چهارشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۸۷

تاریکخانه

روي پنجره دیگری مقاله اي طنز با موضوعات گوناگون نوشته بودم واز جمله موضوعات يكي هم موضوع مدرك دكتري آقاي « كردان» وزير كشور بود.دوستم مهدی برايم پيام گذاشت كه : موضوع كردان ديگر قديمي شد در باره موضوعي ديگر بنويس.وصد البته كه حق با اوست ما هميشه عادت داريم از موضوعات بزرگ وسخت به آساني وكوچكي بگذريم.وظاهرا براي عبور اسان وسريع ما از موضوعاتي اينچنين يك خرد پنهاني براي عبور؛ شرايط تدارك مي كند.گويا براي عبور از « عباس پاليزدار» « تاريكخانه فكر» تشكيل وسريعا تصميم ميگيرند كه براي رهايي از شر « پاليزدار» بايد از « كردان» گذشت.اينكه « پاليزدار» و « كردان» براي تداركات عاليجنابان از چندين وچند انسان و آبرو چگونه وبه چه آساني گذشتند؛ خود حكايتها دارد و مجالها ميخواهد.

« مسعود بهنود» در كتاب « دربند اما سبز» حكايت دردناكي از گفتگوي كوتاهش با « موسوي» يا همان « كاظمي » قتلهاي زنجيره اي نقل مي كند.

من اگر جاي « عباس پاليزدار» و « علي كردان» بودم ؛ بعد از خواندن حكايت « كاظمي» في الفور چوبه دار عمر وآبرويم را از دوش برمي داشتم و از « تاريكخانه» به ميان مردم مي آمدم.اگر چه ظاهرا آقايان « پاليزدار» و « كردان» بهنود نمي خوانند ؛ اما تاريخ درون خود « بهنود» و« كاظمي » بسيار دارد.و « شريعتمداراني» كه براي « نيمه تاريك» قلم مي زنند.

ايا « پاليزدار»ان و « كردان » هاي امروز تصويرفرداي آويخته شدن از داري كه اكنون خود بر دوش مي كشند را مي بينند؟

تاريخ سرشار از چنين تصاويري است.

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم مهر 1387ساعت 0:30 توسط علی مصلحی | آرشیو نظرات

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر