«حسن روحانی» که از ۱۳۸۲ مسئولیت پرونده هستهای ایران را بر عهده داشته و پیش از آن سازمان پدافندی جنگ ایران و عراق را فرماندهی کرده، بیش از ۱۶ سال دبیر و نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی بوده، و بعد از اینها دو دوره پرتلاطم هم رئیسجمهور ایران بوده، در دو سخنرانی مجزا پرده از استانداردهای چندگانه سیاست در ایران خصوصا در حوزه سیاست خارجی بر میدارد.
البته این پردهبرداری، ناخواسته و غیرعمدی بوده. اما با توجه به صراحت ویژهای که حسن روحانی دارد، که در کمتر سیاستمدار پس از انقلاب یافت میشود، و در سایه همین صراحت همیشه ترجیح میدهد جز حقیقت نگوید، در عین اینکه همه حقیقت را هم نمیگوید، این استاندارد دوگانه از سمت او واجد توجه ویژه است. یعنی به این مشت نمونه رک و صراحت بنگریم، تا سر از کار خروارها مزور و چند رو و منافق دربیاوریم.
روحانی در سخنرانی نخست به گرهخوردن پرونده هستهای ایران در سال ۸۱ و اینکه رهبری او را مسئول گشودن این گره کرده اشاره میکند و میگوید «آژانس بینالمللی انرژی هستهای» در بازرسی از تاسیسات ایران، متوجه مقداری «غنیسازی با سطوح بالا» در تاسیسات ایران شده و به شورای حکام گزارش میدهد.
وی ادامه میدهد که من از مسئولین برنامه هستهای کشور یا بهقول خودش «دوستان انرژی هستهای خودمان» که در آن زمان «غلامرضا آقازاده» بود پرسیدم که داستان چیست؟ آنها گفتند که این توطئه آمریکاست. ما هیچ آلودگی نداریم. میز ما تمیز و پاک بوده، آنها دستمالی را در جایی دیگر به «مواد غنیشده» آلوده و برای ایران پاپوش درست کردهاند.
روحانی تاکید میکند که به آنها گفتم: نمیشود همچنین چیزی. «یک تشکیلات بینالمللی مثل آژانس حیثیت و آبروی خود را برای اینکار نمیگذارد.» و در ادامه میگوید که بعدا متوجه شدیم آلودگی مربوط به «سانتریفیوژهای دستدومی بوده که ما از دلال خریدیم و آلوده بوده و همهجا را آلوده کردهاست.
تا اینجا روحانی به آژانس و تشکیلات بینالمللی اعتبار میدهد و میگوید آنها آبرو و حیثیت دارند و بهسادگی حاضر نیستند با آبروی خودشان کودکانه بازی کنند.
اما در سخنرانی دیگری میگوید که احمدینژاد در نخستین روزهای ریاست جمهوری به او زنگ زده و از او خواسته که او را ببیند. وی میرود ریاست جمهوری. نکته نخست اینکه احمدینژاد به روحانی میگوید که «آژانس میخواهد پرونده ما را بفرستد شورای امنیت». این حرف را زمانی احمدینژاد زده که هنوز خیلی خبری نبوده، ولی اخطار به احمدینژاد داده شده و احمدینژاد هم احساس خطر کرده. این نکاتی است که میشود از میان سطور این سخنان خواند.
اینجا که هنوز نه به بار است و نه به دار، احمدینژاد هم احساس خطر کرده و هم برای دفع خطر به مضحکترین شکل ممکن از روحانی میخواهد که به البرادعی زنگ بزند و بگوید از حالا هزینه آژانس را ما میدهیم. اما وقتی هم به بار شد و هم به بار فریا میزد که «آنقدر قطعنامه بدین تا قطعنامهدونتون پاره بشه» یا «تحریم نمنه»!
در ادامه احمدینژاد از او میپرسد چرا آژانس میخواهد پرونده ما را بفرستند شورای امنیت؟ اینجا روحانی برخلاف سخنرانی قبلی، از تشکیلات بینالمللی اعتبارزدایی میکند و میگوید چون پول آن را غربیها میدهند بنابراین حرف غربیها برش بیشتری دارد.
در اینکه هیچ کشور، نهاد، داور، سازمان، دولت، یا تشکیلات کوچک یا بزرگ «بیطرف مطلق» وجود ندارد، تردیدی نیست. همه اینها به دست انسانها ساخته و اداره میشود، و انسانها ذاتا دچار سوءگیری هستند. حالا یا خودآگاه یا ناخودآگاه. و این سوءگیری قطعنا بر تصمیم و هدایت نهاد زیردستِشان تاثیر میگذارد.
اما اینکه یک تشکیلات، بهصرف تامین مالی از سوی یک کشور یا یک قطب، سوءگیری مطلق داشته باشد و یک بیگناه مطلق را کناهکار معرفی کند، ابدا چنین چیزی وجود خارجی دستکم تاکنون نداشتهاست.
ولی چرا ما اصرار داریم تمام داوریها در تمام سطوح از بدوی و تجدیدنظر و بازرسی و بازبینی و فرجامخواهی و ارجاع به مقامات بالاتر را صددرصد سیاسی و غلط، و رفتار خود را صددرصد و مطلقا پاکیزه و عاری از خطا بدانیم و اصرار داشته باشیم که در عین ضعف، این ادعا و حرف خطای خود را بر کرسی بینالمللی هم بنشانیم جای تعجب دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر