گفته شده برای عربای زمان قدیم (و تا همین الآنشم، تا حدودي) هیچی بهاندازۀ مهمونداری مهم نبود. و هیچ بیآبروییاي از این بزرگتر نبود که مهمون از سر سفرهشون قبل از اتمام غذا بلند بشه.
معاویه بار عام داده بود (ملت رو دعوت کرده بود) و داشت ناهار میداد. اعرابیاي (یعنی یه عربِ\بیابونگرد، بدوی) نشسته بود سر سفرهش و داشت با مُشتِ پُر، تندتند غذا میخورد.
معاویه کمي بخیل بود و اعصابشم از طرز غذاخوردن یارو خرد شده بود. بهش اشاره کرد گفت: ای اعرابی، چندتا بچه داری؟ اعرابی با اونیکی دستش که آزاد بود بدون سر بلند کردن اشاره کرد گفت: پنج تا.
معاویه دید خیر، یارو بهقدرِ یه جواب دادن هم غذا رو قورت نمیده و دهنشو باز نمیکنه. باز برای اینکه بلکه سرعت غذا خوردنشو کم کنه بهش اشاره کرد و گفت: ای اعرابی، یه تار مو تو غذاته. مواظب باش!
اعرابی فوراً از سفره کشید کنار و آبروی امیرالمؤمنین معاویه رو حسابی برد.
معاویه گفت: اما چرا؟ یارو گفت: کسي که اینقدر کنس باشه که طوري به غذات دقت کنه که یه تار مو رو از اون فاصله تو غذات ببینه، سفرهش ارزشِ مهمونی نداره.
کسي هم که چشمش اینقدر هیز باشه که کاشت و لاک ناخن یه زن رو از اون فاصله ببینه، صلاحیت نمایندگی مردم عادی و غیرمریض رو نداره.
و بر پدرش... غفران الهی.
منبع توییترحسین شنبهزاده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر