آقای پزشکیان! «نامحسوس» و «مستقیم» از وضعیت کشور آگاه شوید
جناب آقای دکتر پزشکیان! ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام و تحیت
ضمن آروزی موفقیت حضرتِعالی در خدمت به شهروندان، حسب «تکلیفی» که قانون ـ با رای مردم ـ به حضرتعالی محولکرده و «حقوقی» که قانون برای انجام آن تکالیف برای شما مقرر کردهاست، لازم دیدم به سهم خودم این وجیزه مختصر را از باب «النصیحة الائمةالمسلین» به پشگاهِتان تقدیم کنم.
مولی علی (ع) فرمودهاست: «هیچکس هرچند قدر او در حق بزرگ، و ارزش او در دین بیشتر باشد، "بینیاز" نیست که او را در انجام حق یاری رسانند. و هیچکس گرچه مردم او را خوار شمارند و در دیدهها بیارزش باشد، کوچکتر از آن نیست که کسی را در انجام حق یاری کند.» (خطبه ۲۱۶)
با این اشاره، اجازه میخواهم بهعنوان یکی از «خوارترین» شهروندان این کشور، راهی را برای حکمرانی مطلوبتر و بهتر به حضرتِعالی بنمایانم. رعیت گاهی شاید بتواند «حقیقت» را از زوایه بهتری ببیند و به حاکمان بنمایانند.
بهترین امکان برای مدیریت مطلوب «اطلاع و آگاهی» از «حقیقت» است. اگر نسبت به مسئلهای «آگاهی» نداشته باشیم، قطعنا در مورد «راهحل» آن نیز عاجزیم. «توانایی» از «دانایی» حاصل میشود.
نگاهی به تاریخ حکمرانی ۵۰۰ ساله اخیر ایران ـ که روندی رو به افول داشته ـ نشان میدهد که بههمان میزان که «حکمران» از وضعیت «جامعه» و «شهروندان» اطلاع و آگاهی بیشتری داشته، در حکمرانی موفقتر، و بههمان میزان که از واقعیت دور بوده، در حکمرانی ناتوان و عاجزتر بودهاست.
چند نمونه را مرور کنیم:
۱. روایت است که «شاهعباس» در یکی پنهانگردیهای خود [گشت نامحسوس] از دکان نجاری گذشت. متوجه شد که نجار چوبی را برید و چون چوب کوتاه شد، آنرا بهدور انداخت و دوباره برید و چون بلند بود، ناچار شد دوباره قسمتی از آن را ببرد و بالنتیجه مدتی وقتش تلف شد.
سپس از برابر دکان کفاشی گذشت، کفاش تختِ کفشی بریدهبود و روی مدل اندازه گرفت و متوجه شد که کوتاه است. چرم را به نیش گرفت و مقداری کشید، چرم بلندتر شد. و به اندازهای که میخواست رسید.
شاه رد شد و فردا از دربار فرمان رسید که مالیات و عوارض نجارها را حذف کنند و بر مالیات کفاشان اضافه سازند. (باستانی پاریزی -سیاست و اقتصاد عصر صفوی)
این همان شاهعباسی است که ۹۹۹ کاروانسرا در این فلات ساختهاست. هموست که عدهای «ابریشمکار» را «جلفا» به اصفهان آورد تا صنعت «ابریشم» را در ایران مرکزی رونق دهد. (همان)
این همان است اگر در زماناش مالی گم میشد، جریمه آن را راهدار و حاکم محل، و عسس میپرداخت. (منتظمناصری)
بسیار کارهای بزرگ دیگری کرده که همه نتیجه «اطلاع و آگاهی» «مستقیم» و «بازرسیهای نامحسوس» او بودهاست.
به تایید دوست و دشمن «شاهعباس صفوی» «موفقترین» حکمران ۵۰۰ ساله اخیر نباشد، قطعنا یکی از «موفقترین» آنها است.
۲. «شاهحسین صفوی» حقیرترین شاه دوره صفوی، همان است که دستور داد چشمان «لطفعلیخان» حاکمِ حکیم شیراز ـ که محمود افغان را شکست و فراری داد، اما خدمات او را وارونه جلوهداده و شایعه کردند که قصد طغیان دارد ـ را پس از قیدکردن با نوک خنجر از حدقه درآورند.
وقتی متوجه شد سخنها در مورد او شایعه و نمّامی بوده، و درست نبوده، کار از کار گذشته بود و دیگر نمیتوانست «بینایی» را به چشمان «لطفعلیخان» بازگرداند.
اما نتیجه تنبیهنکردن سخنچینانِ دوروبرش، آن بود که اندکی بعد اصفهانِ پایتخت سقوط کرد و او که با غرور در جواب خواستگاری «محمود افغان» از دخترش جواب داده بود «مطالب شما که نوشتید همه امکان دارد که صورت پذیرد، اما دختردادن شیعه به سنی ممکن نیست و شاه به رعیت خود دختردادن صلاح نمیبیند»، بعد از فتح کرمان برای میرمحمود پیغام فرستاد: آنچه را که سابقا خواسته قبول داریم. محمود در جواب گفت: چیزی دیگر در تصرف شما باقی نماندهاست که به من ببخشید. (فارسنامه ناصری ص ۱۶۰)
۳. طولانیترین دوران پادشاهی در ۵۰۰ ساله اخیر متعلق به «ناصرالدینشاه قاجار» است که حدود ۴۹ سال طول کشیده و چه بدبختیها که بر سر این کشور از قِبَل «بادمجان دور قابچین»های دوروبر او بر سر این کشور نیامده است.
همان پادشاهی که یک روزنامه فرانسوی در اعتراض به سفر او به فرانسه نوشته بود: «عار باشد برای پارلمان فرانسه که دولت برای پذیرایی از "ظالمترین سلاطین روی زمین" ۱۲۰ هزار فرانک خرج کند.»
در خاطرات «رضاخان ارفعالدوله» درباره همین «ناصرالدینشاه» آمده که شاه روزی از او درخواست میکند: «گاهی شبها بهطور ناشناش با شما برویم و شهر را ببینیم. ... یک پالتوی تابستانی که تا یقه دکمه نمودهبود پوشیده، ابدا لباس زیر نمایان نبود و یک کلاه سیاه شبیه کلاه قفقازی گذاشتند به سر و گفت: «میخواهم باغ ملی را که میگویند تمام خانوادههای ورشو آنجا میآیند ببینم. چند قدم نرفته بودیم، شاه ایستاد و به عقب نگاهکرده گفت: ببین این پدرسوختهها یکساعت مرا به حال خود نمیگذارند. با وجود امر اکید که گفته بودم هیجکس مرا تعقیب نکند، باز چند نفر از پشت سر من میآیند. چون دیدم که خیلی متغیر است چیزی جرات نکردم عرض کنم. حضرات آمدند و رسیدند. اعلیحضرت به آنها خیلی بد گفت و امرکرد فورا برگردند. آنها عرض کردند که ما نمیتوانیم شاه را تنها بگذاریم زیرا ممکن است هزار اتفاق سوء بیفتد و ما بیصاحب بمانیم.» (باستانی پاریزی ـ اژدهای هفتسر)
بادمجان دورقابچینها، حتی در سفر فرنگ هم شاه را تنها نمیگذاشتهاند. و ناگفته پیداست که چنین شاهی نسبت به اوضاع و احوال مردم و مملکت، تا چه اندازه بیاطلاع و ناآگاه میتوانستهباشد، و سیاستورزیاش هم بر اساس همان «بیاطلاعی» و «ناآگاهی» بودهاست.
***
از نمونه سیاستورزیهای اشتباهی که کشور را طی ۵۰۰ سال گذشته بارها به خاک سیاه نشانده، بسیار میتوان سراغ کرد و اگر کورسوهای اندکی از «عقلانیت» و «مدیریت»ِ درست و حسابی بتوان در میان آنهمه تاریکی سراغ کرد، یکی از مهمترین دلایلاش «اطلاع و آگاهی» مدیران و حکمرانان زمانه بودهاست.
۴. دکتر «محسن رنانی» استاد برجسته «اقتصاد توسعه»، سال ۷۸ نامهای حدود ۷۰۰ صفحه در توضیح این وضعیت به آقای «احمدینژاد» رئیسجمهور وقت نوشته که احتمالا در ریاستجمهوری موجود باشد. اگر فرصت مطالعه آن نامه ارزشمند را ندارید، دستکم ایشان را بهحضور بپذیرید و از او بپرسید حرف حساباش در آن نامه ـ که اتفاقا یک نسخهاش هم برای آقای «لاریجانی» دبیر شورای عالی امنیت ملی دوران حضرتعالی و رئیس پارلمان وقت آن زمان فرستادهشده و آنجا هم مورد بیمهری و بیتوجهی قرارگرفته ـ چه بودهاست.
شاید اگر زودتر این مشورت را با آن استاد دردمند داشتید، هنگام امضای حکم آقای «لاریجانی» اندکی دستتان میلرزید، یا زودتر از اینها از «جعفر»ها میخواستید بروند سر اصل مطلب.
میگویند «جلو ضرر را هروقت بگیری سود است»، همین اکنون حضرتِعالی در سخنی شگفت ادعا کردهاید که: «ناترازی برق کشور از ۲۰ گیگاوات به ۵ گیگاوات کاهش یافتهاست.»
شما متخصص جراحی قلب هستید. بعید است از ناترازی در صنعت برق و انرژی کشور سر دربیاورید. اما چرا چنان ادعای ۱۰۰٪ اشتباهی را مطرح کردهاید؟ چون کارشناسان امر به حضرتِعالی «اطلاع و آگاهی» درست ندادهاند و مبنای ادعای حضرتِعالی هم اطلاعات و نظرات ـ نه کارشناسان ـ که جعفرهای اطرافِتان است.
اگر میخواهید در تاریخ نام نیکی چون شاهعباس صفوی از شما بهیادگار بماند، گاهی «نامحسوس» و در هیبت مبدل به میان مردم یا به دیدار واقعیت روی زمین بروید. و از کارشناسان مستقلی مثل آقایان دکتر «رنانی»، دکتر «برهانی» و مهندس «باباخانی» بهرهمند شوید.
قدر شما به فرموده مولی علی (ع) هرچند در حق بزرگ، و ارزش شما در دین بیشتر باشد، «بینیاز» نیستید که شما را در انجام حق یاری رسانند.
و این کارشناسان ـ گرچه اطرافیان شماـ آنها را خوار شمارند و در دیدهها بیارزش باشند، کوچکتر از آن نیستند که شما را در انجام حق یاری کنند.
والسلام علی عباداللهالصالحین
منتشرشده در پایگاه تحلیلی زیتون
در همین رابطه:
آقای پزشکیان شما نهجالبلاغه را نردبان قدرت کردید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر