دوشنبه، تیر ۲۶، ۱۴۰۲

کلاه

روزگاری مردها عادت نداشتند بدون «کلاه» از خانه خارج شوند و کلاه بخشی از فرهنگ مردانه‌شان بود. فرقی نمی‌کرد کجا می‌روند؛ محل کار، تفریح یا خرید. هرچه بود باید کلاه به‌سر می‌گذاشتند
اما نوع کلاه‌ها بنا به این‌که تابستان بود یا زمستان فرق داشت. در دوره قاجاریه و قبل از آن، سربرهنگی مرد علاوه‌ بر آن‌که نشانه بی‌ادبی و بی‌وقاری بود، حتی در شب به‌هنگام خواب نیز عرقچین بر سر می‌گذاشتند، و روزها نیز معمولا در زیر کلاه عرقچین بر سر داشتند.

در گذشته‌های نه‌چندان دور، کلاه نشان‌دهنده پایگاه اجتماعی فرد بوده است. کلاه از واژگانی است که متنوع‌ترین ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات با معانی گوناگون را در زبان فارسی ساخته است: 


کلاه کلاه‌کردن: از کسی گرفتن و به دیگری دادن. کلاه کسی را برداشتن و به دیگری دادن و از او به دیگری. از یکی قرض‌کردن و به طلب دیگری دادن.

 سر کسی بی‌کلاه ماندن: مغبون و بی‌بهره شدن.

کلاه به‌سر: کنایه از پسر یا مرد. کلاه به‌سر نداشتن به معنی مرد نداشتن: فلان خانه کلاه به‌سر ندارد یعنی مردی یا پسری در آن خانه نیست.

 کلاهش پشم نداشتن: مهابتی نداشتن. کاری ازدستش ساخته نبودن.

 کلاه را برای سرما و گرما بر سر نمی‌گذارند: مراد آن است که مرد باید غیور باشد.

کلاه کسی پس معرکه بودن: عقب بودن از دیگران، پیشرفت نداشتن.

کلاهت را بالا بگذار: کنایه از این‌که مسامحه شما در امر مواظبت فلان یا زیردست موجب این رسوایی شد. در قدیم به‌جای این تعبیر می‌گفته‌اند: «سربفراز»

کلاه در هم رفتن: پنداشتی و خلافی در میان آمدن.

کلاه‌مان توی هم می‌رود:  میانه ما به‌هم می‌خورد.

 دوختن کلاه از (این) نمد: فرصت‌طلبی یا سوءاستفاده از فرصت به‌دست‌آمده در موقعیتی خاص.

کلاه احمد بر سر محمود گذاشتن ‌/‌ نهادن: با وام گرفتن از کسی وام دیگری را پرداختن و این کار را مداومت دادن. به مال دیگران مدارا‌ کردن از جهت ناداری. از معامله اموال دیگران زندگی گذراندن.

لباس رسمی و معمول تهرانی‌های دوره قاجار برای همه طبقات شال و کلاه و جبه برای مردان، و پیراهن کوتاه برای پوشاندن بالاتنه و دامنی بلند که تا پشت قدم‌های پا را بپوشاند برای زنان بود و اگر زنان هرگاه به دلایلی از خانه خارج می‌شدند از چادر، چارقد و روبنده استفاده می‌کردند.

 کلاه، بخش جدانشدنی از لباس مردان به‌شمار می‌رفت. در آن دوره کلاه برای مرد به منزله چادر برای زن بود و مردی بدون کلاه در کوچه و بازار دیده نمی‌شد.

 در این دوران، بازار کلاه‌دوزها رونق بسیار خوبی داشت. معروف‌ترین کلاه‌هایی که مردان آن دوره بر سر می‌گذاشتند کلاه‌های نمدی، پوستی و مقوایی بود که بعد از آن کلاه پهلوی یا کلاه اجباری خانم‌ها شد. استفاده از کلاه پهلوی که از آن به نام کلاه زورکی یاد می‌شد ازجمله قوانینی بود که رضاخان آن را عمومی کرد و مردم مجبور به استفاده از آن شدند.

 قانون اتحاد شکل (یونیفورم)، همه مردان را موظف کرد که باید ملبس به کت و شلوار و مجبور به استفاده از کلاه نقابدار (کلاه پهلوی) شوند، در غیر این صورت، آژان‌ها، جُبه‌های مردان را در ملأعام با قیچی بریده و شال و کمربند و کلاه آن را نیز لگدمال می‌کردند.

جمله تمسخرآمیز: «هم کلاه سرمان گذاشتند، هم کلاه‌مان را برداشتند» همزمان با تغییر لباس و اجبار در پوشیدن کلاه پهلوی بر سر زبان‌ها افتاده بود.

وجه تسمیه جمله مشهور«این کلاه برای سرت گشاد است» نیز، بعد از تاجگذاری رضاخان، در میان مردم رواج پیدا کرد.

منبع: روزنامه شهروند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر