دوشنبه، تیر ۲۳، ۱۴۰۴

شطحیات سیاسی حسن‌زاده آملی

یکی از نظرات عجیب و غریب مرحوم «حسن حسن‌زاده آملی» که بی‌واسطه از زبان خودش شنیدم این بود که، یکی از دلایل تنگی رزق و روزی در ایران، سوزاندن و بی‌احترامی گسترده به «پرچم آمریکا» و «اسرائیل» در سراسر کشور است.

 او به‌شدت معتقد بود که در این دو پرچم، علائم
«علوم غریبه» درج شده‌است، و سوزاندن آن‌ها عواقب بدتری هم می‌تواند داشته باشد!

یک‌بار گفت که: اگر فقیه اعلم فقه و اصول، و مرجع تقلید مورد اتفاق شیعیان بود، سوزاندن این دو پرچم را
حرام اعلام می‌کرد.

او همچنین به‌شدت مخالف شعار
«مرگ بر اسرائیل» بود. البته نه به دلایل مبتنی بر قواعد سیاسی مدرن، بلکه به این دلیل که کلمه اسرائیل، در واقع کنیه حضرت «یعقوب‌ بن اسحاق بن ابراهیم» است.

تعجب می‌کرد که چرا فقها این شعار را حرام اعلام نمی‌کنند! می‌گفت که چرا باید در یک شعاری که هدفش ابراز نفرت و لعن است، نام یک پیامبر الهی باشد؟!

ظاهراً این مطالب را به چند تن از فرماندهان سپاه هم گفته بود. ولی آن‌ها جدی نگرفته بودند.


اعتقاد عجیب دیگری هم که داشت این بود که، نیروهای غیبی و

علوم غریبه نقشی اساسی در قدرت آمریکا و اسرائیل و چند کشور دیگر دارند! به‌ویژه در مورد اسرائیل تأکید داشت که نیروهای امنیتی آن با تکیه بر علوم غریبه کار می‌کنند.

برخی از شاگردان او که در سپاه نفوذ کرده‌اند، یک بخشی در حوزه علوم غریبه در سپاه تشکیل داده‌اند، که ظاهراً دکان پررونقی هم شده و حسابی لفت‌ولیس می‌کنند.

در همین‌رابطه: حاج‌آقا ذوالنور

اما عجیب‌ترین بخش فکرش، پای‌بندی به قواعد نجوم قدیم بود، خیلی‌ها این را نمی‌دانند که
حسن‌زاده آملی، در قرن ۲۰ و ۲۱ هنوز هم به نجوم «بطلمیوسی» معتقد بود! و به‌شدت نسبت به نجوم مابعد کپلر و کوپرنیک و گالیله بدبین بود.

 در ریاضیات هم به‌روش قدما وفادار بود. از ریاضیات دوران قدیم به ویژه هندسه یونان باستان و جبر و حساب خوارزمی، چیزهایی می‌دانست، اما هرگز طبق ادعای برخی هوادارانش «ریاضی‌دان»! نبود.

مثلاً در مورد او گفته می‌شود که بسیاری از مسایل سخت هندسه را به‌راحتی حل می‌کرد! درحالی‌که من شخصاً شاهد بودم که این سخن
چرند محض بود، و دانش هندسی او در بهترین حالت در حد یک دیپلم ریاضی نظام قدیم بود.

در شرح قضایای هندسی ساده و ارائه برهان برای حل آن‌ها از عبارات قدیمی و بعضاً بامزه استفاده می‌کرد.

حسن‌زاده آملی، گرچه در عرفان عملی توفیق چندانی نیافت، و عارف در معنای واقعی کلمه نشد، اما انصافاً در شناخت نص و سنت عرفان اسلامی، و برخی متون «فلسفه اسلامی» از جمله آثار فارابی، ابن‌سینا، سهروردی و ملاصدرا یک استاد درجه یک بود.

در عین حال در
بینش سیاسی به‌شدت تعطیل بود. بعضاً در حالات عرفانی، شطحیاتی در حوزه سیاست و اجتماع و مسایل بین‌المللی می‌گفت که به طنز و بعضاً به هذیان پهلو می‌زد.

اینکه اگر اراده کنم می‌توانم فلان حکومت را سرنگون کنم! اوایل انقلاب تحت تأثیر استادش مرحوم
محمدحسین طباطبایی (صاحب تفسیرالمیزان) با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی موافق نبود.

اما بعدها، حلقه مازندرانی‌های جمهوری اسلامی، او را به سمت حمایت از جمهوری اسلامی سوق دادند، البته چند نقل‌قول اغراق‌آمیز درباره
خامنه‌ای از او نقل شده‌است، که پایه و اساس چندانی ندارند.

در یک برهه‌ای از عمرم که فاجعه بزرگی را تجربه کردم، به عرفان روی آوردم. با کمک یک دوست مازندرانی، حدود ۲ سال در آن خطه ساکن شدم و مرتب به منزل مرحوم حسن‌زاده آملی در روستای ایرا از توابع آمل می‌رفتم و در جلسات محدود شرح فصوص‌الحکم ابن‌عربی ایشان شرکت می‌کردم.

کتاب‌خانه شخصی او در قم و ایرا، گنجینه بی‌نظیری از نسخ خطی و منابع کم‌یاب و نایاب است که امیدوارم حفظ شود.
©️ فیس‌بوک محمد محبی
پی‌نوشت:
«هندسه بطلمیوسی» و نجوم قدیم، تا قبل از «کپلر» و «کپرنیک» و گالیله بالاترین اعتبار را داشت و واقعی شمرده می‌شد. 

با جسارتی که گالیله به‌خرج داد و واقعیات بر اساس این علوم را زیر سئوال برد، تَرَک عمیقی در باور علمی به آن‌ها ایجاد و این ترک با اقبال عمومی جهانی به نظریه تکاملی «داروین» به گسستی عمیق و تقسیم علوم تجربی به قبل از گالیله و بعد از آن شد. 

حتی این تعریف در مقدمه کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» مرحوم طباطبایی که به قلم مرتضی مطهری نوشته‌شده، مورد اشاره و تایید قرار گرفته و اعلام شده که «تفاسیر» از این به بعد مبتنی بر علوم تجربی جدید نوشته خواهد شد و علوم تجربی قدیم فاقد اعتبار است. 

با این‌ همه مرحوم حسن‌زاده آملی به همان اشتباهات قدیم ابرام داشته و سوگ‌وارانه او را «علامه» هم می‌نامیده‌اند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر