پنجشنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۸

استبداد دینی

این پست تقدیم میشود به «معصومه خانم مصلحی» که فردا تولدش می باشد
از آن قوای ملعونه که بعد از جهالت ملت ، از همه اعظم و علاجش هم بواسطه رسوخش در قلوب، از لوازم دیانت محسوب بودن،از همه اصعب و در حدود امتناع است همان شعبه استبداد دینی است.
( تنزیه المله میرزای نایینی)
معروف است در واقعه رژی – تحریم تنباکو -­­ وقتی مردم به ندای رهبر مذهبی خود – میرزای شیرازی- با دل و جان پاسخ دادند و نه اینکه از استعمال دخانیات سر باز زدند،بلکه قلیانها را هم شکستند.وقتی «ناصر الدین شاه» از زنان حرم خواست برایش قلیان بیاورند، یکی از زنان حرم، قلیان مرصع را در حضور شاه بر زمین زد و شکست و گفت :کشیدن قلیان حرام است.وقتی « ناصرالدین شاه» با تغییر از حرمت کشیدن قلیان و کسی که این حرمت را اعلام داشته بود سئوال کرد جوابی ساده را که همه باورهای واقعی ما در آن نهفته است شنید:«کسی که من را برای شما حلال کرده»این سخن پایان گفتمان شاه و زنان حرمسرا بود که فرمان پیشوای دینی اعظم از فرمان قبله عالم و ارجح بر فرمان همسر بود.
نزدیک به 160 سال از آن واقعه تاریخی که به راستی آبرویی برای مرجعیت دینی و دین بود می گذرد . صد و شصت سالی که بر تاریخ ایران و تاریخ مرجعیت شیعه در همه جهان چها نرفته است.
اگرچه این حادثه بعلت وسعت و عظمت و تاثیری که بر جریان سیاستگزاری عظیم یک کشور خارجی گذاشت یک واقعه منحصر بفرد است،اما اتفاقات از این دست طی 160 سال گذشته بسیار اتفاق افتاده و قذرت عظیم مرجعیت را به دشمنان دین و مردم دینی نشان داده است.
اما متاسفانه سوء استفاده از دین و استفاده ابزاری از آن طی سالهای اخیر علیرغم تذکر مشفقان دردمند از یکطرف و تلبیس به شکل و لباس دین توسط عده ای فاقد شان این حوزه از طرف دیگر و همچنین مصادره دین به نفع خود و تفسیر و تعبیر دین بر اساس حوائج نفسانی بعضی از عالمان دینی باعث خالی شدن شدید کاسه دین وفقر اعتبار آن به نحو بسیار فاحشی شده است.
اخیرا یکی از مراجع عالیرتبه تقلید شیعیان جهان- آقای منتظری - که به تایید دوست و دشمن در حوزه علم و عمل در میان حوزویان جزء کبار این صنف محسوب می شد،از دنیا رفت.در عظمت شخصیت علمی ایشان همین بس که تمام علمای حاضر مستقیم یا غیر مستقیم از شاگردان ایشان بوده اند.
پس از فقدان این مرجع بزرگ جمعیت عظیمی از علاقه مندان به شان مرجعیت تقلید شیعه و از مقلدان پر شمار او علیرغم کمترین اطلاع رسانی رسمی در مراسم تشیع جنازه او شرکت کردند.
نه تنها این مراسم عظیم در هیچ رسانه رسمی انعکاس نیافت بلکه جمعی از عوام به سعایت و هدایت همان مراجع رسمی مانع از برگزاری مراسم ترحیم این بزرگمرد فقاهت وشجاعت شده و همزمان عکسهای وی را در شهر قم و اطراف منزل و دفترش پاره نمودند.طرفه آنکه حرمت شکنان به ساحت مرجعیت شیعه و آقای « منتظری» و « صانعی» فردای آنروز توسط شخصی که مدعی است از صنف مراجع تقلید است مورد میزبانی ؛حمایت و تشکر قرار گرفتند.بنده در این که ایشان شرایط مرجعیت تقلید دارند یا خیر بحثی ندارم گو اینکه چنین حقی بر اساس عرف نانوشته حوزه های علمیه صرفا مخصوص علمای طراز اول است لاغیر.اما جای سئوال بسیار بزرگی است از حضرت ایشان و سایر مراجع تقلید دیگر که چرا دیگر امروزه فتوی یا پیشنهاد شما فرق نمی کند از هر طرف که باشید مثل گذشته پایان گفتمان اختلاف در بین مقلدانتان نیست؟و چرا امروز حرف نه تنها قبله عالم که حرف کودکان نیز در همه جا بر حرف و نصیحت شما ارجح است بلکه دقیقا مردم می گردند ببینند شما چه گفته اید تا عکس آن را عمل کنند.اگر باور ندارید به رنگ رخسار جامعه پیرامونتان نگاه دقیق تری بیاندازید.
تمام مردم کشور که اغلب از مقلدین شما هستند امسال یک روز زودتر از شما به استقبال ماه شوال رفتند.
تنها رسانه رسمی کشور که بزرگترین و بیشترین سهم را در تخریب شان و جایگاه مرجعیت؛ طی سالهای اخیر داشته ؛امروزه بیشترین تلاش خود را بر پر کردن این خلا و شکافی که هر لحظه روبه افزایش می گذارد؛اما هرچه او بیشتر می گوید مردم کمتر می شنوند.گفت: گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من آنکه البته به جای نرسد صدای «صدا و سیمای» ضرغامی است.
دیری نمی گذرد که خشونت ناشی از استبداد دینی مفتیان خشونت را بکام خود فرو خواهد بلعید.از آنرو که مقلدان به عینه مشاهده می کنند: واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند به خلوت نرفته و در جلوت کاری خلاف وعظ خود انجام می دهند.
حافظ همین امروز هست که سروده است:
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم.
یاعلی

۷ نظر:

  1. سلام یک روز دیر تر به استقبال ما شوال رفتند

    پاسخحذف
  2. استبداد ديني همانقدر مذموم است كه سكولاريسم ستيزه گر مذموم است ..

    پاسخحذف
  3. سوال اینست که چه چیز از استبداد دینی جلو گیری می کند؟دموکراسی ؟
    اصلا استبداد دینی یعنی چه؟آیا دین استبدادآور است یا قدرت داشتن یک فقیه؟
    آیا قدرت صرفا در بدست داشتن حاکمیت است ؟یا مقبولیت اجتماعی؟
    و هزاران سوال دیگر که منتقدین حاکمیت دینی و ولایت فقیه باید پاسخگوی آن باشند

    پاسخحذف
  4. لعن علی عدوک یا حسین
    لعنت حق به دشمن میر حسین

    پاسخحذف
  5. سلام اگه زنده ای یه زنگ بزن مصطفی

    پاسخحذف
  6. سلام
    یارب آن یار سفر کرده که......
    هر کجا هست خدایا به سلامت دارش....

    از میان درختان همیشه "سرو" سبز ومانا می ماند...

    پاسخحذف
  7. حرف من؛ حرف انسانی است...
    دوست عزیز سلام.

    من اصلاح طلب هستم.
    من‌ عاشق انسان هستم.
    همان انسانی که من را برای دفاع از او مجرم خطاب می کند.
    همان انسانی که مرا برای نوشتن درد دلهایم در گوشه ای از این دهکده ی جهانی منع می کند.
    همان انسان هایی که اطرافم را گرفته اند و مدام در گوشم آیه ی یاس می خوانند و نا امیدم می کنند از نوشتن.
    من مدافع حقوق بشر هستم. همان بشری که برای رسیدن به اهدافشان هیچ تلاشی نمی کنند و فقط منتظر موهبت الهی و خدایانشان هستند (به قول خلیل جوادی: رو زمین اون ور میزی را خدا می دونند).
    من برای انسان های اطرافم، برای بد بختی هایشان، برای غم هایشان، برای آرزوهای مدفون شده شان، برای ...شان خون گریه می کنم. ولی چه فایده که کسی نفهمید اشک من برای چه چیزی روی گونه هایم ریخته شد؟؟؟؟
    دلم برای خودم سوخت. برای افشین. برای پسری که با آن همه مشکلاتی که دارد باز هم دست از دفاع از حقوق شما نکشیده است. شما که من را به توپ و تشر گرفتید که کارم بچه بازی است و فقط وقتم را طلف می کنم. شما ها که همه چیز را پول می دانید. و در جواب کارهای من، از من می پرسید: با گفتن این حرف ها چه پولی نصیبت میشود؟
    خیلی بی انصاف هستید چون من وقتم را برای شما گذاشتم. از حق پایمال شده ی شما گفتم...
    با این حال باز هم از کارم پشیمان نیستم و هیچ گونه ندامتی را در وجودم حس نمی کنم. چون مطمئن هستم کسی در این دنیا وجود دارد که حرف دل من را بفهمه. همین واسه من کافیه.
    هدف من بالاتر از این حد و خدود است که با تعنه های اطرافیان، از گفته هایم پشیمان شوم
    پس تا می توانید از من به عنوان یک یاوه گو یاد کنید.
    اگر دفاع از حق و حقوق، انسانی و اجتماعی و معنوی انسان ها، یاوه و هرزه گویی است. بله. اعتراف می کنم که من حرف هایم بی ارزش است.

    دل نوشته ای بود که شاید با نوشتنش کمی دلم آرام بگیرد.
    افشین

    1388/10/12 - ساعت 2:10 بامداد

    www.harf-e-man.mihanblog.com
    به وبلاگم بیاید خوشخال میشم

    پاسخحذف