نه از تاک نشانی و نه از تاکنشان
در «آذربایجان غربی» بیشترین سهم آب، در بخش کشاورزی مصرف میشود. طبق آمارها وضعیت مصرف آب به این صورت است:
کشاورزی: حدود ۳٬۰۶۶ میلیون مترمکعب در سال (۸۳٪ از کل مصرف آب استان)
شرب و شهری: حدود ۵۷۰ میلیون مترمکعب در سال (۱۵٪ از کل)
صنعت: حدود ۷۹ میلیون مترمکعب در سال (۲٪ از کل)
در بخش کشاورزی اما، در ۵ دهه اخیر شاهد تغییر الگوی کشتی بودیم که نتیجه آن تاثیر زیادی در وضعیت دریاچه ارومیه داشت.
یکی از مهمترین موضوعات، برچیدن تاکستانهای آذربایجان غربی، و تبدیل به باغات سیب بود. داستان معروفی که در روایتهای غیررسمی آنرا به صنعت ساخت شراب نسبت میدهند.
تا پیش از ۱۳۵۷ انگور مهمترین محصول باغات آذربایجان غربی بود. بهگونهای که ارومیه به شهر انگور مشهور بودهاست. بخش مهمی از انگور تولیدشده در این استان، صادر میشده، که روایتهایی درباره استفاده آن در صنعت ساخت شراب وجود دارد.
اسنادی بهصورت رسمی یا روایتهایی در خلال مصاحبههای مطبوعاتی ندیدم که توسعه باغات سیب را، به مخالفت انقلابیها، با استفاده انگور در صنعت شراب نسبت بدهد، ولی از نظر مطابقت زمانی، درست بعد از پیروزی انقلاب، سیب به محصول اول باغات آذربایجان غربی تبدیل شده، و انگور را پشت سر میگذارد.
رسول جلیلی، رئیس سازمان جهاد کشاورزی آذربایجان غربی به ایرنا گفته بود: بعد از دهه ۶۰ بهخصوص در دهه ۷۰ با برداشت آب از منابع آبهای زیرزمینی و علاقهمندی باغداران به این بخش کشت، و تولید سیب بهتدریج جای محصول کمآببر انگور را گرفت و باغات سیب در استان رونق گرفت.
کشاورزها تا قبل از اینکه با علم روز کشاورزی، آشنا شوند، بر اساس درک و دریافت خودشان، محصولات منطقه را انتخاب میکردند، و انتخاب انگور هم، بهدلیل سازگاری با اقلیم آذربایجان غربی بود.
آمار و اطلاعات کنونی نشان میدهد که تغییر الگوی کشت کاملا غیرکارشناسی بود. به دو دلیل واضح: سیب محصولی است که برای هر هکتار، حدود ۸ هزار مترمکعب آب خالص نیاز دارد، در حالیکه انگور، فقط ۴ هزار مترمکعب آب مصرف میکند.
یعنی توسعه باغات سیب، مصرف آب را حداقل دو برابر کرد!
عجیبتر اینکه، سیب علاوه بر پرآببر بودنش، صرفه اقتصادی کمتری هم برای باغدار دارد.
امروز هر تن انگور حدود ۷۸۰ میلیون تومان ارزش دارد، در حالیکه هر تن سیب، فقط ۵۵۰ میلیون تومان است. یعنی انگور هم کمآببرتر است، هم سودآورتر. تاثیر این تغییر الگوی کشت رو کی میبینیم؟
چند سال پیش مصاحبهای با «عیسی کلانتری» انجام دادم که گفته بود: سال ۷۵ که دریاچه ارومیه بیش از ۳۰ میلیارد مترمکعب آب داشته و تهدید برای خطآهن ایران به اروپا محسوب میشده، مهندس جوانی از شیراز گزارشی برایش میآورد. (جزئیات در تصویر):بهنظرم اینکه مدیریتی بتواند یک پهنه آبی با ۳۰ میلیارد مترمکعب آب را به برهوتی تمامعیار تبدیل کند، کار هرکسی نیست!
خداحافظی با انگورهایی که شراب میشدند، و سلام به سیبهایی که هر سال پای درختها میپوسند، یکی از چندین و چند آجری بود که روی هم سوار شد، تا دریاچه ارومیه خشک بشود.
©️توییتر سامان موحدیراد با اندکی تغییر
پینوشت:
بهنظر میرسد چیزی فراتر از شرع و تصمیمات غیرکارشناسانه در تغییر الگوی کشت و بهگل نشاندن کشاورزی و اقتصاد مردم ارومیه در این میان دخیل است که کسی سراغی از آن نمیگیرد و نمیداند.
کارخانه معروف «ساندیس» و بعدها بر سیاق آن «پاکدیس» و غیره که در همین منطقه و در پی تغییر الگوی کشت تاسیس شد، هم ساندیس انگور میگرفت، هم ساندیس سیب.
یعنی برای آنکه چرخ کارخانه بچرخد، به همان اندازه که «انگور» بهدردبخور بود، «سیب» هم بهکار میآمد. قیمت «سیب» هم از انگور ارزانتر بود و برای کارخانهدار مقرون به صرفهتر.
اما چه شد که این صنعت آبمیوه پاکتی که زمانی پشتیبان تیم فوتبالی بههمین نام در ارومیه بود، آنقدر بد مدیریت شد که نهتنها نتوانست تیم خود را پشتیبانی کند، بلکه از سرپا ماندن خود نیز عاجز شد؟
این در حالی است که اینهمه «سیب» هر سال کنار جادههای هدر میرود.
از طرف دیگر درست است که «شراب انگور» شراب گرانتری است، اما صنعتگرانِ شراب، از «سیب» هم میتوانند شراب استحصال کنند. اما چرا آنهمه سیب، نه میتواند چرخ کارخانه آبمیوه داخلی را بچرخاند، و نه چرخ کارخانههای شرابسازی خارج از ایران را، پرسش مهم دیگری است که باید کاویده شود.
علاوه بر همه اینها؛ تا همین چند سال پیش، کارخانه «میکده قزوین» برای اهداف خاص، مثلا مهمان ویژهای که الکلی بودند و برای بخش یا هتلهای خاصی «مشروب» تهیه میکرد و تعطیل نشده بود.
این سیبهای رهاشده کنار جاده، اگر نمیتوانست چرخ کارخانه آبمیوه ساندیس، را بچرخاند، آیا نمیتوانست تا قزوین حمل و به همان مصرفی برسد که سایر محصولات «میکده قزوین» مورد استفاده قرار میداد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر