جمهوری اسلامی مستاصل از معلقبازی نزد قاضی
«جمهوری اسلامی» برخلاف باطن خالیاش، سخنگویِ بلندگو بسیار دارد، و هر سخنگویی وظیفه دارد، بخشی از مواضع حکمرانیِ درماندهٔ حالِ حاضر را منعکس کند. این مواضع طیفی «از صفر تا صد» را در بر میگیرد.
بهخاطر همین استاندارهای صدگانه، طی ۴ دهه گذشته، این نظام نتوانسته متحدِ دائمیِ مطمئنی داشته باشد. مگر استعمارگران چپ، و در راس آنها چین و روسیه.
زمانی «آیتالله خمینی» رسما به این «استیصال» اعتراف و گفته بود که ما از روی «بیدوستی» به سوریه و «حافظ اسد» میگوییم دوست.
حالا همان «اسدها» که سالها از پستان پرشیر جمهوری اسلامی دوشیدند و نوشیدند هم، دیگر نیستند و بر جایِشان نمایندگان «داعش»ی تکیهزدهاند که در جمهوری اسلامی بارها جشن نابودیِشان گرفتهشد. (+)(+)(+)(+) و ...
القصه! امروز که جمهوری اسلامی نمیتواند بهسازهایِ قبلیِ داخلی برقصد، از طرفی رقصیدن به ساز نهادهای رسمی بینالمللی و خارجیها هم برایَش بهشدت بهخاطر اشتلمهای قبلی دشوارشده، مجبور است هر سخنگویی را برای رقصی به ساز یک دولت خارجی کوک کند، و دلخوش باشد که «این نیز بگذرد.»
غافل از اینکه شیرازه کار چنان از هم پاشیده که دیگر نمیشود دختر «سرلشکر شادمانی» را مثل «حاج داوود کریمی» زندان انداخت، که صدا از سنگ هم درنیاید، آنزمانها گذشت.
اکنون جمهوری اسلامی، هم گرفتار هزینههای هدررفته مالی در سوریه است، هم گرفتار داغدارانِ بازماندهٔ بهاصطلاح «مدافع حرم»، هم دیگر نه حرمی دارد و نه حرمتی.
از سویی، هم گرفتار آژانس بینالمللی انرزی اتمی است، هم داموکلس «مکانیسم ماشه» بالای سرش. نه میتواند سرش را بالا نگه دارد، نه میتواند پایین بیاورد.
جمهوری اسلامی مستاصل و درمانده، بر سر دو راهی نیست که این یا آن را انتخاب کند. بر سر «صد راه» است و هر راه، هزاران مخاطره دارد و هیچکدام هیچسودی ندارد.
اگر در تاریخ مصداق روشنی برای «بازی باختباخت» یا «دوسر باخت» پیدا نمیشد، قرن بیستویکمیها این بخت را دارند که مجسمه این بلاهت را در وجود عینی جمهوری اسلامی و دیکتاتور حقیر آن «علی خامنهای» مشاهده کنند.
علی خامنهای، تا با تهدید نامتحد استراتژیکاش «چین» درباره مواضعاش در قبال عربستان سعودی روبهرو نشده بود، فریاد میزد: «در دنیای اسلام یک عدّه انسانهای بیارزش و نالایق و پست، سرنوشت برخی از جوامع اسلامی را در دست گرفتهاند؛ مثل سعودی و امثال اینها».
یا سگهای هار و روضهخوان او، روضهها خوانند و شعر و نماهنگها ساختند که «این آلسعود آینه مکر یهود است/چون روز فرج مهلکه آلسعود است/آن روز که مکه شود آزاد چه زود است/اینها نفس آخر این آلسعود است»
این سخنان را بارها علی خامنهای با صدای بلند و از تریبونهای مختلف تکرار کرد، اما وقتی با تهدید چین روبهرو شد، در کمترین زمان ممکن، سفارت بستهشدهاش در ریاض را بازگشود و برای همانهایی که بارها «بیارزش و نالایق و پست»شان خواندهبود، فرش قرمز گسترد و حتی وقتی عربستانیها گفتند حاضر نیستند زیر عکس قاسم سلیمانی بایستند، در یک حقارت تاریخی، بلافاصله سالن برگزاری آیین بازگشایی سفارت عربستان را مطابق میل آنها تغییر داد.
همین مرحوم آقای «امیرعبداللهیان» که در نخستین سفر خارجی خود، خلاف پروتکلهای رسمی حاضر نشدهبود در جایگاه وزرای خارجه کنار وزیر خارجه عربستان بایستد، بعدا هم با افتخار گفتهبود: در «جای خودمان» ایستادیم، یک سال بعد مجبورشد برای برگرداندن نتیجه یک بازی فوتبال که بهخاطر قراردادن تندیس «قاسم سلیمانی» در ورزشگاه با اعتراض مهمان عربستانی روبهرو شده بود، به همین وزیر خارجه التماس کند و بعد هم اعلام کند که بازی انجام خواهد شد.
اما بازی انجام نشد، نتیجه طی یک پروسه تنبیه انضباطی ۳ بر صفر به سود تیم عربستانی اعلام شد، و از همه مهمتر جمهوری اسلامی مجبور شد هزینههای تیم عربستانی و جریمه انضباطی را هم بپردازد. بعد از آن هم تندیسهای قاسم سلیمانی شبانه از ورزشگاهها حذف شد.
این استیصال سابقه دیرینه دارد و در تمام ۴ دهه گذشته فقط برای مردم ایران هزینه داشته و تمام.
مدیران کشوری و لشکری دوره رهبر اول نظام میترسیدند «حقیقت» را به او بگویند. بهدروغ تمام «شکست»ها در جنگ را برای او «پیروزی» جلوه میدادند.
حتی کلاههای بزرگ سرش میگذاشتند. بهدروغ ادعا میکردند جوانی بسیجی نارنجک بهخودش بسته و خودش را زیر تانک انداخته و شهیدشده و او پیام صادر میکرد که: «رهبر ما آن طفل ۱۲ سالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشَش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آنرا منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید».
نه فقط بعد از مرگ آیتالله خمینی، بلکه زمانی که سازنده این تخیل دروغین درگیر سرطان، دست از دنیا شستهبود، بهتر دید که اعتراف کند او این دروغ را ساخته و خمینیِ سادهانگار و زودباور که «عبدالکریم سروش» دانشمندترین رهبر تاریخ ایران میخوانَدش، هم آنرا باور کرده و بر اساساش پیام صادر کرده بود. بدون اینکه اندکی تامل کند که برای انفجار تانک لازم نیست کسی زیر تانک برود.
همین خمینی، دو هفته مانده به قبول قطعنامه ۵۹۸ هرگونه سخنگفتن از صلح را در حکم جنگ با رسول خدا احصا کرده، و دو هفته بعد خودش به تعبیر خودش به جنگ با رسولالله رفت، قطعنامه را پذیرفت و جام زهر را نوشید. البته بسیاربسیار دور و دیر، و پس از سالها هزینهدادن و بیش از ۲۰۰ هزار کشته و چند میلیون آواره و آسیبدیده و داغدار و سوگوار.
همو که وقتی زنده بود، از زندگی زاهدانه و تقسیمکردن یک دستمال کاغذی به ۴ قسمت و استفاده ۴ باره از یک دستمال کاغذیاش میگفتند، وقتی مرد، برایش کاخمقبره ساختند از پول همین ملتی که تازه فروپاشی اقتصادیِشان داشت آغاز میشد.
نکته دردناک اینکه، در مجلس سوم طرحی ارائه میشود که بهجای برگزاری آیینهای سوگواری سالگرد برای خمینی، سالی چند ده دستگاه خانه برای فقرا بسازند که طرح با مخالفت شدید «مجید انصاری» که برادرش تولیت آستانه حرم را بر عهده داشت، روبهرو شده و از دستور کار خارج میشود.
با ذکر یک خاطره از دیپلمات زباندان، هوشمند، دنیاگشته و دنیادیده که البته «حقارت ذاتی» مانع از بهکارگیری این همه نبوغ او به نفع مردم ایران شد، نوشته را پایان میدهم.
محمدجواد ظریف از دیپلماتهای فعال ایران در ماجرای قطعنامه ۵۹۸ گفته که در یکی از جلسات مهم با نمایندهی ژاپن، دو ساعت بر سر خواستههای ایران چانهزده، اما در پایان دیپلمات ژاپنی گفته: «اگر من به شما تضمین بدهم که من تمام درخواستهای شما را عمل میکنم، شما حاضری قطعنامه را بپذیری؟»
ظریف میگوید: «با سردرد عجیبی از آنجا بیرون آمدم. چون نمیتوانستم بگویم میپذیرم. اجازه نداشتیم. تقریبا یک ساعت از این دو ساعت را معلق زدهبودم که بگویم مثلا همکاری میکنیم… ولی او میگفت به من بگو آره یا نه… و من هم اجازه نداشتم این را بگویم.» (دیپلماسی ایران و قطعنامه ۵۹۸، ص۲۰۱)
اکنون نیز در بر همان پاشنه میچرخد. اکنون «دنیا»، بهجای «ژاپن» از «عراقچی» میپرسد که اگر تضمین بدهیم که تمام درخواستهای شما را عمل میکنیم، شما حاضرید مذاکره کنید؟ و عراقچی مستاصل است از پاسخ. باید معلق بزند، چون نمیداند پاسخ چیست. چون پاسخ را هیچکس نمیداند. چون تجربه برجام را دارد که به دستور رهبری انجامشد، و بعد همین رهبری زیر همه تعهدات و تضمینها زد، و وقتی کار خراب شد، شانه خالیکرد و ظریف و روحانی و … را مقصر دانست و سگهای هار خودش را رها کرد تا به جان آنها بیفتند.
او و نمایندگانِ مواضعِ مختلف و متضاد جمهوری اسلامی، از چنان سرنوشتی میترسند، اما اینبار دنیا منتظر معلقبازی جمهوری اسلامی نمیماند.
منتشرشده در پایگاه خبری تحلیلی زیتون
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر