
به نظر می رسد همه تقویمها طی یازده سال گذشته، با هم قرار گذاشته اند در «تیرماه» روز «هجدهم» را نداشته باشند. یا داشته باشند و به سکوت بگذرانند. شاید این سکوت پاسخی است به «سکوت» سنگینی که از«هجدهم تیرماه 78» در ایران بر علیه دانشجو و دردها و زخمهایی که با خود از سهمگین ترین حادثه آن روزها داشت، شروع شده و او را مجبور می کرد که از ترس همه چیز و هم کس نشانه های درد و زخم را از چشم نامحرم مخفی نگاه دارد و به سکوت بگذراند. و چنین شد که «سکوت» بعد از «فاجعه» بزرگ و سنگین هجدهم تیرماه یازده سال پیش جزئی جدا نشدنی از این اتفاق و از این درد و از این زخم شد.
سکوتی که از حاکمیت و از دروغ و دغل ها و پرو پاگاندای قدرتمند مذهبی حاکمیت، بر علیه مظلوم ترین و فهیم ترین و آگاه ترین قشر این کشور و از اشک تمساح ریختن عالی ترین مقام این کشور بر دردهای زخم خوردگان حادثه شروع شد و با تنبیه «اروجعلی» به دلیل سرقت ریش تراش، خاتمه یافت تا مظلومیت دردمندانه «آگاهی» و حقارت بزرگ خدعه و مکر و فریب در لباس مذهب خود را به بهترین شکل نشان دهد.
کتابها آتش زده شد صورتها به ناخن عداوت عدالت ستیزان خراشیده شد و دلها خون شد و خونها ریخته شده تا کتاب «18تیر» نوشته شود.
و23 تیر . چه دروغ بزرگی در مقابل آنهمه فاجعه و چه سکوت بزرگی در مقابل آنهمه دروغ؟!
پس از یازده سال پرده ها از«فاجعه» بزرگ و سنگین حاکمیت برعلیه فرزندان مظلوم و بی پناه این ملت فرو می افتد و اسرار دروغها و دغلها و خیانتها یکی پس از دیگری در آستانه تولد یکسالگی جنبش عظیم «آگاهی» و «جنبش سبز» مردمی، از نهانخانه اسرار خائنین، برون افتاده و بر ملا می شود.

تیغ ریش تراشی که یازده سال پیش در کوی دانشگاه گم شد و حاکمیت برای نشان دادن اقتدار پوشالی خود «اروجعلی» را به اتهام دزدیدن این تیغ به داگاه کشاند، امروز در تفکر بیدار و آگاهانه مردم پیدا شده است. تیغ برنده «آگاهی» که پیدا شده است تاریشه جهالت و دروغ و نا مردی و نامردمی را از بیخ و بن برکند.

ابعاد عظیم و عمیق این فاجعه بزرگ انسانی و حادثه ملی هنوز به شکل دقیق آشکار نشده است و با توجه ژرفای بلند این درد، آشکار شدن و شناخته شدن تمام ابعاد آن محتاج زمان بیشتری است . با اینهمه این روز در تاریخ معاصر ایران و و برای جنبش اصلاح طلبی و دانشجویی نقطه عطفی خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر