یکشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۹

پیامدهای خونین تبلیغات دستگیری و اعدام ریگی

در اکثر جنایات خونینی که طی سال‌های اخیر در «عراق» اتفاق افتاده، می‌توان ردّ پای نیروهای حزب بعث عراق و هواداران دیکتاتور سابق این کشور را پیدا کرد.

می‌توان با اطمینان ادعا نمود؛ چنانکه اعدام
«صدام حسین» دیکتاتور خون‌آشام عراق با آن شتاب و شدت صورت نمی‌گرفت، عراق امروز دستکم با این شدت از جنایت و مصیبت و حوادث خونین روبه‌رو نبود. و زندگی تحت‌الحفظ «صدام» هم خسارت و زیانی برای بشریت و مردم عراق در بر نداشت.

به همین دلیل و بر همین اساس علیرغم جنایات بی‌شمار و خیانت‌های آشکار «اگستوپینوشه» دیکتاتور سابق
«شیلی» دنیا اجازه داد او در حبس خانگی، به مرگ طبیعی از دنیا برود.

«عبدالله اوجالان» رهبر و بنیان‌گذار حزب کارگران کرد «ترکیه» علی‌رغم دریافت حکم «اعدام» نزدیک به ۱۰ سال است که دوران حبس خود را می‌گذراند و دولت ترکیه به‌خاطر آرامش شهروندان‌َش و همچنین موضوع امنیت ملی، از اعدام او خودداری نموده است.

دادگاه بین‌الملی رسیدگی به جنایات جنگی «اسلوبودان ميلوسويچ»، معروف به «قصاب بالکان» به همین دلایل، چهار سال به طول انجامید، تا کم‌ترین بهانه به دست هواداران او برای خون‌ریزی و جنایت و اقدامات تلافی‌جویانه نداده باشد.
در این میان اما دستگیری «عبدالمالک ریگی» جوان خشمگین و خون‌آشام معترض به تبعیض‌های قومی و مذهبی در بلوچستان، در کشور ایران با ژست‌ها و بلوف‌های ناشیانه تبلیغاتی همراه، و اندک زمانی پس از آن هم بر خلاف «صدام حسین» که دادگاه او به‌شکل علنی برگزار می‌شد، بدون کوچک‌ترین نشانه و اطلاعات و اخبار در مورد دادگاه، و سیر رسیدگی به پرونده جنایات بی‌شمار او، با شدت و شتاب خارق‌العاده‌ای با صدور حکم اعدام و اجرای سریع آن به کار خود پایان داد.

حاکمیت جمهوری اسلامی با این رفتار بدون کم‌ترین توجه به عواقب خونین و مرگ‌بار آن، به گمان خود فکر و اعلام کرد که
«پرونده ریگی و گروه تروریست جندالله برای همیشه بسته شد»، اما این‌گونه نبود.

بسیار روشن است که کشورهای بزرگ،ثروت‌مند و پیش‌رفته‌تر از ایران، با وجود مسلح‌بودن به دقیق‌ترین و پیشرفته‌ترین امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری امنیتی، در مقابل مهار عملیات چریکی و خصوصا انتحاری، از ناتوانی‌های مشخصی رنج می‌برند.

 با این وجود کشور ایران که در مقایسه با آن کشورها بسیار عقب‌مانده و ناتوان‌تر بوده، و فاقد بسیاری از فاکتورهای امنیتی در این حوزه می‌باشد، با چه مکانیزم و توجیهی، بهترین فرصت‌های روانی برای تزریق آرامش به بخش‌های پریشان جامعه را عملا تبدیل به تهدید بر علیه امنیت و آرامش شهروندان مظلوم و خُرد جامعه و نهایتا امنیت کشور می‌نماید؟

«عبد المالک ریگیِ» دستگیرشده، تنها یک فرد و یک نیرو از جمعیت معترض قومی در منطقه بلوچستان ایران بود. اما همین آدم، پتانسیل بسیار ارزشمندی در دستان حاکمیت بود تا از نفوذ فوق‌العاده و محبوبیت او در بین هواداران انبوهش، بهترین و بیش‌ترین استفاده را به‌عمل‌آورده و با ضمانت‌های لازم، هوادارن و معترضان همراه او را بر سر میز مذاکره دعوت، و با استفاده از تاکتیک‌های روانی مخصوص، فضای پریشان و خشونت‌زده منطقه را به سمت آرامش هدایت نمایند.

با ضرافت‌های ویژه و سیاست‌ورزی مخصوص ـ که دولت نهم و دهم کمترین بهره‌ای از آن ندارد ـ می‌شد از این فرصت استفاده بهینه نموده و صلح و آرامش و آشتی را در جامعه خشونت‌زده تزریق و تکثیر کرد.

 اما متاسفانه با رفتار خشونت‌آمیز حاکمیت، و تبلیغ منفی بر روی این رفتار، عملا خشونت تزریق و تکثیر شد و حادثه دل‌خراش انفجار در مسجد جامع «زاهدان»، نشان داد که پروند «ریگی» نه‌تنها بسته نشده، که تکثیر هم شده است.

حاکمیتی که با وعده آوردن نفت بر سر سفره مردم، روی کار آمد، تنها توانسته است مصیب و داغ و درد را مهمان خانه‌های شهروندان مظلوم این کشور کند.

اگر نمایندگان خائن و بی‌کفایت مجلس به وظیفه قانونی خود در برابر بی‌کفایتی و سهل‌انگاری وزارت‌خانه‌های اطلاعات و کشور دولت نهم، در قبال حادثه گروگان‌گیری و به‌دنبال آن شهادت جمعی از شهروندان و پرسنل مظلوم نیروی انتظامی توسط گروهگ تروروریست «ریگی» در سال ۸۷ کوتاهی و سکوت نکرده، و با استفاده از ابزار و اختیارات قانونی، وزرای مربوط به حادثه یادشده را مورد بازخواست و استیضاح قرار می‌دادند، بدون شک اتفاقات و خسارت‌های جانی و مالی و روانی بعدی به بار نمی‌آمد.

اگرچه اقدام نماینده مردم زاهدان در مجلس، در اعتراض به بی‌لیاقتی و بی‌کفایتی حاکمیت در قبال حادثه دلخراش انفجار انتحاری اخیر در مسجد جامع این شهر، شایسته تقدیر و توجه است، اما شایسته است ایشان بداند که مردم مظلوم و قربانیان و مصیبت‌زدگان حادثه اخیر، تاوان همراهی غافلانه دیروز ایشان و امثال ایشان با خودمحوری و دیکتاتوری حاکمیت را می‌پردازند، و باید به ایشان متذکر شد که ای کاش این اقدام بسیار زودتر از این‌ها و حداقل ۴ ماه پیش اتفاق می‌افتاد، و زمانی که وزارت اطلاعات و رسانه ملی ایران در کمال ناباوری در یک اقدام سخیف تبلیغاتی دسنگیری «عبدالمالک ریگی» را تبلییغ می‌کرد و با این اقدام ناشیانه در آتش جهالت و خشونت و تفرقه اقوام محروم و و مظلوم بلوچ و سنی هوادار «ریگی» می‌دمید، سکوت اختیار نکرده و حادثه دردآور روز گذشته زاهدان را پیش‌بینی می‌کرد و آن روز اقدام به استعفای اعتراضی می‌نمود.

مسلما با توجه به تجربه‌ای که از رفتار رئیس دولت نهم و کودتای انتخاباتی دهم مشاهده شده‌است، حادثه دردناک اخیر در زاهدان کوچک‌ترین تاثیر و در رفتار ایشان و مجموعه همراه او نخواهد داشت.

اما آیا نمایندگان مجلس به همراهی، سکوت و خیانت خود ادامه خواهند داد؟
این نوشته در خبر نگاران سبز اینجا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر