پنجشنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۹۰

«شرافت» گمشده انسان معاصر

عکس از وب‌سایت «صبح‌امروز»
«جمشیدچالنگی» ۶ ماه صبر کرد تا شاید، نظر مدیریت جدید «صدای‌آمریکا» ــ که بنا به گفته‌ها و افشاگری‌های تازه ایشان، از نزدیکان ریس‌جمهور ایران هستند ــ نسبت به او عوض شده و مجددا دعوت به کار شود. طی این ۶ ماه ایشان معلق و بلاتکلیف بود و هنوز حکم اخراج او از «صدای‌آمریکا» قطعی و نهایی نشده بود.
 اگر نظر آن مدیریت تغییر می‌کرد و آقای «چالنگی» مجددا به «صدای‌آمریکا» برای ادامه همکاری دعوت می‌شد، ظاهرا نیازی به افشاگری بر علیه آن‌ها هم احساس نمی‌شد، و صد البته که همکاری کردن با آن تیم مدیریتی و حقوق گرفتن از آن‌ها هم هیچ اشکالی نداشت.
 حتی شاید اینبار اگر از آقای «چالنگی» خواسته می‌شد که خلاف «شرافت» انسانی و اخلاق حرفه‌ای رسانه‌ای خود به نفع خواست‌ و اراده آن مدیریت، کار ویژه‌ای انجام شود، حتما انجام می‌شد.
به نظر می‌رسد، برای آقای «چالنگی»، محروم نبودن از حقوق مکفی که از آن اداره دریافت می‌نمود و ارضا حس شهرت‌طلبی شخصی که به واسطه آن شغل برای او محیا شده ‌بود، مهم می‌باشد، و آنچه که برای او و امثال او اصلا مهم نیست و به قولی محلی از اعراب ندارد، وجدان کاری و شرافت حرفه‌ای و انسانی است.
آنچه مهم است اینست که اطلاعاتی که آقای «چالنگی» درباره کثیف بودن محیط کاری قبلی خود و آلودگی مدیران آن به تهمت نزدیکی با ریس‌جمهور ایران و لابی‌های او در آمریکا و...(+) که ایشان به تازگی از آن‌ها پرده‌برداری نموده را، به تازگی به دست نیاورده و قبلا هم از آن‌ها آگاه بوده است. اما وقتی که در آن سازمان مشغول کار بوده، یا دوره تعلیق و انتظار خدمت را سپری می‌نموده، به قول معروف به او ربطی نداشته است که شاید در محیطی کار می‌کند که استانداردهای حداقلی شرافت در آن مورد توجه و اعتنا نیست. اما امروز که اخراج او قطعی شده، کاملا به او ربط پیدا کرده و لازم آمده است تا همه از وجود آنهمه پلیدی اطلاع پیدا کنند.
 «شرافت» گوهر گران‌بهایی است که دستیابی به آن کار خُردی نیست و پس از آنکه با زحمت و تقوای بسیار به دست آمد، حفظ آن دقت، وسواس و کوشش‌هوده‌ای را طلب می‌کند.
قیمت آن بسیار گران است، اما آدمی همیشه در معرض وسوسه خریدارن است تا آنرا به بهانه‌ای و به قولی به ثمن بخس از چنگ آدمی درآورند.
آقای «چالنگی» و «صدای‌آمریکا» و مدیران اسبق و سابق و دیروز و امروز آن، هریک به اندازه خودشان و بیش از اندازه توان یک رسانه به قربانی کردن شرافت و اخلاق رسانه‌ای طی سالیان اخیر توجه داشته‌اند و آنچه برایِ‌شان کمترین اهمیت را داشته، وجدان و شرافت کاری بوده و بیشتر‌ین توجه بر تهیه برنامه‌هایی بوده‌است که رضایت اربابان آن رسانه را تامین کند، نه مخاطبان و شهروندان را.
تردیدی نیست کسی که در کار کندن چاه برای درافتادن مردم به آن است و بابت آن حقوق می‌گیرد و «نان» می‌خورد، در کار عمیق نمودن چاهی است که قرار است خود در آن قرار بگیرد.
اضافه کنم در میان برنامه‌های مزخرف «صدای‌آمریکا» من برنامه «افق» و مجری ارزشمند و توانای آن «سیامک‌دهقانپور» را یک استثنا می‌دانم.
  قیصر‌امین‌پور سروده‌است:
.... وقتی که یک تفاوت ساده
در حرف
کفتار را
به کفتر
تبدیل می‌کند
باید به بی‌تفاوتی واژه‌ها
و واژه‌های بی‌طرفی
مثل نان
دل بست
 «نان» را از هر طرف بخوانی «نان» است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر