نقلی است که روزی روزگاری زن و مردی در مسیری اسیر راهزنانی شدند. راهزنان دستان مرد را بسته و برای آزار او، همسرش را مجبور نمودند که در حضور او برایِشان برقصد. زن به دستور راهزنان عمل کرد. پس از رهاشدن از شر راهزنان، مرد همسرش را تحویل نمیگرفت. زن ناراحتشده و از همسرش میپرسد: چرا باید از من ناراحت باشی؟ در حالی که من مجبور به رقص بودم و چارهای نداشتم؟ و مرد در پاسخ میگوید: از رقصیدن چارهای نداشتی اما خوشرقصیت برای چه بود؟

«محمد علی ابطحی» اولین لحظات پس از انتخابات دستگیر شد، و پس از حدود سه ماه تحمل انفرادی و شکنجه و بازجویی، در دادگاه علنی و در مقابل دوربینهای تلوزیونی به خطاها و اشتباهات خود در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری اقرار و اعتراف کرد.
تا اینجای کار هیچگونه ملامتی متوجه او نیست. اما در قسمتی از اعترافات توسط او، اتهاماتی متوجه اشخاصی دیگر شد که علیرغم اشکال، ولی با توجه به حساسیت شرایط از او نادیده گرفتهشده یا به دیده اغماض نگریسته شد.
«ابطحی» چند ماه بعد پاداش این خوشخدمتی خود را دریافت کرد، و علیرغم اقرار به گناهان سنگین آزاد شد، اما هیچکس نه دادگاه علنی از دیگر زندانیان همراه «ابطحی» دید، و نه اقراری از آنها شنید و نه متوجه آزادیِشان شد.
گویا آزادی به شرط اقرار در مقابل دوربین بودهاست، و شامل حال آنانی که حاضر به پذیرش چنین شرطی نشدهاند نمیشده.
پس از آزادی هیچکس بر «ابطحی» و همراه دیگر او «عطریانفر» نهتنها ایرادی نگرفت، که با آغوش باز از آنها استقبالشده، جمعیت انبوه جنبش سبز سعی نمود مرحم زخمهای دوران بازداشت آنها باشد.
اما «ابطحی» از این محبتها دچار توهمشده و اینک برای برکشیدن خود به جایگاه سابق و همراه شدن با سرنشینان «کشتی نظام» به رقص اجباری در زندان و شرط آزادی، خوشرقصی خارج از زندان را اضافه نموده و پس از نوشتن پستی سراسر غلط در وبلاگش و پس از واکنش منفی توامان اهالی جنبش سبز و روزنامه «کیهان» و در راستای تکمیل همان خوشرقصی و پستنوشته غلط، یاداشتی را برای روزنامه «کیهان» ارسال نموده و از واکنش منفی آن روزنامه گله نموده است.
البته ایشان اختیار خود را دارند که حتی در خط و فرمان «حسین شریعتمداری» و همصدا با «کیهان» هم بنویسند و از گذشته سی ساله خود تبری بجویند. کاری که «پیام فضلینژاد» به عنوان مثال انجام داد.
اما شایسته است بداند و در جریان باشد که «جنبش سبز» قسمت عمدهای از مقاومت و پیروزیهای بزرگ خود را از مقاومت زندانیان سرافرازی وام میگیرد که حسرت یک آه را علیرغم تحمل شدیدترین و طولانیترین شکنجهها بر دل حاکمیت نهادهاند.
«جنبش سبز» پیام و راهبرد اصلی حرکت خودشان را از ورای سکوت سبز شرف آل قلم «احمد زیدآبادی»، شرف جنبش دانشجویی «مجید توکلی» و حر بزرگ زمان «محمد نوریزاد» و امثالهم میگیرند و منتظر تأمل و تعامل «سید محمد خاتمی» و «میرحسین موسوی» و «شیخ شجاع» با سران کودتا نمیمانند.
آقای « ابطحی» میتوانند و حق دارند که از رونامه معلوم الحال «کیهان» گله کنند که چرا در صفحه ۲ بار دیگر پرونده ای برای ایشان باز شده است. اما شایسته است توجه داشته باشند که؛ جنبش عظیم مردمی و سبز ایران، بزرگترین افتخارشان داشتن پروندههای متعدد و متکثر نزد روزنامه «کیهان» است، و روز و روزگاری که قرار باشد روزنامه «کیهان» و «حسین شریعتمداری» از آنها دفاع نمایند را روز مرگ و انتحار سیاسی خود میدانند.
و در خاتمه آقای «ابطحی» میتوانند هر کسی که میخواهند باشند. اما اگر بنا بر اعترافات خود در دادگاه و در نوشتههای بعد از آن قبول دارند که پیش از تولد جنبش سبز قصد بر اندازی نظام را داشتهاند و اکنون پشیمان شدهاند، شایسته است بدانند که جنبش سبز پیش از ۲۲ خرداد قصد داشت «میرحسین موسوی» یا شیخ «مهدی کروبی» شجاع را بر کرسی ریاست جمهوری بنشاند. پس از کودتای انتخاباتی برای پسگرفتن رای خود قیام کرد، و پس از مشاهد خشونتی که غیر قابل باور مینمود، اینک به کمتر از مجازات قاتلین خواهران و برادران شهید خود، و بازپسگیری تمامی مناسب غصبی از حاکمیت نامشروع جاری راضی نخواهد شد و در این پروسه رهبران جنبش تا زمانی تحمل خوهند شد که در کنار جنبش و وفادار به شعارهای عمده و اصلی جنبش «نفی و پرهیز از تمامی اشکال خشونت» «صداقت کامل و شفافیت تمام در مواضع» و «احترام به آزادیهای برابر برای همه انسانها باهر نوع تفکر» باشند، و کوچکترین تعامل با حاکمیتِ خشونت، به جدایی کاملِشان از جنبش منجر خواهد شد.
ایول جان کلام بود. آقای ابطحی مواظب باشد یه وقت چشم باز نکند و ببیند از خیلی از خونخواران کنونی جلوتر افتاده.
پاسخ دادنحذف