یکشنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۹۱

سوریه و خوزستان متعلق به همه بنده‌های خدا هستند

در دهر هر آن که نیم نانی دارد                از بهر نشست آشیانی دارد
نه خادم کس بود نه مخدوم کسی   گو شاد بزی که خوش جهانی دارد
(خیام)
«مهدی تائب» فرمانده قرارگاه عمار، در جایی گفته‌است که اولویت سوریه برای ما بیش از خوزستان است. (چیزی شبیه به این)
 جماعت زیادی هم از نحله‌های فکری مختلف و متفاوت به این گفته واکنش نشان داده و آن را تقبیح نموده‌اند. مخرج مشترک تمام واکنش‌ها و اعتراضات هم، بی‌توجهی به خاک وطن بوده و در این واکنش‌ها، هرکس از هرچیزی که توانسته مایه گذاشته است.
 عده‌ای از پیکر در خاک‌های خوزستان مانده عزیزان شهیدش، و عده‌ای از خاطرات نوستالژیک زمان جنگ خودش. عده‌ای دیگری نیز یاد‌آوری نموده‌اند که قسمت عمده نفت ایران در این استان تولید می‌شود، و ارزش‌های اقتصادی خوزستان را مورد اشاره قرار داده‌اند.
در این میان اما، آنچه مورد غفلت قرار گرفته و می‌گیرد، چیزی فرا‌تر از ارزش‌های زمینی و خاکی و اقتصادی است. آن چیزی که علی‌القاعده هنگام بحث و گفت‌و‌گو بر سر خاک و زمین و پول، همیشه مغفول می‌ماند و کمترین توجهی بدان نمی‌شود. و سوگ‌وارانه همیشه به سادگی هم قربانی همین معامله‌ها می‌شود. و آن «جان» آدمی است.
 امروزه فارغ از این‌که چه نظری نسبت به حاکمیت «سوریه» داشته باشیم، واقعیتی که نمی‌توان کتمان کرد و نادیده گرفت، این‌است که روزانه جان ده‌ها انسان بی‌گناه و مظلوم و بی‌سرپناه، وجه‌المعامله درگیری بر سر نبرد قدرت در این کشور می‌شود، و شوربختانه قسمت عمده این قربانیان را کودکان بی‌سرپناهی تشکیل می‌دهند که نه از قدرت چیزی می‌دانند، و نه اگر می‌دانستند هم عملن می‌توانستند تاثیری در تعیین سهم آن، و تعلق به شخص یا گروهی خاص داشته باشند.
این‌ها همه قربانی یک نزاع ناخواسته هستند، که ما بزرگان آتش‌بیار معرکه آن هستیم. نزاعی که همین امروز هم نادانسته بین خودمان درگرفته است، و داریم بر سر یک وجب خاک خدا، و این‌که متعلق به چه جغرافیایی هست، و چه خاطراتی در آن اتفاق افتاده، و چه خون‌هایی در آن ریخته شده، در آتش نزاعی می‌دمیم که هرچه باشد، نمی‌تواند منشا مقدسی داشته باشد.
 بیروت و خوزستان و لبنان و هالیوودی مقدس است، که در آن و بر سر آن، خون بر زمین ریخته نشود.
 خاکِ زمین، ملک مشا همه ساکنان دیروز و امروز و فردای آن است. تفکری که زیستن در خوزستان را فقط متعلق و حق مردم ایران می‌داند، از‌‌ همان تفکری ریشه می‌گیرد که در بین انسان‌ها قائل به درجه‌بندی‌های‌ نژادپرستانه و اندیشه‌های شوونیستی است.
 هر انسانی آزاد است که از حاصل دسترنج حلال خود، در هر نقطه این کره خاکی که علاقه‌مند است، برای گذران زندگی خود، زمین و آب و ملک تهیه کند. اگر بعضی مرزبندی‌های جغرافیایی و نژادی مانع این حق بنیادین خدادای می‌شوند، این دلیل درست بودن آن مرزبندی‌ها که امروزه شکل قانون به خود گرفته نیست.
 دینای مدرن هر روز یک مانع از محدویدت‌های سکونت و تردد و مهاجرت بین مرزهای خود را برمی‌دارد، تا عملا تعاریف سنتی گذشته از مرز و خطوط قرمز برای شهروندی و زیستن و زندگی را حذف کند.
 نه سوریه ملک طلق اعراب ساکن آن است، نه خوزستان ملک طلق اعراب ایرانی و فارس ساکن آن.
 زمین خدا متعلق به همه بندگان خداست. آن‌ها که در این زمین زیسته‌اند، آن‌ها که اکنون زندگی‌می‌کنند، و آن‌ها که از پی امروزیان خواهند آمد.
بر چشم تو عالم ارچه می‌آرایند         مگرای بدان که عاقلان نگرایند
بسیار چو تو روند و بسیار آیند         بربای نصیب خویش کت بربایند
(خیام)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر