قورماغهای روی «نشر چشمه»
وقتی گفگیر به ته دیگ میخورد، همه چیز قلب میشود. اعتبار و اعتماد و اصالت و مفاهیمی از این دست شدیدا رنگ میبازد.
آزادی بیان یکی از بنیادیترین حقوق بشری است. هر کس حق دارد حرف خود را بیان کند، الا اینکه حرف و بیان او مغایر، یا تهدیدکننده آزادی دیگران باشد.
حرف بیانشده، اگر حرف حقی و از دل بر آمده بود، لاجرم مخاطب خود را پیدا کرده و بر دل خواهد نشست، و تاثیر مثبت خود را خواهد داشت.
و اگر هم حرف حقی نبود و از دل برنیامده بود، باد هوا خواهد بود و اسباب زحمت گوینده و در بهترین حالت، اگر زیانی نرساند خنثی خواهد بود بدون تاثیری مثبت یا منفی.
بر مبنای همین حق، هر کسی حق دارد خود را شاعر و نویسنده و ادیب و ... هم بداند و بنامد و آثار آفریدهشده و برآمده از ذائقه ادبی خود را عرصه کند.
حالا یا برای دیگران بهصورت شفاهی بخواند، و یا بهصورت مکتوب بنویسد و چاپ کند.
اما به صرف ادعای آفریننده یک اثر، آن اثر نمیتواند شعر و داستان و نوشته قابل اعتنا تلقی، و در دستهبندیهای حاص آن طبقهبندی شود.
پذیرفتن یک اثر در قالب شعر، داستان یا نوشتهٔ قابل اعتنا، بهعنوان مقاله علمی و ... مشروط بر مطابق و منطبقبودن با قواعد، استاندارد و چهارچوبهایی است که برای آنها تعریف و احصا شده است.
بر همین اساس از میان هزاران عنوان کتاب که سالیانه در سراسر دنیا تحت عنوان شعر و رمان و داستان و ... چاپ و منتشر میشود، تنها تعداد اندکی با اقبال اهالی و مخاطبان آن گونهٔ خاص نوشتاری روبهرو شده، و درصد قابلتوجهی از آثار چاپی و منتشرشده، بدون کمترین اقبال و اعتنا از طرف مخاطبین، روی دست نویسنده و ناشر باد میکند و بهمرور راهی کاغذفروشیها و مراکز خمیرکردن کاغذ و کتاب میشود.
در این میان اما چندین عامل جانبی در اقبال به یک اثر و مورد توجه مخاطب قرارگرفتن تاثیر دارد، و از جمله برجستهترین آنها یکی ایناست که یک موسسه انتشاراتی معتبر، اثری را منتشر کرده باشد، و کتاب با امضا و با پشتوانه اعتبار آن موسسه راهی به سمت توجه و اقبال مخاطبین پیدا کند.
بدیهی است اعتبار یک موسسه انتشاراتی بهسادگی بهدست نمیآید، و چندین سال کار با وسواس و دقت، با تکیه بر پشتوانه علمی، ادبی، فرهنگی و ناچیز و یا در حد صفر بودن خطاهای احتمالی لازم است، تا اعتباری برای موسسه اندوخته شود، و نامی در بین نامها شود.
این اعتبار اما به اندک خطایی میتواند با چالش مواجه شده و اگر به فوریت مرمت نشود، در کمترین زمان ممکن هدر میرود، و تمام میشود.
«نشر چشمه» که خوشنامیِ قابل توجه و سابقه چندین ساله و معتبر در انتشار اغلب آثار ادبی، هنری و علمی در اغلب حوزهها داشته و دارد، و همین سابقه پشتوانه اعتماد مخاطبین و اعتبار مولفینی بوده که آثارشان در این موسسه منتشر میشده، و با توجه به همین پشتوانه، اعتبار و اعتماد، هر نویسندهای بهسادگی نمیتوانسته اثرش را در این موسسه منتشر کند، این روزها کتابی را با عنوان شعر چاپ و منتشر کرده که فارغ از خطای فاحش بودن، یک گاف بزرگ در پرونده کاری این موسسه حساب میشود.
انتشار این کتاب، البته اولین خطای این موسسه در سالهای اخیر نیست و از چندین سال پیش به این طرف، این موسسه از دقت و وسواسی که پشتوانه سابقه چندین ساله بوده، فاصله گرفته و چاپ چندین اثر با سطح پایین علمی و با فاصله از استاندارهای متعارف بعض گونههای ادبی و هنری، بهمرور نشان از به ته دیگ خوردن گفگیر بنیه علمی و فداشدن اعتبار و اعتماد و اصالت در این موسسه شده است.
نشر چشمه در شرایطی امضا و اعتبار خود را با گشادهدستی در پای انتشار مجموعه شعر «قورماغهای روی تیفال» گذاشته که این مجموعه نهتنها کمترین قرابتی با بدیهیترین قواعد ادبی در حوزه شعر ندارد، که بیشتر به هذیانگویی در قالب تمسخر و خنده شبیه است.
برای آنکه دست خالی نباشیم، قطعه شعری از کتاب «قورماغهای روی تیفال» سروده «سیدرضا خاتمی» را باهم مرور میکنیم:
زنم وقتی از حموم میاد بوی سیر نمیده
منم وقتی از حموم میام بوی تخممرغ نمیدم
اون از شامپوی سیری استفاده میکنه
که بوی سیر نمیده
من از شامپوی تخممرغی
که بوی تخممرغ نمیده ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر