

و این طور بود که حاجى به بستر افتاد و کم کم تحلیل رفت. او همچنان مثل همیشه خوش برخورد بود ولى بیمارى با او چنین برخوردى نداشت.
درد همچنان زیادتر مى شد و پزشکان مجبور بودند از داروها و مسکن بیشترى استفاده کنند. پزشکان تجویز کرده بودند براى کاهش درد از تریاک استفاده کند اما بیمار این خواست را نپذیرفته و گفته بود: «من چطورى تریاک مصرف کنم در حالى که خودم رئیس ستاد مبارزه با موادمخدر بودم.»
پرستاران هم نمى توانستند او را یارى کنند. او از درد خواب نداشت. به همین خاطر، تنها راهى که مانده بود، راهى زجرآور بود. نخاعش را سوراخ کردند و در مهره اول «پمپ مرفین» کار گذاشتند. پرستار دکمه پمپ را مى زد و مرفین به همه جاى بدنش مى رفت.

«مکان بیمارستان ساسان،زمان تیرماه 1383 ..گزارشگر:ببخشید حاج آقا شما چه پیام یا آرزویی برای مقام معظم رهبری دارید؟ مرد روی تخت: دعا میکنم خداوند عاقبت هر دوی ما را ختم بخیر کند گزارشگر: کات!!حاج آقا این چه دعاییه؟ یک چیزی بگو پخش کنند!اینو پخش نمیکنند! محترمانه نیست!.....مرد روی تخت: از این دعا بالاتر چیزی بلد نیستم..ول...ی اشکال ندارد خدا عاقبت مرا ختم بخیر کند... چه دعایی بود!چه مردی بود!و چه زود از میان ما رفت».
عكسها: فيس بوك ميثم كريمي
عكسها: فيس بوك ميثم كريمي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر