یکشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۸

نامه سرگشاده احمد زیدآبادی به آقای خامنه‌ای

احمد زید آبادی در سال ۱۳۸۸ طی یک نامه‌ی سرگشاده به آیت‌الله خامنه‌ای نوشته بود: من از حساسیت‌های نظام سیاسی ایران درباره هرگونه انتقاد و یا پرسش از رهبری نظام جمهوری اسلامی به خوبی آگاهم و می‌دانم که ورود به این حیطه، عبور از خط قرمزی است که عملا در کشور ما اعمال می‌شود.

به همین علت، با آنکه از سال‌ها پیش قصد نوشتن نامه‌ای به ایشان داشتم و بویژه می‌خواستم از قانون‌شکنی‌ها و اجحاف‌هایی که در طول دوره بازداشتم در سال ۱۳۷۹ بر من و دوستانم روا شد، نزد وی شکایت ببرم، اما هر بار از تصمیم خود منصرف شدم، زیرا حساسیت موضوع می‌توانست حمل بر خودنمایی و یا ابراز بی‌باکی و تهور شود.

در سرتاسر این نوشته، تلاش می‌کنم تا در کاربرد واژه‌ها و عبارات، موقعیت خاص ایشان را در نظر داشته باشم و قلم را به ورطه بی‌احترامی و جسارت نکشانم.

سوال این است که به چه علت شرعی، عقلی، قانونی و یا عرفی و بر اساس کدام مصلحت عمومی، پرسش علنی از رهبری و یا نقد گفته‌ها و عملکرد وی، عملا در جامعه ایران ممنوع است؟

از لحاظ قانونی هم تا آنجا که من اطلاع دارم، «توهین به رهبری» در قوانین جمهوری اسلامی جرم شناخته شده، اما نقد گفتار و رفتار وی در هیچ قانونی منع نشده است. از منظر عرفی نیز، امروزه در همه کشورهایی که رهبران آن‌ها با رای مردم انتخاب می‌شوند، انتقاد و پرسش که جای خود، بلکه شهروندان از حق هر نوع تخطئه و تعرض لفظی به آن‌ها نیز برخوردارند.

زیدآبادی پرسش دیگری را در مورد فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی مطرح کرد که این پرسش نیز در نظام سیاسی ایران «خط قرمز» محسوب می‌شود. وی خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای نوشت:

پرسشِ دومم اما مربوط به مسئله‌ای است که برای جامعه ایرانی سرنوشت‌‌ساز شده و چنانچه در مورد آن، تصمیم درست گرفته نشود، چه بسا کشور ما را در شرایط فوق‌العاده خطرناکی قرار دهد.

همانطور که همه می‌دانیم، بحث دستیابی ایران به چرخه سوخت هسته‌ای، مدت‌ها است که ایران را اسیر بحران بین‌المللی کرده و سبب صدور قطعنامه‌های الزام‌آوری از طرف شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران شده است.

در اینجا من نمی‌خواهم از اهمیت یاعدم اهمیت برخورداری از چرخه سوخت هسته‌ای و یا از میزان تاثیر دستیابی به این چرخه در توسعه و پیشرفت کشور سخن بگویم. اصلا فرض را بر این می‌گیرم که آنچه مقام‌های کشور درباره اهمیت استراتژیک سوخت هسته‌ای و تاثیر آن در پیشرفت کشور می‌گویند، تماما درست و دقیق باشد، اما به گمان من مسئله اصلی این است که از خود بپرسیم به چه هزینه‌ای؟

آیا از نظر رهبری، یک ایرانی بر مبنای مطالعات خود، نمی‌تواند ارزیابی متفاوتی نسبت به ایشان از شرایط کشور داسته باشد؟ و اگر ارزیابی متفاوتی داشت، نباید از حق بیان آن برخوردار باشد؟ اگریک ایرانی بر اساس تجربه و نگاه خود، کشور را در معرض خطر ببیند، آیا می‌توان او را به دلیل نگرانی‌اش از آینده، مجرم و شریک دشمن دانست و به ترس و رعب متهم کرد؟ تاکید پی در پی رهبری و نزدیکان ایشان بر مرعوب‌بودن طرفداران انعطاف در برنامه هسته‌ای به‌خصوص باعث تعجب و تاسف است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر