دوشنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۹۰

آب نمک غرغره کنید

خدا همه رفتگان شما را رحمت کند، برادری داشتم، آمپول‌زنی بلد بود ولی ما به او می‌گفتیم دکتر. البته بعضی از تجویز و طبابت‌هایش انصافا معجزه بود. شاید هم چون برادر من بود، من به خودم تلقین می‌کردم و بلافاصله بیماری بعد از تجویز برادر، دمش را روی کولش می‌گذاشت و می‌رفت.
اما بعضی از تجویزهای اون خدا بیامرز، همین تجویزهایی بود که سالیان سال در طب سنتی و قدیمی از زمان «ابوعلی‌سینا» تجویز و تجربه شده‌است، و چون خلاف و خطای آن ثابت نشده، یک قاعده پزشکی شده‌، و در پزشکی مدرن هم مورد توصیه و تجویز قرار می‌گیرد.
از جمله آن‌ها معجزه‌ایست که در «آب‌نمک» و غره‌غره کردن آن نهفته‌است و برغم آنکه از طرف همه پزشکان و پرستاران و آمپول‌زن‌ها و خودپزشک‌خوانده‌‌ها، سفارش می‌شود، باز هم اغلب توسط مبتلایان به زکام و سرماخوردگی و عفونت مخاط‌های گلو و بینی فراموش می‌شود، و همه به تعبیری معده خود را گورستان انواع و اقسام آنتی‌بیوتیک‌های شیمیای می‌کنند تا از شر تنگی‌نفس و آب‌ریزش بینی و عفونت و... خلاص شوند، بی‌آنکه خبر داشته باشند، از یک دام پیدا‌‌ رها نشده، به چند دام پنهان اسیر و گرفتار می‌شوند.
من علی‌الاغلب دارو نمی‌خورم. چند روزی است که سرما خورده‌ام و خودم را اصطلاحا بسته‌ام به سوپ و شلغم و لیمو شیرین و مخلوط عسل و آبلیمو و آب. البته که خیلی هم ثمربخش بوده و کم‌کم ناسازی دارد دست‌وپای خودش را جمع می‌کند برود پی کارش. اما امروز صبح ناگهان یاد توصیه همیشگی برادر مرحومم درباره خاصیت معجزه‌آسای «آب‌نمک» و غرغره آن، که طی این چند روز فراموشم شده بود افتادم و بلافاصله محلول را تهیه و استفاده نمودم. واقعا که معجزه‌آسا بود.
اگر این تجویز از روز اول ناسازی یادم افتاده بود، حالا باید هیچ خبری از بیماری نباشد و من سُر و مُر و البته لاغر سر کار باشم، نه اینجا توی خانه برای روز سوم پشت این به قول همشهری‌ها «اغول‌مویز» چمباتمه بزنم و از سر ناچاری از خواص «آب‌نمک» بنویسم. اما خوب، شاید حکمت این فراموشی آن بوده‌است که من حالا به دوستان اعلام کنم که، اگر خدای ناکرده سرما‌ خورده‌اید و عفونت در مجاری تنفسی آزارتان می‌دهد، از آب‌نمک غرغره کردن و خواص معجزه‌آسای آن غافل نشوید.
اینجا و اینجا هم درباره نمک و سود و زیانش بخوانید.

شنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۹۰

اعترافات ربوده شده

یکی از مشخصه‌های بارز و برجسته جنبش‌های مستقل مردمی و از جمله، «جنبش‌سبز» نفی تمامی اشکال خشونت بر علیه انسان‌هاست. برای این‌گونه جنبش‌ها مسئله این نیست که خشونت از طرف چه فرد یا گروهی، بر علیه چه فرد یا گروهی صورت می‌گیرد، تا پس از ارزش‌گذاری‌های متداول، موضع خود را نسبت به خشونت صورت‌گرفته، اعلام نمایند و مثلا اگر خشونت نسبت به دوستانشان بود، محکوم و اگر نسبت به دشمنانشان بود، تایید و تشویق و توجیه نمایند. بلکه اساسا، با ذات خشونت در هر جا و نزد هر کس یا گروه، و بر علیه هر کس و گروهی مخالفند و آنرا نفی می‌نمایند. کمترین بهانه برای توجیه یک خشونت کوچک و موجه دانستن آن کمک به دور باطل خشونت است و زمینه‌ساز برای آنکه هر کس خود را مجاز و مستحق اعمال خشونت بداند.
یکی از نشانه‌های عریان خشونت، اعتراف‌گرفتن از فردی است که در شرایط آزاد نیست، هیچ منبع یا مرجع قانونی دولتی یا سنتی از او حمایت نمی‌کند، و خلاصه آنکه از سر بی‌پناهی و ناچاری، مجبور به اعتراف شده‌است. مهم نیست که این اعتراف راست است، یا دروغ، حقیقت است یا نه! مهم اینست که این نوع اقرار و اعتراف شکلی از اشکال عریان خشونت، غیر انسانی است و محکوم. از طرف هر شخص، گروه یا دولتی!
چند تن از شهروندان ایرانی از حدود یک ماه پیش در کشور بحران‌زده «سوریه» ناپدید شده‌اند. مدعیان ربایندگی آن‌ها که خود را معترضان حکومت «بشار اسد»، و ماشین ترور او معرفی می‌نمایند، اعلام نموده‌اند که ایرانیان اسیر نزد آن‌ها، از نیروهای نظامی وابسته به سپاه پاسداران ایران هستند، و در خشونت‌های جاری اخیر در سوریه دست داشته‌اند.
متقابلا مقامات عالی نظامی ایران، هر گونه وابستگی نظامی آن‌ها و دست‌داشتن در خشونت‌های یادشده را تکذیب نموده‌اند. (+)
حالا چند هفته پس از ربوده شدن آن‌ها، ربایندگان یک ویدئوی تصویری از اعترافات ربوده شدگان را، که حاوی اقرار و اعتراف آن‌ها به نظامی و دخیل در خشونت‌های سوریه بودن، می‌باشد را منتشر و تلاش نموده‌اند که برای ادعاهای خود سند ارائه نموده و ضمنا آنرا تبدیل به اهرم فشاری بر علیه دولت سوریه بنمایند. (+)
بدون شک جدای از صحت و سقم، این اظهارات و اقرار و اعتراف‌ها، کمترین ارزش حقوقی که ندارد، هیچ، به معنای روشن کلمه مصداق خشونت بوده و از منظر اخلاق و شرع و منطق محکوم است.
 آقای دکتر «علی‌رضا‌نوری‌زاده» که خود را روزنامه‌نگار معرفی می‌نماید و صدای امریکا نیز تعمد دارد که ایشان را روزنامه‌نگار خطاب و معرفی نماید، در رفتاری خلاف اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری و اخلاق رسانه‌ای در برنامه این هفته تفسیر خبر، جمعه شب صدای آمریکا، نه تلویحا که با صراحت کامل از این ویدئو و از این اعترافات و اقدامات دفاع نموده و آنرا تایید نمود.
آقای «نوری‌زاده» البته با وجود رفتار رنگارنگ و پرونده پربار و قطور گفتار متناقض و متضاد، و ایده‌های متوهمانه، معرف حضور همه هستند، اما جایی که ایشان تلاش می‌نمایند خلاف بدیهی‌ترین و ابتدایی ‌ترین اصول روزنامه نگاری، در مسیر توجیه خشونت و تشویق اقدامات یاد شده قدم بردارد، نمی‌تواند، به عنوان یک روزنامه‌نگار مستقل تعریف، و الگوی رفتار اخلاقی و رسانه‌ای باشد. از این منظر بهتر است ایشان را به عنوان سیاست‌مداری شناخت که تلاش می‌نماید ابزار و عناوین مقدس را با رندی و زیرکی مصادره به مطلوب نموده و در خدمت سیاست و امیال شخصی خود قرار دهد.

جمعه، بهمن ۰۷، ۱۳۹۰

روزنامه کاشان

تارنمای اینترنتی «روزنامه کاشان» روی آدرس http: //kashannews. net چند هفته است که فعالیت خبری خود را آغاز نموده‌است.
این وب ‌سایت اینترنتی که توسط تعدادی از روزنامه‌نگاران با سابقه و فعال کاشانی راه‌اندازی شده، در اولین گام‌ها نشان داده است که مصمم است کاری شایسته درخور نام و نشان انتخابی خود انجام داده باشد.
 «روزنامه» یعنی تلاش خواهد نمود اخبار حوزه جغرافیای منطقه کاشان و آران و بیدگل را در کمترین زمان ممکن منعکس نمایند. و «کاشان» نام و نشانه‌ای که نیاز به معرفی ندارد، اما نیازمند آنست که اگر مجموعه‌ای نام آنرا بر پیشانی خود حک می‌کنند، باید به مولفه‌های ارزنده و بایسته درخور این نام واقف باشند.
طراحی ساده و در عین حال زیبای سایت در گام اول، یک حرکت حرفه‌ای و درست را نوید می‌دهد.
 برای دست اندکاران این تارنما آرزوی موفقیت می‌نماییم.

امنیت شهروندان ایرانی قربانی حفظ بشار اسد

بر اساس مقاوله‌نامه‌های بین‌المللی و تفاهم‌نامه‌های امضا شده فی‌مابین کشور‌ها، همچنین یک عرف بشردوستانه و عمومی، مسؤلیت حفاظت از جان شهروندان مقیم یا مسافر در کشورهای دیگر بر عهده کشور مقصد می‌باشد و در صورتی که برای احدی از شهروندان یک کشور در کشور دیگری اتفاق ناگواری افتاد، دستگاه دیپلماسی بلافاصله وارد کار شده و با احضار سفیر کشور مذبور، در غیاب آن نماینده قانونی و در صورت قطع رابطه احضار سفیر کشور حافظ منافع آن دولت، مراتب اعتراض قانونی خود را ابلاغ، و خواستار توضیحات فوری دولت مذبور می‌شوند. حسب عرف دیپلماتیک نماینده قانونی آن کشور نیز بلافاصله اعتراض دریافتی را به دولت خود تسلیم و دولت تضمین می‌دهد در کمترین زمان ممکن موضوع را بررسی و تمام تلاش خود را برای رفع مشکل بکار گرفته، و در صورتی که خسارتی متوجه شهروند کشور مبدا‌ شده باشد، آن را به فوریت جبران و جلب رضایت نمایند. 
همچنین در شرایطی که کشوری دچار بحران شده، و بیم آن برود که، دولت آن کشور در شرایط بحرانی قادر به حفاظت از جان اتباع بیگانه نیست، بلافاصله دولت‌ها از تمام شهروندان خود در آن کشور درخواست می‌نمایند که خاک کشور بحران‌زده را تا برگشتن شرایط به حالت عادی ترک، و تسهیلات ویژه‌ای نیز برای این جابجایی فراهم می‌نمایند. 
دولت ایران یکبار به علت کوتاهی در خروج به موقع شهروندان خود از افغانستان در جریان ناامنی‌های آن کشور که توسط طالبان صورت می‌گرفت، هزینه سنگینی پرداخت نمود (+) و متاسفانه مقصر آن کوتاهی و اتفاق که به شهادت ۱۰ تن از فرزندان عزیز این کشور انجامید، هیچگاه معرفی و توبیخ نشد و یا افکار عمومی از آن مطلع نشدند.
نزدیک به یک‌ماه از ناپدید شدن ۷ نفر از شهروندان ایرانی مامور در کشور «سوریه»(5)(2) می‌گذرد و همچنانکه وضعیت شغلی و حرفه‌ای آن‌ها در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، متاسفانه اطلاع دقیقی از سرنوشت آن‌ها نیز ارائه نشده است.
بدون تردید دولت، نزدیک به ۷ ماه پیش که بحران عمیق امنیتی در کشور سوریه شروع شده و هر روز نیز بر شدت آن افزوده می‌شد، باید برای حفاظت از جان شهروندان خود، از آن‌ها درخواست می‌کرد که خاک آن کشور را ترک نمایند. اقدامی که متاسفانه نه تنها زمان شروع بحران صورت نپذیرفت، بلکه هیچگاه پس از آن، که لحظه به لحظه خطر بیشتر و بیشتر احساس می‌شد هم صورت نگرفت.
 پس از آن ماجرا باید بلافاصله، سفیر سوریه به وزارت امور خارجه احضار، و مراتب اعتراض ایران به دولت آن کشور، به خاطر سهل‌انگاری در حفاظت از جان مهندسین و شهروندان ایرانی، به او ابلاغ، و از دولت متبوعش خواسته می‌شد، تضمین نماید تمام اقدامات ممکن و لازم برای روشن شدن سرنوشت ایرانیان ناپدید شده در خاک آن کشور و حفاظت از جانشان را انجام خواهد داد. اما به غیر از چند نشست سیاسی معمولی(+)، اطلاع دیگری از تلاش دستگاه دیپلماسی ایران برای پیگیری وضعیت شهروندان ربوده شده گزارش نشد. اما بسیار تلاش شد تا اثبات و گزارش شود که، شهروندان ربوده شده ایرانی از نیروهای فنی مهندسی بوده‌ و ربطی به نیروهای نظامی نداشته‌اند.(+)
دولت ایران ظاهرا نمی‌خواهد و یا به دلیل آنکه اخبار مبنی بر غیرعادی بودن شرایط کشور سوریه را تکذیب، و ساخته و پرداخته رسانه‌های مغرض اعلام نموده، نمی‌تواند صادقانه به شهروندان خود اعلام نماید که شرایط برای سفرهای زیارتی به آن کشور مساعد نیست و بهتر است، این سفر‌ها به آینده‌ای دیگر که شرایط به وضع عادی برگشت موکول شود.
در چنین شرایطی، یکماه پس از ربوده شدن ۷ شهروند ایرانی، و بی‌کفایتی آشکار دولت ایران از پیگیری وضعیت آن‌ها، شوربختانه اکنون خبر می‌رسد که اتوبوس حامل زائران ایرانی در خاک «سوریه» مورد حمله نیروهای نا‌شناس قرار گرفته و ۱۱ نفر از مسافران آن، ربوده و به نقطه نامعلومی منتقل شده‌اند.(+)
با کمال تاسف، در حالی که متولیان سیاست خارجی ایران، در مورد ناپدید شدن شهروندان خود در خاک سوریه حدود یک‌ماه پیش، اعتراض و اخطار ثمربخشی به کشور سوریه نداشته و به آسانی از کنار آن عبور کردند، اکنون نیز در کمال نا‌باوری سخنگوی وزارت امور خارجه، «خلاف اصول انسانی و تعهدات اخلاقی و بین‌المللی و به هیچ وجه قابل توجیه نبودن» این رفتار را به «ربایندگان نا‌شناس» متذکر شده و در ادامه از «مسئولین دولت سوریه نیز درخواست بکارگیری همه امکانات خود جهت اطمینان از سلامت جان این اتباع ایرانی و آزادی هر چه سریع‌تر آن‌ها» را نموده‌است.(+)
به نظر می‌رسد، دولت ایران نه تنها حاضر نیست به واقعیات موجود در کشور «سوریه» و نابسامانی‌های تحت مدیریت «بشار‌اسد» تن دهد، بلکه در بی‌کفایتی آشکار، عملا حاضر به پذیرش قواعد و اخطارهای امنیتی ناظر بر حفظ جان شهروندانش هم نیست و عملا بر سر حفظ حاکمیت موجود سوریه و عینت بخشیدن به دروغ‌های خود ساخته، همچنین توجیه مشروعیت جعلی و غصبی خود، از قمار بر جان و امنیت شهروندان مظلوم خود نیز ابایی ندارد.
این نوشته در جرس اینجا

پنجشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۹۰

آشتیانی‌ها از انحراف تا پایداری

۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۰
«محسن آشتیانی» فرزند حجت الاسلام و المسلمین «آشتیانی» نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه، توسط دادگاه ویژه روحانیت اوایل هفته در قم دستگیر و به تهران منتقل شد.
وی که رییس دانشگاه پیام نور کهک است نقش اساسی در تهیه و توزیع مستند ظهور داشته و مشخصا در برخی ادارات و نهاد‌ها اقدام به توزیع سی دی می‌نموده است. وی که انتشار آثار بروجردی رمال و فال گیر که در سال‌های گذشته دستگیر شد را در کارنامه دارد، مدیر مسئول هفته نامه وثوق قم نیز می‌باشد که پس از چند شماره انتشار، دیگر منتشر نشد. (+)
پنجشنبه ۶ بهمن‌ماه ۱۳۹۰
حجةالاسلام و المسلمین آشتیانی، نماینده مردم قم در مجلس و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه در گفت‌وگو با رجانیوز:
تخریب‌ها علیه جبهه پایداری «حساب شده» است این تخریب به خاطر ارتباطی است که جبهه پایداری با آیت الله مصباح داشته و جایگاه و موقعیتی است که میان مردم دارند، برای همین نمی‌خواهند این جبهه رشد کند و از اول می‌خواهند جلوی آن را بگیرند.(+)

چهارشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۹۰

احترام و آبرو از سفیر سینما تا سفیر سیاست

«العربیه» گزارش داده است که، رفتار آهانت‌آمیز سفیران ایران و کنگو در دربار اسپانیا جنجال آفرید.
بنا به این گزارش، در مراسم رسمى دربار اسپانیا، همسر ولیعهد «فیلیپ دى بوربون»، دوبار دستش را به سمت سفیران ایران و کنگو دراز می‌کند، اما آن‌ها با بی‌اعتنایی از دست دادن، خودداری نموده و او در کمال حیرت،  هاج و واج دست خود را بر می‌گرداند. 
به گفته‌ى ناظران، هر چند براى این دو سفیر دست دادن یا ندادن مساله اى بود، لیکن طبق آداب و سنن اروپاییان و از جمله دولت میزبان و عرف دیپلماتیک، چنین رفتارى غیرعادى و حتى توهین‌آمیز ارزیابى مى‌شود.
بدون شک دست دادن سفیر کشور ایران، با یک زن چه در جایگاه رسمی و مطابق با عرف دیپلماتیک، و چه در یک مهمانی خصوصی، از منظر کشور ایران کار درستی نیست. نه تنها کار درستی نیست، بلکه اگر سفیر رفتاری غیر از این داشته باشد، چه بسا که علاوه بر اخراج مستحق مجازات‌های دیگری به دلیل بی‌احترامی به قانون اسلام و رویه دیپلماتیک کشور ایران اسلامی هم شناخته می‌شود.
این درست. سالهاست که همه کشور‌های جهان، حساسیت‌های مذهبی نزد دیپلمات‌های ایرانی و معدود کشورهای اسلامی دیگری را پذیرفته، و به آن احترام می‌گذارند.
 در راستای همین نگاه و عرف و قاعده، نمایندگان ایران در کشورهای خارجی تمام حواس‌شان را جمع می‌کنند، تا در شرایطی قرار نگیرند که مجبور باشند به رفتاری دست بزنند که از طرف مسؤلین و دیپلمات‌های دیگر کشور‌ها، به بی‌حترامی تعبیر شده و مشکل‌ساز شود.
نمایندگان غیررسمی ایران، البته رفتاری کاملا متفاوت انتخاب نموده و در هر شرایطی بهترین رفتار را رفتار مطابق عرف و رویه جهانی و احترام به آن دانسته، و بدون کمترین وسواسی، دست دراز شده به سمت خود را از هر جنس که باشد به گرمی فشرده و احترام می‌گذارند. نمونه رفتاری که «اصغر فرهادی» نماینده شایسته سینمای ایران در ملاقات و برخورد با «آنجلینا‌جولی» از خود بروز داد و البته که به فتوای مراجع طراز اول، خطا و گناهی هم متوجه او نبود و نیست.(+)
اما در شرایط و جایگاهی که احساس می‌شود،یک دیپلمات بلد نیست شرایط و محدودیت‌های مذهبی خود را به سادگی برای دیگران تعریف نموده، تا رفتار خلاف قاعده او، حمل بر بی‌حترامی و بی‌ادبی نشود، قاعده آنست که، یا شرکت نمی‌کند و به نوعی از عدم حضور عذرخواهی می‌کند، یا نماینده و دیپلمات ورزیده و مسلطی را به نمایندگی به چنین مراسمی گسیل می‌نماید، و یا ‌‌نهایت تلاش و فراست خود را به‌کار می‌گیرد، تا در چنین شرایط بغرنجی قرار نگیرد.
 بدون شک این رفتار زننده و خلاف عرف آقای «مرتضى صفارى نطنزى»،سفیر ایران در اسپانیا، بی‌تاثیر بر مناسبات سیاسی فیمابین نخواهد بود. اگرچه اندک و نامحسوس. اما شوربختانه باید طی چند روز آینده شاهد، تعریف و تمجید‌ها و قهرمان‌سازی از این اتفاق توسط رسانه‌ها و بلندگو‌هایی بود، که طی هفته جاری در مذمت رفتار زیبای «اصغر فرهادی» نوحه می‌خواندند.اینجا، اینجا و اینجا

دوشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۹۰

آیا سکوت مصلحتی مدعیان اصولگرایی در حال شکسته شدن است؟

سایت «الف» نزدیک به «احمد‌توکلی»، یادداشتی را از «الیاس نادران» منتشر نموده است که در آن یادداشت، «نادران» از «عمادافروغ» و اظهارات او در برنامه تلوزیونی پارک ملت، کاملا دفاع نموده است.(+)
یادداشت با ذکر نارضایتی اغلب نمایندگان و از جمله ریس‌مجلس از این اظهارات آغاز می‌شود.
 «نادران» می‌نویسد:
 «سه‌شنبه هفته گذشته در جریان نطق‌ها و نظرات برخی نمایندگان در صحنه علنی مجلس شاهد حملات تند و آتشینی علیه یک چهره غائب در جلسه بودم که رئیس وقت جلسه هم تلویحا آن مواضع و انتقادات را تایید کرد».
وی اشاره می‌کند که از حملات و انتقادات علیه وی شگفت‌‌زده شده و به متن سخنان وی در این برنامه مراجعه می‌کند تا علت این هجمه‌ها را بیابد. «شکر خدا دیدم مواضع وی در خصوص انقلاب اسلامی و نظام مردم‌سالاری دینی و نظریه ولایت‌فقیه سر سوزنی تغییر نکرده‌است
 «افروغ» در آن برنامه با شفافیت کامل اعلام نموده بود که «اگر احدی از آحاد جامعه بخواهد رهبر را استیضاح کند، حق دارد و رهبر باید پاسخ بگوید».(+)
این درحالی است که تعدادی از نمایندگان به‌اصطلاح منتخب مردم، دستکم ۳ سال است که تلاش می‌کنند، با استفاده از حق قانونی خود، ریس‌جمهوری که نظرش به نظر رهبری از دیگران نزدیک‌تر هست را، نه استیضاح که مورد سؤال قرار دهند، و نمی‌توانند.
این اقرار به صحت و دقت در مورد اظهارات آقای «افروغ» از طرف نماینده یک چنین مجلسی جالب توجه است.
این مطلب از آنجا جالب توجه‌تر می‌شود که آقای «نادران» و مجلسی که او افتخار نمایندگی‌اش را دارد، سابقه ناکامی در پروژه‌ای را دارد که تلاش می‌کرد، زوایای تاریک و پنهان پرونده یک سوءاستفاده مالی، موسوم به «حلقه فساد خانه فاطمی» را بررسی نماید که، معاون اول‌‌ همان ریس‌جمهور متهم اصلی‌اش بود(+) و باز جالب‌تر آنکه در همین پرونده پس از کش و قوس‌های فراوان نهایتا با نظر قوه قضاییه تحت امر رهبری، جای متهم و شاکی عوض شده و «نادران» شاکی در جایگاه متهم و به دنبال آن محکوم نشست.(+)
از طرف دیگر سایت «الف» منتشر کننده این یادداشت، به «احمدتوکلی» دیگر نماینده مجلس نزدیک است، که اخیرا در یک جلسه در بیت رهبری به شکل ویژه مورد عتاب شدید رهبری، به علت پیگیری موضوع استیضاح وزیر خارجه و کلا فشار بر ریس‌جمهور منتخب رهبری قرار گرفته بود.(+)
 «احمد‌توکلی» همچنین در جریان پرونده فساد «خانه‌ فاطمی» «نادران» را همراهی می‌نمود.
به نظر می‌رسد به دنبال انتشار بولتن «استقامت در منطقه ممنوعه» به عنوان مانیفست جبهه پایداری، و حمایت خاموش، تلویحی و راز‌آلود آن جبهه از «احمدی‌نژاد» و احساس خطر از بازی جریان انحرافی با کارت «جبهه پایداری»، هنگام شکستن سکوت مصلحتی بسیاری فرارسیده، و باید منتظر اتفاقات بیشتری از این دست در میان مدعیان اصول‌گرایی بود.
این نوشته در جرس اینجا

دروغ ممنوع

تعدادی از رسانه‌‌های منتسب به جنبش‌سبز،(+) )(+) در یک غفلت ناخواسته، قربانی دامی شدند که مشخص نبود از طرف چه شخص یا گروهی برای آنها گسترده شده بود.
اما قبل از هر چیز و قبل از آنکه سردبیران این رسانه‌ها، قربانی شخص یا گروهی دیگر شوند، قربانی «غفلت» خودشان شده‌اند.
ابتدایی‌ترین اصول روزنامه‌نگاری به صراحت تصریح می‌نماید: «صحت» و «دقت» باید در رسانه بیشترین اهمیت را داشته باشد.
به عنوان یک اصل کلی، اعتبار هر خبری به «منبع» آن بازمی‌گردد. خبرنگار، بهتر است ضمن کنترل منبع خبر، در مورد خبرهای مشکوک یا بسیار مهم آن را دوباره چک کند، این یعنی مطلبی که می‌نویسد، باید منابع معتبر داشته باشد و راست‌آزمایی شده باشد.
 رسانه‌های «زرد» و کم مایه‌ای که روزانه چندین شایعه را پوشش می‌دهند، به راحتی می‌توانند خبر جعلی «اعدام یک خلبان ناراضی سپاه» را، بین خبرهای صحیح خود قرار داده و منتشر نمایند. این رسانه‌ها نمی‌توانند منبع معتبر و صحیحی برای خبرنگار باشند.
کدام عقل سلیم است که به سادگی باور کند، حاکمیت در چنین شرایط بحرانی، اقدام به اعدام یک خلبان عالی‌رتبه خود، بدون توجه به عوارض خطرناک امنیتی آن نموده‌است؟
 اگرچه از حاکمیت موجود انجام چنین حرکات ناشیانه‌ای بعید نیست، اما رسانه‌ها موظف‌اند ساده‌ترین اخبار خود را پس از اطلاع از «صحت» و مطابقت آن با واقعیت منتشر نمایند، چه رسد به این خبر که درصد احتمال آن با واقعیت بسیار ضعیف و غیر منطقی می‌نماید.
بدون شک یکی از وجوه امتیاز رسانه‌های معتبر وابسته به جنبش سبز، و یکی از دلایل اقبال گسترده عمومی،  و در پی آن اعتبار آن‌ها، وسواس و دقت موثر سردبیران آن، نسبت به درج اخبار «صحیح» برغم آلوگی سنگین فضای خبری و پخش مکرر دروغ و شایعه، که به عمد از طرف حاکمیت هم، به آن دامن زده می‌شود، می‌باشد.
کمترین لغزش و غفلت در چنین شرایط خطرخیزی، به آسانی می‌تواند به قربانی شدن اعتبار رسانه و اعتماد مخاطبین نسبت به آن‌ها و از بین رفتن زحمات چند ساله منجر شود.
 اگرچه از منظر افکار عمومی بعضی از رسانه‌هایی که اقدام به پوشش شایعه «اعدام خلبان ناراضی سپاه» نمودند، در بین رسانه‌های اصلی و معتبر جنبش سبز طبقه‌بندی نمی‌شوند، و طیف‌های برجسته جنبش سبز در مقاطع مختلف رسما رسانه‌های مورد اعتماد و منتسب به خود را، مشخص و معرفی نموده‌اند، با این‌حال به نظر می‌رسد رسانه‌های مذکور که بدون کمترین چشمداشت طی سه سال گذشته، پا به پای رسانه‌های اصلی و معتبر این جنبش فعالیت موثر داشته‌اند، شایسته است برای احیای اعتبار خود نزد افکار عمومی، و جلوگیری از هرگونه سوءاستفاده احتمالی توسط اقتدارگرایان، بلافاصله پس از توجه نسبت به اشتباه صورت پذیرفته، از مخاطبین خود عذرخواهی نمایند.

جمعه، دی ۳۰، ۱۳۹۰

زن، برهنگی، سیاست و اخلاق

اینکه مردان علاقهٔ بیشتری از زنان به دیدن بدن عریان جنس مخالف خود یا تصاویر آن دارند، یک واقعیت عمومی است و ربطی به کشور ایران و بعضی مسائل دیگر مربوط به خلایق ایرانی ندارد.
چندی پیش «علیا‌ماجده‌المهدی» بلاگر معترض مصری، در اعتراض به بعضی محدودیت‌ها در مصر، تصاویر برهنه خود را در وبلاگش قرار داد و بلافاصله نشانگر تعداد بازدیدکنندگان وبلاگ او سر به فلک کشید، و هر روز نیز بر تعداد آن‌ها افزوده شد.(+)
از همه دنیا مردان علاقه‌مند شدند که، نه برای همراهی با اعتراض آن دختر، بلکه برای برای ارضای حسی که من نمی‌دانم نام آنرا چه بگذارم، هر روز به آن وبلاگ سرزده، و به تصاویر برهنه آن دختر نگاه کنند.
همزمان چند مرد هم به اقدام مشابهی دست زده، و تصاویر برهنه خود را با توجیهاتی که برای خودشان پذیرفته و پسندیده بود، در وبلاگشان منتشر نمودند.(+) (+) اما هیچ خبری از افزایش تعداد بازدیدکنندگان آن وبلاگ‌ها گزارش نشد. حتی این خرق‌عادت حس کنجکاوی کسانی از جنس خودشان را هم به جز تعداد معدودی برنیانگیخت و به زودی به فراموشی سپرده شدند و شاید که  این عدم اقبال برای آن‌ها پشیمانی ناشنیده‌ای را هم به دنبال آورد و کسی از آن باخبر نشد. 
اما اعتراض دوشیزه مصری هم شنیده شد، هم دیده شد، هم ظاهرا قرار نیست به فراموشی سپرده شود.
اینکه اقدام خطیر دوشیزه مصری درست است یا نه؟ و آیا معیاری برای سنجش آن وجود دارد و... باید به ظرف تاریخی و جغرافیایی رفتار او، و آثاری که بر آن مترتب بوده و هست، و نیز به معیارهای که وسیله سنجش می‌شود، نگاه کرد.
مسلما با معیار و ملاک اخلاق عمومی و شرع، کار پسندیده و قابل قبولی نیست. البته دقت داشته باشیم که مراد من از «اخلاق» اینجا، اخلاق تعریف شده در قاموس اکثر جوامع بشری، و آن تعریفی است که بنابر کثرت استعمال و نگاه، به نوعی وحدت رویه در بین عموم اخلاق‌گرایان، چه مذهبی و چه غیر مذهبی تبدیل شده. والا هستند افرادی که «اخلاق» را گسترده‌تر از این‌ها تعریف نموده، و از منظر آن‌ها این رفتار خارج از خط قرمز تعریف اخلاقی آن‌ها نیست.
اما از منظر سیاست، و با معیار رفتار سیاسی و ابزارهای اعتراض در فرایند این مبارزه و پس از سنجش هزینه و فایده آن، ممکن است، کار و ابزار و اعتراض درستی قلمداد شود.
 جدای از این‌ها آنچه باعث می‌شود این عریان شدن و توسل به این رفتار برای اعتراض حائز اهمیت و توجه باشد، ابتدا «خرق‌عادت» بودن آنست که باعث می‌شود نگاه‌های زیادی را به خود جلب نماید، دیگر اینکه شاید نکوهیدگیی باشد که در ذات این نوع رفتار از طرف یک «زن» موجود است و قسمت عمده‌ای از این نکوهیدگی شاید برگردد به عطشی که ذاتا در مردان برای دیدن عریانی زنان وجود دارد و در عکس آن صادق نیست.
شاید به هین دلایل ذاتی باشد که مردان از عریان شدن و اقدام به رفتار مشابه عموما «حیا»یی ندارند و در اکثر جوامع هم فیلم‌ها و تصاویر ورزشکاران مرد در همه ساعات شبانه روز بدون هیچ محدودیتی پخش می‌شود، اما این اتفاق در مورد ورزشکاران زن بسیار اندک و با محدودیت‌های خاص اتفاق می‌افتد.این یک منطق پذیرفته شده تقریبا عمومی است.
 یک نشانه دیگر اینکه شاید هنوز برای شما اتفاق نیفتاده باشد، که زن یا حتی دختر بچه نابالغی را در مرئی عام، در حال قضاحاجت دیده باشید، اما بار‌ها و بار‌ها تفاق افتاده است که راننده‌ای را در کنار جاده‌های بیابانی اینگونه دیده‌اید بدون کم‌ترین نگرانی و «حیا» یی.
بر این اساس اگر تصویر نیمه‌عریان یک هنرپیشه مرد در فضای مجازی منتشر شود، اتفاق خارق‌العاده‌ای نیفتاده است. اما عکس آن یعنی منتشر شدن تصویر نیمه عریان یا عریان یک زن ضمن آنکه کار خارق‌العاده‌ای هست، از منظر اخلاق نکوهیده است و می‌تواند عواقب سوئی هم برای او به دنبال داشته باشد.

پنجشنبه، دی ۲۹، ۱۳۹۰

بی‌ادبی توصیه کدام اسلام است؟

آیت‌الله «خمینی» معصوم نبود. این را همه عاشقان و خیل عظیم هواداران و همراهان و نزدیکان او به آسانی قبول دارند و دقیقا همین‌ها نقطه مقابل آنانی هستند که تلاش می‌کنند او را معصوم از هر خطا و گناه و لغزش معرفی کنند.
اما مسلم است که، آدمی هرچه در جایگاه خطیر و بزرگ‌تری باشد، و هرچه حوزه تصمیم و عمل او گسترده‌تر باشد، به‌‌ همان نسبت می‌تواند ابعاد خطا و لغزش او هم گسترده‌تر و برجسته‌تر باشد.
در تاریخ انقلاب، از اختلاف بین آیت‌الله «خمینی» و بعضی از رجال مذهبی همطراز با او موارد بسیاری ثبت شده‌است که درستی ایده هریک را باید در ظرف زمانی خود سنجید و آنگاه قضاوت کرد. اما این بدان معنی نیست که همیشه حق با بنیانگذار بوده و هست و باید باشد.(+)
گمان می‌کنم چنین برداشت و قضاوتی ما را مقصد درست و درمانی هدایت نخواهد کرد. چنانکه هر از گاهی اذهان بیمار تلاش نموده‌اند با سوء‌استفاده، یا سوءبرداشت از قسمتی از رفتار‌ها و نظرات آن مرحوم، حرف باطل و نظر اشتباه خود را به کرسی نشانده، و گاهی حتی همین بر کرسی نشستن منشاء سوء برداشت‌ها و خطرات دیگری نیز شده‌است.  وقتی هم که از آن‌ها چرایی اشتباه پرسیده شده‌، با افتخار، شبیه بودن رفتار خود با رفتار یا گفتاری از آیت‌الله را به عنوان مجوز معرفی نموده‌اند.
نقطه بسیار مهم و جالب توجه در این شبیه‌سازی‌ها، آن بوده و هست که، افراد بیماری که می‌خواسته‌اند منویات باطل خود را به پشتوانه کلام یا مرام آیت‌الله «خمینی» بر کرسی نشانده و به واسطه آن اهداف مخرب خود را دنبال نمایند، ظاهرا در رفتار ایشان اصلا نقطه مثبتی ندیده و ذره بین به دست دنبال نقاط ریز اشتباهی گشته‌اند، تا بواسطه آن توجیه برای غلط بودن خودشان بتراشند. انگار که این‌ها مقلد «کوچک»ی‌های یک شخصیت «بزرگ» هستند و بزرگی‌های او را نمی‌بینند.
بدون شک هرکس با نگاه و ذهنیت قلبی و قبلی خود به سراغ آیت‌الله «خمینی» و آثار و افکار او برود، جز تایید و توجیه خود چیزی پیدا نمی‌کند و اگر فرد دیگری، دقیقا با نگاه و ذهنیت متفاوت، به سراغ‌‌ همان آثار برود، باز با دستی پر از توجیه و مجوز برای خود برمی‌گردد.
 اما چاره چیست؟
آیا باید عقل و اخلاق را مطلقا تعطیل کرد، و برای نقشه راه آینده و شیوه رفتار امروز، هرکس یا گروهی از ظن خود یار سیره و توصیه او شده، و در این مسیر با فرد یا گروه دیگر که از ظنی متفاوت نقشه راه و شیوه رفتار از همان منابع می‌طلبد، به نزاع برخاسته و همه فرصت‌ها و سرمایه‌ها را بر سر این نزاع اشتباه بگذارند، یا باید به گونه‌ای دیگر رفتار کرد.؟
 به نظر می‌رسد پاسخ این پرسش را به روشنی می‌توان از گفتار خود آن مرحوم استخراج و بدان عمل کرد.
آنجا که نزدیک به ۳۵ سال پیش رسما اعلام می‌نماید که فرض را بر خوبی و حسن شاه گذاشته و انتخاب او توسط پدارن را برای خودشان کار درستی فرض می‌کند، اما می‌پرسد و پاسخ می‌دهد که پدران حق نداشته‌اند برای ما تعیین تکلیف کنند و ما الان می‌خواهیم بر اساس منافع خودمان، خودمان برای خودمان تعیین تکلیف نموده و شاه را از قدرت برکنار نماییم و چنان هم می‌کند.(+)
اما گذشته از این‌ها می‌توان در موارد مجادله و اختلاف سیاسی و اجتماعی، به منابع و میزان‌های دیگری نیز رجوع نمود، که مورد اجماع تمام اندیشمندان و بزرگمردان دنیا، و ابزار وحدت رویه اخلاقی همه اجتماعات بشری بوده و هست.
عقل و اخلاق و شرع.
بر این اساس باید از آقای «احمدی‌نژاد» و آقای «حدادیان» و آقای «ارضی» پرسید: در کدامیک از سه منبع و مرجعی که اتفاقا حضرات خود را متصف و مراجعه کننده بدان می‌دانند، مجوزی برای «هتاکی» و «بی‌ادبی» صادر شده‌است؟
 آقای «احمدی‌نژاد» در توجیه گفتار مکرر منافی ادب خود در جایگاههای متعدد رسمی و غیر رسمی، شاید بلافاصله سؤال کننده را به معدود گفتاری اینگونه در کل گفتار آیت‌الله «خمینی» ارجاع داده و بدین وسیله خود را توجیه نمایند.
 شاید تا کنون رسما چنین نکرده باشند، ولی در جریان فحاشی به بانو «فائزه‌هاشمی» همراهان ریس‌جمهور، به چنین شیوه‌ای توسل جسته و معترضین را به قول خودشان محکوم نمودند.
اکنون نیز پس از مطرح شدن احضار «سعید‌حدادیان» به دادگاه به علت هتاکی و بی‌ادبی نسبت به یک شخص از جایگاه یک تریبون مقدس، ایشان بلافاصله در توجیه خود اعلام نموده است که؛ از ادبیات مخصوص «احمدی‌نژاد» استفاده نموده‌است.(+)
حق با اوست. این ادبیات ویژه «احمدی‌نژاد» است. اما آیا تقلید از اشتباهات یا ادبیات اشتباه یک شخص، می‌تواند توجیهی برای قربانی نمودن اخلاق و شرع در جامعه بدان شکل فراگیر باشد؟
مسلما پاسخ منفی است اما متاسفانه آنان که از این بداخلاقی لذت برده و منتفع می‌شوند، بدون توجه به عوارض خطای خود برای کلان جامعه و اخلاق عمومی سلسله این توجیه را به اندک گفتاری از آیت‌الله «خمینی» رسانده و نه تنها که از این رفتار خلاف شرع و اخلاق خود پشیمان نبوده و نیستند، بلکه بدین وسیله به رفتار خود رنگ تقدس هم بخشیده و به همین سادگی اعلام می‌نمایند که در آینده هم چنین خواهند کرد و البته از آن پشیمان هم نخواهند بود.

جمعه، دی ۲۳، ۱۳۹۰

دور زدن تحریم‌ها یا دور زدن خودمان؟

اینکه کشور ایران تحریم‌های بین‌المللی را دور می‌زند و بر خلاف انتظار تحریم‌کنندگان، تکنولوژی و اقلام مورد نیاز خود را از‌‌ همان منابع، اما از مسیر‌ی دیگر، با واسطه و هزینه چندین برابر، و البته با کیفیت‌نازل تهیه می‌نماید، چیز جدیدی نیست و واقعیتی است که همه بدان اعتراف و اعتراض نموده‌اند.
 حتی بعضی وقت‌ها همین دور‌ زدن‌ها بهانه‌ای شده‌است تا اولا؛ تحریم‌ها شدید‌تر شده و ثانیا؛ تحریم‌های دیگری نیز بر علیه شرکت‌ها یا اشخاصی که نقش واسطه و رابط برای نقض خاموش تحریم‌ها بر علیه ایران را بازی می‌کنند، اعمال و اجرا شود.
آنچه که از نظر دولت‌مردان ایران، مهم بوده و روی آن تبلیغ بسیار صورت گرفته و اکنون نیز تبلیغ می‌شود، آنست که همیشه ادعا نموده‌اند: نظام با تقویت خود در شرایطی که بواسطه اعمال تحریم‌ها ایجاد شده و با قناعت، تحریم‌ها را بی‌اثر نموده‌است. و با افتخار اعلام نموده و می‌نمایند که، قطع‌نامه‌های تحریم «کاغذ‌پاره‌ای» بیش نیستند.(+)
اما بسیار کم اتفاق افتاده، یا اصلا اتفاق نیفتاده است که ایران ادعا نماید که تحریم‌ها، به دلیل وجود امکانات دور زدن آن، و یا وجود شرکت‌ها و کشورهای واسطه‌ عملا خنثی و بی‌اثر است. بلکه ادعا نموده‌اند که اثر اولیه را داشته اما نتایج مقاومت مردم ایران در برابر آن بسیار درخشان و موفقیت‌زا بوده، به همین دلیل از آن استقبال هم نموده‌اند.
ریس جمهور عاشق تحریم ایران، برای اثبات موفقیت‌زا بودن مقاومت در برابر تحریم‌ تکنولوژی، پا را از حد معقولات و یافته‌های ثابت شده علمی فرا‌تر نهاده و در ادعایی محیرالعقول و متناقض با اصول علمی و منطقی، مدعی شد که یک دختر ۱۶ ساله ایرانی در زیر زمین خانه خود موفق به کشف انرژی‌هسته‌ای شده‌است.(+)
  لفظ «دانشمندان‌جوان» طی سال‌های گذشته با افتخار و به عنوان نتایج مثبت تحریم در حوزه «انرژی‌هسته‌ای» در ادعاهای رسمی ریس‌جمهور ایران بار‌ها و بار‌ها تکرار شده‌است.
با توجه به این شرایط کسب افتخار برای قربانی توطئه ترور اخیر تهران شهید «احمدی‌روشن» با اعلام اینکه وی متخصص دورزدن تحریم‌ها بوده‌است،(+) پیش از آنکه ایجاد کننده احترام و افتخار برای آن مرحوم باشد، در تناقض اساسی با ادعاهای پیش گفته، و بی‌احترامی به شخصیت علمی و آن شهید مظلوم است.
 این ادعا همچنین برخلاف واقع تلاش می‌نماید، «احمدی‌روشن» را تنها فعال درحوزه تجاری و بازرگانی برنامه هسته‌ای ایران معرفی نموده، و اعلام نماید، آن مرحوم هیچگونه فعالیتی در حوزه‌ علمی، فنی و اجرایی برنامه هسته‌ای، نداشته است. اما به گفته برخی از نزدیکان «احمدی‌روشن» این پژوهش‌گر از جمله ۵ یا ۶ نفری بوده‌است که در ایران برای اولین‌بار اورانیوم را غنی‌سازی کردند و این گفته در سخنان همسر و مادر احمدی روشن نیز ذکر شده است.
مادر او به صراحت اعلام می‌نماید:
«غنی‌سازی ... که نتیجه داد  زنگ  زد و گفت: مادر تلویزیون را روشن کن رئیس‌جمهور می‌خواهد خبر خوبی بدهد!».(+)
مشخص نیست بر اساس کدام تدبیر و کدام مصلحت بعضی از رسانه‌‌ها به خود اجازه می‌دهند، برای توجیه ضعف‌های اطلاعاتی و امنیتی کشور، اینگونه کودکانه و مضحک با آبروی علمی کشور و شخصیت‌های مظلوم آن بازی نمایند.
 شهید «احمدی‌روشن» و دیگر نیروهای مظلوم علمی و متخصص کشور، که طی یکی دوسال گذشته قربانی عملیات تروریستی شده‌اند، پیش از هر چیز قربانی ماجراجویی‌هایی هستند که به جای تمکین بر عقل و احترام به قاعده و قانون، به دنبال حل مشکلات از مسیر جنجال و ماراجویی هستند.
 این نوشته در امروز‌نیوز‌ اینجا

سه‌شنبه، دی ۲۰، ۱۳۹۰

سردار علایی و رمزگشایی از وضعیت موجود

نام «حسین‌علایی» از فرماندهان عالی‌رتبه سابق سپاه، برای اولین‌بار، حدود دو سال پیش و همزمان با شهادت «محسن‌روح‌الامینی» از شهدای مظلوم بازداشتگاه کهریزک بر سر زبان‌ها افتاد. چه آنکه اگر او نبود شاید نام «محسن‌روح‌الامینی» اصلا شنیده نمی‌شد و تشت رسوایی قاضی «مرتضوی» آنگونه باژگون از بام نمی‌افتاد.
 اندکی بیش از دوسال بعد از آن حادثه، نام سردار بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاده است. ابتدا در نامه پانزدهم «محمد‌نوری‌زاد» که در بین فرماندهان رده بالای سپاه بر نام او انگشت و مهر تایید گذاشته و از او خواسته بود که به رهبری نامه سرگشاده بنویسد،(+) و یکبار هم حالا (دوشنبه ۹۰/۱۰/۱‌۹) که او نامه‌ای نوشته و برخلاف دوسال قبل، که هیچیک از رسانه‌ و روزنامه‌های رسمی ایران اجازه انتشار نامه مهم و در عین‌حال تاسف‌آور سردار سابق و از دوستان پدر شهید «روح‌الامینی» را پیدا نکردند، و نام و نامه او ابتدا از وبلاگ یک روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب و مهاجر در پاریس منتشر شده و به اطلاع همه رسید و بر سر زبان‌ها افتاد، اما این‌بار اغلب رسانه‌های رسمی، با اشتیاق فراوان این نامه را منتشر نمودند و در کمتر از چند ساعت، نامه بازنشر، و نام او بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاد و نام و نامه کانون تحلیل و تفسیرهای رسانه‌ها قرار گرفت، که از دریچه کلمات و نگاه دقیق و رندانه سردار، وضعیت سیاسی موجود را رصد نمایند.
 بدون کمترین تردید «علایی» در این‌نامه مستقیم، رندانه و با ادبیات ویژه و انتخاب کلماتی که معرف وضعیت فعلی کشور است و برای اولین‌بار در شرایط یکی دوسال اخیر وارد ادبیات سیاسی اعتراضی کشور شده و به‌قصد و عمد با شبیه‌سازی فضای سیاسی و ملتهب امروز با فضای سیاسی روزهای آخر عمر رژیم سابق، اعتراض خود را به وضعیت موجود و مسببین آن اعلام، و از حرکت پرشتاب و تند حاکمیت به سمت خطر، رمزگشایی آشکار نموده‌است.
نکته قابل‌توجه در نامه سردار، پیش از معرفی وضعیت کشور و هشدار و تذکر به مدافعان وضعیت موجود، برگ برنده‌ای است که او برابر همراهان موافق دیروز و مدعیان غافل امروز رو نموده و رندانه «وزن» خود را در مقابل آن‌ها به رخ می‌کشد؛ یادنمودن خاطره‌ای از ۳۵ سال پیش، که در غیبت مدعیان امروز، پیش‌قراول و برنامه‌ریز تیمی بوده‌است که مسئولیت آگاهی بخشی در مورد وضعیت کشور و خیانت‌های شاه و دربار به علما و زمینه‌سازی اتفاقات بعد از آن را بر عهده داشته‌ است.
این نکته از آنرو جالب توجه است که، اندکی پیش از آن «محمد‌نوری‌زاد» در نامه معروفی از او و تعدادی از شخصیت‌های برجسته که هریک طیفی از افراد اجتماع را نمایندگی می‌کردند و از جمله تنی چند از علما و مراجع معاصر درخواست نموده بود که به رهبری نظام نامه سرگشاده بنویسند و وظیفه آگاهی بخشی خود را انجام دهند.
این نامه اکنون منتشر و پیام آن توسط تمام مخاطبین رمزگشایی و دریافت شده‌است. مسؤلیت انتشار اولیه آن بر عهده یک رسانه معتبر رسمی است. به نظر می‌رسد حاکمیت چاره‌ای جز سکوت در مقابل آن نداشته باشد. هرگونه واکنش غیر از این پیام مستقیمی همصدا با نامه را به افکار عمومی اعلام می‌نماید و تلاش غریق در گردابی را می‌ماند که دست و پازدن‌ بیشتر او را به هلاک نزدیک‌تر می‌کند.
این نوشته در جرس اینجا

یکشنبه، دی ۱۸، ۱۳۹۰

مسیح مهاجری، سیستانی، بهاء‌الدینی

روزنامه جمهوری اسلامی در ستونی که به خاطرات سفر نوروزی «مسیح مهاجری» به عراق اختصاص داده است نوشت:
گزارش دیدار سال ۹۰: ایشان با توجه به این‌که من از دست‌اندرکاران مطبوعات هستم، گفتند: روزنامه خراسان، ویژه‌نامه‌ای به مناسبت نوروز منتشر کرده که برای من آمده و آن‌را خوانده‌ام.

مطالبی درباره بعضی افراد دولتی [مطلب اسفندیار دولت درباره اندیشه‌ها و اقدامات مشایی وحلقه حامیان دولت] دارد که نمی‌دانم درست است یا نه. شما باید بتوانید بگویید که این مطالب چقدر صحت دارد؟

 گفتم: درست است. البته منظورم این بود که آن چه درباره مسائل فکری و اعتقادی نقل شده درست نقل شده، اما درباره گزارش‌های اقتصادی نظری ندارم.

از سوال بعدی سیستانی معلوم شد ایشان علاوه بر آن‌چه در ویژه‌نامه «نوروز ۹۰» خوانده‌اند اطلاعات دیگری هم درباره اظهارات آقای «مشایی» و همفکران او دارند.

 وقتی به سوال اول آیت‌الله که پرسیدند آیا مطالب ویژه‌نامه درست است؟ جواب مثبت دادم، ایشان گفتند: پس چرا این‌ها حمایت می‌شوند؟ این‌ها از کوروش تعریف می‌کنند و درباره حمورابی چیزهایی می‌گویند که در مقابل اسلام است؟

آیت‌الله سیستانی هم این نکته را بیش از این ادامه ندادند و باز هم به سراغ قشر دینی رفتند و گفتند: علی‌ایحال برای من قابل جمع نیست که چه‌طور می‌شود این هر دو (طرفداران کوروش و حمورابی و قشر دینی) را با هم داشته باشند؟ من درباره حمورابی اول و دوم مطالعه کرده‌ام، از تاریخ اطلاع دارم و تحلیل دارم. این افکار با آن چه این‌ها در ظاهر نشان می‌دهند منطبق نیست، چه‌طور می‌شود این‌ها را با هم جمع کرد؟
 
از اشارات آیت‌الله درباره کورش و حمورابی و این‌که این‌گونه اعتقادات با آنچه مطلوب قشر دینی است اصولا سازگاری وجود ندارد، احساس کردم ایشان به‌شدت نگران آینده هستند.

در جواب گفتم: زمان زیادی از دوره این دولت باقی نمانده و در پایان چهار سال دوم، کنار خواهند رفت... البته آنها هم درصدد هستند کاری کنند که بمانند و یکی از افراد خودشان را به ریاست جمهوری برسانند. این رقابت یک امر طبیعی است ولی این تفکر اجازه نخواهد یافت حاکم شود و افراد دیگری خواهند آمد.

آیت‌الله سیستانی گفتند: کس دیگری ندارند. من هرچه فکر می‌کنم، می‌بینم کسی نیست که جای اینها بگذارند. به همین دلیل نمی‌دانم چطور می‌شود این مسائل را تحلیل کرد.

گفتم: در میان اصولگرایان افرادی هستند که بعضی از آنها از هم‌اکنون مطرح شده‌اند. گفتند: من کسی را سراغ ندارم.

به آیت‌الله عرض کردم: انحراف عقیده و سستی اعتقادات به دلیل میدان‌دارشدن افراد کم‌سواد و سودجو بیداد می‌کند.

آیت‌‌الله سیستانی، مهلت ندادند من همه مطالبم را در این زمینه بگویم و با روحیه‌ای آماده و البته مشتاق و مسلط نسبت به این مقوله، شروع کردند به اظهارنظر و گفتند: شما خودتان این وضع را به وجود آورده‌اید. هی گفتید آقای بهاء‌الدینی این‌طور است و آن‌طور است. هی کرامات گفتید. من خودم در قم بودم و این چیزها را می‌دانم و این‌جا هم که هستم کتاب‌های زیادی می‌خوانم و این حرف‌های کرامات را که می‌زنند و می‌نویسند می‌خوانم و معتقدم شما خودتان، کشور را به روزی انداخته‌اید که این گرفتاری‌ها پیش‌آمده و جمکران را آن‌طور بزرگ کرده‌اید و منبری‌ها آن حرف‌ها را می‌زنند. من منبرها را هم گوش می‌کنم.

گفتم: و مداح‌ها! گفتند: آنها را هم همین کارهای شما این‌طور کرده است. گفتم:ما خودمان در مقابل آن دسته از منبری‌ها و مداح‌هایی که مطالب سست و نادرست و خرافاتی را به خورد مردم می‌دهند قرار داریم، و علیه آن‌ها مقالات و مطالب زیادی نوشته‌ایم و انتظار ما از شما این است که شما هم موضع‌گیری کنید و به ما در این زمینه کمک کنید، چون موضع‌گیری شما خیلی اثر دارد.

گفتند: این‌ها را می‌دانم و از قول من هم چیزهایی علیه این‌ها گفته‌اید و منتشر شده است، ولی من بنای دخالت در ایران را ندارم. ایران مهندسی شده است و سرمهندس هم دارد و من نباید دخالت کنم.

گفتم: منظورم این نیست که در مسائل حکومتی دخالت کنید، ولی در امور اعتقادی اظهارنظر شما موثر است. اعتقادات مردم در خطر است و برای حفظ دین و اعتقادات، ورود شما به این مسائل لازم است.

گفتند: شما که گفتید «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست» چطور می‌توانید این‌ها را از همدیگر جدا کنید؟

گفتم: من به وظیفه شرعی خودم عمل کرده‌ام که گفتن این مطالب و درخواست اظهارنظر از شما بود، حالا شما می‌دانید و تکلیف شرعی خودتان.

این جمله را که گفتم، آیت‌الله سیستانی سکوت کردند و به نظرم رسید این مطلب برای ایشان قابل تامل بود.
خبرآنلاین