- خدمات در تهران به نسبت دیگر کلانشهرها و شهرستانهای کشور، خیلی گران است. زندگی در سایه همین خدمات گران بسیار سخت است و اغلب طبقه پایین یا حتی متوسط جامعه برای جُفتوجورکردن دخل و خرج خود، مجبورند در چند شیفت کارکنند و قید خیلی از نیازهای طبیعی زندگی را بزنند.
- در تمام این سالها، سیاستهای تشویقی و امتیازاتی برای خروج و انتقال کارمندان از تهران به شهرستانها و محدودیتهایی برای انتقال از شهرستانها به تهران، اعمال و اجرا شده و هرچه جلوتر آمدهایم، دامنه آن هم وسیع و شدیدتر شده است، تا شاید جلوی حرص بیرویه برای حضور در مرکز گرفته شود.
- اما افزایش جمعیت تهران طی همین سالها و گسترش بیش از حد این کلانشهر در سطح و افزایش طبقه و تراکم و ارتفاع آن نشان میدهد که این سیاستگذاریها کمترین تاثیر را داشته و کماکان تهران دارد بزرگ و پرجمعیتتر میشود.
- البته این نکته موردتوجه هست که بیشتر جمعیت مهاجر تهران، تابع سیاستهای تشویقی برای خروج از تهران و مشمول محدودیتهای حقوقی و اداری برای ورود به تهران نیستند و بیشتر آنها را طبقه کارگری تشکیل میدهد که به ظن اینکه «علیآباد (تهران) شهری است» و میتواند آرزوهای آنها را جامه عمل بپوشاند، به این شهر سرازیر میشوند. غالبا هم در خانههای قوطیکبریتی و در شرایط سخت کاری در این شهر روزگار میگذرانند و تنها دلخوشیشان این است که در تهران زندگی میکنند.
- ادامه این حرص و افزایش جمعیت اما دیگر نه برای تهران قابل تحمل است، نه برای خود این مردم و حتما باید سیاستگذاران کلان نظام برای رهایی از این وضعیت، طرحی نو دراندازند و چارهای دقیق بیندیشند. طرح و چارهای که از تمام ظرفیتها و پتانسیلهای رسانهای و تبلیغی و حقوقی و اقتصادی و قضایی و تقنینی استفاده کند و کمک کند تا پراکندگی جمعیت این سرزمین که نام ایران را بر خود دارد، از این وضعیت کاریکاتوری خارج شده و نسبت متعادلتری پیدا کند.
- در ذهن همه مردم ایران این باور به شکل عمیقی شکلگرفته که همه امتیازها و موقعیتها و امکانات برای زندگی و رشد و پیشرفت فقط در تهران موجود است، و آدمی که دنبال موفقیت و رشد و امکانات بیشتر باشد، بهدنبال یافتن این امکانات، قطعا نخستین انتخابش سراب تهران و زندگی در میان گرانی و دود و آلودگی و انواع بیماریهای ناشی از آن و در شرایط سخت است و در این شرایط توهم پیشرفت و موفقیت هم دارد.
- البته نمیتوان منکر آن شد که برخی از امکانات خاص ناشی از برخی سیاستگذاریهای اشتباه، فقط امکان بروز و ظهور در تهران را دارد و داوطلبین این شرایط و این امکانات، منصفانه امکان عملیکردن ایده و علاقهمندیهای خود را جز در تهران ندارند که حتما در طرح نویی که درانداخته میشود، این تضعییقات باید مورد بررسی دقیقتری قرار گیرد.
- بیش از سه دهه پیش چاره در انتقال پایتخت از تهران به شهری دیگر دیده شد و حتی طرحهای مقدماتی آن در حال بررسی و آماده اجراشدن بود که با شهردارشدن «کرباسچی» در دوران ریاست جمهوری مرحوم «هاشمی» و ایجاد اصلاحاتی در ساختار ظاهری شهر و اضافهشدن برخی امکانات شهری، موقتا به شکل مُسکّنی مشکل حل شد تا طرح انتقال پایتخت از دستور کار خارج شود.
- اما اقدامات، زیربنایی و عمیق نبود و اندک زمانی بعد آثار مُسکّن کوتاهمدت تمام شده و مشکلات در ابعاد گستردهتری خود را نشان داد.
- در دوران ریاستجمهوری آقای «احمدینژاد» چاره مشکل، انتقال بخشی از پایتخت به برخی از کلانشهرها و پراکندن پایتخت در کشور اندیشیده شد، طرحی که از شدت خامی، عملا امکان اجرا حتی با اجبار و اصرار هم پیدا نکرد و هزینههای مستقیم و غیرمستقیم سنگینی هم همین اجرای موقت انتقال مثلا سازمان میراث فرهنگی به شیراز بر دوش کشور گذاشت.
- زلزله خفیف شامگاه و بامداد پنجشنبه ۳۰ آذرماه ۹۶ و کلاف سردرگمشدن همه شهر در زمانی کمتر از نیم ساعت، اخطاری بود که نشان بدهد وضعیت تهران بهشدت و بسیار بیش از آنچه حدسزده میشد، غیر قابل کنترل و خدای ناکرده در صورت حادثه غیرقابل امدادرسانی و مهار است و به قولی: بلاندیده دعا را شروع بایدکرد، علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد.
- تنظیم طرح و برنامهای که کمک کند باور مردم نسبت به امتیازات زندگی در مرکز اصلاح شود، سیاستهای تشویقی برای خروج از تهران را علاوه بر جماعت کارمند شامل سایر طبقه و جمعیتها هم بکند، سیاستهای قبلی را هم در زمینه تشویق، هم در زمینه محدودیت حسابشده تشدید کند، از همه کارشناسان خبره علوم اجتماعی و شهرشناسی و... بهره بگیرد و... امروزه نیاز ضروری و فوری و فوتی برای اداره کشور و پایتخت و تهران است که دیرشدن آن عواقب وخیمی نه فقط برای ساکنین تهران که برای همه ایران خواهد داشت. باید برای تهران فکری کرد.
- منتشر شده در آفتاب یزد
سهشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۹۶
باید برای تهران کاری کرد
یکشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۹۶
نامه دایی رهبر در انتقاد از سیاستهای وی
«سید حسین میردامادی« دایی آیتالله علی خامنهای با انتشار نامهای سرگشاده در وبسایت «کلمه» خطاب به رهبر ایران با اشاره به «رفتار دوگانه نظام و رهبری قبل و پس از درگذشت آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی با وی» نوشت: «آسیدعلی آقای عزیز! تا دیرتر از این نشده و دوران شما پایان نیافته و شیرازه امور به کل از هم نپاشیده و مُلک و ملت از دست نرفته، مشی خود را تغییر دهید و این ناهنجاریها را جبران کنید.»
به نوشته این استاد بازنشسته الهیات دانشگاه فردوسی مشهد؛ «فراخواندن آقای خامنهای از مشهد به تهران در بدو انقلاب و ورود ایشان به شورای انقلاب و امام جمعه شدن وی البته با کمک و پیشنهاد آیتالله العظمی منتظری و سلسله مراتب پیشرفت آقای خامنهای در مسئولیتهای کلان تا رسیدن به جانشینی حضرت امام (ره) همه و همه با تاییدات و حمایت مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بوده است.»
او افزوده است: «با اینهمه، شاهد رفتار بیمهر و حذف آقای هاشمی از سوی نظام و رهبری بودهایم، که اوج آن در رد صلاحیت آقای هاشمی بود؛ رد صلاحیتی که بدون دخالت و یا دستکم سکوت رهبر ممکن نبود.»
میردامادی از رهبر ایران انتقاد کرده که چرا در "بیانیه تسلیت" خود از لفظ "تخفیفی حجهالاسلام" برای هاشمی استفاده کرده است، در حالی که از نظر او "مراتب علمی و تحصیلات حوزوی آقای هاشمی رفسنجانی بر آقای خامنهای تفوق داشته (و یا دستکم مساوی بوده است)، و عنوان آیت الهی آقای هاشمی محرز بوده است. نشان به آن نشان که برخی از مراجع تقلید نزدیک به حکومت هم در پیام تسلیت از هاشمی به عنوان آیتالله یاد کردند.»
