شنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۹۱

چشمی که از حدقه در نیامد

درتاریخ آمده است که دو سال قبل از آنکه «آقا محمدخان قاجار» به کرمان حمله کند، مردی صوفی به نام «مشتاق‌علی شاه» را سنگسار می‌کردند.
 «مشتاق‌علی شاه» پیش از سنگسار گفته‌ بود: «چشم‌های مرا ببندید، من از چشمان شما می‌ترسم»
دو سال بعد در ۱۲۰۹ «آقا محمدخان قاجار» به کرمان حمله کرد و به روایتی ۲۰ هزار و بنا به روایتی دیگر ۷۰ هزار چشم را از حدقه در‌آورد.(+)
می‌گویند؛ «آقا محمد‌خان» به سربازانش گفته بود که برای من چند من (وزن) چشم آماده کنید. مرد‌ها را می‌آوردند و چشم‌ها را درآورده و در ترازو می‌ریختند تا وزن مورد نظر او جور شود. یک چشم از یک‌نفر درآوردند و در ترازو انداختند وزن جور شد. دستور داد به چشم دیگرش کار نداشته باشید. بگذارید برود.
 بعد‌ها مرد یک‌چشم، اقرار می‌کند که وقتی «مشتاق علی‌شاه» را سنگسار می‌کردند، یک چشم من تراخم داشت و با آن چشم نتوانستم سنگسار را ببینم. این چشم‌‌ همان چشمی بود که از حدقه درنیامد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر