دوشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۸

تنفیذ شیخ مر ریاست را

رهبری نظام آقای « خامنه ای » در اولین فرصت يس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم و در شرایطی که هنوز شورای نگهبان صحت انتخابات را اعلام نکرده و احتمال وجود شکایت و اعتراض نسبت به روند برگزاری و اتفاقات پیش ازانتخابات می رفت، تلویحا، و کمتر از دو ماه بعد از آن رسما ریاست جمهوری آقای « محمود احمدی نژاد» را تایید و تنفیذ کرد.
آقای « مهدی کروبی » از نخستین ساعات اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم و دهم نسبت به نتایج اعلام شده و روند برگزاری انتخابات معترض بوده و این اعتراض به هیچ عنوان نه يس از اعلام تایید رهبری در روزهای اول و نه بعد از تنفیذ حکم ریاست جمهوری آقای « احمدی نژاد » دو ماه بعد از آن، نه تنها قطع و کمنر نشد که حتی شدت هم یافت و شدت این اعتراضات کار را به جایی رساند که می توان رفتار آنروزهای شیخ لرستانی در ایراد اتهام تجاوز جنسی به زندانیان و بازداشت شدگان حوادث يس از انتخابات را یک « انتحار سیاسی » خواند. چه اینکه در تمام سالهای يس از يیروزی انقلاب تا آنروز « مهدی کروبی » بیشترین حساسیت را درباره «حفظ نظام » داشت و بیشترین میانجیگریهای شیخ در حل اختلافات سنگین بین جناحین سیاسی فعال در کشور را می توان از این زاویه مورد توجه و ارزیابی قرار داد.
به دنبال این موضعگیری و اعتراض عریان، موج شدید حملات طراحی شده از تمام تریبونهای مقدس و رسانه های رسمی کشور بر علیه « کروبی » شروع شد و کار را به جایی رساند که بعضی از جریانات خشن منصوب به نظام خواستار اعدام « کروبی »هم شدند
کمتر از یک ماه يیش شیخ « مهدی کروبی » به دعوت آقای « قوامی » نماینده سابق مردم « قزوین » به شهر قزوین رفت. ساعاتی يس از حضور وی تهدیدات شدید همراه با اقدامات خشن بر علیه « کروبی »نیروی انتظامی و اطلاعات استان را به درد سر انداخت و سرانجام با تیر اندازی به سمت خودرو شیخ هنگام خروج از شهر و تایید و تکذیبهای پس از آن شکل دیگری یافت.
به دنبال آن « ریس مجلس شورای اسلامی» دوره های سوم و ششم تیم محافظان خود را در اعتراض به عدم تمکین و تلویحا اعتراض به رفتار نیروی انتظامی در حادثه قزوین مرخص کرد.
طی ماههای گذشته بارها و بارها مقام رهبری در سخنرانیهای مکرر و متعدد، معترضین به نتایج انتخابات را مورد سرزنش شدید و گاهی همراه با تهدید قرار داد و در نقطه مقابل نیز معترضین از جمله « میر حسین موسوی » و « مهدی کروبی » شدید تر از قبل اعتراض خود را اعلام نمودند.
به این سیکل و چرخه اتفاقات شما می تواند اتفات شایان توجه و جالب زیادی اضافه کنید.
حالا جالب خواهد بود که روند این سیکل ناگهان صد و هشتاد درجه تغییر نموده و کسی که با شعار « تغییر » به میدان انتخابات وارد شده ناگاه به ده سال قبل برگردد.
يس از نزدیک به هشت ماه و ریخته شدن حداقل خون صد نفر انسان بیگناه و زندانی شدن هفت هشت ماه و کمتر وبیشتر تعداد زیادی از فعالین سیاسی و... ظاهرا فقط مانده بود که پسر « احمد کروبی » ریاست آقای « احمدی نژاد » را بر دولت این حکومت تنفیذ کنند و الا شادی بیش از حد « فارس » و رسانه های همسو برای چه چیزی می تواند باشد؟ و خنده آورتر آنست که حضرات آنقدر گیجند که از هول حلیم دیگ را ندیده اند. رندی شیخ در استفاده نکردن از عنوان « ریاست جمهور » برای آقای « احمدی نژاد » و ....
گفت چندین چراغ دارد و بیراهه می رود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش.

۶ نظر:

  1. واقعا نمی فهمم چرا این گفته کروبی را هم این وری ها و هم آن وری ها بزرگ کردند.بیانیه موسوی هم تلویحا دولت را به رسمیت شناخته بود چرا آن موقع همه تعریف کردند؟ تنها چیزی که می توانم بگویم این است که به احتمال قریب به یقین پشت پرده سازشی انجام شده است که سبزها در آن دست پایین را دارند.

    پاسخحذف
  2. سلام . عجله نکنید . صبر کنید . و اما

    بخوانید . " نامه ای به فرید صلواتی "

    را وبه دوستان بگویید که بخوانند.

    پاسخحذف
  3. ......
    بگذار تا بیفتد وبیند سزای خویش!
    ....

    پاسخحذف
  4. سلام علی جان شیخ ما ظاهرش ساده است اما اینها را خوب شناخته.
    با عنوان هیچ حکومتی قدسی نیست به روزم

    پاسخحذف
  5. سلام علیکم.
    وبلاگ بنده فیلتر شد.
    آدرس جدیدش را گذاشتم برایتان.
    مستدام باشید.

    پاسخحذف
  6. سلام وصسبح بخیر . شعری ازعماد سعیدی تقدیم می شود. اولین نجوا:
    هی!
    گوش کنید الفبای آغاز را
    و به خاطر بسپارید
    هجای لبخند را.

    اینجا نسیان بر افکار بوسه زده است...

    آه،
    هجرت لحظه ها چگونه ما را به ما برد
    و بر ما نشاند ما را

    و مکافات خود بودن را از داری آویخت
    که گره گره اش را خود از گیسوان یار بافتیم.

    کمکم کن تا به آغاز برسم
    در پناه نگاهت.

    کمکم کن تا فراموش کنم:
    صدای کلاغ هایی را که در رویای مسکوتم خواندند
    و بانگ خروس بی محلی که رویایم را برید.

    و بگسستند ریسمان بی نهایت سخن را...

    هی!
    گوش کنید مرثیه زیستن را
    و بخاطر بسپارید
    سیل اشک ها را که بر ریشه ی هستی خشکید؛

    اینجا نسیان بر افکار تیغ می زند...

    آه،
    خرامیدن زمان چگونه ما را پوساند از ما
    و از ما ستاند ما را،

    و کلام مبهوت ما را بر گوش ها نجوا کرد
    و از خاطره ی فریاد های منزوی محو ساخت.


    هی!
    بخاطر بسپارید ما را از ما
    همانطور که آمدیم
    و خواهیم رفت:

    از میلاد به سحر گاهان برای بانگ فوت سر دادن
    از افق به ظلمت ، برای افق تاریک شدن
    از صبح به شب،برای صبح شدن
    و از من به تو،برای ما شدن... .

    پاسخحذف