وی خطاب به خواهرزاده خود گفته است: «در قبال اینهمه حمایتها و خدمات و علاقه آقای هاشمی رفسنجانی به نظام و رهبری، چه رفتاری با ایشان داشتید؟ بگذارید برخی از این رفتارها را با هم مرور کنیم: حذف از امامت جمعه، کنارگذاشتن از ریاستِ خبرگان، رد صلاحیت در کاندیداتوری ریاست جمهوری سال ۹۲ که قطعا همه این موارد بدون اذن، اجازه و مشورت با رهبری و یا دستکم سکوت او صورت نگرفته است.»
دایی علی خامنهای با یادآوری این که "برخوردهای حذفی"، به عنوان "سمّ مهلکی در هاضمه انقلاب و اسیدی پاشیده بر چهره انقلاب"، در ایران "محدود به هاشمی نمیشود"، دلایل اختلاف او با هاشمی را درخواست وی برای "رفع حصر خانگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد"، "مطالبه ایشان در زمینه آزادی زندانیان سیاسی و روزنامهنگاران دربند که با شیوۀ کینکِشی و مظلومکُشی نظام مغایرت داشت" و مطرح کردن "مسئله محدود شدن دوره رهبری (مثلا ده ساله شدن آن) و شوراییشدن رهبری یا مخالفت هاشمی با کلمه «مطلقه» در ولایت فقیه" دانسته است.
او نسبت به برخورد حکومت ایران با سید محمد خاتمی نیز انتقاد کرده و با اشاره به "خلق و خوی استثنایی" او، کسب "تحسین دنیا" و "جمع کردن آبرو و اعتبار جهانی برای ایران" نوشته است: "برخلاف قانون مسّلم، ایشان ممنوعالتصویر و ممنوعالخروج و ممنوع از شرکت در تشییع شده است و چونان مجرمی تحتالحفظ و تحت نظر با ایشان رفتار میشود؟ و حتی در مراسم تشییع جنازه مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی، که همۀ آحاد مردم آزادانه در آن مشارکت گستردهای داشتند، به ایشان اجازۀ مشارکت داده نمیشود".
میردامادی از رهبر ایران خواسته است: "به حصر موسوی و کروبی و رهنورد هر چه زودتر پایان دهید"، "دستور آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی، روزنامهنگاران و هواداران حقوق بشر، از زن و مرد، پیر و جوان، را که احیانا منتقد شما بودهاند و در زندانهای طویلالمدت به سر میبرند و برخی مادران اطفال خردسال هستند، صادر کنید" و تا "زمان، کاملا از دست نرفته و از آفتاب رو به غروب عمر شاید رشحهای باقی باشد. محبت، مدارا و رعایت کرامت انسانی و وفا به آیین وفا و مهربانی را جایگزین خشونت، کینکِشی، مظلومکُشی و انحصارطلبی کنید".
چهارشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۹۶
روزی به عنوان «روز جهانی وب ثبت» نشده است
چند سایت ایرانی از جمله نصر سال گذشته و فیستنیوز، امسال سهشنبه ۱۰ مردادماه همزمان با نخستین روز از ماه اگوست میلادی را بدون ارجاع به منبع یا سند خاصی، بهعنوان «روز جهانی وب» معرفی کردهاند. این در حالی است که نه در جستوجوی گوگل و نه در دانشنامه آزاد «ویکی پدیا» که معمولا روزههای جهانی را با سوایق خاص آن ثبت میکند، خبری از این روز نیست.
با مراجعه به سایت یونسکو و در بخش روزهای جهانی، برای ماه اگوست فقط سه روز ۹ اگوست روز جهانی بومیان جهان، ۱۲ اگوست روز بینالمللی جوانان، و روز ۲۳ اگوست بهعنوان روز بینالمللی برای بهیادآوردن و لغو بردهداری ثبت شدهاست، و روز دیگری در این ماه بهعنوان «روز جهانی وب» ثبت نشده است.
با این حساب دیروز «روز جهانی وب» نبود، و هنوز سازمان فرهنگی ملل متحد روزی به این نام ثبت و نامگذاری نکرده است.
رسانهای که خبری منتشر میکند، باید خبرش کامل باشد. یعنی هم منبع داشته باشد، هم منبع حادثه را دقیق توضیح داده باشد. نمیشود همینطور روی هوا داستانی را بدون منبع تعریف و در انتهای آن نوشت که امروز روز جهانی مثلا وب است.
برای این خبر، باید حتما رسانه، یا مستقیما از مرکز ثبت روزهای جهانی یعنی یونسکو خبر بدهد که مثلا در فلان روز، تعداد فلان عضو از اعضای سازمان فرهنگی سازمان ملل متحد در ساعت فلان تشکیل جلسهای دادند که موضوع آن پیشنهاد فلان نماینده بهعنوان تعین روزی به نام «روز جهانی وب» بود، که نمایندگان حاضر پس از شنیدن مستندات طراح، با این تعداد رای موافقت کردند و روز اول اگوست از سال فلان به عنوان «روز جهانی وب» نامگذاری شد.
یا رسانه باید این خبر را غیرمستقیم به نقل از رسانههایی که در آن نشست بودهاند روایت و گزارش کند.
موسسه فرهنگی سازمان ملل متحد «یونسکو» مسؤولیت نامگذاری روزهای جهانی را بر اساس الگوریتم خاص خود دارد. انتخاب یک نام برای یک روز در جهان، مشمول پرسهای مشخص و زمانبر است و پس از اینکه روزی به نامی خاص نامگذاری شد، بلافاصله از طریق رسانههای معتبر اطلاعرسانی میشود و اطلاعرسانی رسانهها، مرجع ثبت اطلاعات دانشنامههایآنلاین از جمله «ویکی پدیا» و یافتشدن در سابقه جستوجوی موتور گوگل میشود.
شنبه، تیر ۰۳، ۱۳۹۶
منصف باشیم
تیتر؛ «انتقاد بیسابقه از کارنامه قبولی حجتی»، به هیچ عنوان مطالب گفتوگوی ایسنا با وزیر اسبق جهاد کشاورزی را نمایندگی نمیکند و براساس بدیهیترین اصول خبر و تیترنویسی غلط است.

تردیدی نیست که در وزارت جهاد کشاورزی کارهای غلط میشود. اصلا ایسنا بگوید کجا نمیشود؟ اما اینکه تیتر بهگونهای تنظیم شود که تمام اشتباهات تلنبارشده در یک وزارتخانه ـ که متغیرهای متعدد در دورههای مختلف در ایجاد آن دخیل بودهاند ـ را مستقیما متوجه شخص وزیر کند، هم میتواند ناشی از بیتجربگی در تنظیم تیتر باشد، هم ناشی از سوءنیت، که در مورد بالا بهرغم آنکه نباید اهل پیشداوری باشم، اما احتمال سوءنیت را در تنظیم این تیتر پررنگتر میبینم.
این پیشداوری را از آن جهت پررنگ مطرح میکنم، که مطالب بدنه گفتوگو آنقدر غلیظ که تیتر وزیر را زیر سئوال میبرد، علیه وزیر نیست و مصاحبهشونده با انصاف بسیار بیشتری، وزیر و دوران ۴ ساله او را نقد کرده و به عنوان راهکار هم گفته است که برای حل این مشکلات باید مسائل زیرساختی و بنیادین در وزارتخانه تغییر کند نه وزیر.
استفاده از صفت در تیتر هم مگر در موارد خاص مجاز نیست که در اینجا از صفت بیسابقه استفاده شده.
فارغ از اینها، «انصاف» یکی از اصول نخستین اخلاقی کار رسانه است، که در تنظیم این تیتر مورد بیاعتنایی جدی ایسنا قرارگرفته است.
سهشنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۹۶
عذر تقصیر به پیشگاه ملت ایران: مصطفى محقق داماد
۱ـ این روزها که تنور تبلیغات انتخاباتی بسیار گرم بلکه شعلهور است و ممکن است برای برخی عزیزان کرام تردید و یا حیرت در انتخاب ایجاد شود، به نظرم رسید این یادداشت را تحت عنوان پیشنهاد به حضور هموطنان عزیز ارائه دهم. تکرار میکنم که این نکات صرفاً پیشنهاد است، نه ارشاد است و نه تعیین تکلیف و وظیفه. زیرا صاحب این قلم چنین فکر میکند که ارشاد ویا تعیین تکلیف به معنای آن است که مرشد و یا تعیینکننده تکلیف، از مقامی بالاتر برخوردار است و مخاطبش در مرتبهای پایینتر قرار دارد و ناگفته پیداست که اولاً اینگونه خیالات ناشی از توهمات و خودبزرگبینیهای نابخردانه است و ثانیاً توهین به کرامت انسانی ملت است. ونعوذ بالله من همزات الشیاطین.
۲ـ نگارنده با صرف وقت در استماع مناظرات جمعی و خطابههای تبلیغاتی فردی که از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، پیشنهاد میکنم که برای اتحاذ تصمیم در مورد رأی دادن به چند نکته توجه کنیم:
۳ـ هرچند به موجب نص صریح قانون اساسی تفسیر رسمی و قانونی قانون اساسی با شورای نگهبان است ولی این بدان معنا نیست که عموم ملت مجاز به فهم آن نیستند. قانون اساسی برای ملت نوشته شده و این حق ملت است که آنرا بخواند و فهم شخصی خود را ارائه دهد و فهم جمعی و مشترک ملت و یا حقوقدانان صاحبنظر به یقین مهمترین منبع برای مفسرین رسمی و قانونی باید قرار گیرد.
۴ـ بنابه مراتب، شخصی که خود را در معرض انتخابشدن قرارمیدهد، قبل از هرچیز بایستی «قانون اساسی» را خوب خوانده، فهمیده و به فصل اختیارات رئیسجمهور تسلط کافی داشته باشد تا اولاً در شعارهای انتخاباتی با دادن وعدههای خارج از حد اختیار گزاف نگوید و از این رهگذر به شعور مبارک ملت، قهقهه نثار نکند.
ثانیاً برای اجرای مفاد قانون اساسی و تأمین حقوق ملت که در فصلی مستقل در آن قانون آمده آستین بالا زند. سردادن وعدههایی که به موجب قانون اساسی هرگز در اختیار او نیست به نحو منفصله حقیقیه دلالت بر یکی از دو امر دارد، یا آگاهنبودن از قانون اساسی و یا به سخرهگرفتن حقوق ملت، پیشرفت کشور و آرمانهای مقدس مردم.
اینک، پیشنهاد میکنم که با اندکی گوشدادن به دعوت داعیان این امر تشخیص دهیم و بهیقین اگر بسیاری کارها عقلاً نشدنی است تشخیص این امر برای ملت به آسانی شدنی است.
شخصی که وعدهای میدهد که تحقق آن هزینهبردار است، آیا میداند که در کشوری زندگی میکند که نظام بودجه بندی دارد؟ بودجهای که تمام فصول و بندهایش توسط نمایندگان مردم در مجلس تصویب شده و اندکی جابهجا کردن تخلف و گاهی جرم محسوب میشود و واجد عنوان کیفری است؟
اصولاً وعده مالی به مردم آیا چیزی غیر از تطمیع است؟ آیا تطمیع مالی آنهم از جیب بیتالمال، انتخابات را با مشکل مشروعیت مواجه نمیسازد؟ اگر نامزدی از نامزدهای مجلس شورا برای گرفتن رای، پول تقسیم کند، شورای محترم نگهبان صندوقهای آن منطقه را باطل نمیکند؟
به یقین آری. ولی سؤال این است که چرا با تطمیع مالی، برخورد قانونی نمیکنند؟ به نظر میرسد که از نظر ملاک و روح قانون چندان تفاوتی ندارد. پولدادن از کیسه خود برای تحصیل رأی، خلاف است، آیا بخششهای سمرقند و بخارا که به او ربطی ندارد و مال دیگران است برای رسیدن به خال لب عروس مقصود، خلاف نیست؟!
۵ ـ سادهانگاری است اگر کسی بیندیشد که امروز کشوری با قطع روابط به همه دنیا و نفرین به همه آنان و آرزوی مرگ برای همه، به راحتی میتواند زندگی کند و زندگی بهینه و توأم با عزت داشته باشد. روابط با کشورها اصول و ضوابطی دارد که در تقسیمبندی دانش حقوق، به آن حقوق بینالملل عمومی میگویند.
کسی که خودرا عرضه میکند من نمیگویم استاد حقوق بینالملل باشد، ولی انتظار آنست که در درجه نخست به اطلاعات اولیه این امر اولاً آگاه باشد و ثانیاً به آنها باور داشته باشد. یعنی بداند شورای امنیت چیست و تصمیمات آن شورا چه نقشی دارد و چه آثار حقوقی برآن مترتب است. آیا تصمیمات آن شورا یک کاغذپاره بیاثر است؟ یا آنکه دولت موفق، دولتی است که به هر قیمت نگذارد چنین تصمیماتی علیه او اتخاذ شود و بداند که چنانچه در اثر ناآگاهی و یا سهلانگاری و یا عوامفریبی او چنین اتفاقی رخ داد، خسارات مادی و معنوی از این رهگذر را ملت ایران هرگز نمیبخشد و فردای قیامت در پیشگاه خداوند مسئول است.
۶ـ در مسائل اقتصادی چند اصطلاح است که برای شخصی در سمت رئیسجمهور نقش اولیات دارد و درست مانند جدولضرب فیثاغورث برای یک ریاضیدان است. مثلاً «درآمد ناخالص ملی». این اصطلاح در لابهلای کلمات اغلب نامزدها به کرات به کار میرفت. اگر مصاحبه کنندگان و میزگردانان در کار خود مهارت کافی داشتند باید میپرسیدند، که این اصطلاح یعنی چه؟ آیا صفت ملی، وصف برای درآمد است و یا وصف برای ناخالص؟ و اصولاً به چه طریق محاسبه میشود؟ درآمد ناخالص ملی ایران در حال حاضر چه قدر است؟ چه راهی برای ارتقاء آن وجود دارد؟
مناظره انتخاباتی انصافاً سنت فرخندهای است، به امید آنکه این سنت روزی به درون نهادهای مدنی، حوزههای علمیه، دانشگاهها و مراکز علمی کشیده شود و توسط میزگردانان آزاد و نقاد ودارای ذهن وقّاد انجام و عیارها با محک دقیق سنجیده گردد تا خالصان پاکدست و شایسته از دارندگان جنس مغشوش ممتاز شوند.
۷ـ مسأله فرهنگ که متأسفانه کاملا در فضای اصالةالاقتصاد بهکلی به فراموشی سپرده میشود، برای نامزد ریاست جمهوری چه معنا دارد؟ او چه تعریفی از فرهنگ دارد؟ چه کسی و چه نهادی را فرهنگساز میشناسد؟ او از هنر چه میداند؟ نقش دولت در فرهنگ چیست؟ از دانشیان و فرهنگیان کشور چه خبر دارد؟ آیا نامزد محترم میداند که دانشیان کشورش چه خواستههایی دارند؟ آیا آنان فقط از مسائل زندگی و مشکلات مالی رنج میبرند یا آنان مشکلشان انزوای فکری و بیاعتنایی و به عقبراندگی اجتماعی است؟
تا آنجا که نگارنده در تماس با اهل فرهنگ دستگیرش شده بیگمان اهل علم و دانش و فرهنگ چه در حوزههای علمیه و چه در دانشگاهها بهرغم مشکلات زندگی شخصی، هرگز توقع بیش از حد ندارند و با قناعت و مناعت در کنار سایر آحاد ملت زندگی روزمره را سپری میکنند ولی اولاً به قول سعدی شیراز:
من از بینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
و ثانیاً آنچه اهل فکر را آزرده کرده ترجیحهای ناروا، عدم شایستهسالاری، و خانهنشینشدن شایستگان اهل خرد است. این جمله به حضرت مولا(ع) منتسب است که فرمود: «زوال الدولة باثنین، اقبال الاراذل وادبار الافاضل.» یعنی زوال قدرتها به خاطر دو چیز بوده است: پیشافتادن فرومایگان وکنارگذاشتن صاحبان فضیلت! چه قدر جمله، بالا و عرشی است! بابی انت وامی یا مولای.
شاعران پارسیگو ازآن بزرگوار آموختهاند. حافظ گوید:
همای گو مفکن سایه شرف هرگز
برآن دیار که طوطی کم از زغن باشد.
اهل فرهنگ چیزی جز حرمت، کرامت و قدرشناسی، توجه به نظرات علمی آنان در تمشیت امور، حسن خلق و رعایت ادب از دولتمردان انتظاری ندارند، بهقول حافظ:
به حسن خلق توان کرد صید اهل نظر
به دام ودانه نگیرند مرغ دانا را
۸ ـ واژههایی نظیر حقوق شهروندی، کرامت بشری و امثال آنها که در گفتههای نامزدان تکرار میشود امور سادهای نیست، بسیار جالب و از بار معنایی بالایی برخوردار و لااقل برای نگارنده رویایی بسیار شیرین است. ولی آیا توسط همه کس این رویا مصدَّق است یا بقول قرآن مجید اضغاث و احلام است ؟
روزی که رسولالله(ص) مبعوث شد و دعوت خود را مطرح فرمود، در کنار عوامل مختلفی که در موفقیت او نقش داشت، به نظر نگارنده عامل مهم موفقیت او سوابق زندگی ایشان بود. او اگر میگفت امانت، صداقت، وفای به عهد، احترام به کرامت بشری، حرمت جان و مال مردم، مهرورزی با ضعیفان و مظلومان، همه میدانستند که اینها صرفاً یک شعار نیست، زیرا در طول چهل سال زندگی در میان آنان او به همه این صفات شهره آفاق بوده است، یکشبه امین، طرفدار کرامت بشری و حرمت انسانها و غمخوار مظلومان نشده بلکه داستان «حلفالفضول» قصهای برسر زبانهای مردم از صغیر و کبیر بود.
مورخین مینویسند در فتح مکه وقتی رسول خدا(ص) پیروزمندانه وارد مکه شد، بر بالای بلندی ایستاد و رو به مردم کرد و فرمود یادتان میآید که با من چه کردید؟ گفتند آری. فرمود اینک من با شما چه کنم؟ مردم مکه چنین پاسخ دادند: اخ کریم وابن اخ کریم!! یعنی ای محمد(ص) تو بزرگواری و بزرگوارزادهای.! او را به همین صفت میشناختند و میدانستند که او هرگز نه مال کسی را گرفته و نه خون کسی را ریخته است. نه در امانت خیانت کرده، و نه قتل و غارتی، هرگز کسی از او سراغ دارد. او فقط ادعا نمیکند، سوابقش نشان میدهد که «فظ غلیظ» القلب (خشن قسی القلب) نبوده است.
قرآن مجید به تمام این سوابق اشاره کرده ومردم را به سابقه رسولالله و تکتک این خصائل توجه داده است. مدال کرامت را دو بار با یک عبارت برای وی تکرار نموده است:
انه لقول رسول کریم ( تکویر ر۸۱ وحاقه ر۴۰)
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ (۱۵۹رآل عمران)
به سبب رحمت خداست که تو با آنها اینچنین خوشخوى و مهربان هستى. اگر تندخو و سختدل مىبودى از گرد تو پراکنده مىشدند. پس بر آنها ببخشاى و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با ایشان مشورت کن و چون قصد کارى کنى بر خداى توکل کن، که خدا توکل کنندگان را دوست دارد. (۱۵۹)
۹ـ و اما اخلاق وما ادریک ماالاخلاق!!. شاید برخی با گفته من موافق نباشند و محتمل است که انگیخته شوند و برای اظهار آن برمن خرده گیرند ولی حقیقتی است که اگر گویم زبان سوزد وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد. حقیقت آنست که از انقلابی که مرجعیت شیعه در رأس هرم آن بود، ارتقای تربیت و اخلاق اسلامی انتظار میرفت و لااقل در آغاز انقلاب یعنی دوران جوانی ما چنین آرزویی در سرما بود و البته آرزو بر جوانان عیب نیست. ولی آیا این آرزو محقق شد؟ داوری را به وجدان پاک خوانندگان این سطور میسپارم.
اما آنچه عیان است چه حاجت به بیان است. وقتی شخصی برای رسیدن به موفقیت انتخاباتی علنا در مقابل دیدگان مردم به حریم خصوصی این و آن دست میاندازد، و از هرگونه توهین و پایمال کردن حیثیت و آبروی آنان دریغ ندارد و با کمال تأسف این کردار، زشت شناخته نمیشود و توسط رصدکنندگان قانونی مورد اعتراض قرار نمیگیرد و تخلف شناخته نمیشود و تأسفبارتر آنکه موجب جلب آراء میگردد و نه تأسف که فاجعه مولمه آنکه به عنوان رویه و سنت حسنه در دفعات بعد مورد تقلید و پیروی قرارمیگیرد!!، شگفتا آیا نمیتوان این جریان را نشانه انحطاط اخلاق عنوان داد؟
صاحب این قلم همیشه به حدیث نفس خود را که در کسوت روحانی است ملامت میکند و اصرار دارد که با اعتراف به ناموفقیت صنف خود نسبت به تربیت اخلاقی مردم لااقل از جامعه خویش عذرخواهی کند. هم سن و سالهای نگارنده اسوههایی در میان این صنف دیده بودند که نمونه کامل تقوا و سداد بودند و بهترین سرمشق زندگی برای آنان میتوانست محسوب شوند.
ای کاش جوانان عزیزی که از من و امثال من گلهمندند آنان را دیده بودند تا خدای نکرده به قضاوتهای حاد و غیرمنصفانه و به کار بردن گزاره سالبه کلیه دچار نشوند و به جای آن با گرفتن نور و چراغ فکری گرد شهر بگردند و در پیدا کردن حجتهای انسانی و آرزوی آنکه «یافت مینشود» سعی داشته باشند و برای بازگشت به ارزشهای اخلاقی از هرگونه تلاش دریغ نکنند.
۱۰ـ در خاتمه این سطور تأکید میکنم که نگارنده به ذکاوت ایرانی ملت ایمان دارم و میدانم که عموم مردم ما با اجتناب از تقلید کورکورانه و بجای آن تکیه کردن بر تأمل واندیشه فردی در معیارهای لازم برای سمت ریاست جمهوری، به خوبی راه صحیح را برای انتخاب اصلح و یا لااقل خیرالموجودین خواهند یافت. ارشاد و راهنمایی گرفتن از اهل نظر در صورتی که مبتنی براستدلال باشد امری معقول و منطقی است ولی تکلیف کردن دیگران و متابعت بدون دلیل، آنان با حقیقت «رأی» دادن تناقض منطقی دارد. به دیگر سخن رأی از روی متابعت کور را «رأی» نمیتوان نامید. رأی دادن مبتنی بر تفکر وتامل، نردبان رشد فکری یک ملت است و هرگز رأی دادن بدون دلیل و تأمل موجبات توسعه وترقی یک ملت را فراهم نمیسازد. والسلام
مصطفی محقق داماد • May 9, 2017 at 3:30 AM