحت خبر و منبع نقل آن سهلانگاری داشتهاند، بلکه نسبت به آرایش ظاهری نوشتار و پرورش خبری که از منبع دیگری اخذ میشود و جزء وظایف خبرنگار است نیز، توجه شایستهای صورت نپذیرفته است.
اما برگردیم به اصل خبر؛ یعنی خبر برکناری آقای وزیر که هیچ سابقهای از آن در اینترنت موجود نیست و سایت منتشر کننده خبر تکذیب آن هم نام منبع خبر خود را در تکذیبیه ذکر نفرموده ، از طرفی خبر هم نه یک خبر مثبت که یک خبر منفی و تکذیبیه است و هیچ پاسخی هم تا کنون نیافتهاست. آیا مواد بکار رفته در گزارش سایت «محرمانهنیوز» جعلی و فاقد اصالت است؟
در این باره مخاطبین آن سایت و افکار عمومی با اقبال یا عدم اقبال خود به گزارشهای آتی آن و یا توضیحات روشنگر خود سایت پاسخگو خواهند بود.
اما اصل گزارش سایت «محرمانهنیوز» نه تنها خود فاقد بعضی از عناصر اصلی خبر میباشد، بلکه منبع خبر را هم ذکر نکرده است.
اصول روزنامهنگاری شرایط اصلی یک خبر یا گزارش را دقیق، و جامع و مانع بودن آن تعریف میکند. برای آنکه یک خبر یا گزارش خبری دقیق و جامع و مانع باشد باید منبع خبر مورد اطمینان بوده و در روزنامهنگاری آنلاین ضمن نقل منبع خبر، چنانچه آن منبع روی پایگاه جهانی اینترنت آدرس مشخصی دارد، باید به آدرس مشخص خبر لینک داده شود.
روزنامهنگار از نظر اخلاقی و قانونی موظف است قبل از استناد به خبر یک رسانه یا پایگاه اینترنتی در مورد میزان اعتماد و محل توثیق آن پایگاه و رسانه تحقیق نماید. استناد به هر خبر و یا هر رسانهای بدون تحقیق درباره جایگاه قانونی و رسمی آن رسانه نافی مسئولیت اخلاقی و حرفهای خبرنگار و روزنامهنگار نیست.
سایتهای خبری رهوانیوز، نیوزآنلاین، عصرایران، جنوبنیوز مشترکا به نقل از «محرمانهنیوز» این خبر را منتشر نمودهاند:
«یک مقام مسئول در دفتر رییس جمهوری ، در گفتگوی تلفنی با محرمانه نیوز ، شایعه تغییر وزیر صنایع و معادن که روز یکشنبه از سوی یک سایت اینترنتی منتشر شده بود را به شدت تکذیب کرد»
چنانچه ملاحظه میشود، در این خبر به جای ذکر منبع مشخص و شفاف، که اعتبار هر خبری بدان برمیگردد تنها به ذکر «یکسایتاینترنتی» اکتفا شده، و هیچ لینکی هم به سایت مذکور داده نشده. از طرفی در اینترنت هم هیچ سابقهای از خبر تکذیب شده وجود ندارد، یا دستکم من نتوانستم با تمام جابه جا کردن کلمات کلیدی خبر، سابقهای از آن، به کمک موتور جستوجوگر قدرتمند «گوگل» پیدا کنم.
اما نکته جالب آنست که تمام سایتهای مذکور دقیقا خبر نوشته شده در سایت منبع (محرمانه نیوز) را بدون کم و بیش و حتی کوچکترین تغییر در رسمالخط و املا و پروردن خبر برای رسانه و مخاطبین خود، کپی، و در رسانه خود منعکس نمودهاند، به طوری که واژه «کلافه» که در سایت «محرمانهنیوز» به اشتباه «کلاف» نوشته شده، به همین شکل اشتباه در تمام سایتها منعکس شده است.
این نشان میدهد سردبیر و خبرنگاران سایتهای مذکور نه تنها نسبت به صحت خبر و منبع نقل آن سهلانگاری داشتهاند، بلکه نسبت به آرایش ظاهری نوشتار و پرورش خبری که از منبع دیگری اخذ میشود و جزء وظایف خبرنگار است نیز، توجه شایستهای صورت نپذیرفته است.
اما برگردیم به اصل خبر؛ یعنی خبر برکناری آقای وزیر که هیچ سابقهای از آن در اینترنت موجود نیست و سایت منتشر کننده خبر تکذیب آن هم نام منبع خبر خود را در تکذیبیه ذکر نفرموده ، از طرفی خبر هم نه یک خبر مثبت که یک خبر منفی و تکذیبیه است و هیچ پاسخی هم تا کنون نیافتهاست. آیا مواد بکار رفته در گزارش سایت «محرمانهنیوز» جعلی و فاقد اصالت است؟
در این باره مخاطبین آن سایت و افکار عمومی با اقبال یا عدم اقبال خود به گزارشهای آتی آن و یا توضیحات روشنگر خود سایت پاسخگو خواهند بود.
دوشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۹
وعده یک میلیون تومان و کلاه گشادی که بر سر نوزادان 89 رفت
سال 89 اندک اندک به روزهای پایانی خود نزدیک میشود، اما مردم ما و خصوصا والدینی که در سالجاری مشمول عنایت و رحمت خداوندی شده و صاحب نوزاد شدهاند، هنوز چشم به راه مبلغ 1میلیون تومانی هستند که آقای «احمدینِژاد» وعده داد به متولدین 89 بپردازد.این وعده اکنون عملی نشده و انگونه که کارشناسان می گویند شرایط تحقق آن نیز وجود ندارد.
«احمدینژاد» در روزهای آغازین سالجاری وعده داد که به هر نوزاد ایرانی متولد سال 89 یک میلیون تومان پرداخت خواهد نمود. همان زمان بعضی از نمایندگان مجلس نسبت به این خلاف قانونی دولت، اعتراض نمودند، اما نه دولت و آقای «احمدینژاد» به اعتراضات توجهی نمودند و نه نمایندگان معترض پیگیر اعتراض قانونی شدند.
اما حالا در حالی که اندک اندک به روزهای پایانی سال 89 نزدیک میشویم، «جمال دامغانیان» عضو هیئت مدیره بانک ملی، در حاشیه همایش «تجربه سیاستگذاری پولی در کشورهای اسلامی» در جمع خبرنگاران اظهار نمودهاند که «از ابتدای سالجاری تا کنون 960 هزار نوزاد متولد شده و پیشبینی میشود که تا پایان سال این رقم به یکمیلیون و400 هزار برسد»
بنابراین برای تحقق و عملی شدن وعده ریسجمهور بودجه 14هزار میلیار تومانی مورد نیاز است که به گفته آقای «دامغانیان» تا کنون هیچ مبلغی در این رابطه به بانکملی ارائه نشده است. و به نظر هم نمیرسد با توجه به شرایط جاری ارائه شود.
در این میان میمانند جمعیت نزدیک به 1میلیون و 400هزار خانواده با جیب بزرگ و دوختهشده خالی، و کلاه گشادی که بر سر خود و فرزندانشان رفته است.
این نوشته در خودنویس اینجا
........................در امروز اینجا
................. در خبرنگاران سبز اینجا
«احمدینژاد» در روزهای آغازین سالجاری وعده داد که به هر نوزاد ایرانی متولد سال 89 یک میلیون تومان پرداخت خواهد نمود. همان زمان بعضی از نمایندگان مجلس نسبت به این خلاف قانونی دولت، اعتراض نمودند، اما نه دولت و آقای «احمدینژاد» به اعتراضات توجهی نمودند و نه نمایندگان معترض پیگیر اعتراض قانونی شدند.
اما حالا در حالی که اندک اندک به روزهای پایانی سال 89 نزدیک میشویم، «جمال دامغانیان» عضو هیئت مدیره بانک ملی، در حاشیه همایش «تجربه سیاستگذاری پولی در کشورهای اسلامی» در جمع خبرنگاران اظهار نمودهاند که «از ابتدای سالجاری تا کنون 960 هزار نوزاد متولد شده و پیشبینی میشود که تا پایان سال این رقم به یکمیلیون و400 هزار برسد»
بنابراین برای تحقق و عملی شدن وعده ریسجمهور بودجه 14هزار میلیار تومانی مورد نیاز است که به گفته آقای «دامغانیان» تا کنون هیچ مبلغی در این رابطه به بانکملی ارائه نشده است. و به نظر هم نمیرسد با توجه به شرایط جاری ارائه شود.
در این میان میمانند جمعیت نزدیک به 1میلیون و 400هزار خانواده با جیب بزرگ و دوختهشده خالی، و کلاه گشادی که بر سر خود و فرزندانشان رفته است.
این نوشته در خودنویس اینجا
........................در امروز اینجا
................. در خبرنگاران سبز اینجا
سهشنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۹
جنتی و اقرار به تزیینی بودن رای مردم
کمتر کسی باور میکرد هوشمندی بالای سیاسی آقای «خاتمی» در اعلام پیششرطهای اصلاحطلبان برای شرکت در انتخابات آتی، پیشفرضی برای اجرای آخرین پردهها از رسوایی اصولگرایان باشد. اما ذکاوت «خاتمی»، «احمدجنتی» را واداشت زودتر از موعد اعلام و اقرار کند که؛ نیازی به رای اصلاحطلبان نیست. و کدام ناظرآگاهی است که باور کند ایشان و سایر همفکرانشان کمترین ارزش و اعتباری برای رای و ارداه مردم قائل بودهاند؟
صرف نظر از کمیت وزن سیاسی اصلاحطلبان، و بدون در نظر گرفتن بیاعتمادی شدید داخلی و بینالمللی نسبت به متولیان پروسه انتخابات در ایران، حرف «احمدجنتی» بسیار قابل توجه است. این حرف حدیث نفس و حرف دل اصلی اصولگرایان است که برای اولین بار باید «جنتی» را به دلیل این شهامت و شفافیت و صراحتنطر ستایش کرد.

اصولگرایان از ابتدای انقلاب هیچ ارزشی برای رای مردم قابل نبوده و همواره حضور و رای مردم را در حد نمایش و تزیین و تبلیغ به نفع خود قبول داشته و چنانکه احتمال میدادند رای، اراده و خواست مردم، چیزی غیر از خواست آنان باشد، با تمام ابزار و امکانات موجود و ممکن جلو تحقق این اراده و خواست را میگرفتند.
نظارت استصوابی، دخالت مستقیم و غیرمستقیم در کار هیئتهای اجرایی و مصادره به مطلوب نمودن آنها، رد صلاحیت گسترده داوطلبان با گرایش فکری متفاوت، و ... ابزارهایی بوده است که اصولگرایان و در راس آنها شوراینگهبان طی سی سال گذشته برای جلوگیری از تحقق رای و خواست مردم و یا تقلیل اراده آنها بدان متوسل شده و پس از اخذ نتیجه مطلوب اما ناحق، دموکراتیک و مردمیبودن نظام را با تمام توان رسانهای تبلیغ نمودهاند.
مگر آنکه اشتباه محاسباتی و پیشبینیها اشتباه از آب درآید، چنانکه در دوم خرداد 76 این اشتباه محاسبات اتفاق افتاد و نتیجه آن نشد که خواست و نظر آنان بود، آن شد که مردم میخواستند. مردم فراموش نکردهاند که اصولگرایان و به خصوص آقای «جنتی» دبیر شورای نگهبان بارها و بارها، به این اشتباه محسباتی اقرار، و اعلام نمودند که؛ اجازه تکرار اشتباه دوم خرداد را نخواهند داد. البته ایشان و اصولگرایان هیچگاه به صراحت اقرار نمینمودند که نیازی به رای مردم ندارند. بلکه با خودقیم و ولی خواندن و صغیر پنداشتن مردم اعلام مینمودند که، اجازه فریب خوردن مردم و سوءاستفاده از آنها را نخواهیم داد. همان کاری که -به زعم خودشان برای جلوگیری از فریب مردم- به گستردگی در انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم انجام داده و در کودتای انتخابانی ریاستجمهوری دهم با جعل و سرقت و تقلب و خیانت آشکار تکمیل نمودند. و بلافاصله شور و شعور و حضور ستایش برانگیز مردم در پای صندوقهای رای ریاست جمهوری دهم ، مصادره به مطلوب شده و تا کنون نیز از آن به حماسه 40 میلیونی و بعنوان بیمه نظام و حاکمیت و حجت مردمی بودنشان تبلیغ شده است.
اما چه شده است که آقای دبیر محترم شورای نگهبان، به این نتیجه رسیده است که دیگر نیازی به این بیمه و این حماسه حضور و تزیین و تبلیغ ندارد؟ ظاهرا و نه که ظاهرا بلکه قطعا مجموعه نظام به روشنی دریافتهاند که پایگاههای مردمیشان علیرغم در اختیار داشتن تمام ابزارها و جایگاههای اختصاصی، و خرج کردن از کیسه دین، به شدت متزلزل شده و کیسه دین در اختیار و معرفی شده به شدت تهی و خالی از اعتبار شده و دیگر مستمسکی برای فریب و دلمشغولی مردم موجود نیست. در چنین شرایطی کم کم لازم است اعلام شود نیازی به رای مردم نیست. اما این اعلام باید به تدریج و طی پروسه خاصی صورت گیرد. نقطه شروع آن عدم نیاز به حضور اصلاحطلبان است که در ابتداییترین تصور و با فرض قبول نتایج اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری دهم، دستکم 13 میلیون رای را نمایندگی میکنند. 13 میلیونی که طی سالهای گذشته بیشترین تلاش برای اخذ رایشان برای تبلیغ و تزیین صورت میگرفته است. اما همینکه مشروعیت مردمی نظام دیگر اینروزها نیاز و مسئله حاکمیت نیست و در شرایطی که اعتبار بین المللی حاکمیت در مجامع رسمی و غیر رسمی جهانی، طی چهار گذشته به شدت تنزل یافته، حاکمیت نیازی به شارژ اعتبار دروغین گذشته نداشته و ترجیح داده است این رای را نداشته باشد و در مقابل دردسر حضورشان را هم. و حالا بهتر است که در آخرین سنگرها با تمام احتیاط لازم از آخرین لحظات عمرش دفاع نماید. (این چنانچه عرض کردم فرض کمترین شرایط ممکن است. در حالی که به شهادت رفتار حاکمیت در جریان انتخابات دهم و تقلب آشکار در انتخابات و کودتای انتخاباتی بدون شک شرایط بسیار متفاوت از شرایط مفروض فوق است).
مجموعه حاکمیت به نمایندگی و سخنگویی «احمدجنتی» طی سی سال گذشته برای از دست ندادن امتیازات و حفظ وضعیت و شرایط موجود، مجبور به دروغگویی و تبلیغ و تزیین مشروعیتدروغین مردمی بود، اما امروز دیگر آنها چیزی برای از دست دادن ندارند پس چه بهتر که دست به ریسکهای دردسرساز و مخاطرهآمیز نزنند.
پیش شرطهای آقای «خاتمی» در حکم حکایت جوانی بود که مادرش را برای فروش به بازار میبرد و در مقابل اعتراض مردم اعلام میکرد؛ نگران نباشید قیمتی میگویم که کسی نخرد.
پیششرطهای «خاتمی» اگرچه در بازار اصلاحطلبان مورد توجه واقع نشد، اما در اردوگاه اصولگرایان، خامگویی و توهم خریدارن را به همراه داشت . این هنوز از نتایج سحر است.
این نوشته در جرس اینجا
......در خبرنگاران سبز اینجا
....................... در امروز اینجا
نظارت استصوابی، دخالت مستقیم و غیرمستقیم در کار هیئتهای اجرایی و مصادره به مطلوب نمودن آنها، رد صلاحیت گسترده داوطلبان با گرایش فکری متفاوت، و ... ابزارهایی بوده است که اصولگرایان و در راس آنها شوراینگهبان طی سی سال گذشته برای جلوگیری از تحقق رای و خواست مردم و یا تقلیل اراده آنها بدان متوسل شده و پس از اخذ نتیجه مطلوب اما ناحق، دموکراتیک و مردمیبودن نظام را با تمام توان رسانهای تبلیغ نمودهاند.
مگر آنکه اشتباه محاسباتی و پیشبینیها اشتباه از آب درآید، چنانکه در دوم خرداد 76 این اشتباه محاسبات اتفاق افتاد و نتیجه آن نشد که خواست و نظر آنان بود، آن شد که مردم میخواستند. مردم فراموش نکردهاند که اصولگرایان و به خصوص آقای «جنتی» دبیر شورای نگهبان بارها و بارها، به این اشتباه محسباتی اقرار، و اعلام نمودند که؛ اجازه تکرار اشتباه دوم خرداد را نخواهند داد. البته ایشان و اصولگرایان هیچگاه به صراحت اقرار نمینمودند که نیازی به رای مردم ندارند. بلکه با خودقیم و ولی خواندن و صغیر پنداشتن مردم اعلام مینمودند که، اجازه فریب خوردن مردم و سوءاستفاده از آنها را نخواهیم داد. همان کاری که -به زعم خودشان برای جلوگیری از فریب مردم- به گستردگی در انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم انجام داده و در کودتای انتخابانی ریاستجمهوری دهم با جعل و سرقت و تقلب و خیانت آشکار تکمیل نمودند. و بلافاصله شور و شعور و حضور ستایش برانگیز مردم در پای صندوقهای رای ریاست جمهوری دهم ، مصادره به مطلوب شده و تا کنون نیز از آن به حماسه 40 میلیونی و بعنوان بیمه نظام و حاکمیت و حجت مردمی بودنشان تبلیغ شده است.
اما چه شده است که آقای دبیر محترم شورای نگهبان، به این نتیجه رسیده است که دیگر نیازی به این بیمه و این حماسه حضور و تزیین و تبلیغ ندارد؟ ظاهرا و نه که ظاهرا بلکه قطعا مجموعه نظام به روشنی دریافتهاند که پایگاههای مردمیشان علیرغم در اختیار داشتن تمام ابزارها و جایگاههای اختصاصی، و خرج کردن از کیسه دین، به شدت متزلزل شده و کیسه دین در اختیار و معرفی شده به شدت تهی و خالی از اعتبار شده و دیگر مستمسکی برای فریب و دلمشغولی مردم موجود نیست. در چنین شرایطی کم کم لازم است اعلام شود نیازی به رای مردم نیست. اما این اعلام باید به تدریج و طی پروسه خاصی صورت گیرد. نقطه شروع آن عدم نیاز به حضور اصلاحطلبان است که در ابتداییترین تصور و با فرض قبول نتایج اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری دهم، دستکم 13 میلیون رای را نمایندگی میکنند. 13 میلیونی که طی سالهای گذشته بیشترین تلاش برای اخذ رایشان برای تبلیغ و تزیین صورت میگرفته است. اما همینکه مشروعیت مردمی نظام دیگر اینروزها نیاز و مسئله حاکمیت نیست و در شرایطی که اعتبار بین المللی حاکمیت در مجامع رسمی و غیر رسمی جهانی، طی چهار گذشته به شدت تنزل یافته، حاکمیت نیازی به شارژ اعتبار دروغین گذشته نداشته و ترجیح داده است این رای را نداشته باشد و در مقابل دردسر حضورشان را هم. و حالا بهتر است که در آخرین سنگرها با تمام احتیاط لازم از آخرین لحظات عمرش دفاع نماید. (این چنانچه عرض کردم فرض کمترین شرایط ممکن است. در حالی که به شهادت رفتار حاکمیت در جریان انتخابات دهم و تقلب آشکار در انتخابات و کودتای انتخاباتی بدون شک شرایط بسیار متفاوت از شرایط مفروض فوق است).
مجموعه حاکمیت به نمایندگی و سخنگویی «احمدجنتی» طی سی سال گذشته برای از دست ندادن امتیازات و حفظ وضعیت و شرایط موجود، مجبور به دروغگویی و تبلیغ و تزیین مشروعیتدروغین مردمی بود، اما امروز دیگر آنها چیزی برای از دست دادن ندارند پس چه بهتر که دست به ریسکهای دردسرساز و مخاطرهآمیز نزنند.
پیش شرطهای آقای «خاتمی» در حکم حکایت جوانی بود که مادرش را برای فروش به بازار میبرد و در مقابل اعتراض مردم اعلام میکرد؛ نگران نباشید قیمتی میگویم که کسی نخرد.
پیششرطهای «خاتمی» اگرچه در بازار اصلاحطلبان مورد توجه واقع نشد، اما در اردوگاه اصولگرایان، خامگویی و توهم خریدارن را به همراه داشت . این هنوز از نتایج سحر است.
این نوشته در جرس اینجا
......در خبرنگاران سبز اینجا
....................... در امروز اینجا
اشتراک در:
پستها (Atom)