یک روزآقای «احمدینژاد» نشسته بود و با خودش به زمانهای خیلیخیلی دور فکر میکرد که تلفن زنگ زد:
ـ بله
ـسلامعلیکم برادر!
ـ علیکمالسلام شما؟
ـ «محصولی» هستم حاج آقا!
ـ به به سردار! چطوری؟ کجایی؟ چه خبر؟
ـ محصولی: سلامتی حاج آقا. غرض از مزاحمت...
ـاحمدینژاد: اختیار دارین شما مراحمین.
ـمحصولی: خواهش میکنم٫ عرض کنم که همانطور که اطلاع داریدآقای «ولایتی» برای انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کردن. ایشون صددرصد نفر اول هستن. اما برای اینکه رای ایشون از «خاتمی» بیشتر باشه باید همه دست به دست هم بدیم و از همه امکانات موجود نهایت استفاده روببریم. درباره فضاهای تبلیغاتی شهرداری خواستم بگم ما همه روبه قیمت مناسب پیش خرید میکنیم. به کسی دیگه ندید.
ـ احمدینژاد: دست شما درد نکنه سردار! پیشنهاد سوءاستفاده از اموال دولتی! اونم به من؟ شرمندهام خدا روزیتان را جای دیگری حواله کند. خدا حافظ. و گوشی را گذاشت.
این ماجرا گذشت تا اینکه مجلس به «سعیدلو» به عنوان وزیر پیشنهادی نفت رای نداد و دست ریسجمهوردر پوست گردو ماند. دو ماه بعد آقای «احمدینژاد» برای پست خالی مانده نفت بیآنکه ماجرای تلفن آنروز خاطرش باشد یاد آقای «محصولی» افتاد و او را به عنوان وزیر جدید نفت همراه سه وزیر کابینه به مجلس معرفی کرد. هرچه مجلسیان درباره آقای «محصولی» اعتراض داشته تقاضای معرفی شخص دیگری به جای او نمودند، مرغ ریس یک پا داشت و اعتراضات کارگر واقع نشد، تا روز معارفه آقای «احمدینژاد» همراه چهار وزیر جدید تا پشت در مجلس هم آمد. اما پشت در مجلس قضیه تلفن آنروز ناگهان به یاد آقای ریسجمهور آمد. چشمتان روز بد نبیند چنان لرزی آقای «احمدینژاد» را گرفت که نگو ونپرس. با رای آوردن «محصولی» دیگر «ولایتی» بر وزارت نفت باقی نمیماند. آقای «احمدینژاد» که میخواست «تسلطی» نزدیک بر وزارت نفت داشته باشد تا به موقع آن را بر سر سفره مردم بیاورد، از پشت در مجلس به خانه رفته سریع یک استعفانامه بنام «محصولی» مینویسد و به مجلس بر میگرد، البته با دو سه ساعت تاخیر (جانم به قربانش ولی حالاچرا). آقای ریس پس از این واقعه قبراق و سرحال به خراسان جنوبی رفت و ظرف ۳ساعت ۱۰۰ طرح را از تصویب گذراند. اصل قضیه این است و باقی قضایا کشک.
آره قربونش؟؟!
نوشته شده در دوشنبه سیام آبان ۱۳۸۴ساعت ۲۲: ۷ توسط علی مصلحی
ـ بله
ـسلامعلیکم برادر!
ـ علیکمالسلام شما؟
ـ «محصولی» هستم حاج آقا!
ـ به به سردار! چطوری؟ کجایی؟ چه خبر؟
ـ محصولی: سلامتی حاج آقا. غرض از مزاحمت...
ـاحمدینژاد: اختیار دارین شما مراحمین.
ـمحصولی: خواهش میکنم٫ عرض کنم که همانطور که اطلاع داریدآقای «ولایتی» برای انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کردن. ایشون صددرصد نفر اول هستن. اما برای اینکه رای ایشون از «خاتمی» بیشتر باشه باید همه دست به دست هم بدیم و از همه امکانات موجود نهایت استفاده روببریم. درباره فضاهای تبلیغاتی شهرداری خواستم بگم ما همه روبه قیمت مناسب پیش خرید میکنیم. به کسی دیگه ندید.
ـ احمدینژاد: دست شما درد نکنه سردار! پیشنهاد سوءاستفاده از اموال دولتی! اونم به من؟ شرمندهام خدا روزیتان را جای دیگری حواله کند. خدا حافظ. و گوشی را گذاشت.
این ماجرا گذشت تا اینکه مجلس به «سعیدلو» به عنوان وزیر پیشنهادی نفت رای نداد و دست ریسجمهوردر پوست گردو ماند. دو ماه بعد آقای «احمدینژاد» برای پست خالی مانده نفت بیآنکه ماجرای تلفن آنروز خاطرش باشد یاد آقای «محصولی» افتاد و او را به عنوان وزیر جدید نفت همراه سه وزیر کابینه به مجلس معرفی کرد. هرچه مجلسیان درباره آقای «محصولی» اعتراض داشته تقاضای معرفی شخص دیگری به جای او نمودند، مرغ ریس یک پا داشت و اعتراضات کارگر واقع نشد، تا روز معارفه آقای «احمدینژاد» همراه چهار وزیر جدید تا پشت در مجلس هم آمد. اما پشت در مجلس قضیه تلفن آنروز ناگهان به یاد آقای ریسجمهور آمد. چشمتان روز بد نبیند چنان لرزی آقای «احمدینژاد» را گرفت که نگو ونپرس. با رای آوردن «محصولی» دیگر «ولایتی» بر وزارت نفت باقی نمیماند. آقای «احمدینژاد» که میخواست «تسلطی» نزدیک بر وزارت نفت داشته باشد تا به موقع آن را بر سر سفره مردم بیاورد، از پشت در مجلس به خانه رفته سریع یک استعفانامه بنام «محصولی» مینویسد و به مجلس بر میگرد، البته با دو سه ساعت تاخیر (جانم به قربانش ولی حالاچرا). آقای ریس پس از این واقعه قبراق و سرحال به خراسان جنوبی رفت و ظرف ۳ساعت ۱۰۰ طرح را از تصویب گذراند. اصل قضیه این است و باقی قضایا کشک.
آره قربونش؟؟!
نوشته شده در دوشنبه سیام آبان ۱۳۸۴ساعت ۲۲: ۷ توسط علی مصلحی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر