جمعه، آذر ۰۵، ۱۳۸۹

زنبورهای عسل دیابت گرفته‌اند

به دنبال تکذیب حضور بعضی از اساتید برجسته در همایش فلسفه تهران این نوشته کمی جرح و تعدیل شد«محمد مجتهد شبستری» همان شخصی است که چند ماه پیش در اعتراض به محدودیت علوم انسانی در دانشگاههای ایران مقاله ارزشمند «فرمان علیه فهم» را نوشته و متشر نمود و البته ناگفته پیداست که وبلاگ «معناگرا» متعلق به ایشان هم از دایره شمول لطف و مرحمت فیلترینگ دولت و حاکمیت محروم نبوده‌است. ضمنا همزمان با داغ شدن بحثهای نظری درباره سنگسار در حاشیه اخبار مرتبط با سنگسار بانو «سکینه‌محمدی‌آشتیانی» که حاکمیت به شدت از آن دفاع می‌نمود نوشته‌ای از ایشان در رد «سنگسار» و عدم کفایت ادله برای اثبات شان فقهی آن در شرایط حاضر نوشته و منتشر شد.

«سروش‌دباغ» فرزند دکتر «عبد‌الکریم‌سروش» است که نیازی به معرفی ندارد. طی یکسال گذشته دو نامه سرگشاده تند توسط پدر ایشان به رهبری نظام نوشته شده که مفهومی غیر از اعتراض به شرایط موجود در بر نداشته است. البته ممکن است راه پدر و پسر از هم جدا باشد. اما اشتراک نظر درآثار هر دو نشان می‌دهد که چنین نیست. مگر آنکه رنگ رخساره قلم بازتاب سر ضمیر نباشد.

«مقصودفراستخواه» همان کسی است که در جریان استیضاح «مهاجرانی» وزیر ارشاد دولت اصلاحات، از او به عنوان یک چهره منحرف که «وحی و عصمت انبیا و فرامکانی وفرازمانی بودن قرآن را انکار کرده» یاد، و وزیر باید پاسخگوی مصاحبه ایشان با روزنامه «ایران» می‌بود.
بر این سیاهه می‌توان نام‌های بسیاری اضافه کرد که منش و روش حاکمیت را نه تنها طی 5 سال گذشته که حتی طی سی سال گذشته مورد نقد جدی قرار داده و همواره به دلیل همین نوع نگاه و نقد، بازخواست شده و نتوانسته‌اند در جایگاه واقعی خود باشند.
اما دکتر «محقق‌داماد» اگر چه ممکن است در این طبقه معترض طبقه بندی نشود، اما نامه سرگشاده و انتقادی آتشین سال گذشته ایشان خطاب به ریاست قوه قضاییه و اعتراض شدید به رویه قضایی ناظر به حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری و اعتراض به جابجایی حاکم و محکوم، در رفتار قضایی مورد اشاره، ایشان را در زمره معترضین اصلی دستکم ریاست جمهوری آقای «احمدی‌نژاد» طبقه بندی نمود.
اما به یکباره و ناگهان پس از انصراف «یونسکو» از برگزاری همایش فلسفه در ایران و اقدام عجولانه، خام و حاکی از رنجش تهران در برگزاری این همایش بدون حضور یونسکو، همه این مغضوبین و معترضین به یکباره محبوب و عزیز! شده، هر آنچه طی این سالها درباره آنها نوشته و گفته شده بود به یکباره به دست فراموشی سپرده و همه آنها میهمانان عزیز!؟ همایش حاکمیتی شدند که خودشان بزرگترین معترضان آن به شهادت آثاری بودند که سالهاست منتشر شده و در همه جای دنیا قابل دسترسی است.
بدون شک استقلال‌رای یکی از مولفه‌های اصلی و برجسته در حوزه دانش و دانشگاه و از مشخصات بارز یک استاد دانشگاه است. دفاع از نظرات علمی و پاسخگویی به سئوالات جامعه علمی در چهارچوب همین استقلال معنا پیدا می‌کند، اما جامعه‌شناسی، فلسفه، علم، شعر، صاحب‌نظر بودن و ... منهای جامعه و مردم جامعه به تعبیر زیبای مرحوم استاد «زرین کوب» به «هزیانهای‌بی‌خودانه در بیابان» می‌ماند.
استاد فلسفه‌ای که نزدیک به دوسال است متوجه غیبت «نداآقاسلطان» در کلاس درس نشده و چهره خونین «محسن‌روح‌الامینی» را از نزدیک ندیده یا صدای مادران داغدار جامعه را نشنیده و... یا بهتر از هر کس دیگری شنیده وخود را داوطلبانه به نشنیدن زده، به راحتی می‌تواند در همایش فلسفه‌ای شرکت و سخنرانی نماید که سخنران مراسم افتتاحش «محمود‌احمدی‌نژاد» باشد. اما نامهایی که بدانها اشاره شد، همه این واقعیتها را از نزدیک دیده و شنیده‌ و در کنار دانشجویان و جامعه بارها و بارها همدردی خود را هم اعلام نموده بودند، با این‌حال مرتکب این خطای بزرگ علمی و رفتار فرهنگی شدند.
بدون تردید جامعه اینگونه رفتار را از هیچ کس خصوصا جامعه علمی به سادگی قبول نکرده و از کنار آن نخواهد گذشت.
این رفتار ثبت امتیاز منفی بزرگی در کارنامه علمی و رفتار فرهنگی این اساتید توسط مردم را به دنبال خواهد داشت.
پانویس:
تیتر عنوان مجموعه شعری از «اکبر‌اکسیر»
این نوشته در کابل‌پرس
در همین رابطه: نقدی بر عدم واکنش روشنفکران ایرانی در برابر درج نامشان به عنوان شرکت کنندگان همایش «روز جهانی فلسفه»
همایش فلسفه و روشنفکران ما

۳ نظر:

  1. سلام
    بانوی میله ها به روز است
    مانا باشید

    پاسخحذف
  2. گتهي حقيقت معني خود از دست مي دهد
    و گاه
    حقيقت معني اي تازه مي گيرد
    اما
    هميشه ماييم كه در پس معاني گم شده ايم

    پاسخحذف
  3. آدرس جديد پاك نويس
    www.paknewis3.blogspot.com

    پاسخحذف