دوشنبه، تیر ۳۰، ۱۴۰۴

خامنه‌ای و توهماتی که پایانی ندارد

نزدیک به یک دهه پیش «علی خامنه‌ای» در نامه پرسروصدایی به «جوانان غربی» از آن‌ها خواست که برخلاف مشی متعارف، مدرن و توسعه‌یافته‌ای که کشورشان برای حفظ «کرامت انسانی» و پیشرفت‌های فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و … آن‌ها در نظر گرفته‌بودند، به آن‌چه که او «معنویات» می‌خواند رو کنند و رویکردی شبیه جوانان ارزشی و انقلابی ایران در پیش گیرند.

این نامه با تبلیغات وسیع دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی به بیش از ۴۰ زبان زنده دنیا ترجمه، و در تمام رسانه‌های متعلق به رهبری جمهوری اسلامی با زبان‌های مختلف، و همچنین شبکه‌های اجتماعی وابسته به این رسانه‌ها بازنشر، و سال‌ها از تاثیر این نامه با اغراق و بزرگ‌نمایی‌های متعارف جمهوری اسلامی تعریف‌ها شد و وعده که به‌زودی این
نامه کار زیربنایی خود را برای از پا درآوردن آن‌چه در جمهوری اسلامی «استکبار جهانی» خوانده می‌شود، خواهد کرد.

۵ سال بعد از آن‌همه سروصدا و تبلیغ و چشم‌انتظاری برای رسیدن «میوه» این نامه، ساکن
کرملین با وعده اشغال ۶ ساعته «اوکراین» به این کشور تجاوز نظامی کرد.

جمهوری اسلامی نخستین کشوری ـ که تازه از زیربار یک تهاجم نظامی کمر راست کرده‌بود ـ تمام‌قد از این تجاوز دفاع و آن‌را «ابتکار عمل» پیش‌‌گیرانه روسیه خواند.

اما دو روز بعد از تجاوز آشکار روسیه به اوکراین، خیابان‌های اروپا به اشغال جوانانی درآمد که از سکوت دولت‌مردان خود در قبال «تجاوز نظامی» روسیه به اوکراین سکوت اختیارکرده، و واکنش مناسب انجام نداده‌بودند.

متاثر از این واکنشِ جوانان، دولت‌مردان اروپایی ناگهان انگار که از خواب غفلت بیدار شده باشند، پشت سر هم ابتدا اقدام به محکومیت «تجاوز» نموده، سپس هر یک سهمی برای دفاع از مظلومیت اوکراین در نظر گرفت.

این اقدام چنان پشت‌گرمی به
«زلنسکی» و مردم اوکراین داد، که نه‌تنها ۶ ساعته تسلیم‌نشدند، بلکه با مقاومتی کم‌نظیر، توخالی‌بودن ادعاهای ببر کاغذی ساکن کرملین را برملا کردند.

بخش زیربنایی و اصلی این حمایت را همان جوانانی برعهده گرفتند که سال‌ها به‌دروغ از آن‌ها تبلیغ می‌شد که تحت‌تاثیر نامه به‌اصطلاح «حکیمانه» رهبر جمهوری اسلامی قرارگرفته بودند و مشاورین شارلاتان رهبر ایران به او قبولانده بودند که «میوه» نامه را به‌زودی خواهیم چید.

تظاهرات میلیونی جوانان و شهروندان غربی در خیابان‌های اروپا در اعتراض به تجاوز شریک استراتژیک جمهوری اسلامی به اوکراین و حمایت این کشور از آن تجاوز، تمام خواب‌هایی که مشاورین برای آن‌ نامه و نتیجه‌اش دیده‌بودند، آشفته کرد.

دو سال بعد و پس از حادثه ۷ اکتبر ـ که جمهوری اسلامی همیشه با عنوان «طوفان القصی» از آن یاد، و تمام‌قد از آن دفاع می‌کند ـ علی خامنه‌ای که پیش از آن عموما لحنی تند علیه رابطه کشورها با «اسرائیل» داشت ـ ۲۸ آبان پس از بیان این‌که «تنها محکوم‌کردن اسرائیل قابل قبول نیست.» خواستار آن شد که «دولت‌های اسلامی، حداقل برای یک مدت محدود رابطه سیاسی خود» را با اسرائیل قطع کنند.

او تاکید کرد که «کار اصلی آن است که شریان و جریان حیاتی رژیم صهیونیستی قطع شود و دولت‌های اسلامی مانع از رسیدن انرژی و کالا به این رژیم شوند.»

خامنه‌ای دهم آبان نیز از دولت‌های اسلامی خواسته بود تا راه صدور نفت و ارزاق به اسرائیل را ببندند، اما نشانه‌ای مبنی بر پیروی هیچ‌یک از کشورهای اسلامی از این درخواست‌های او دیده نشد که نشد! و نه‌تنها که این عدم همراهی دیده‌نشده، بلکه در جریان نشست مشترک سازمان همکاری اسلامی و اتحادیه عرب در پایتخت عربستان که ۲۰ آبان همان سال برگزار شد، کشورهای مسلمان با درخواست مرحوم
«ابراهیم رئیسی» رئیس‌جمهور وقت ایران، با اعمال تحریم‌های گسترده علیه اسرائیل موافقت نکردند.

این در حالی‌ بود که سفارت ایران در عربستان بعد از ۷ سال تعطیلی در خرداد ۱۴۰۲ و سفارت عربستان در ایران در مرداد همان سال بازگشایی‌شده و به‌رغم این‌که دولت سعودی در بازگشایی سفارت در تهران پروتکل‌هایی تحقیرآمیزی را به تهران تحمیل کرد ـ از جمله برگزارنکردن آیین بازگشایی زیر عکس قاسم سلیمانی و انتقال سریع آن به سالنی کنار سالن اصلی که بدون عکس سلیمانی بود ـ علی خامنه‌ای ایجاد رابطه مجدد با عربستان صعودی را «از ابتکارات دولت سیزدهم» (دولت رئیسی) برشمرده بود.

خامنه‌ای امیدوار بود برقراری این رابطه ـ که البته با تهدید ضمنی چین (شریک نیمه‌استراتژیک ایران) همراه بود ـ بتواند گسست یا گسلی در «پیمان ابراهیم» و گشوده‌شدن زنجیره‌ای سفارت «اسرائیل» در کشورهای عربی یا همسایه ایران ایجاد کند که امیدی خام بود، و نه‌تنها کشورهای عربی از قصد خود برای ایجاد سفارت اسرائیل در کشورهای‌شان عقب‌ننشستند، که مصر (مهم‌ترین کشور عربی حامی فلسطین) حتی مرزهایش را بر روی پناهندگان زخمی، گرسنه و درمانده غزه بست.

مدتی بعد از آن نیز وقتی «حوثی‌ها» آبراهه اشتراتژیک «باب‌المندب» را ناامن کردند، همین عربستان کمک کرد کشتی‌ها، کالاهای‌ِشان را در سواحل عربستان تخلیه و از آن‌جا کامیون‌ها کالاها را بارگیری کرده و پس از دورزدن کانال در سواحل دریای سرخ تخلیه کنند.

بازگشایی رابطه با عربستان
بازی کاملا برد برد برای عربستان، و کاملا باخت‌باخت برای تهران بود. ایران دیگر نمی‌توانست و نمی‌تواند که از قدرت عربستان در اوپک برای مهار صدور و افزایش قیمت نفت استفاده کند.

عربستان نه‌تنها چنین مساعدتی نمی‌کند، بلکه عملا با افزایش سقف تولید خود، سهم عمده‌ای در پایین نگه‌داشتن قیمت نفت و از نفس‌انداختن اوپکِ محتضر را هم برعهده دارد.

حالا و پس از شکست‌ها و سرشکستی‌های متعدد علی خامنه‌ای و نیروهای نیابتی‌اش در منطقه، و در شرایطی که تقریبا هیچ کشوری حاضر نیست کم‌ترین توجهی ولو از روی اضطرار به جمهوری اسلامی بکند، نمایندگان مجلس و کمیسیون حقوقی و قضایی نامه‌ای به ۴۴ کشور دنیا نوشته و از آن‌ها خواسته‌اند که حمله آمریکا و اسرائیل به جمهوری اسلامی را محکوم،  و این نامه را به اطلاع اتحادیه بین‌المجالس برسانند.

باید منتظر واکنش‌ هر یک از این ۴۴ کشور به نامه ماند. اما نکته قابل‌توجه در این نامه این است که آن‌ها خواسته‌اند نامه و اقدامات احتمالی، به اطلاع
«اتحادیه بین‌المجالس» برسد.

اتحادیه بین‌المجالس که ایران نیز عضو آن‌است، همان اتحادیه‌ای است که وقتی انتخابات پر حرف‌وحدیث ریاست‌جمهوری ۸۸ با اعتراض سه نامزد آن انتخابات به روند برگزاری و نتایج آن روبه‌رو شد، مرحوم «احمد قابل» پیشنهاد کرد برای رعایت بی‌طرفی و عدالتی که مورد اجماع طرفین باشد، به اعتراض معترضین با نظارت همین اتحادیه رسیدگی شود، اما مرغ علی خامنه‌ای یک پا داشت و نظر او به نظر «احمدی‌نژاد» برنده ماراتن انتخابات نزدیک‌تر.

احمد قابل بعد از این زندانی شد و از همان زندان به بیمارستان رفت و جاودانه شد. احمدی‌نژاد اما جوهر امضای تنفیذ خامنه‌ای بر دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش خشک‌نشده بود، که انگشت در چشم خامنه‌ای کرد و
«اسفندیار رحیم مشایی» را به‌عنوان معاون اول خود برگزید و هرچه دوستان واسطه شدند که او را برکنار کند، این‌بار مرغ «احمدی‌نژاد» یک‌پا داشت و خامنه‌ای نهایتا مجبور شد نامه دیگری را در نهایت کدورت امضا و خصوصی برای احمدی‌نژاد بفرستد.

مشایی اما با استعفا که کج‌دهنی آشکار به خامنه‌ای بود پست معاون اولی را رها کرد.

خامنه‌ای بازهم تا زنده باشد، با توهم رهبر مسلمین جهان، تصمیماتی خواهد گرفت که هیچ «مسلمانی» برای آن ارزشی قائل نیست، اما بهترین بهانه‌ها برای اسرائیل و حزب راست‌گرای رادیکال حاکم بر آن کشور را فراهم خواهد کرد که مسلمان بکشد و شاد باشد که «از هر طرف که کشته شود، به سوگ اسلام است.

منتتشرشده در پایگاه خبری تحلیلی زیتون 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر