فرض کنید افرادی با حسن و جمال و کمال «جرج کلونی» یا «مونیکا بلوچی» یا «ماریا شاراپووا» چه سرنوشتی داشتند اگر «چشم شور» واقعاً اثری داشت.
چشمزخم/چشم حسود/چشم بد/نظر یا Evil Eye اعتقاد افرادیست که باور دارند نگاه بدخواهانه دیگران [سهواً یا عمداً] میتواند باعث بروز مشکلات، ناملایمات یا جراحاتی شود.
این باور از اساطیر بسیار قدیمی سرچشمه گرفته و امروزه نیز همچنان در خاورمیانه رایج است. نماد مقابله با آن طلسمهایی به شکل چشم است که در هر شهر و دیاری در این منطقه دیده میشود و به فروش میرسد.
به نظر میرسد حضور این باور در ادیان ابراهیمی از قصههای «عهد عتیق» است. [کتب افسانهمحوری که قوم یهود جمعآوری کرده و سپس توسط یهودیان به عنوان کتب مقدس معرفی شد. این کتب مبنای قصههای پیامبران در انجیل و قرآن است]
در کتب عهد عتیق بارها به چشم شیطان یا چشم بد به عنوان عاملی برای بدشگونی اشاره شده است و سپس در بسیاری از فرهنگهای خاورمیانه و اطراف مدیترانه گسترده شد و پایش را به افسانهها و قصههای بسیاری باز کرد.
طلسمها و دعاهای چشمزخم یکی از پرکاربردترین و پراستفادهترین وسایل کشورهای ایران، ترکیه و افغانستان است و بعضاً سوعانی این مناطق نیز شناخته میشود. پایه این مفهوم پیش از ادیان ابراهیمی در آثار اروپایی بسیار قدیمیتر از جمله نوشتههای افلاطون، هزیود، دیودورر و دیگران آمده که حاصل باورهای خرافی یا کمبود دانش در آن دوران بوده است.
بسیاری از اتفاقاتی که امروزه توجیه علمی و منطقی دارند در آن دوره به خدایان یا شیاطین نسبت داده میشدند. این تفکرات به باورهای یهودی، مسیحی، آشوری و سریانی و سپس اسلامی وارد شد و همچنان در میان جوامع خریدار دارد. آنچه تاکنون تحقیقات علمی بهدست آورده، هیچ اثری از چشم بد یا چشمزخم را در پدیدههای طبیعی نشان نمیدهد و مشخصاُ «انیکاد»، «ماشاءالله» و «بزن به تخته» در آن اثری ندارد.
بسیاری از وقایعی که به چشمزخم مرتبط دانسته میشوند، ناشی از جهتگیریهای استدلالی انسانی است [بهزودی به شکل مفصل به این جهتگیریهای استدلالی که منجر به نتیجهگیری موهومی و باور به خرافات میشود خواهیم پرداخت].
به عنوان مثال فردی از ماشین جدید شما تعریف میکند و شما روز بعد تصادف میکنید. یک آدم خرافاتی همه را ناشی از چشم شور میداند اما یک فرد منطقی موارد دیگری را که منطقیتر هستند در نظر میگیرد، مثل سرعت بالا و سهلانگاری شما یا دیگری، یا دهها اتفاق منطقی و معمول دیگر که منجر به این حادثه شدهاست. همچنین مثالهای نقض بسیار زیادی بر آن وجود دارد. اصولاً افراد موفق یا مشهور جامعه مصداق بارز رد این خرافه هستند، فرض کنید افرادی با حسن و جمال و کمال جرج کلونی یا مونیکا بلوچی یا ماریا شاراپووا چه سرنوشتی داشتند اگر چشم شور واقعاً اثری داشت. در سرزمینی که رئیسجمهورش جادوگر استخدام کند و تیمهای فوتبالش دعانویس، همیشه چیزی هست که خرافهباوران به آن چنگ بیندازند. همانگونه که پیش از این گفتهایم بنا به اصل منطقی «تیغ اوکام» این ادعاها از جانب علم کنار گذاشته میشوند چرا که پیچیدگیهای غیرضروری به هر بحثی وارد میکنند.
حتی در میان احکام اسلامی (که به چشمزخم باور دارند) به آن به عنوان جرم پرداخته نشده که باوری دوگانه است. اگر چشمزخم باعث مرگ یا جراحت یا خسارت کسی میشود باید جرم تلقی شود و اگر نیست باید از باورها کنار گذاشته شود، اما همواره میان مبلغین به شکلی پارادوکسیکال عقاید خرافی با دست پس زده و با پا پیش کشیده میشوند.
البته باید به این نکته مهم توجه داشت که باور به این موارد باعث ثروتاندوزی و کاسبی تعداد کثیری شارلاتان و کلاش شدهاست که از راه نوشتن طلسم، باطلکردن آن، دعا و نذر و الخ؛ جیبهایشان را از اموال عوام پر میکنند. منابع: http://www.gomaneh.com/requests/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر