پنجشنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۸

چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

سلام.اینجا که من هستم از رسانه های سبز خبری نیست.صاحبخانه که آدمی است صد هزار بار دیوانه تراز من ؛هیچ علاقه ای به ماهواره و اینترنت و از این چیزها ندارد.به دلیل حفظ امنیت و آسایش همین دیوانه (والا من که با مفهومی مثل امنیت کاملا بیگانه ام خصوصا از نوع ملی آن) یعنی صاحبخانه؛ تلفن همراه من هم خاموش است.(تاکور شود چشم حمید قاسمی که عکس گرفته بود با باتوم و آمده بود به دوستان من نشان می داد مثلا زهر چشم بگیرد.به قول جعفر کر.... بگ)بنابراین از همه جا بی خبرم.

اما چرا من باید اینجا باشم و مثلا متواری. بازهم اگر بعضی ها فکر می کنند به خاطر گزارش ارسالی آنها به سپاه است از حضور بنده در مراسم عاشورای تهران مجددا عرض می کنم به قول همان جعفر مهربانی که گوشهایش سنگین بود.....(این نقطه چینها حاوی بی ادبی است).نه خیر یکی از دوستان ما آنطرف مرز بازداشت شد بلافاصله از طریقی اطلاع رسانی کرد(ماشا اله خبر رسانی سبز) ما هم بی سرخط و بی اطلاع گفتیم کاری که تا حالا توی همه عمرمان نکرده ایم بکنیم.دوره افتادیم و آمدیم شیراز پیش مژگان خانم. یا شاید ابرقو پیش مهلا خانم یا شایدم پیش خدا .بنده خدا چه می داند؟

القصه شب آخری که کاشان بودم و آخرین دوستی را که دیدم گفت : علی تفالی برای سیدمان « میر حسین » زدم به حافط این بیت آمد:

هرکه را با خط سبزت سر سودا باشد پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد

و من آمدم خانه و در حالی که برای اولین بار در عمرم ساک سفر می بستم در آخرین لحطه تفالی زدم به حافظ؛ این ابیات آمد:

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

من ار چه در نطر یار خاکسار شدم رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

چو پرده دار به شمشیر می زند همه را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

................

بدین رواق زبرجد نوشته اند به به زر که جز نکو یی اهل کرم نخواهد ماند

زمهربانی جانان طمع مبر حافظ که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند.

__===__

اینها رابا کامپیوتر این دیوانه تایپیدم حالا می روم یک جایی حدود 1ساعت دیگر بزنم توی وبلاگم. صفحه نظرات هم فعال است بفرستید می استقبالیم.

اينجا روي ورد پرس من بخوانيد«چو پر شد نشايد گرفتن به پيل»

تا بعد .یاعلی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر