سایت هستهای «فردو» که زمانی سمبل بلندپروازیهای سرداران سپاه در خاورمیانه بود، اکنون چیزی جز تَلی از خاک و آهنهای خمیده نیست. ۶ گودال بهجا مانده از آن سایت، اما برای ما بهنوعی گورستان هزاران میلیارد دلار و میلیونها آرزوست.

بیش از دو [۳] دهه از آغاز برنامه هستەای جمهوری اسلامی میگذرد. برنامەای که هدف آن ـ طبق ادعای سران حکومت ـ تولید «انرژی پاک» بود؛ هزینەی خالص توسعەی این برنامه، تا امروز بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار بوده است.
با احتساب زیانهای ناشی از تحریمها این عدد به رقم ۲ تا ۳ هزار میلیارد دلار میرسد.
تنها از زمان علنیشدن این برنامه در سال ۲۰۰۲، ایران بهطور متوسط سالیانه حدود ۵۰ میلیارد دلار زیان ناشی از تحریم نفتی متحمل شدهاست (یعنی تاکنون بیش از هزار میلیارد دلار).
علاوه بر این، هزینه دورزدن تحریمها، کاهش کیفیت واردات و صادرات، و پرداخت مبالغ گزاف برای واسطهها، سالانه حداقل ۳۰ میلیارد دلار دیگر هزینه روی دست اقتصاد ایران گذاشته است.
برای درک تأثیر این ارقام بر زندگی روزمره مردم ایران، کافیست تنها به کوچکترین عدد در برآورد هزینههای برنامه هستهای جمهوری اسلامی تمرکز کنیم: «۱۰۰ میلیارد دلار هزینه برای توسعهی برنامه هستهای!»
بودجه سالانه آموزش در ایران حدود ۱۸ میلیارد دلار است؛ یعنی این رقم معادل بیش از پنج سال بودجه آموزشی کشور در تمامی مقاطع تحصیلی است.
هزینه ساخت یکی از طولانیترین خطوط متروی تهران (خط آبی) حدود ۵ میلیارد دلار برآورد شده است. با ۱۰۰ میلیارد دلار، میتوان پروژههای نیمهتمام متروی شهرهایی چون تبریز، مشهد، اصفهان و شیراز را نیز بهطور کامل تکمیل کرد.
در سال ۱۳۹۷ با ۱۲۰ میلیون دلار، ۸ بیمارستان با مجموع ۱ هزار و ۲۰۰ تخت در ایران ساخته شد. یعنی بهطور متوسط ۱۵ میلیون دلار برای هر بیمارستان. با ۱۰۰ میلیارد دلار میشد بیش از ۶ هزار و ۶۰۰ بیمارستان جدید با ظرفیت نزدیک به یک میلیون تخت تأسیس کرد.
این در حالیست که کل ظرفیت فعلی بیمارستانهای ایران بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تخت تخمین زده میشود.
بهعبارت دیگر، با این سرمایه، امکان ۵ برابرکردن ظرفیت درمانی کشور وجود داشت. اقدامی که میتوانست در بحران کرونا جان صدها هزار نفر را نجات دهد.
با ۱۰۰ میلیارد دلار چه میشد برای انرژی انجام داد؟ یکی از روشهای قابل اتکا در قرن ۲۱ برای تولید انرژی پاک، استفاده از توربینهای باد است. از نظر اقتصادی، احداث «مزرعەهای بادی» در مناطقی با سرعت متوسط باد، حداقل بین ۵ تا ۶ متر بر ثانیه کاملاً مقرون بەصرفه است.
در ایران، مناطقی مانند زابل و هامون در سیستان و بلوچستان، غرب استان بوشهر، دشتهای اردبیل و آذربایجان، منطقه لامرد در فارس و بخشهایی از استان کرماشان/کرمانشاه و ایلام، پتانسیل بسیار بالایی برای احداث کمپلکسهای بادی دارند.
هزینه احداث یک توربین بادی ۳ مگاواتی در خشکی حدود ۱.۷ میلیون دلار است. با سرمایهای در حدود ۱۰۰ میلیارد دلار، ایران میتوانست بیش از ۲۰ هزار توربین بادی بسازد. این تعداد توربین بادی علاوه بر تامین برق مورد نیاز جمعیت کشور (۲۴ میلیون خانوار) با در نظر گرفتن قیمت فعلی صادرات برق ایران به عراق و پاکستان (۱.۵ سنت برای هر کیلووات) درآمد سالانه ۷ تا ۱۰ میلیارد دلاری برای کشور هم بهدنبال داشت.
در دوران طلایی فروش نفت (۱۹۸۰ - ۲۰۱۰ میلادی)، آنزمان که دلارهای نفتی میتوانستند زیربنای پروژههایی باشند که ایران را به ستونهای اقتصاد جهانی پیوند بزنند، کشور در چنگال تصمیماتی گرفتار شد که نه بر مبنای مصلحت عمومی، بلکه بر محور ارادههای فردی و سودای قدرت شکل گرفت.
در همین دوران کشورهایی با وزن جغرافیایی و ژئوپولیتیکی کمتر، چون قطر، امارات، کویت و بعدها عربستان و عمان، توانستند درآمدهای نفتیشان را به شریانهای حیاتی اقتصادهای بزرگ جهان تزریق کنند، و مسیرشان را به دریای توسعه باز کنند.
علی خامنهای و مافیای پیرامونش، سالها با نقاب «انرژی پاک» در رویای ساخت بمب اتم، آیندهای را سوزاندند که میتوانست روشنترین فصل تاریخ معاصر ما باشد.
برای ما، آن تصویر تنها چالههایی چنگزده بر چهرهی زمین نیستند، آن گودالها، گور میلیونها امید و آرزواند، که در آن نهفقط میلیاردها دلار، که جوانیِ چند نسل خاک شد.
این بخشی از یک پژوهش چند هفتهای بود که نتیجه آن در (Middle East Uncovered) منتشر شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر